eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
5.5هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5796380445549531127.m4a
1.34M
شور با مضامین مناجاتی مرور خاطرات اربعین کربلا و خاطره هاش کربلا و پائین پاش لک زده دلم واسه ی کربلا و حال و هواش حالمو بهتر کرد مرور خاطرات اربعین بیا و اشک چشممو ببین بازم منو ببر فقط همین وعده مون اربعین با همه نوکرا ما رو هم می بره حب الحسین یجمعنا توو سرم هوای نجف می خونم برای نجف لک زده دلم واسه ی ایوون طلای نجف حالمو بهتر کرد مرور خاطرات بین راه نجف تا صحن بی نظیر شاه قدم قدم به زیر نور ماه از حرم تا حرم تو صف عاشقا ما رو هم می بره حب الحسین یجمعنا گریه های توی مسیر اون شبای توی مسیر لک زده دلم واسه ی هیئتای تووی مسیر حالمو بهتر کرد مرور خاطرات موکبا خلوص نوکریِ خادما قدم قدم به سمت کربلا هر ستون هر قدم می رسیم تا خدا ما رو هم می بره حب الحسین یجمعنا وحید محمدی ۸ شهریور ۱۴٠۱ @babollharam
4_6008013868138236121.mp3
4.7M
‍ ⏺ س ⏺ 👌👌 . ⏺ مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا کنج خرابه اس سره تو ، رو دامنِ دختره تو رقیه نوحه میده و ، دَم میگیره خواهره تو اهل خرابه کارشون ، گریه شد و لطمه زنی نوحه ی امشب همینه ، مَنِ الذی اَیتَمَنی 2 خرابه غوغا شده... رقیه شیدا شده... گُمشده پیدا شده... 2 عمه بیا گمشده پیدا شده (واویلا)2 کنج خرابه شب یلدا شده (واویلا)2 ⏺ مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا تو شهرِ شام جای سلام ، سنگ میزدن از روی بام اینقد لگد زدن بهم ، بابا شکسته پهلوهام بی هوا از پُشت با لگد ، زدن بابا تو کمرم سایه ت بالا سرم نبود ، که میزدن توی سرم 2 خسته ام از آدما... مخصوصا از شامیا... یتیمی سخته بابا... 2 یتیمی درد بی درمان یتیمی (یتیمی)2 یتیمی خواریِ دوران یتیمی (یتیمی)2 الهی طفلِ بی بابا نباشد (نباشد)2 اگر باشد در این دنیا نباشد (نباشد)۲ ⏺ مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا دختره تو شده دمق ، دیدم سرت رو تو طَبَق اینقد کتک خوردم دیگه ، نمونده تو تنم رَمَق زَجر منو زَجر داده بابا ، به جونم افتاده بابا زده ما مُشت تو صورتم ، دندونم افتاده بابا دلم شد از غم کباب... میده منو هِی عذاب... غصه ی بزم شراب... 2 تو بَزمِ مِی آبروریزی شده (واویلا)2 عمو کجاست حرفِ کنیزی شده (واویلا)2 ⏺ مَنِ الذی اَیتَمَنی یا اَبَتا یا اَبَتا ؛✍ (مجید خانی) 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
872400339.mp3
3.85M
✨💫✨💫✨💫 💫✨💫✨💫 ✨💫✨💫 💫✨💫 ✨💫 💫 ⛔بسمه تعالی⛔ سبک: برای: به قلم: مشهد (منتظر) مشهد متن: 💫✨💫✨💫✨💫✨ بند:1 می دهم از راه دور به محضر توسلام ای پسر فاطمه اربابی و من غلام زینت دوش نبی هستی ام از هست توست ای شه تشنه لبان کرب و بلام دست توست ای آرام جانم  یاحسین  ای روح و روانم یاحسین توظلمت می تابی بر همه خورشید تابانم یاحسین (جانم حسین  جان حسین)* ✨💫✨💫✨💫✨💫 بند:2 غصه ی کرب و بلا با منه از کودکی دق می کنم آخر از خنده های زورکی یک شب جمعه حرم حسرتمه یا حسین یک چیزو فهمیدم از کارهای مولاحسین تو اوج سختی بوده باهام تنهام نذاشته هیچوقت آقام داره هوای نوکر هاشو می دونه دلتنگ کربلام (جانم حسین  جان حسین)* ✨💫✨💫💫✨💫
شکرا ابا عبدالله.mp3
1.77M
🔺شکرا ابا عبدالله یا حضرت ارباب ممنون که دوباره راه باز کردید💚 @azizamhosen @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلبری های مرا در پای نیزه دیده ای؟ در شلوغی ها مرا بابای نیزه دیده ای؟ با تهِ نیزه چهل منزل کتک خوردم پدر ضربه های زجر را در پای نیزه دیده ای؟ گم شدم یک شب به صحرای مخوف و شاهدی.. دخترت را در دلِ شبهای نیزه دیده ای؟ (این کبودیها مرا مانندِ زهرا کرده است) (دیدگانم را شبیه موجِ دریا کرده است) پهلویم آسیب دیده ای پدر چون مادرت یک نگاهی کن به رویم خون جگر چون مادرت دنده های سینه ام را یک لگد برهم زده هر نَفَس دارد برای من ضرر چون مادرت روضه در لفافه گویم ای عزیز فاطمه. در سه ساله هم بود درد کمر چون مادرت (این کبودیها مرا بالا و بالا برده است) (عضو عضو پیکرم را سمتِ زهرا برده است) هیچ می دانی که می ترسم هنوز از ازدحام صدگله دارم عزیز ِفاطمه از شهرِ شام خیبری ها و یهودی ها قیامت کرده اند آمدند با کوله باری از جفا بر انتقام سنگ و چوب و پاره ی آتش نصیبِ ما شده در میانِ کوچه و بازار مخصوصاً ز بام (این کبودیها تنم را زار و مضطر کرده است) (پیر پیرم کرده و مانند مادر کرده است) محسن راحت حق @rozeh_1
سلام ای سر بابا تنت کجا رفته شنیده ام که تنت بین بوریا رفته خوش آمدی‌ پدرم دیدن من آمده ای چه شد که نصف شبی به خرابه سر زده ای هوای اهل و عیالت هوای سوختن‌ است همان قدم که نداری بروی چشم من‌ است خبر بگیر ز حالم عجیب بد حالم شبیه پیر زنی درمیان اطفالم نه دست‌ مانده برایم نه پا و نه کمری خلاصه عرض کنم میشود مرا ببری مرا ببر که گره خورده است موی سرم چقدر با ته‌ نیزه زدند روی سرم مرا ببر که به پیشانیم نشان دارم کبودی بدی از لطف ساربان دارم کشیده خوردم از آنکس که بغض حیدر داشت چه بی مقدمه زد! گونه ام ترک برداشت لب تو زخم‌ شده چوب خیزران خورده لبم کبود شده مشت از سنان خورده همینکه با من‌ مظلوم قاتلت لج شد میان حلقه زنجیر گردنم کج شد گرفت حنجره ام‌حرفهام خس خس شد ز تازیانه دو دستم شکست بی حس شد سرنماز لگدهای بی هوا خوردم چه فحش ها که من از بی نمازها خوردم مقابل من لب تشنه آب میخوردند گرسنه بودم و پیشم کباب میخوردند زنان کوفه به عمه اشاره میکردند لباسهای مرا پاره پاره میکردند اراذل سر بازار شام را که نگو و رقص های زنان روی بام‌ را که نگو غریبه ای به خرابه سرک کشید پدر چقدر قهقهه زد عمه را که دید پدر اگرچه بعد تو دیگر شکست حرمت‌ ما ولی نخورد زمین پرچم قداست ما زمان غارت معجر خدا حجاب کشید نگاه هیچ غریبه به موی ما نرسید سیدپوریا هاشمی @rozeh_1
یه باغچه گُل با ساقه ی شکسته خرابه و مخدرات خسته بعد تو ما یه روز خوش ندیدیم قسم به هر نافله ی نشسته نیستی شده کُنج خرابه خونه‌م دخترا میزنن زخم زبونم بذار بگن "بابات تو رو نمیخواد" دوسِت دارم، دوسم داری، میدونم چقد صدا زدم "بابا کجایی؟" سخته توو صحرا گم شدن خدایی من که اصن شمرو حلال نکردم زجرو حلال نکن تو هم بابایی... قصّه ی غصّه هام نداره آخر حق بده تاره چشم دائماً تر اما بابا سوی چشامو کم کرد ضربه ی بی هوای سیلی بیشتر سیلی زدن به صورت منی که توو شهرمون بهم میگن ملیکه خیلی برای عمه جون دعا کن توو درد تک تکه ماها شریکه برمیدارم فاصلمونو تا تو باید ببینی حال خواهراتو آوردنت تا پیش عمه با من بردن من از این خرابه با تو محاسنت رو کی به خون کشونده؟ خاک یتیمی رو سرم نشونده؟ عیبی نداره دستاتو نداری مویی واسه شونه شدن نمونده بریم یه جایی که گِله نباشه بین من و تو فاصله نباشه هرجایی پیشم باشی خوبه اما بریم یه جا که حرمله نباشه... مرضیه نعیم امینی @rozeh_1
میان كوچه به زحمت به عمه اش می گفت چقدر بوی غذا بین شام پیچیده كمی مواظب من باش بین نامَحرم چه حرف ها كه در این ازدحام پیچیده برای شانه ی سرخش لباس سنگین است عجیب زخم تنش بین روز می سوزد برای بردنِ یك گوشواره دعوا شد هنوز لاله ی گوشش هنوز می سوزد چقدر مردم این شهر اهل خیراتند گرفته است سرش را كه بیشتر نزنند حواس عمه شده جمع، زیر پا نرود میان كوچه نماند ز پشتِ سر نزنند حسن لطفی @rozeh_1
به یادم مونده روزایی، که توو آغوش تو بودم به رویِ زانوی عمّه، یا رویِ دوش ِ تو بودم موهام و شونه میکردی، بهم میگفتی دردونه م نبینم توو خودت باشی، چراغ کوچیکِ خونه م همین می اومدی خونه، فقط میگشتی دنبالم برام یه چادر مشکی، خریدی! کردی خوشحالم میگفتی ای گلِ یاسم، منو می بوسیدی آروم میدیدی تا که خوابیدم، عبات و میکشیدی روم ولی حالا با دلتنگی، نشستم زیر نور ماه کجارفتی بابایی جون؟! ببین قدّم شده کوتاه ببین افتاده دندونم، رو لبهام ردّی از خونه به جای رویِ زانوهات، نشستم کنجِ ویرونه نبودی دستام و بستن، کبوده خیلی میسوزه یهو سرگیجه میگیرم، چشام تاره یه چن روزه دیگه میترسم از اَسبا، نمیخوابم دیگه راحت یه شب از ناقه افتادم، نه با پاهام! که با صورت برا تفریح و سرگرمی، هُلم میداد با دعوا من و هی رابرا میزد، بیا زجر(لع) و بزن بابا کف ِ پاهام زده تاول، ببین دستام چقد سرده ازش بسکه لگد خوردم، ببین پهلوم ورم کرده شدم شرمندۂ عمّه، واسم شد بهتر از مادر بذار واست بگم حالا، که پیشم اومدی با «سر» نمونده واسه من مویی، ببین که سوخته گیسو از انگشتر نمی پرسم، نپرسی گوشوارم کو! مرضیه عاطفی @rozeh_1
سلام ای سر که با پیشانی خون بار می آیی به عشق دخترت تا اخرین دیدار می آیی گواهی می دهد زخم عمیق روی ابرویت تو هم مانند ما از کوچه و بازار می آیی به خود گفتم ز نیزه گر چه راحت در نمی آیی به دیدارم ولی حتی شده یک بار می آیی من از تحقیر دختر بچه های شام می آیم تو هم از بار عام مجلس اغیار می آیی شباهت می دهد گیسوی من با گیسویت بابا نمی خواهی بفهمم از تنور انگار می آیی حجاب آستین پاره ام را خوب می فهمی تو که دل خون تر از من داری از انظار می آیی تو ای مجروح زیبای من ای آشفته گیسویم چه رفته بر سرت که اینچین تب دار می آیی حسن کردی @rozeh_1
با آتش خیمه، تن اهل حرم سوخت بابا کجا بودی، نبودی معجرم سوخت از داغ هجرانت، چهل منزل، شب و روز آن قدر گریه کرده ام، پلک ترم سوخت دیدی حمیده، دختر هم بازی من در زیر سم اسب ها، پشت حرم سوخت هر بار نامت را به لب با گریه گفتم با ضرب سیلی، عمه جانم در برم سوخت دیگر توان پر گشودن هم ندارم از بس مرا زجر حرامی زد، پرم سوخت جوری لگد زد، خاطرات هر سه سالم آتش گرفت و آیه های کوثرم سوخت ضرب لگد، سیلی و سنگ و خار و آتش بعد از عمو عباس، کلّ پیکرم سوخت دارم خبر، در خانه ی خولی سرت سوخت داری خبر از آتش خیمه سرم سوخت؟ وقتی سرت را بر درختی بسته دیدم آتش گرفتم آن چنان خاکسترم سوخت بر ما اشاره کرد مرد سرخ مویی خیلی اهانت کرد، قلب خواهرم سوخت بالشت من سنگ است وقتی دامنت نیست دنیا دلش بر وضع زار بسترم سوخت از سوز سرمای شب و گرمای روزش کنج خرابه، استخوان لاغرم سوخت بس که گرسنه مانده ام، سرگیجه دارم از بس نخوردم آب، زخم حنجرم سوخت شعر وصال من... رگ خشک گلویت بوسیدم آن گونه که بیت آخرم سوخت مهدی علی قاسمی @rozeh_1