eitaa logo
ایمان و عمل صالح(معنویت)
20 دنبال‌کننده
133 عکس
224 ویدیو
10 فایل
به نام او که نامی ندارد"جمع پراکنده از معنویت" یکی بین و یکی گوی و یکی دان/ بدین ختم آمد اصل و فرع ایمان.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از منتظران نور
4_5834578089383826191.mp3
2.65M
📖نشید:فخوراًباسلامي 🎙خواننده: المهدوي 🎙زبان: عربی نشید 2018😍 سرودهـ↙️ـای اسلامی🌴 ♡ ㅤ    ❍ㅤ        ⎙ㅤ      ⌲ ˡᶦᵏᵉ   ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ     ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ
هدایت شده از منتظران نور
4_5834578089383826191.mp3
2.65M
📖نشید:فخوراًباسلامي 🎙خواننده: المهدوي 🎙زبان: عربی نشید 2018😍 سرودهـ↙️ـای اسلامی🌴 ♡ ㅤ    ❍ㅤ        ⎙ㅤ      ⌲ ˡᶦᵏᵉ   ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ     ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ
🌹 👈 یکی می‌گفت: تبرم را گم کردم، به همسایه‌ام شک کرده بودم، از این رو سخت او را زیر نظر گرفته بودم ..‌. راه رفتنش به راه رفتن دزد تبرم شبیه بود ‌‌‌...! و سخنانش مانند دزد تبرم بود ..‌.! و حرکات و سکناتش همه حاکی از این بود که تبرم را او دزدیده است ...! 🌺🌸تبرم خواب را از چشمانم ربوده بود، تا صبح  به راه‌های گوناگون  برای رویارویی با این موضوع می‌اندیشیدم، آن شب را با غم و غصه‌ی فراوان سپری کردم ... 🌺 اما صبح زود تبرم را یافتم ..‌. پسر کوچکم آن را پشت هیزم‌ها گذاشته بود! آن روز به همسایه‌ام نگاه کردم: در او هیچ چیزی که شبیه دزد تبرم باشد نیافتم!! نه راه رفتنش ... نه سخنانش ..‌ و نه حرکات و سکناتش ..‌. 🌺 🌸 او را پاک ومعصوم یافتم، و فهمیدم دزد خود من هستم زیرا از همسایه‌ام: عهد و امانتش را دزدیده بودم!! و از عمرم نیز یک شب کامل را دزدیده بودم! 👈 شبی را تا صبح بیدار مانده بودم، و به این می‌اندیشیدم که فردا چگونه با آن مرد پاک و بیگناه رفتار کنم! 🌺 🌸 راستی تا حالا فکر کرده اید چه بسا  امانت و راستگویی و عهد و پیمان انسان‌های بیگناه بسيارى را با سوء ظن ربوده باشیم؟! 👈 وچه بسیار دوستانی را که با یک سوء ظن از دست داده باشیم! پس آرام باش و عجله نکن؛ و با شک و گمان رفتار مکن، آیا نمی‌دانی الله عزوجل می‌فرماید: 👈 ( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ...) [ الحجرات / ١٢ ] " ای کسانی که ایمان آورده‌اید بسیار از ظن و گمان بپرهیزید، زیرا بعضی از گمان‌ها گناه هستند
🔅 ✍ خدا جای حق نشسته 🔹کلاس پنجم بودم که با تعطیلی مدارس، به مغازه مکانیکی می‌رفتم. صاحب مغازه مرد بسیار بی‌رحم و خسیسی بود. 🔸دو شاگرد ثابت داشت که من فقط برای آنان چای درست می‌کردم و صف سنگک می‌ایستادم و کارم فقط آچار و یدکی‌آوردن برای آن‌ها بود که از من خیلی بزرگ‌تر بودند. 🔹در مکانیکی لژی داشتند و همیشه صبحانه و نهار در آنجا کله‌پاچه و کباب می‌خوردند. 🔸وقتی برای جمع‌کردن سفره‌شان می‌رفتم، مانده نان سفره را که بوی کباب به آن‌ها خورده بود و گاهی قطره‌ای چربی کباب بر روی آن ریخته بود را با لذت بسیار می‌خوردم. 🔹روزی آچار ۶ را اشتباهی خواندم و آچار ۹ را آوردم. صاحب مغازه پیکانی را تعمیر می‌کرد که راننده‌اش خانم بود. 🔸از تکبر و برای خودنمایی پیش آن زن، گوش مرا گرفت و نیم متر از زمین بلندم کرد. زن عصبانی شد تا صاحب مغازه ولم کرد. 🔹آتش وجودم را گرفته بود. به‌سرعت به کوچه پشت مغازه رفتم و پشت درخت توت بزرگی نشستم و زار گریه کردم. 🔸آن روز از خدا شاکی شدم. حتی نماز نخواندم و با خود گفتم: چرا وقتی خدا این همه ظلم را به من دید، بلایی سر این آقا نیاورد؟ 🔹گفتم: خدایا! این چه عدالتی است؟ من که نماز می‌خوانم، کسی که بی‌نماز است مرا می‌زند و آزار می‌دهد و تو هیچ کاری نمی‌کنی؟ 🔸زمان به‌شدت گذشت و سی سال از آن ایام بر چشم برهم‌زدنی سپری شد. همه ماجرا فراموشم شده بود و شکر خدا در زندگی همه چیز داشتم. 🔹روزی برای نیازمندان قربانی کرده بودم و خودم بین خانواده‌های نیازمند تقسیم می‌کردم. 🔸پیرمردی از داخل مغازه بقالی بیرون آمد. گمان کردم برای خودش گوشت می‌خواهد. 🔹گفت: در این محل پیرمردی تنها زندگی می‌کند. اگر امکان دارد سهمی از گوشت ببرید به او بدهید. 🔸آدرس را گرفتم. خانه‌ای چوبی و نیمه‌ویران با درب نیمه‌باز بود. 🔹صدا کردم، صدایی داخل خانه گفت: بیا! کسی نیست. 🔸وقتی وارد اتاقی شدم که مخروبه بود پیرمردی را دیدم. خیلی شوکه شدم گویی سال‌ها بود او را می‌شناختم. بعد از چند سؤال فهمیدم صاحب مغازه است. 🔹گذر زندگی همه چیزش را از او گرفته بود و چنین خاک‌نشین شده بود. 🔸خودم را معرفی نکردم چون نمی‌خواستم عذاب وجدانش را بر عذاب خاک‌نشینی‌اش اضافه کنم. 🔹با چشمانی گریان و صدایی ملتمسانه و زار به من گفت: پسرم آذوقه‌ای داشتی مرا از یاد نبر. به خدا چند ماه بود گوشت نخورده بودم که آن روز به بقال گفتم: اگر عید قربان کسی گوشتی قربانی آورد خانه مرا هم نشان بده. 🔸از خانه برگشتم و ساعتی درب خودرو را بستم و به فکر فرورفتم. شرمنده خدا بودم که آن روز چرا نمازم را نخواندم و کارهای خدا را زیر سؤال تیغ نادانی‌ام بردم. 🔹با خود گفتم: آن روز از خدای خود شاکی شدی و دنبال زندگی صاحب مغازه بودی که چرا مثل او، خدا تو را ثروتمند خلق نکرده است. 🔸اگر خدا آن روز، امروزِ تو و صاحب مغازه را نشانت می‌داد و می‌پرسید: می‌خواهی کدام باشی؟ تو می‌گفتی: می‌خواهم خودم باشم. 💢 پس یاد گرفتم همیشه در زندگی حتی در سختی‌ها جای خودم باشم که مرا بهره‌ای است که نمی‌دانستم. 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
1_9388330508.mp3
9M
🎙شيـــلـة العـــید 💠 فرحة العيد 🎉 بسیار زیبا 💞 👤 أداء أبوتركي العامري ⚘أنَاشِيدُالْاِسلَاميّة⚘
. 🔰 🔻وقتی حضرت آدم و حوا در ساکن شدند، خدا به آنها فرمود: 📖 یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ، فَکُلَا مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا، وَ لَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ (اعراف/۱۹) ✨ ای آدم! تو و همسرت در ساکن شوید! و از هر جا که خواستید، بخورید❗️امّا به این درخت نزدیک نشوید. 😔ولی شروع کرد به وسوسه کردنِ آدم و حوا.😈 چرا⁉️ 👈 تا آدم و حوا رو کنه. 📖 فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْآتِهِمَا (اعراف/۲۰) ✨سپس آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد. 😔 بالاخره موفّق شد.. آدم و حوا فریب خوردند و از میوه‌ی درختِ ممنوعه خوردند. در نتیجه:👇 📖 فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ، بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا، وَ طَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ. (اعراف/۲۲) ✨هنگامی که از آن درخت چشیدند، اندام و عورتشان بر آنها آشکار شد. و شروع کردند به قرار دادنِ برگهای درختانِ بهشتی بر خود، تا آن را بپوشانند. ❣خدا آدم و حوا رو از بیرون کرد:👇 📖 قَالَ اهْبِطُوا.. وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ. فِیهَا تَحْیَوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ. (اعراف/۲۴ و ۲۵) ✨خداوند فرمود: از مقام خویش فرود آیید.. که از این به بعد، قرارگاه و محلّ زندگی شما زمین است. ❣ در این زمین زنده می‌شوید. ❣ در این زمین می‌میرید. ❣ و در روز رستاخیز، از این زمین خارج خواهید شد. 👈 در پایانِ این داستانِ غم‌انگیز، وقتی آدم و حوا روی زمین اومدند، خدا براشون فرستاد تا نباشند:👇 📖 یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشًا (اعراف/۲۶) ✨ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندامِ شما را می‌پوشاند، و مایه‌ی زینتِ شماست 🌼🍃حالا وقتِ نتیجه‌گیری از این داستانِ غم‌انگیزه:👇 ❣برادرم❗️ خواهرم❗️ 👌 و پوشاندن، کارِ خداست.. ❌ ولی و کارِ است. ✅ ، نعمتِ الهی است.. ❌ ولی و خلعِ لباس، کیفرِ . ❤️ خدا آدم و حوا رو بخاطر اینکه شدند از بیرون کرد.. ⁉️ حالا ما چطور توقّع داریم که بشیم و رو رعایت نکنیم... و به هم بریم‼️ ❣بعد هم بگیم: آدم باید دلش پاک باشه. ❇️ خوشبحال اون آقا پسر و دختر خانمی که پوشش خدایی دارند، نه پوشش شیطانی. 🍃🌺🍃🍃🌺🍃
اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ          بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ ذَٰلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ ‎﴿٥٢  یوسف﴾‏ این (اعتراف من) بدان خاطر است که (یوسف) بداند من در غیاب (او، جز حق نمی‌گویم و نبودن او را برای خود مغتنم نمی‌شمرم و) بدو خیانت نمی‌کنم، و خداوند بی‌گمان نیرنگ نیرنگبازان را (به سوی هدف) رهنمود نمی‌کند (و به هدف نمی‌رساند، و بلکه باطل و بیهوده می‌گرداند). (۵۲)                             🍋 🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد🌹                            🍑🍑 سلام و درود بر شما زنده دلان صبح شنبه 19 آبان 1403 7 جمادی الاول 1446 9 نوامبر 2024 به خیر                           🍐🍐🍐 الهی... ما را نیرویی عطا فرما تا در نبرد زندگی فائق شویم و همتی عطا فرما تا گناه نکنیم ما را صبری عطا فرما تا سختی ها را تحمل کنیم و طبعی عطا فرما که با مردم بسازیم                          🍊🍊🍊🍊 خداوندا طاعات و عبادات ناچیز و ناقص ما را به فضل و رحمتت از ما بپذير ((اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ وَأَسْتَجِيْرُ بِكَ مِنَ النَّارِ)). «خدايا! جنت را از تو مي طلبم و از آتش جهنم به تو پناه مي آورم» .                آمین آمین آمین
تلنگرانه از شیطان پرسیدند:چه چیزی میزنی؟ گفت:تیر 🏹 پرسیدند:به کجا؟ گفت:به قلب و روح انسان ♥️ گفتند:چجوری؟ گفت: وقتی روسری میپو‌شه میگم یکم عقب تر! وقتی میخنده میگم یکم بلند تر! وقتی لباس انتخاب میکنه میگم یکم چسبون تر! وقتی قرآن میخونه میگم سریع تر! هوشیار باشیم 👌☺️ 🍃🌹 ‌ ‌‌‌🌹🍃
امروز ۲۶ ابان ۱۴۰۳ اذان صبح به افق محلی استان گیلان ، هم اکنون،- سلام و درود بر همه سحر خیزان🌹🌹🌹