هدایت شده از منتظران نور
در قرآنکریم آیاتی وجود دارد که الله تعالی میفرمایند من اشخاصی را دوست دارم
خواستم ببینم آیا الله متعال من را دوست دارد یا خیر
رفتم به آیات مراجعه کردم که الله متعال صابرین را دوست دارد متقین را دوست دارد و….
بعدن پیش خود فکر کردم که من شامل هیچ کدام نمیشوم نه تقوای که الله سبحان و تعالی یاد کرده را دارم نه خشوع و خضوعی را که الله فرموده و نه احسانی که پروردگار فرموده، پس چطور خواهد شد؟ کم بود نا امید شوم تا اینکه به این فرمودهی پروردگار برخوردم.
إن الله یحب التوابین
این آیه خیلی من را خوشحال ساخت، اگر دیگه کاری نمیتوانم انجام دهم که الله من را دوست داشته باشد ایقدر کار کرده میتوانم که از گناهان خود توبه بکنم تا الله من را دوست داشته باشد.
این هست عظمت پروردگار هر بندهی مسلمان باید این فکر را با خود بکند که آیا الله او را دوست دارد یا خیر
اگر کسی با این تفکر زندگی نکند باید به حال خود بگرید.
هدایت شده از منتظران نور
داستان
روزی ابلیس بافرزندانش ازمسیری میگذشتند
به طایفه ای رسیدند که درکنار راه چادر زده بودند، زنی رامشغول دوشیدن گاو دیدند، ابلیس به فرزندانش گفت :
تماشاکنیدکه من چطور بلا بر سر این طایفه می آورم
بعد بسوی آن زن رفت وطنابی را که به پای گاو بسته بود تکان داد.
باتکان خوردن طناب، گاو ترسید و سطل شیر را به زمین ریخت و کودک آن زن را که در کنارش نشسته بود لگد کرد و کشت.
زن با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربات چاقو از پای درآورد.
وقتی شوهرش آمد و اوضاع را دید، زن رابه شدت کتک زد و او را طلاق داد.
فامیلِ زن آمدند و آن مرد رادبه باد کتک گرفتند و آنقدر او را زدند که کشته شد.
بعد از آن اقوامِ مرد از راه رسیدند و همه باهم درگیر شدند و جنگ سختی درگرفت . هنوز در گوشه و کنار دنیا بستگان آن زن و شوهر همچنان در جنگ هستند.
فرزندان ابلیس بادیدن این ماجرا گفتند: این چه کاری بود که کردی؟
ابلیس گفت : من که کاری نکردم، فقط طناب را تکان دادم!
ماهم در اینطور مواقع فکر میکنیم :
کاری نکرده ایم درحالیکه نمیدانیم، حرفی که میزنیم، چیزی که می نویسیم، نگاهی که میکنیم ممکن است حالی را دگرگون کند، دلی رابشکند، مشکلی ایجادکند
آتش اختلافی برافروزد، و...
بعدازاین وقایع فکرمیکنیم که کاری نکرده ایم،فقط طناب راتکان داده ایم!
مواظب باشیم طنابی راتکان ندهیم