eitaa logo
از "ما" نگاشت/مریم منصوری
286 دنبال‌کننده
32 عکس
9 ویدیو
2 فایل
تاملات درونی یکی از "ما" ارتباط: @mansouri_66
مشاهده در ایتا
دانلود
زن در وضعیت جمع یا گسست و آشوب؟ ✅در اندیشه‌ی یونانی خدای نظم و عقلانیت، در مقابل الهه‌ی شور، میل و خلاقیت قرار داشت و تا قرن بیستم میلادی، این خدای نظم و عقلانیت است که بر فراز تاریخ اندیشه ایستاده است و به ویژه _به گفته متفکران پست مدرن_در مدرنیته، زندگی، شور و خلاقیت را سرکوب کرده است. گفتمان زندگی، که در قرن بیستم به خصوص با آرای نیچه صورتبندی شد، در مقابل نظم، عقلانیت و هرگونه جمع‌یافتگی امور، تلاش می‌کند تا بر لذت، شور و میل در متن زندگی دست بگذارد با این هدف که از سرکوب عقلانیت مدرن رهایی یابد. در این گفتمان، هرآن چیزی که علیه نظم مرد سفیدپوست اروپایی(بعنوان نماد عقل مدرن)می‌تواند قرار بگیرد، به عنوان بدیلی نظم‌شکن و گسست‌محور مطرح می شود. نتیجه‌ی این نگرش، جنبش‌های زنان، رنگین پوستان و تمام به‌حاشیه‌رفتگان به خصوص در دهه‌ی 1960 میلادی بود. این نگاه، زن را نماینده‌ی بازآفرینی شور، خلاقیت، لذت، میل و نهایتا خروج از هرگونه نظم سرکوبگرانه‌ی عقلانیت محور در نظر می‌گیرد و از همین روست که به جای دست گذاردن بر نظم، با زن، به آشوب میرسد... ✅در مقابل، اما، رهیافت دیگری است که زن را نه تنها مبدا شور، خلاقیت و زندگی می‌داند، بلکه حتی در مقام انضباط اجتماعی نیز، در او، مقام جمع یافتگی این نظم را می توان مشاهده نمود. در این نگرش، نظم در تقابل و تناقض با شور قرار ندارد، بلکه در حرکت جوهری، پویایی و نظم، در هندسه‌ای منظم و با «تعیین حدود در زندگی» تشریح می‌شود. از همین رو، زندگی، در آشوب تعریف نمی‌گردد، بلکه بخشی از آن را لذت، شور، شادی، تغییر، بازی و فراغت دربرمی‌گیرد و این‌ها را به عنوان بخشی از ساختار زندگی و جامعه، محترم می‌شمارد. و این خود، بخشی از نظمی است که در جایگاه "جمع‌ تمام امور" است. این نظم، سرکوبگر نیست، بلکه در مقام مراقبت و تحفظ بر هستی‌های انسانی ظهور می‌یابد. از همین رو، زن، نه تنها استعاره‌ای از شور و زندگی است، بلکه بیش از آن، بر مدار رحامت و مودت، در مقام جمع و جامعه است. تکثرات را تجمیع میکند و «ام امت» می‌گردد. ظهور تام مقام مذکور در حضرت زهرا سلام الله علیها است که در عین آن که زن را در شرایط زندگی شورآفرین ترسیم می‌کند، این مقام جمع را در چشم همگان روشن می‌سازد. از همین رو است که ائمه‌ی اطهار سلام الله علیهم، خود را حجت خداوند بر مردم و مادرشان، فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها را حجت خداوند بر خود معرفی مینمایند یا باطن شب قدر، شبی که مقام جمع‌الجمع زمان است، حضرت صدیقه‌ی طاهره برشمرده می‌شود. مصادیق این جمع یافتگی در احادیث معصومین علیهم السلام و تفاسیر آن کم نیست. اما در این صورتبندی از جمع‌یافتگی می‌توان از «جامعه‌ای بر مدار زن» سخن به میان آورد که نه تنها گفتمان بی‌نظمی، گسست و آشوب را به چالش می‌کشد، بلکه از دوگانه‌سازی‌های تقابلی خارج می‌شود و به نگاهی تشکیکی و طولی در وجود راه می‌یابد. ✍مریم‌منصوری @azmanegasht
🌱در حاشیه‌ی دیدار حضرت آقا با بانوان اگرچه تا کنون فرصتهایی برای دیدار حضوری حضرت‌ آقا فراهم می‌شد که به دلایلی، عمدتا توفیق دست نمی‌داد، اما به دلیل بداعت این جلسه، عمیقا مشتاق حضور در این جلسه بودم که به نظرم رسید نفس حضور، دارای لطایفی است که فهم متفاوتی با بازنمایی رسانه‌ای حاصل می‌کند و ذکر چند نکته در این باب را لازم می‌دانم. اول اینکه امیدوارم این جلسه، به جنسیت‌زده شدن دیگر دیدارها و حذف بانوان از سخن‌رانی در دیگر دیدارها منجر نگردد. دوم اینکه برایم جالب بود که حضرت آقا فرصت مبسوطی را برای شنیدن دغدغه‌های بانوان قرار دادند و به دوستان پشتیبان جلسه هم عرض کردم که خواهشا به طیفی فرصت داده شود که هیچ‌گاه امکان یا فرصت حضور ندارد. به خصوص زنان خانه‌دار. چرا که امکان حضور افراد نخبه در دیگر جلسات فراهم است و امکان شنیده شدن بخش بزرگ زنانی که درگیر متن زندگی و شرایط عادی هستند، فراهم نیست و شاید یکی از بزرگترین مشکلات ما، نداشتن رویکرد همین طیف و ندیدن آن‌ها در سیاستگزاری‌هاست. این مهم، دغدغه‌ی برخی از پشتیبانان جلسه هم بود، اما شاید لازم است بیش از این، این طیف از زنان، خود شروع به صورتبندی مسائل و رساندن آن به گوش مسئولین نمایند و سیاستگزاران نیز نباید از این مهم دریغ کنند. سوم مساله‌ی نحوه‌ی ورود حضرت آقا به مقوله‌ی جنسیت و زنان بود. علیرغم مباحث کاملا انضمامی و سیاستگزارانه‌ی بانوان سخنران، و حتی علیرغم بازنمایی رسانه‌ای از سخنان ایشان، بخش اعظم موضع حضرت آقا به تبیین کاملا علمی و نظری درباره‌ی مقوله‌ی جنسیت، خانواده، زن و زوجیت اختصاص یافت. تا جایی که در برخی مواقع، حس می‌کردم بر سر کلاسی حاضر هستم که مبانی نظری این مقولات تدریس می‌شود. و بحث، تا جایی پیش رفت که ایشان، مباحث کاملا فلسفی همچون دیالکتیک هگل و موضع تقابلی ما با آن را مطرح کردند. این مساله، نشان از خلائی است که ایشان در این زمینه احساس کرده‌اند و آن، پرداخت جدی علمی و نظری به مبانی نظری در حوزه‌ی زن و جنسیت است. متاسفانه، فضای انقلابی مرتبط با این حوزه، مملو از کنشگری‌های متکثری است که مبانی دقیق فلسفی و نظری ندارد و حتی در مقام سیاستگزاری‌های رسمی نیز این مساله کاملا مشهود است. این خلا، در سخنرانی‌های بانوان نیز کاملا مشهود بود. اما این که رهبر یک انقلاب به جای پرداختن به راهبردها، ملزم به بحث‌های نظری می‌شوند و به ما مبانی نظری تدریس کنند، جای بسی تاسف برای نهادهای علمی، دانشگاهی و حوزوی است. شاید یکی از دلایلی که حضرت آقا، اجازه‌ی صحبت برخی دیگر از بانوان حاضر برای سخنرانی را ندادند نیز به همین دلیل بود. گفتارها عمدتا، صورتبندی دقیقی نداشتند و حاکی از آشفتگی جدی نظری در این حوزه بودند. علیرغم اینکه ما در مسائل زنان، نیارمند کنشگری جدی و فارغ از جنسیت‌زدگی‌های منفی در عرصه‌های اجتماعی هستیم، اما به نظر می‌رسد، خلا نظری، ممکن است ما را دچار شیب تندی کند که ایشان درباره‌ی خانواده در غرب بیان کردند. پ.ن: برسد به دوستانی که مکررا در جلسات متعدد، خود را نظریه‌ورز این حوزه می‌دانند و نه تنها این چنددهه هنوز موضع نظری‌شان مشخص نیست، بلکه بارها در نظریه‌پردازی حضرت آقا در این زمینه در جلسات متعدد تشکیک کرده‌اند. ✍مریم منصوری ادامه دارد...
🔴اگر دعوا بر سر زندگی‌است،قصاص، زندگی می‌بخشد... ایده ی زندگی که این روزها بر سر زبان هاست، صدسالی است که در آرای غربیان با اهتمام نیچه تناورده‌شد. او، علیرغم آن‌که ادیان ابراهیمی را متهم به سلب زندگی می‌کند، بر این باورست که چند آموزه‌ی اسلام یعنی زندگی.... او می‌گوید سرکوب، آن‌گاه که زندگی و ادامه‌ی آن را سلب می‌کند، معنا می‌یابد. از همین رو، بر مسیحیت می‌تازد. چرا که مسیحیت بر این باورست که "با شریر مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخسارۀ راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان (انجیل متی 5/ 39)." و به نظر وی، این گزاره، سرکوب کرامت انسان است و سرکوب آن، یعنی سرکوب زندگی.... او که اسلام را از حافظ و حسن‌الصباح می‌شناسد، بر این باورست که حکم جهاد در اسلام، برخلاف آموزه‌های مسیحیت، تو را به جنگ برای کرامت انسانی‌ات رهسپار می‌کند و از همین رو، جهاد را "حکمی برای زندگی" برمی‌شمرد. او اسلام سیاسی را هم بخشی از ایده‌داشتن اسلام برای زندگی می‌داند. یکی از مشکلات جهان غرب، دقیقا مساله‌ی انتقام است. حواشی "حدود انتقام" حقوق‌دانان و جامعه‌شناسان زیادی را درگیر این مساله کرده که مساله‌ی آن‌ها، سیری‌ناپذیری انسان در "عطش انتقام" و تعیین حدود آن است. در این میان، برایان ترنر، محقق نیچه‌ای انگلیسی‌، اذعان می‌دارد که "باید اهمیت سیاسی این گزاره کتاب مقدس درک شود که خداوند می‌گوید: انتقام از آن من‌ است. و انتقام باید از عرصه‌ی سکولار_آن‌گونه که در وضع فعلی غرب است_خارج شود."(Turner,1984:260) اگرچه مسیحیت، عملا ایده‌ی خاصی برای حد انتقام در زندگی دنیوی انسانی ندارد، اما اسلام، بعنوان دین خاتم و دینی برای زندگی_نه فقط دینی برای مابعد مرگ_ حدود قصاص را معین کرده است. و این، تفسیری است از آیه شریفه ۱۷۹سوره‌مبارکه بقره که " و قصاص، برای شما، زندگی است، باشد که بپرهیزید". اگر دعوا بر سر زندگی‌ست، قصاص، برای زندگی و بخشی از زندگی‌ست.... ✍مریم منصوری @azmanegasht
آقای ضرغامی! از قضا مساله بر سر قدرت نیست! انقلاب اسلامی مساله‌اش "انسان" است... ذات انقلاب اسلامی با زندگی تک‌تک افراد، با هستی خانواده، با آرامش کودکان، با تک‌تک اخلاقیات گره خورده... بله، طبیعی ست که انقلاب اسلامی با بی‌حجابی فرونمی‌پاشد اما ریزریز، هرجا با مدرنیته همراهی کرده، یک کرم‌خوردگی به این سیب سالم زده چه اقتصاد سرمایه‌داری باشد، چه الگوی دولت مدرن، چه بی‌حجابی و چه خانواده فروپاشیده... حمله غرب هم به نوع اخیری به نام انسان انقلابی ست...که با تمدن سلطه‌گر غرب سر ناسازگای دارد، نه با قدرت امثال شما! @azmanegasht
هوالسلام بعد از صحبت های امروز حضرت آقا یعنی 19م بهمن ماه 1400 در باره واکسن، ذکر چند نکته به نظرم لازم رسید که در چند بخش ان‌شاءالله تقدیم می‌کنم. بحث حمایت ایشان از نظام سلامت(مانند خیلی از عرصه‌هایی که محل نقد جدی ما است و در عین حال، ایشان بر نگه‌داشت ان تحفظ دارند)، مساله‌ای است که باید ذیل نگاه معصومین و فقهای شیعه در قالب مقوله‌ی «واجبات نظامیه» فهم شود. واجبات نظامیه به این موضوع می‌پردازد که حفظ نظام، اولا و بالذات، وظیفه‌ی فقیه است. مساله از اینجا آغاز شد که برای فقها این موضوع مطرح شد که اگر «ولی فقیه در مقام قدرت قرار نداشته باشد آیا باید با حاکم-احتمالا جور- کنار بیاید یا خیر؟» میرزای شیرازی، در قضیه‌ی تحریم تنباکو تا مدت ها فکر می‌کرد که من اگر این حکم را بدهم و ناصرالدین شاه در قبال دول خارجی تضعیف شود، آیا این صحیح است یا نیست؟ حاکمیت ناصرالدین شاه مشروع نیست و ولایت متعلق به میرزای شیرازی است، اما من اگر در محدوده‌ی کوچک بخواهم تصرف کنم، اصل نظام اجتماعی فرو می ریزد، من که نمی‌توانم جای او را بگیرم... موضوع «واجبات نظامیه» به تأسی از امیرالمومنین علیه‌السلام و رفتار ایشان با خلفا انجام می‌شد به این معنا که حاکمیت اولاً و بالذات باید در اختیار ولی باشد، اما اگر او برای گرفتن حق خود بخواهد اقدام کند در شرایطی که اصل اقتدار نظام جهان اسلامی فرو بریزد و ممکن است کفار غلبه یابند، این موضوع به محاق می رود. یک نمونه‌ی عجیب دیگر، دعای مرزداران امام سجاد علیه‌السلام است. ببینید این دعا در چه زمانی و برای چه کسانی خوانده شده است. همانطور که می‌دانید بعد از قضیه کربلا و اتفاقات ناگواری که پیش می‌آید، وقایع بعدی همچون حلال شمردن نوامیس مردم توسط سپاهیان یزید در مدینه و واقعا حره هم اتفاق می‌افتد. در آن زمان، امام سجاد علیه السلام دعای مرزداران را برای چه کسانی می‌خوانند؟ برای سپاهیان بنی امیه که مرزهای جهان اسلام را حفظ می‌کنند. یعنی بالاخره همین بنی‌امیه و حفظ این مرزها و نگهداشتن همین سطح از نظم اجتماعی هم جزو واجبات نظامیه است و حتی کشتگان هم شهید محسوب می‌گردند. تغییر و عزمِ برای تغییر، ملاحظات جدی‌ای را برای فقها ایجاد می‌کند که هرگونه تغییر و ساختارشکنی، با در نظر گرفتن این ملاحظان باید مطمح نظر باشد. حال چگونه می‌توان تغییر را در عین نگاهداشت نظم اجتماعی_در حالی که نه به "نظم" جدید اندیشیده‌ایم و نه در عمل، ایده‌های جدی برای عملیاتی شدن داریم_ رقم زد؟ (مساله مقاومت مافیاهای فربه به جای خود) ادامه دارد.... پ.ن: این سخنان، برگرفته از سخنان استاد گرانقدر، حمید پارسانیا، در درس تاریخ تفکر اجتماعی مسلمین است. و البته نه صرفا مربوط به مسایل مرتبط با نظام سلامت، که دیگر نظام‌هاي بیماری همچون بانکداری، آموزش و...را نیز شامل می‌شود. @azmanegasht
تا به حال به خطرناک بودن تاریخ اندیشیده‌اید؟ وقتی که اهل طاغوت، حاج قاسم را فیلتر می‌کند اما حسین(علیه‌السلام) را نه! این به این معناست، که ما، ممکنست پس از گذر زمان و توسط تاریخ‌مندکردن امور، ماهیت حقیقی و سیاسی بسیاری از وقایع و حقایق را به دست فراموشی بسپاریم. ممکنست برداشت‌های بی‌خطر خودمان را بر مساله‌ای بار کنیم. و ممکنست، چرایی امور، در تو در توی زمان، از چنگمان لیز بخورد... تاریخی کردن امور و به زمان و زمانه سپردنشان، دیدن حقیقت را برای ما، سخت می‌کند، خیلی سخت!
این پوستر را پایگاه اینترنتی وزارت بهداشت رو نمایی کرد خوب است یادمان بیاید اگر غرب را نفی می‌کنیم، نه چون بر سر قدرت دعوا داریم بلکه غرب را مولد انسانِ جدیدی می‌دانیم که نه تنها خدا، که خود را فراموش کرد و از پیِ آن هر روز بحران جدیدی سر بر آورد. خوبست بیش از آن‌که پرچم نمادین غرب را به آتش بکشیم، هرآنچه از غرب آمد و هستی‌های ما را بباد داد و ناآرامی و بحران‌ ایجاد کرد را به زباله‌دان بپیوندانیم! اقتصاد ربوی، سیاست لیبرال و نئولیبرال، جامعه‌ی فردگرا، روانشناسی "خود" محور، شهر پُر آسیب و نظام سلامتی که همیشه در "بله" گفتن به غرب، اولین‌ها بوده تنها پرچم را به آتش کشیدن چه سود؟ @azmanegasht
وقتی تاریخچه‌ی پزشکی جدید را مرور می‌کنیم، آن‌جا که با پروتستانتیزم، کم‌کم الهیات طب، سکولار می‌شود، آن‌جا که پروتستانتیزم، زهد شدید و عجیب و غریبش را که هر لذتی را حرام می‌داند، ترویج می‌کند، آن‌جا که آن‌چه بر اصحاب کلیسا حرام بود را بر تمام مردم حرام می‌کند، و بعد اصحاب پروتستان، کم‌کم با فاصله‌گیری از کلیسا، و با پزشکی، تک‌تک عرصه‌های زندگی را در فرآیندی کاملا شبیه فقه، صورتبندی می‌کنند... متوجه می‌شویم که پزشکی نوین، متن زندگی را اینچنین مدیریت می‌کند و آخر داستان این است که "نباید توقع داشت که پزشکی، حکم شرعی ندهد!" تمام ایام کرونا، در ذهن مردم، این دوگانه دین و علم(پزشکی) ماند و ماند...حرم‌ها تعطیل شد، مراسمات مذهبی تعطیل شد، اجتماعات دینی تعطیل شد...و متوجه نبودیم که ساینس! در جزئی‌ترین و تجربی‌ترین حالتش، "حکم" می‌دهد... @azmanegasht
بسم الله الرحمان الرحیم ریاست محترم حوزه‌های علمیه خواهران جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای بهجت پور باسلام و احترام هفته‌ای که گذشت، این حقیر، به بهانه‌های مختلفی، آماج توهین‌ها، حسادت و تنگ‌نظری‌ها و سخنان دور از انتظاری، درون و بیرون مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه قرار گرفت که البته، مقاومت از درون سازمان با توجه به فضایی که وجود داشت، برای بنده امری طبیعی به نظر می‌رسید. لیکن در صفحه مباحثات متنی با عنوان "حوزه علمیه خواهران، بازیچه رویکردهای جامعه‌شناسانه" قرار گرفت که نکاتی چند، لازم به تذکر است. ✅تا آن‌جا که مساله، مساله‌ی شخص بنده است، دوستان و طلاب عزیز را که در محضر حضرت حق و به قصد سربازی حضرت ولیعصر، ارواحنا لتراب مقدمه الفداه در این عرصه حضور دارند، به تقوای الاهی توصیه می‌نمایم و خود را در کنار آنان، مفتخر به شاگردی مکتب اهل بیت در حوزه‌های علمیه و بالنده به حفظ قرآنی می‌دانم که هرچه داریم، از این دو امر ارزشمند است. نگارنده‌ی متن مذکور، به خوبی بنده را میشناسند و طلاب عزیز خوب است متوجه این نکته باشند که مساله‌ی نگارنده، مساله‌ای کاملا شخصی است و دعوا، دعوایی علمی نیست. هرچند، ذکر این مساله لازم است، که به نظر می رسد حوزه‌ی محترم علمیه، بعنوان نهادی که متولی اصلی تهذیب و تربیت اخلاقی و معنوی جامعه است، نیازمند بازنگری جدی در علل و ملزومات وضعیتی است که از این دست رفتارهای به دور از اخلاق و انصاف را موجب می‌شود. اما ناظر به عنوان و برخی گفتارهای درون متن، چند مساله را باید متذکر شد. ✅اولا؛ دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، در صدد لبیک به دغدغه‌ی بزرگی است که امامین انقلاب مکررا بر آن تاکید کرده‌اند و اصل هدف انقلاب اسلامی، یعنی ایستادگی در برابر علم سکولار و فرهنگ، سیاست و اقتصادی است که برخاسته از این علم، جوامع بشری را به بحران کشانیده است و اساسا، داب بزرگ مجموعه‌ی دفتر تبلیغات اسلامی، که با هدایت و حمایت رهبر معظم انقلاب تاسیس گردیده‌است، تحول در علوم انسانی و اسلامی‌سازی علومی است که سیل گونه، وارد جامعه‌ی علمی کشور(چه دانشگاه‌ها و چه حوزه‌ها) شده است. ✅ثانیا؛ حقیر، حقیقت علوم انسانی را در مالکیت علوم اسلامی دانسته و بر این نکته تاکید و اصرار دارم که هرچقدر ما در شناخت دقیق جهان اجتماعی و مسائل آن، که بحران‌های جدی برای جامعه‌ی کنونی ایجاد کرده‌است، تعلل کنیم، باید در محضر خداوند متعال پاسخگو باشیم. اگرچه که جریان‌های ضد دین و سکولار پیش از انقلاب و حتی پس از آن، با تزریق ارزشهای مدرن، گسستی جدی در ساحت علم و عمل را موجب شدند، لیکن علوم اسلامی و مبانی دینی، این ظرفیت را دارا هستند که با تفصیل و مبتنی بر آن‌چه در منابع اسلامی و تراث مسلمین است، به بازخوانی و بازسازی علم اجتماعی در عرصه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همت گمارند. دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام، با تاسیس رشته‌های فلسفه‌ی علوم اجتماعی و دانش اجتماعی مسلمین، که مورد حمایت رهبر معظم انقلاب نیز بوده است، تلاش داشته تا نشان دهد، اولا علوم اجتماعی سکولار، داشته‌ای جز بحران‌زایی و سکولار کردن برای جامعه‌ی اسلامی_ایرانی نداشته است و ثانیا، ظرفیت عظیم تراث مسلمین را در زمینه‌ی حل مسائل اجتماعی نشان دهد و بارور سازد. دانش آموختگی بنده در این دو رشته نیز، با همین رویکرد بوده است و خوب است گرامیان، تفاوت ماهیتی این دو رشته را از جامعه‌شناسی مرسوم دانشگاه متوجه باشند. ✅اصل قبول معاونت حوزه‌های علمیه‌ی خواهران از جانب این حقیر، به قصد تبدیل علم آموخته در دانشگاه و حوزه با دغدغه‌های مذکور، به عرصه‌ی عمل و یاری رساندن به بخش‌های فرهنگی حوزه‌های علمیه در فضایی است که مسائل و بحران‌هایش از جنس جهان مدرن هستند و راهکار مقابله با آنان، نیازمند شناختی دقیق از نقاط بحران‌زاست‌. لیکن به نظر می‌‌رسد با فضایی که در هفته گذشته در و بیرون از مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه خواهران به عنوان یک نهاد بالادستی، رقم خورد، عملا بخش زیادی از نیرویی که می‌توانست صرف مدیریت بخش فرهنگی و ورود به عملیات جدی فرهنگی شود، باید صرف مشاجرات و منازعات درون سازمانی گردد و عملا دغدغه‌های حقیر، یا با تعویق محقق خواهند شد و یا با سد بزرگی از جمله مقاومت نیروهای سازمان_به جای همکاری_، ولو برای مدتی خاص مواجه خواهد شد که هدف این حقیر محقق نخواهد گردید. همان گونه که بارها به برخی دوستان نیز متذکر شده‌ام، اینجانب هیچ کاری را مهم‌تر و شیرین‌تر از فعالیت در عرصه‌ی علمی و فعالیت پژوهشی نمی‌دانم و قبول این مسئولیت را صرفا از سر تکلیف می‌دانستم و در همین جا، انصراف خود را از قبول این مسئولیت اعلام می‌دارم. و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین با تشکر از حسن ظن حضرتعالی مریم منصوری، یکم مهرماه ۱۴۰۰ شمسی @azmanegasht
هوالحی آنگاه که «آب سر بالا می‌رود»!!! ✍مریم منصوری چندی است برخی دوستان «ژورنالیست»، در راستای تبلیغ و ترویج واکسن، به نظریه پردازی در باب علم، همت گمارده اند، فارغ از اینکه دقیقا متوجه باشند، مساله ی علم چیست و وضعیت بغرنج فعلی، چرا شکل گرفته و راه برون رفت کجاست. در این نوشتار، بیش از آن که به چرایی و چگونگی رقم خوردن وضعیت فعلی بپردازم، به مقصد و مقصود «طب اسلامی» خواهم پرداخت. 👈طب اسلامی، در تعریف موسّع خود، داعیه‌ی وجود حیاتی در تمدن اسلامی، همچون معماری و شهرسازی اسلامی، مدیریت اسلامی، روان‌شناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی و... را دارد که مبتنی بر نگاه دینی شکل گرفته باشد. در طب اسلامی، بیش از آن که نقل روایات و رویکرد اخباری‌گونه مدنظر باشد، یک « نظم دانشی» و «نظام علمی» مطرح است که با رویکرد بنیادین اسلامی و با مبانی فلسفی اسلامی، به عرصه‌ی تدبیر بدن ورود می‌کند. این تدبیر هم تنها در بعدی از ابعاد بدنی انسان نیست، بلکه به هر آن‌چه که به بدن انسان مربوط می‌شود، نگاه دارد. در این عرصه، چه پیشگیری را در نظر بگیرید و چه درمان، در بخشی از «علم الابدان» جمع می‌شوند. طب اسلامی، با نگاه خاص به انسان که متفاوت از نگاه غربی است، وارد تجربه می‌شود و البته زمان و مکان را نیز در تدبیر و درمان بدن لحاظ می‌کند. لایه‌مند می‌نگرد و منطقی دارد که مجال آن در کرسی‌های علمی است نه فضای زرد مجازی! ❗️آقایان خوب است بدانند ما در برهه‌ای از تاریخ قرار داریم که با داعیه‌ی «برنامه داشتن مکتب اسلام ز گهواره تا گور» و «تدبیر دنیا و آخرت انسان در مکتب اسلام»، اولین حکومت اسلامی پس از سده‌ها شکل گرفته است و وضعیت، حتی با نیم قرن پیش نیز متفاوت است. مردم بهتر از خیلی از ما می‌دانند که بنا نبوده با نقل چند روایت، تدبیر دنیای آنان اتفاق بیفتد که حالا شما بر سر سند روایات، این همه دعوا علم کرده‌اید. دعوا، دعوای نگاه سکولار و دنیوی زده‌ای است که شما –به هرنیت احتمالا خیری- ترویجش می‌کنید و به دنبال واتیکانیزه کردن قم هستید، با نگاهی که بنا داشت با مبانی دینی، به تک‌تک عرصه‌های زندگی انسان ورود کند و با همین نیت انقلاب کرد. اگر نمی‌توانید با مبانی اسلامی به عرصه‌ی علم ورود کنید، اجازه دهید آنانی که سال‌ها در محضر مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، مجدانه بحث‌های عقلی کرده‌اند و روایات را نیز به «عقل» عرضه کرده‌اند و در این راه دود چراغ خورده‌اند، مباحث علمی‌شان را ادامه دهند . اگر بناست تمدن اسلامی شکل بگیرد، باید علوم اسلامی پایه‌ریزی شود، و وقتی اجازه داده نمی‌شود در علم طبی که بیش از علوم دیگر، در سیره‌ی اهل بیت، نقل وجود دارد و می‌شود با مباحث عقلی و اصولی، به نتیجه رسید، چگونه در شهرسازی، معماری و علوم انسانی از اقتصاد و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی گرفته تا مدیریت و سیاست ورود شود؟ این همه زحمت و این همه خون چرا؟ مگر حاکمیت اسلامی بناست چه تفاوتی داشته باشد؟ ❗️اینکه اعتماد عمومی از طب نوین سلب شده است و شما با مغالطات ژورنالیستی و استدلال‌های سطحی، تلاش می‌کنید تا کمی از این اعتماد را بازگردانید، تنها و تنها به این دلیل است که مردم با گوشت و پوست خود در حال لمس حجم عظیمی از خطاهای طب نوین و گرفتن جان عزیزانشان هستند. خطاهایی که ساختاری شده و طبیعی جلوه داده می‌شود؛ حال این‌که تاوانش را مردم می‌دهند. ❗️در این میان، قصد تطهیر کسانی که ناآگاهانه، وارد حوزه‌ی طبابت شدند و به نام طب اسلامی، با رویکرد اخباری‌گونه دست به درمان زدند و سودجویانه وارد این عرصه شدند، را ندارم که البته، با چشمان خود دیدم که بنا نبود مباحث علمی، در دعوای قدرت عده‌ای ذبح شود که شد!!!! هرچند، متهم ردیف اول همین وضعیت نیز، متولیان بهداشت و درمان هستند که به جای رویکرد علمی، گفتگو محور و کمک‌های آزمایشگاهی به دغدغه‌مندان این حوزه، همه را سرکوب و منکوب کردند و وضعیتی را رقم زدند که «قورباغه‌ها ابوعطا بخوانند»!! ادامه دارد... @azmanegasht
رنج به خودی خود ارزش ندارد؛ از این منظر، هر نوع رنج به یک میزان بها مبدل می‌شود و رنج غیرضروری به بهای نفرت انگیز! بدینگونه، عمومی با رنج بشر، نقطه‌ای ثابت است که هم فراتر می‌رود و هم فرهنگ‌های گوناگون و دوره‌های تاریخی را متحد می‌کند.(برینگتون مور؛ تاملاتی درباره علل بدبختی انسان) پ.ن: تصویر کودک یمنی ؟ @azmanegasht
"قهرمان بدون مرز 2" دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام برگزار میکند: *چهارمین هم اندیشی اصحاب علوم انسانی در باب جهان مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی* دکتر حمید پارسانیا دکتر حسین کچوئیان دکتر حسین اکبری دکتر ادریس هانی پنجشنبه، ۱۸دی۱۳۹۹ ساعت ۱۰تا۱۲ 📡آدرس پیوند مجازی شرکت در نشست: https://b2n.ir/841384 جهت ورود به جلسه پیوند را لمس کرده و پس از وارد کردن نام خود وارد شوید
انسانی که کنترل می شود، انسانی که حکمرانی میشود و انسانی که ولایت را می پذیرد. چندی است که نیروهای دغدغه مند انقلاب، ایده هایی را ناظر به حکمرانی مطرح می کنند و تلاش دارند تا حوزه های مختلف حیات اجتماعی را ناظر به این ایده، سیاستگذاری نمایند. اگرچه در این باره نیاز به نوشتن کتاب و کتاب هاست، اما «نقد را به نسیه فروختن» در فضای موجود خطاست. در حیطه ی سیاستی و حاکمیتی، مبتنی بر نگاه های موجود، سه رویکرد قابل تحلیل است. رویکرد اول، با نگرشی کنترلی، سعی در مهار انسان، به عنوان انسانی که ساحت های موجود در او، باید با سرکوب و از بین بردن برخی به نفع برخی دیگر پیش رود، منطق پیشرفتی را رقم می زند که در آن این انسان، اگرچه در یک نظم پایدار و با ثبات قرار دارد، اما این سرکوب، او را در قفس آهنینی گرفتار می نماید که برای خروج از این قفس، تلاش می کند. در این وجه، قدرت، حاکمیت بنیاد پیش می رود و چهره ی آن، همان چهره ی هابزی قدرت است. در این رویکرد، تکنیک های عام مطیع سازی و شرایط حبس دائم به کار گرفته می شود . منطق سرمایه داری اولیه، که وبر آن را برگرفته از اخلاق پروتستان می داند، و زهد پروتستانی در آن بیداد می کند، بر طبق این نگرش است. در نگاه سیاستی ماخوذ از این نگرش، مکررا تلاش می شود تا ساختارهای بوروکراتیکِ منسجم و منظمی ایجاد شود. به نظر می¬رسد، چله ی اول انقلاب اسلامی، در بسیاری از ساختارها، فارغ از دسته بندی های سیاسی، دأب این مساله، در حاکمیت، بسیار جدی بود. این که ساختارهای منظم و منسجم، بتواند نقش کنترل گرانه ی خود را به خوبی ایجاد کند.( سال های ابتدایی انقلاب و حضور چشمگیر و مسئولیت مدارانه ی مردم را فاکتور بگیرید، چرا که مساله، رویکرد سیاستی و مدیریتی حاکمان است.) اما در اوان چله ی دوم انقلاب اسلامی، بحران ناکارآمدی، موجب شد تا شاهد یک چرخش نظری به سمت مفهوم حکمرانی باشیم که شاید اگر بنیادهای این نگاه، دقیق و عمیق فهم شود، فارغ از نگاه انسان انقلابی دغدغه مند و حتی انسان مسلمان ایرانی، هر آزاد و آزاده ای از آن روی خواهد برگرداند. در منطق حکمرانی، دعوا بر سر قدرت را تک تک سلولهای اصحاب آن، که اهل علوم انسانی اند، فریاد می زنند. چون انسانی که در این نگرش بر او حکمرانی می شود، انسانی است که در حیات گیاهی و حد اکثر حیات ضعیف حیوانی، توصیف شده است و رو به سوی انفعال دارد و ابرانسانی، با تمنای قدرت -که شرط اصلی حضور و ظهور اوست- بر مسند بالاتری تکیه می کند تا آن موجود منفعل درگیر امیال و غرایز و رانه ها، لحظه به لحظه، سیاستگذاری شود. در اینجا، نظام دانش علوم انسانی ، والاترین جایگاه را خواهد یافت، چون تنها اوست که توان پیاده سازی میکروفیزیک قدرت و نشاندن قدرت، در خردترین و ریزترین عرصه های حیات انسانی را داراست. تعریف انسان در نگرشی که نه اراده و اختیار دارد، نه مسئول است و نه آگاهی و خودآگاهی ویژه¬ای برای او قلمداد می شود، حکمرانی خانواده، حکمرانی عرصه ی تعلیم و تربیت، حکمرانی فضای مجازی و ...را ممکن می سازد. ایده¬ی دولت حداکثری نیز در این رویکرد، محور قرار می گیرد. این چرخش نظری، به شدت برای انقلاب اسلامی مخاطره آمیز است، چرا که انقلاب را از ذات خود، یعنی شعار آزادی و استقلال و حفظ کرامت انسانی و شوون مختلف «انسان ولایتمدار مسئول» تهی می سازد. تاکید مکرر امامین انقلاب اسلامی، بر مردم و تشریح رسالت مردم و حفظ جایگاه «تکلیف و مسئولیت» برای مردم، به طرز کاملا مشهودی، مقابل نگرش حکمرانی است. حاکم، خادم و مقامی است که مورد سوال و بازخواست قرار می گیرد تا مشخص شود آیا حقیقت را محور قرار داده است یا خیر ! این انسان زنده ی مختار و آزاد است که به میزان پذیرش انسانی و اجتماعی ولایت است که حیات اجتماعی به سمت حقیقت را رقم می زند و عرصه برای «ولایت دین» گسترده تر یا مضیق و محدودتر می گردد. اگرچه نگرش حق-تکلیفی، جایگاه حاکم را نیز مشخص می سازد، اما وظیفه ی حاکمیت و دولت اسلامی، اجرای احکام اسلامی در ساحت کلان و از میان برداشتن موانع کسب فضایل انسانی و اسلامی است و بیش از این، تنها نقش یاریگری مردم در مسیر نیل به سعادت را ایفا خواهد نمود و نه تفتیش و فرم دهی به تمام ساحات وجودی انسان ها را. لذا دولت، با حمایت از موجوداتی«مسئول» به نحو تشکیکی، نظم را ایجاد می نمایند. @azmanegasht
مقاومت علیه مقاومت! برایان ترنر در کتاب « بدن و جامعه» هنگامی که به تبارشناسی طب می پردازد، بیان می کند که در یونان باستان، به شدت بر این مساله مراقبت می شد که مبادا، طبیب در قبال درمان خود، مبلغی از بیمار طلب نماید. دلیل این امر هم آن بود که از اساس، امکان این که طبیب، بیش از آن که دغدغه ی سلامت بیمار خود را داشته باشد، دغدغه ی بیمار نگه داشتن فرد را در سر بپروراند، از بین برود. در نتیجه، اگرچه طب، در حد کارهای یدی بود، اما خانواده های اشراف به حرفه ی طب ترغیب می شدند تا نیاز مالی ، آنان را به حرج نیندازد. رویکرد اسلامی به طب نیز تا حد زیادی با همین نگرش پیش می رود. شواهد تاریخی زیادی نیز در مورد رایگان بودن درمان در قرون اولیه ی اسلامی وجود دارد تا جایی که در آندلس، بیمارستان ها، نه تنها برای درمان، که برای ارائه ی خدمات به مسلمانان و حتی غیرمسلمانان، هیچ مبلغی دریافت نمی کردند. ترنر در اثر مذکور، ورود قدرت و ثروت به درمان را از طریق رویکرد نخبه محور کلیسا پیگیری می کند و مدعی است هرچند در ابتدا در درمان، این مساله، با ارباب کلیساهای کاتولیک، مقوله ای خیرخواهانه بود، اما با ورود سرمایه داری به عنوان نوزاد پروتستانتیزم، مواجهه ی اخلاق سودمحور، در علاج بیماری ها نیز پیدا شد و گسترش یافت. پزشکی موجود، محصول این نگرش به طب است که همان گونه که اشاره شد، از نگاه نظام تمامیت طلب سرمایه داری نشات میگیرد که از قضا، همین گفتمان پزشکی است که با تکنیک ها و استراتژی های مختلف، نه فقط حیات بدنی انسان ها، که حیات اجتماعی آن ها را نیز ذیل رویکرد سکولار خود معنا می دهد. استعفای برخی مدیران وزارت بهداشت، شاهدی بر این امر است که مقوله ی سلامت، در بسیاری مواقع، بیش از آن که اصالت ذاتی داشته باشد، دستاویزی برای قدرت و ثروت بوده است، که اگر دغدغه از جنس قدرت و ثروت نبود، به طب مکمل، حداقل در حد یک امکان، زودتر از این ها نگریسته می شد. هرچند که جلوی ضرر را از هر کجا که بگیرید منفعت است! پ.ن: نفی رویکرد سودمحور، متوجه اطباء سنتی نیز هست، به همان دلایل که عرض شد و البته این رویکرد، طب اسلامی را در ذات تهی میکند. @azmanegasht
چرا این همه دعوا بر سر حجاب؟ اساسا مساله‌ی پوشش، مساله‌ی به تصویر کشیده شدن ساحت فرهنگ و زبان هویت انسانی در قالب تصویر به عنوان قوی‌ترین عرصه‌ی ارائه‌ی نوع تفکر درباره‌ی هویت خویش است. ✅مقوله‌ی حجاب یک بُعد اجتماعی و یک بُعد سیاسی مهم دارد: مساله‌ی نوع پوشش بر بزرگترین دعوای تاریخ یعنی دعوای غریزه و فطرت ایستاده است و این دعوا نه کلامی و فلسفی و مبتنی بر استدلالات، که در موثرترین ساحت، یعنی ساحت «تصویر» در حال رقم خوردن است و لذا به عنوان کلان‌نماد انسان، و ابرنماد زن باید از آن سخن گفت. نحوه‌ی مواجهه با بدن، در پوشش زنان_ به مثابه‌ی موجودی که بدن او به دلایل مختلفی از جمله تولید مثل- به لحاظ تاریخی مورد توجه بیشتری قرار گرفته است، به اوج تصویرسازی کشیده می‌شود چرا که تلاش می‌شود تا با پوشانندگی در حوزه‌ی عمومی، دعوا با غلبه‌ی فطرت و عقلانیت پایان یابد و لذا، مقو‌له‌ی پوشش زن، اساسا زنانه نیست. نظریه‌ی پوشش انسان به طور عام و پوشش زن به طور خاص، خارج از گفتمان قدرت، بر پوشیدگی بدن ، به عنوان قوام انسان بر عقلانیت غیرجنسی و غیرجنسیتی در حوزه ی عمومی پایبند است و در حال نظم دهی به حیات انسانی، فارغ از امیال، رانه‌ها و غرایز است . هرچند که در نگاه اسلامی، متفاوت با منطق مسیحیت، توضیح امیال و غرایز طبیعی انسان بر پایه‌ی سرکوب نیز شکل نمی‌گیرد و آن‌ها را به حوزه‌ی خصوصی و خانواده می‌راند. لذا زیست جنسی انسان حوزه‌مند میشود، نه سرکوب و نه همگانی! و اساسا ما در تدبیر پوشش ذیل نظریه‌ی حجاب، با نوعی از نظم‌دهی مبتنی بر حیثیات انسانی - در مقابل حیثیات نباتی و حیوانی- مواجهیم و اساسا مساله، مساله‌ی نظم و نوع این نظم است که در حجاب، بر ابعاد انسانی این نظم، یعنی عقلانیت در چارچوب فطرت قوام می‌یابد. نظریه‌ی حجاب دعوایی سیاسی است؛ به این معنا که انقلاب اسلامی، گفتمان نوع معنادهی مدرن و پست مدرن و نظم دنیای تجدد را در ساحت نماد به چالش می‌کشد و با زبان تصویر، در تلاش برای اثبات ادعای فطرت گزینی به جای غریزه گزینی در تمدن است. و حجاب، نه به عنوان یک ابزار ایجاد قدرت ، که به عنوان نماد مقاومت علیه آن چه دنیای غرب در سلطه‌ی میل رقم زده، مبدل شده است. که اگر انقلاب اسلامی میخواست با پوشش زنان بر اریکه‌ی قدرت تکیه زند، حجم انبوه ثروت تولید شده از طریق بدن زنان و سکسوالیته را رها نمی کرد. مریم‌منصوری، دانشجوی رشته دانش اجتماعی مسلمین دانشگاه باقرالعلوم @azmanegasht
هنوز که هنوزست، یارای دیدن حتی یک کلیپ سی ثانیه‌ای از وضعیت کودکان یمنی را ندارم. امروز بعد از سالها، جرات کردم یک لحظه از یکی از کلیپ‌های دوستانی را که در حوزه بین‌الملل فضای مجازی کار میکنند و در مورد کودکان گرسنه‌ی یمنی بود، باز کنم. دو ثانیه نشد... لازم نمیدانم بگویم که چه حالی بر من رفت، لحظه ‌ای که فریادهای زجرآور کودک یمنی حین جان دادن از گرسنگی را دیدم... اما ...اما مگر آه این کودکان معصوم، بی پژواک درین عالم می‌ماند؟ *پ.ن: خیلی دوست داشتم برای متن تصویری قرار دهم، رمقی نمانده!
در وصف "اگر" ی قریب الوقوع ان‌شاءالله! چند روزی است که آمارهای متوفیان مبتلا به ویروس کرونا در ایران، تقریبا ثابت و با شیب بسیار ملایم رو به نزول رفته و البته هنوز، هراس‌ها و بیم‌ها، بیش از امیدهاست و البته یک دلیل، غِرّه نشدن است که غالبا، پس از غرور حین پیروزی، شکست حاصل شده است. اما امروز، می‌خواهم از یک "اگر" سخن به میان آورم که البته به نظر می‌رسد. به گونه‌ایست که کلان‌نظریه ای با عنوان #"نه‌شرقی،نه‌غربی" همچنان در گوشه‌ی اذهان جامعه‌ی ایرانی پژواک خود را داراست و البته ایران، بارها در نقاط مختلف، هرچند نتوانسته به نحو مبسوط این نظریه را چارچوب‌بندی کند، اما در عمل با رویکردی ارزشی، این نظریه را به پیش رانده‌‌‌است‌. هرچند، هنوز هم زبان الکنی برای توضیح داریم و امان از این زبان الکن...که کم برای ساکنان این مرز و بوم هم شک و شبهه نیافریده‌است. بحث از شرایط تاریخی دقیقا به این نکته بازمی‌گردد که انقلاب اسلامی، با رویکردی از جنس و پایبندی به ، بناست زیستندگان این خاک_بخوانید ملت_ را در بعد انسانی با تعریفی از جنس به پیش‌راند و نظام سیاسی و دولت متناسب، جامعه، فرهنگ و رسانه‌ی در خور، اقتصاد سازگار، آموزش و پرورش موافق و حوزه‌های خرد و کلان دیگر را مساعد با این آموزه‌ی خویش، بنا کند. البته که در بسیاری اوقات حتی اندیشمندان ما، ظاهرا حوصله‌ و حرج اندیشیدن در نظام فکری را ندارند. چرا که یاشرقی!یاغربی! هم نسخه‌ی پیچیده و آماده‌تری است و هم مقبولتر خواهد افتاد، چرا که بنظرشان آزموده است. جالب آن است که اندک را نیازموده رد می‌کنند، ولیکن حتی زیر بار بد نسخه‌های آزموده‌ای که به خطا رفته‌اند نیز نمی‌روند و با سانسوری عجیب و روایتی کاریکاتوریستی، همچنان متعلقند به جهان‌های دیگری! از سویی، فضای رسانه‌ای موجود، پر است از بحث مطالبات از حاکمیت در زمینه‌ی مقابله با کرونا، و به‌طور خاص هجمه‌ی عظیمی با بحث چرایی عدم اجرای قرنطینه و اِعمال قانون‌های سفت و سخت که ظاهرا زیاد هم گوش شنوایی برای پاسخ نمیخواهد و عمدتا فقط "معترض" است، چرا که درگیر نوعی خشم و سرخوردگی در حوزه‌های دیگر است. اما به طور خاص در مساله‌ی کرونا، جدای از همه‌ی مشکلات و کاستی‌های جزئی_ که البته عمیقا قائلم نظام سلامت زودتر از اینها می‌بایست از طب‌های مکمل از جمله ، لااقل برای بسط وجودی خویش، بهره می‌برد_ جمهوری اسلامی، تقریبا با رویکرد جدیدی وارد میدان شد و آن هم واگذاری امور به نحو نسبتا هدایت شده، به بود. البته که مردم در اینجا تعریف ویژه‌ی خود را دارد، اما در این حوزه، نسبتا سازمان‌مند و با تجربه‌های ریز و درشت از بحران‌هایی همچون جنگ، سیل و زلزله وارد میدان شد. این سازمان‌مندی عمدتا از نهادهای خُرد دینی برخاست. اما اگر جمهوری اسلامی ایران بتواند ازین بحران فراگیر، با مدل خود، عبور کند، قطعا الگوی قابل تاملی را در برابر دیدگان جهانی قرار خواهد داد بشرطها*! چرا این تحلیل را مطرح کردم؟ انقلاب اسلامی ایران، انسان را "گرگ انسان" تعریف نمی‌کند و بنا نیست با مجازات روزافزون حرف خودش را بزند، قصد ورود ماکیاولیستی به عرصه‌ی سیاست را ندارد و بر جان آدمیان و حتی مردگان آنان برای قدرت خویش، بتازد(نمونه‌ی آن را در نگاهداشت حداکثری حرمت اموات کرونایی ببینید)، حداکثر سود اقتصادی و حتی سیاسی را بارها و بارها فدای اندیشه‌های آزادی‌باورانه و دادخواهانه‌ی خویش کرده است و حال نیز، با تکیه بر ، تلاش دارد تا از پس این بحران عبور کند. اگرچه در میان عوام الناس مطرح شد که چین با قرنطینه توانست از پس این برآید، اما فراموش نکنیم که تمام دنیا هم اکنون گرفتار ویروسی است که چین نقطه‌ی شروع آن بوده است و فرضیه‌ی قرنطینه‌ی شرقی، رد شده است. در غرب هم نه تنها قرنطینه، که حکومت‌نظامی‌ها و جریمه‌ها و قوانین سفت و سختِ منع آمد و شد، مصرانه در جریان است ولیکن آمار، همچنان صعودی! اگر جمهوری اسلامی، علی‌رغم حیثیت بشدت اجتماعی فرهنگ خویش که می‌توانست در مقابله با کرونا، مساله را حادتر کند، و علی‌رغم تمام هجمه‌های تبلیغاتی علیه سیاستگذاری‌ها در این حوزه بتواند بر این بحران، غلبه نماید، می‌تواند نماینده‌ی نوعی تفکر قلمداد گردد که با مدلی بشدت مردمی‌تر در چارچوب اندیشه‌ی دینی، ظرفیت غلبه بر حادترین مشکلات را داراست، هرچند که هنوز، در اوان طرحبندی انقلاب خویش است. و این ظرفیتی است که حکومت واقعا مردمی مبتنی بر دین فطری در اختیار سیاستمداران صادق خواهد گذاشت، اگر باور کنند. پ.ن:"بشرطها" یی که در بالا عرض کردم آن است که اگر فضای مجازی را درنیابیم، مستغرق خواهیم شد. و این شرط، جدی است و البته متهم ردیف اول آن، سیاستگذاران و مسئولان اجرایی‌ند. @azmanegasht
🔔رقصی چنین آرزوست! ❗️آقای زندگانی!برای شمایی که اهل هنر هستید،قاعدتا باید مشخص باشد که در ادبیات ما،رقص،زاییده‌ی حال خوش است نه زاینده‌ی آن. دراین‌میان، عده‌ای را به چالش ایرانی_برقص! دعوت کرده‌اید.آقای زندگانی! جمهوری اسلامی سالهای سال با هزینه‌های مالیات من و امثال من و پول‌هایی که میتوانست رنگ محرومیت را از چهره‌ی کودکان کار و فقیر بزداید، شما را پروراند تا همچون روزی، در بحران، هنرمندانه و نه مبتذل‌وار، کنار این مردم، در غم و شادی‌شان شریک باشید.آیا نهایت هنر هنرمندی همچون شما،دعوت به رقصی است که کودکان هم بهتر از شما از پسش برمی‌آیند؟ هیچ هنر دیگری در چنته نداشتید؟ ❗️برخی از کادر درمانی،میان خستگی،فشار روحی، مرگ‌هایی که قلبشان را می‌آزرد و احتمالا دستشان از هنر خالی بود،رقص را برای تغافل از فشار برگزیدند تا بتوانند محنت‌شان را کم کنند و مجددا وارد میدان کار شوند.هرچند آن رقص عارفانه‌شان،خدمتی‌ است که شبانه‌روز به امید عافیت هموطنانشان انجام می‌دهند. ❗️راستی! همین اکنون که شما،نهایت مردمی بودنتان را در ردیف کردن تصاویر پشت سرتان نشان داده‌اید، طیفی که شما آن‌ها را از دایره‌ی انسانیت خارج کردید_چون رقصیدن را قبول ندارند_ ، وسط بیماران قرنطینه و بستری، کاملا گمنام و حتی بدون همیشگی‌شان،، از صبح تا شب هرکاری میکنند تا دل بیماران شاد شود و اندکی از آلام تنهایی آنان کاسته! ❗️یقین دارم حضور شما و هم‌صنفی‌هایتان در کنار کادر درمانی و بیماران، به آن‌ها هدیه میکند. شما را به فرا میخوانم. @azmanegasht
چالش رقص، مناسک گرایی دوران کرونا این روزها درگیری فضای کرونا زده‌ی جامعه‌ی جهانی، مقابله‌ی جدی اقشار مختلف را طلب کرده‌است. فشار روانی موجود، بسیاری را بر آن داشت تا برای حال خوب مردم کاری کنند یا حداقل به این کار تظاهر نمایند. البته که بازنمایی‌های رسانه‌ای عظیمی که در ایران اتفاق افتاد، جای تامل جدی و نیاز به فراتحلیل دارد که قسمتی از سیاست‌گذاری‌های بحرانی نیز، بازیچه‌ی جدی همین بازنمایی رسانه‌ای شدند. اما نکته‌ی قابل تامل برای نگارنده جدی شدن چالش رقص از جانب کادر درمانی در این فضا است. این روزها با تلاش‌های متعدد، از جانب سیاستگذاران، نقطه‌ی ثقل فشارها برای لغو تجمعات_به تبع شیوع ویروس از قم بعنوان مرکز این ویروس_ تجمعات مذهبی بودند. سفارش‌های موکد در دین اسلام برای ایجاد تجمعات به هر نحو ممکن، اسلام را به اجتماعی‌ترین دین مبدل ساخته و البته حیات این دین پس از نیز، در بسیاری اوقات، با همین تجمعات رقم خورده است. هنوز مردم ایران، مردمی هستند که حضور فیزیکی شان در بسیاری از اوقات رقم زننده‌ی موجودیت و هویت آنان بوده است و نمونه‌ی جدی آن، تشییع بزرگ حاج قاسم سلیمانی بود. راهپیمایی‌ها، انتخابات مختلف با صف‌های عریض و طویل، شلوغی مکان‌های زیارتی خصوصا در ایام خاص مذهبی، اعتکاف‌ها، شب‌های قدر و...از این جمله‌اند. حال خوب یک ، عمدتا در جمع حاصل می‌شود. در این اجتماعات، ساحت بدنی با ساحت معنا در قالب یک سری مناسک خاص، بازنمایی بیرونی می‌یابند. نمونه آن نماز میت یا حضور فیزیکی زیر تابوت شهدا و اموات با اذکار خاص است. یا دست‌های بالارفته حین دعا و یا انواع مختلفی از سینه‌زنی‌ها و زنجیرزنی‌ها در ایام محرم است که البته مورد تاکید سنت دینی ما بوده است، هرچند در بسیاری از مواقع، رنگ و بوی فرهنگی مناطق خاص نیز به خود می‌گیرد. در این فضا، سخن از لغو اجتماعات، خصوصا اجتماعات مذهبی به میان می‌آید. فضای بشدت اجتماعی وضع دینداری ما در دوران انقلاب اسلامی، باعث شده تا مردم در دوران قرنطینه، ولو در ماه رجب، به عنوان یکی از معنوی‌ترین ماه‌های سال، و حتی در اضطراری‌ترین شرایط، اقناع دینی نشوند و عطش معنویت‌گرایی آنان برای ایجاد حال خوب‌شان سیراب نگردد. چون در حال حاضر این «مناسک» هستند که کاهنده یا افزاینده‌ی حال خوش آنان خواهند بود. از سویی دیگر نیز با بازنمایی گسترده‌ای که درحوزه‌ی فداکاری پرستاران رخ داد، این صنف، حتی بیشتر از پزشکان، به عنوان گروه مرجع دوران کروناویروس شناخته‌شد. فشار روانی موجود و مطالبه‌ی مردم از آنان به عنوان گروه مرجع برای معناپردازی در این فضا_ گروهی که مجبور به پوشش حداکثری است و هویت بدنی خاصی نیز ندارد جز یک لباس شبه فضانوردی با صورت‌های کاملا پوشیده(که همین ناشناختگی نگرانی‌های بازنمایی سیاسی_دینی از مساله را به حداقل می‌رساند) موجب شد تا پرستاران، برای ایجاد حال خوش برای خود و اطرافیان، اقدام به رقص، به عنوان منسک جدید دوران کرونا کنند. وجه جمعی این کار، که عمدتا در گروه‌های چند نفره یا حتی چند ده نفره صورت پذیرفته است، آن را مبدل به منسکی کرده که گمان ‌می‌رود اگر جایگزین مناسب خود در ساحت مناسکی را نداشته باشد، شاهد گسترش آن خواهیم بود. @azmanegasht
حکایتی از منطق زنانه و اخص آن، منطق مادرانه امروز روز میلاد حضرت فاطمه سلام الله علیها است و بهانه‌ی خوبی برای اندیشیدن به "ما"! معتقدم "ما"های نیندیشیده‌ی زیادی داریم که البته ذیل نگاه توحیدی و ضرورتی وحدانی میتوات تشریحش کرد. امروز به نحوه‌ی "شدن" و "رسیدن" ی که در زنان جامعه‌ی ما متبلور است و البته در بیانش تا حدودی قاصریم، بپردازم. منطقِ شدن در نگاه زن ایرانی، حتی برای آنان که تجربه‌ی مادری ندارند، ولو کمتر، منطق مادری است. منطق را به معنای "نوع خاصی از فهم، نگرش، رفتار و تجربه و گره خوردن اینها با یکدیگر" به کار میبرم. گاه گاه که نوای پیشرفت به سمعم میرسد، هرچه سعی میکنم، خودم را که هیچ، پاره‌گان تنم را هم نمیتوانم به الگویی از پیشرفت برسانم که پسرم، بهترین معمار یا مهندس مدینه‌اش شود و دخترم، ماهرترین پزشک اطرافیانش فقط!!! اصلا من باید بخواهم؟ مادر چه باید به فرزندانش ارزانی کند تا فرزندش، به سمت پیش برود؟ الگوی پیشرفتی که به دنبالش هستیم، به دنبال جلو زدن از همه است؟ در چه چیزی؟ برای چه چیزی؟ و با چه "همه" ای در حال در افتادن است؟ با "همگانی" که غرب فقط مصداقش است و لاغیر، میتوان به مسابقت و مساوقت نشست؟ بگذارید جدای از توصیف منطق مادری، معیار را هم منطق مادری در نظر بگیرم، چون آن‌چه مادر دارد، نزدیکترین نقطه به فطرت هر انسانی است و البته نمیبینیم کسی که مادری نخواهد! بزرگترین مصداقش هم اشکانی‌ است که اغلب انسان‌ها در لحظه‌‌ی شهود مادری از دیدگانشان جاری‌ست. مادری یعنی در مقام_ و نه حال_ فروبستن دیدگان از "خود" که نامش ایثار است! بسیاری از انسان‌ها در لحظه، تجربه‌ی ایثار را دارند، اما مادری حال دائم است، مقامی است که برون رفت ندارد. یا در مقام مادری بودن و یا در مقام مادری نبودن. مادری در حال نیست و تنها با لحظه پیوند نمی‌خورد. لحظه‌ای را تصور کنید که انسان‌ها تصور کنند این خلق "مادرانه" را در خود وسعت دهند. شدن به سمت مادری! شدن به سمت بهشت است☺️. چرا که هرجا، قیام به مادری شود، بهشت است*. روایت مادرانه‌ی پیشرفت، روایت پیش رفتن و پیش راندن است. روایت صدور است. و البته اگر قاعده‌ی "معطی شئ باید واجد شئ باشد"، را در نظر بگیریم، ذیل نگاه موهبانه و ایثارگرانه‌ی مادری، پیش‌راندن، نیازمند پیش‌رفتن است لزوما!لذا الگوی پیشرفت، الگوی فرا رفتن از خود، و نگاه به دیگری‌ها نیز هست. * الجنه تحت اقدام الامهات یعنی زیرپای مادران بهشت است. یعنی هرجا مادری، مادری کند بهشت است. چقدر این ترجمه‌ی اشتباه، زیبایی این کلام را حیف کرده.
بسم الله الرحمان الرحیم