شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💖💖💖 سلام وقت بخیر حبیب جان تو رو خدا ای پیام منو بزرارید آبجیم متولد65خودم69 من سه ت
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام خانمی که همسر نظامی داری
و دور از خانواده هاتون زندگی میکنید
به نظرم همسر شما بیماری داره
حتما با چندتا روانشناس مذهبی مشورت کن
شوهرخواهر من هم همینطور بود با اینکه هیچوقت بین ما و خواهرم مشکلی پیش نیومده بود اما شوهرخواهرم میگفته بزار من حقتو از خانوادت بگیرم
نمیزاشت دیدن ما بیاد
خواهرم تو شهر غریب خیلی اذیت میشد خواهرمو کتک میزد
وقتی خواهرم پیش مشاور میره و حالات و رفتارهای شوهرشو میگه به خواهرم میگن که این بیماره و خیلی مراقب خودش باشه که مبادا شوهرش بهش اسیب بزنه
به نظرم شما اگه به خانوادت بگی باور نمیکنن
گوشیتو رو حالت فیلمبرداری بزار وقتی توی اتاقی و اذیتت میکنه بعد اون فیلم رو به پدرت نشون بده تا حرفاتونو باور کنه که اگه لازمه تا بچه دار نشدی ازش جدا شو
خواهر من انقدر تو خودش ریخته بود وبه کسی نگفته بود که هیچکس باور نمیکرد شوهرش بیمار باشه بلکه همه حسادت میکردن به زندگیش
پس خواهر عزیزم حتما با روانشناس صحبت کن
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام به همهی عزیزان من بادردو دلاتون گریه میکنم عبرت میگیرم گاهی هم خیلی عصبانی میشم ولی بااین حال خوشحالم که گروه به این خوبی داریم ممنون ار حبیبه خانم خواهری که گفتن بچه هش همه دختر ن نگران نباش خواهر عزیز بچهتم سقط نکن چون خدا قهرش میگیره وقتی گلهای عزیزت بزرگ بشن همون مادر شوهر برای بچه های جاری ت میاد خواستگاری اون وقت که تو هم ناز داری صبر کن عزیز دل مگه ما تعیین میکنیم که دختر یا پسر باشه تازه اگه خدای نکرده پسر بود ویک دست نداشت یا از نظر عقلی معیوب بود خوبه کی میدونه بچه صالح وسالم باشه چه دختر چه پسر هر دو رو خدا میده توی کار خدا نباید دخالت کنیم خودم هنوز ۴ روز عقب انداخته بودم ۳تا پسر دارم کلا حوصلهی بچه رو نداشتم چون سنم بالای ۴۰ بود زود رفتم آزمایش دادم گفتن معلوم نیست بعد رفتم با بدبختی سونو گرفتم گفت هنوز تشخیص داده نمیشه ولی باید صبر کنی تا دو هفته دیگر من هم زود رفتم این قدر دارو خوردم که سقط شد بعد از چند وقت پسرم تصادف کرد تازه همون روز یکی از دوستام زنگ زد گفت چی کار کردی من خواب دیدم یک آدم رو کشتی داری آویزون میکنی تا چند وقت عذاب وجدان ولم نمکرد تورو خدا این کار نکن بخاطر حرف مردم فقط زیاد نرو پیششون خدا هست اگر هم گفتن دختر بگو به پسرت بگو پسر بکاره من چیکار م البته قبلش با شوهرت هماهنگ کن تا باز اون ناراحت نشه زن داداش من هم همش دختر میآورد ۴ تا دختر داره مادرم همیشه بهش میگفت اما من یادش دادم گفتم بگو پسرت پسر بکاره من چیکار م حالا که یک دخترش عروس کرده مادرم کمتر گیر میده
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
با سلام
انشالله همه عزیزان و خوانندگان گروه در صحت و سلامتی باشند
خانمی پیام دادند که دخترشون هورمونهای مردانش بالاس و پرولاکتینش
عرض کنم من تقریبا بیست سال پیش مشکلم شبیه مشکل شما بود .هورمونهای مردانم بالا بود و به همین دلیل موهای زاید در بدنم خیلی زیاد شده بود
به یکی از پزشکان زنان خیلی خوب مراجعه کردم و بعد از ازمایشات مختلف به من گفتن حالا که مجرد هستی بیخیال درمان شو ،برو بعد از ازدواج و بچه دار شدن ،زمانی که خواستی دیگه بچه دار نشی بیا برای درمان هورمونی :چون اگه داروی هورمونی بدهم برای بچه دار شدن به مشکل برمیخوری
و خدا رو شکر بعد ازدواج خیلی زود بچه دار شدم
حالا شما مادر عزیز اول با چند پزشک حاذق زنان مشورت کنید و بعد درمان
انشالله که سلامت و تندرست باشید 🌺🌺🌺🌺🌷🌷
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام درجواب خانمی که شوهرش بهونه اورده خونه مادرش نرفتن شبم رفته تا صب نیومده بعدم خانم روگفته سرکارحق نداری بریواین حرفا خواستم بگم من همین که پیامتوخوندم حس کردم شوهرت دنبال بهونه بوده که شب نیاد خونه وخودش داره بهت خیانت میکنه وگرنه این بحث مهمی نبوده که به خاطرش اینجوری قشقلق به پاکنه. بعدم به توشک کرده چون خودش اینکاره بوده.یکم پیگیر خودش باش میفهمی. امیدوارم که حدس من اشتباه باشه.🌹
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
ب اون خانم که شوهرش گوشیش گرفته و تا نه شب با دوستش بیرون بوده بگو درسته کارت اشتباه بوده و با رفیقت تا دیروقت بیرون بودی توهم حق بیرون رفتن داری اما باید ب همسرت میگفتی اما تا بچه نداری خودت خلاص کن این آدم ارزش زندگی کردن ندارع توهم سنی نداری
🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام و خسته نباشید .
خدمت خانمی که گفتن بچه یازده ماهه یبوست داره دختر من سه سالش که بود مثل بچه شما یبوست شدید میشد و هر چی دارو و دکتر میبردم خوب نمیشد تا اینکه به طب سنتی ( دکتر عزیزی شیراز) مراجعه کردم بعد دکتر روده گیری کرد از تو شکمش و کمی دارو برای گوارش داد خداروشکر خوبه خوب شد
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 گلناز حتما میدونی خانواده خان همه آدمای کله گنده ای هستن، وقتی خان عاشق م
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
،با ناله گفتم بیبی داداشم عاشق شده بود، میخواستم براش زن بگیرم بیبی، منِ خر چرا هی امروزو فردا کردم، بیبی نمیدونی چه جوری به شهربانو نگاه میکرد، حرفامو با درد میزدم اما اشکی در کار نبود، بیبی به خاطر من سعی میکرد آروم باشه،کم چیزی نبود، عزیز دردونهش بود،همیشه میگفت صفر شبیه جوونی های آقامه، واسه همین بیشتر از همه دوسش داشت، بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون، گیج بودم، نمیدونستم باید چیکار کنم، درد شکمم بیشتر شده بود، اما مگه به دردی که تو دلم بود میرسید
مگه میشد دیگه صفر نباشه، یعنی دیگه قرار نیست ببینمش، دیروز تو باغ دیدمش، کاش میرفتم پیشش کاش بغلش میکردم، کاش بهش میگفتم چقدر دوسش دارم و هزار تا ای کاش دیگه که برای همیش حسرتش به دلم موند
رسیدم جلوی ایوون،نگام افتاد به باغ، شهربانو داشت با رجب حرف میزد، صورت شهربانو خیس بود، تو دلم گفتم یعنی اونم صفرو دوست داشته
اولین قطره از چشمم اومد پایین، چشمام سیاهی رفت، صدای جیغ یه زن اومد و دیگه هيچی نفهمیدم..
چشمامو که باز کردم هیچکس کنارم نبود، تو اتاق خودمون بودم، یکم طول کشید تا یادم بیاد که چی شده....دوباره قلبم پر از درد شد، لحاف از روم کنار زدم و بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون ...خونه خلوت بود، قطره های اشک یکی یکی از چشمام میریختن رو صورتم،، چه جوری باید باور میکردم که تنها برادرم دیگه نفس نمیکشه، چه جوری باید به دلم میفهموندم دیگه پشت و پناهی ندارم... یه نفر از پشت سر اسممو صدا کرد، برگشتم و طلعت رو دیدم... اومد طرفم، چقدر احتیاج داشتم یکی رو بغل کنم، سرمو گذاشتم رو شونه ش زار زدم... یکم پشتم رو نوازش کرد و بعد منو از خودش جدا کرد، مسخره بود اما دلم میخواست بازم بغلم کنه، لباس سیاه تنش دردمو یادآوری میکرد، نمیدونم چرا تو اون لحظه از اینکه چشماش خیس نبود ناراحت شدم، توقع داشتم این مصیبت برای همه به اندازه من دردناک باشه
ازش پرسیدم بقیه کجان، گفت رفتن سر خاک...من اومدم پیشت که تنها نباشی...بدون من رفته بودن، من داداشمو واسه بار آخر ندیدم، برگشتم تو اتاقمو لباس پوشیدم، طلعت پشت سرم اومد و گفت کجا میخوای بری... گفتم میرم داداشمو ببینم، دستمو گرفت و گفت میدونه ساعت چنده، تا حالا ده بار خاکش کردن...
زانوهام لرزید و افتادم زمین،چه جوری دلشون اومد نذارن من واسه بار آخر ببینمش
طلعت کنارم نشست و گفت دیشب دعوا کردین؟ ، باورم نمیشد تو همچین شرایطی این سوال احمقانه رو ازم بپرسه، جوابشو ندادم، دیگه برادر نداشتم، جز این چی مهم بود تو اون لحظه... طلعت چند دقیقه نشست و بعد انگار حوصلهش کنار من سر رفت چون یه نفس پر سرو صدا کشید و رفت
نیم ساعت بعد بیبی و رجب اومدن... صداشونو که از باغ شنیدم فوری از اتاق رفتم بیرون
رجب زیر بغل بیبی رو گرفته بود، بیبی شبیه پیرزنا شده بود، دلم میخواستم همونجا بمیرم براش، رفتم جلو، سرشو آورد بالا و نگام کرد، پرسید بهتری مادر، صورتم خیس شد، تو بدترین شرایطم حواسش به من بود، دستشو گرفتم و گفتم بیبی چرا منو نبردی، چرا نذاشتی واسه بار آخر ببینمش من تا آخر عمرم حسرت به دل میمونم، رجب با نگاهش ازم خواست ساکت شم حق داشت، بیبی انقدر حالش بد بود که من نباید سرزنشش میکردم.
رجب گفت من اجازه ندادم تورو بیدار کنن، بعدا حسابشو از من بگیر، فعلا کمک کن بیبی رو ببریم تو اتاق، باید استراحت کنه
بیبی که دراز کشید منو رجب از اتاق اومدیم بیرون، میخواستم بفهمم چی به سر داداشم اومده، گفتم رجب چه بلایی سر صفر اومده، گفت الان وقت این حرفها نیست، توام برو دراز بکش، جیغ زدم، تو به من نگو چیکار کنم، جواب سوالمو بده
با تعجب نگام کرد، حق داشت، تا حالا منو اینجوری ندیده بود... خودمم برای خودم غریبه بودم، قلبم داشت میسوخت دنبال یه راهی واسه خنک کردنش بودم... گفت امروز تو یکی از باغا پیدا کردنش، دیشب زخمی شده و تا صبح خون زیادی ازش رفته..صدای هق هقم بلند شد، بلند بلند حرف میزدم، بیچاره صفر، هیچکس نبوده کمکمش کنه، چقدر درد کشیده،من کجا بودم وقتی داداشم کمک میخواست ... رجب بغلم کرد و گفت آروم باش، چرا خودتو اذیت میکنی. تو از کجا باید میدونستی... گفتم چرا زخمی شده، جوابمو نداد، دوباره پرسیدم رجب با توام صفر چرا زخمی شده، رجب منو از خودش جدا کرد و گفت الان وقت این حرفها نیست ،خواهرت سرخاک بود، الانا میرسه... اسم گلبهار که اومد قلبم تیر کشید و هم زمان خندهم گرفت، قهقه زدم، گفتم خواهر، کدوم خواهر، همونی که یه بار سراغمونو نگرفته. همونی که فکر کرده چون داره تو شهر زندگی میکنه دیگه از ما جداست، همونی که وقتی منو صفر ، اسم صفر که اومد باز اشکم دراومد، خنده و گریه م قاطی شده بود، همونی که وقتی منو صفر کوچیک بودیم به هر بهونه ای تو نبود بیبی یه دل سیر کتکمون میزد و صفر همیشه جلوی من وایمیستاد که من چیزیم نشه.... اون از صدتا دشمن بدتره...
رجب پیشونیمو بوسید و اشکامو پاک کرد و گفت، هرچی تو میگی درسته اما الان اون مهمون ماست و احترامش واجبه، باشه؟ جوابشو ندادم و دوباره گفت، باشه گلی؟ به اجبار سرمو تکون دادم..
دورو برمو نگاه کردم و گفتم شهربانو کجاست...
احساس کردم رجب دستپاچه شد، گفت رفت شهر، با تعجب نگاش کردم و گفتم اون که صبح اومده بود، چرا به این زودی برگشت؟!
رجب گفت، ای بابا گلی چقدر سوال میپرسی، برو تو حیاط فکر کنم خواهرت اومد...و بعدم فوری از کنارم رفت
احساس بدی داشتم، مطمئن بودم رجب داره یه چیزی رو ازم مخفی میکنه... آروم گفتم، ولی بالاخره میفهمم...
اشکامو پاک کردم و رفتم استقبال خواهری که انقدر ندیده بودمش کم کم چهرهاش رو هم داشت یادم میرفت
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام
1 - عروس خانما اگه مادر شوهرتون برگرده یه نظری بهتون بده که شما مخالف اون نظر باشین چطوری با سیاست جواب میدین که هم نظر خودتونو انجام داده باشین هم بی احترامی نکرده باشین؟
2 - به طور مستقیم بهتون حرفی زده و شما هم نمی دونین قصد توهین داشته یا از روی خوبی و مادرانه داره میگه... اینجا چطوری رفتار میکنید تا دیگه به خودش اجازه ی این حرفا رو نده .
مثلا : این لباست بهت نمیاد ، تو از پس این کار برنمیای
3 - جلوی شما برگرده به شوهرتون بگه فلان کار رو براتون انجام نده و یه جورایی دخالت کنه اینجا باید چطور برخورد کرد ؟
مثلا : تو خسته ای استراحت کن بذار خانمت خودش بره
4 - از شوهرتون درخواستی رو بکنه که در اون لحظه با توجه به حضور شما غیر منطقی و نادیده گرفتن شماست .
مثلا: اخر شب ایشون رو بفرسته دنبال کاری در حالی که وقت خوابه و شما باید منتظر بمونید شوهرتون برگرده . در تمام این موارد خانم های با سیاست چطور عکس العمل نشون میدن ؟
و چطوری میشه با سیاست به شوهر فهموند که کار مادرش اشتباه بوده و اینکه ایشون در همون لحظه بجای ما جواب مادرشو با احترام بده و پشت ما باشه؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر خدمت اعضای گروه....دختری که ۱۷ سال داره وزیاد عفونت داره واژنش باید چه کاری انجام دهیم دست رسی به دکتر ندارد ...تشکر از پاسخ گویی شما عزیزان
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان پسرمن ۲۷ سالشه مجرد هم هست ریشش حالت سکه ای ریزش کرده میگه از اسطرس است خیلی ناراحتم ایا کسی سراغ دارید که این حالتی بوده ودرمان شده باشد یا اگر تجربه وراهکاری دارید خوهشا راهنماییم کنید خدا خیرتون بده
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت شما دوستان عزیز من روی سرشانه لک افتاده ودوتا هم پاینتتراز سرشانه ام شما بخدا من راهنمایی کن چکار کنم بره
سلام لطفا پیامم فوری زودتر تو گروه بزارین
برای لاغری شکم وپهلو باسن چه چیزی قوی هست
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام و عرض ادب خدمت هموطنان ببخشید پسری دارم بیست و پنج سال هر چی میگم برو سربازی نمیره نه سرکار هر چی راهنمایی میکنم میگم عمرت داره تلف میشه گوش نمیده لیسانسشو گرفته خونه خوابیده دوستان که در مشهد یا قم هستند هر وقت رفتند پابوس ائمه اطهار علیهم السلام براش دعا کنید سپاسگزارم اللهم عجل لولیک الفرج
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به شما خوبان
من هم تو زندگی به مشکل خوردم گفتم شاید کسی بهتون راهنماییم کنه من شوهرم ۵۲ سالشه ۵ سالی میشه که قرص اعصاب استفاده میکنه ولی هیچ مشکلی جنسی نداشته الان یک سال میشه میل جنسی به صفر رسیده این خیلی اعصابش به هم ریخته می خواستم از شما دوستان کسی همچنین مشکلی داشته یا از قرص های که استفاه میکنه یا ربطی به سنش داره یا با دعا بستنش
لطفا راهنمایی کنید
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
11.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستانی از آیت الله مصباح در عظمت حضرت معصومه سلام الله علیها
#وفات_حضرت_معصومه
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
سلام خدمت همه
من یک دوستی داشتم که چند سال پیش وقتی حدودا بیست و پنج سالش بود و دلار چهار هزار تومان و ... ، گفت که من میخوام در سن حدود بیست و نه سالگی ازدواج بکنم و میخوام پس انداز بکنم و ... فعلا فکر میکنم زوده و خیلی هم نیاز به ازدواج رو در حد تحمل نکردن شرایط فعلی حس نمیکنم میتونم تا چند سال صبر بکنم فعلا.
این دوستم اومد پنجاه میلیون تومن پس انداز کرد (من خیلی کمتر) بعد در سال نود و هفت دلار حتی رسید به هجده هزار تومان و خیلی اتفاقات دیگه افتاد و مملکت به معنی واقعی کلمه ببخشید ... (بوووووق) شد!!!
بعد از اینکه پراید شد سی میلیون و دلار دور و بر پانزده تا هجده هزار تومان بازی میکرد این دوستم گفت الان اوضاع خیلی خراب شده پس یه کم وایسم شاید ارزون تر شد! یهو پراید شد پنجاه میلیون و طلا رفت بالا ...، خلاصه این طور به شما بگم که برنامه ریزی دوستم برای ازدواج که از بیست و پنج سالگی ریخته بود و صد میلیون پس اندازش شد در عرض چند ماه ... (بووووق) یه چیزی شبیه موی گربه منظورم بود!
میدونید دردناک ترین حرفی که دوستم به من زد چی بود و من واقعا حالم گرفته شد!؟ چون منم آدمی بودم که دقیقا به خاطر همین نصیحت های مسخره تا این سن مثل خودش صبر کردم و حرف اون حرف من هم بود دقیقا.
بهم گفت:
لعنت (لعنت!) به هر کسی که منو نصیحت کرد گفت ازدواج زوده، الان جوانی کن، الان نمیتونی زن نگه داری، وایسا یه کم پس انداز بکن تو پول نداری و کار نداری، وایسا فلان و ...، الان به مرحله ای رسیدم که فکر میکنم دست آورد تمام زندگیم به اندازه دو میلیون تومنم دیگه ارزش نداره! (کنایه به کاهش ارزش پول ملی) و الان فکر میکنم که دیگه چون روحیه ام داغونه و افسرده شدم تا آخر عمرم دیگه خواب ازدواج رو هم نمیتونم ببینم!
دوستان الان اگه به متنم دقت بکنید متوجه میشید که منظورم نصیحت های خوب نبود. نصیحت هایی مثل اینکه تو هنوز برات زوده، تو هنوز جوونی، وایسا کار خوب پیدا کن و خونه و ماشین بخر و ... میدونی چرا این اتفاق برای دوستم افتاد؟
چون خدا گفته از ترس فقر ازدواج رو به تاخیر نندازید! یعنی ما به خدا اعتماد نکردیم و چوب اعتماد نکردن به خداوند رو خوردیم و ثابت شد که وعده خدا حتمیه و حرفش حرفه و ثابت شد که خدا الکی حرف نمیزنه و حقه.
من به دوستم گفتم منم همون غلطی رو کردم که تو کردی و برعکس! هر دو اشتباه کردیم!
نصیحت ها اینا بود. بازم تکرار میکنم چون برای خیلی هاتون آشناست و از خیلی ها اینا رو میشنوین از دوست، از پدر مادر و ...
تو هنوز راه داری (اشاره به اینکه هنوز سنت میتونه بیشتر بشه برا ازدواج و ...) و تو هنوز کار نداری، خونه نداری، ماشین نداری، پول نداری، توانایی نگهداری زن رو نداری، ازدواج که بچه بازی و مسخره بازی نیست و ...
یعنی میبینید دقیقا خودِ پدر و مادرها به بچه هاشون میگن که شما برید خلاف بکنید، دوستم بهم گفت الان که فکر میکنم من اون موقع نیاز به ازدواج هم داشتم ولی انقدر داخل کله من این نصیحت ها پر شده بود که فکر میکردم (فقط فکر میکردم میتونم صبر بکنم و نیاز ندارم)
یعنی دقیقا خود پدر و مادرها به بچه هاشون میگن که برید دوست دختر پسر بگیرید برید گناه کنید و ... (نه اینکه اینو بگن، بلکه معنی اون نصیحت هاشون یعنی همین)
به هر جهت الان منظورم فقط رابطه جنسی نیست، به طور کلی بود و بیشتر بحثم سر شرایط مالی بود و این سخت ترین چیز برای پسرهاست، وقتی که دخترها بیشتر مسائل مالی براشون مطرحه خب پسرها هم وقتی چنین اتفاقاتی براشون میافته و به این نقطه میرسن یهو احساس درماندگی میکنن.
یک سوال اینجا پیش میاد؛
دخترها که توقعات شون بالاست و خانوده های دخترها که سخت گیرن و ...، پس چرا میگیم اشتباه کردیم. خب با شرایطی که من و دوستم و امثال من چند سال پیش داشتیم مگه اگرم میخواستیم کسی به ما زن میداد؟ جواب مثبته بله صد در صد .
به خاطر اینکه اون زمانی که حدود بیست و چهار پنج سال سن مون بود از ما توقع کمتری مثل خانه داشتن و ماشین داشتن و مثلا اگه میرفتیم با یک دختر بیست ساله ازدواج میکردیم یا بیست و یک دو ساله، قطعا خانواده دختر خیلی بیشتر راه میومدن و میگفتن تا چند سال دیگه خودش رو جمع و جور میکنه (درسته که همه اینو نمیگن و اکثرا باز گیر میدن ولی بازم در اون سن کار راحت تر بود یک دختر و یک خانواده پیدا میشد که بپذیره)
ولی الان به یک مرد حدود چهل ساله هزار تا تهمت میزنن دیگه نمیگن این بدبخت سالم مونده، این بدبخت ها اشتباه کردن، نصیحت های مزخرف و غلط جامعه و پدر و مادر رو گوش کردن، این بدبخت ها سعی شون رو انجام دادن و سالم موندن و ...
بلکه تهمت میزنن بهشون و میگن حتما عیاشی کرده و مشکلی داشته که تا الان خونه نخریده! تا الان ماشین نخریده، پس انداز خوبی نداره و ... !!! (ای وای از این حرف ها ...)
دیگه نمیگن این بدبخت کلی زحمت کشیده که همسر آینده اش در رفاه باشه و خوشبخت بشه ولی الان فهمیده که اشتباه کرده که صبر کرده و صبر دقیقا اینجا یعنی یک اشتباه بزرگ .
و باز مساله دیگه اینه که از یک پسر سی و شش ساله دیگه انتظار دارن همه این ها رو داشته باشه، چون دختر هم دیگه بیست و پنج سال و رد کرده و دیگه میخواد همه چیز رو کامل و یک جا داشته باشه و دیگه حالا صبر کنیم و جمع و جور بکنی دیگه فایده نداره، پسر کی خودش رو جمع و جور بکنه؟ تا پیر شدنش؟ تا الان داشت چیکار میکرد؟ حتما مشکلی داشته که تا این سن نتونسته کاری بکنه؟ بی عرضه نبوده؟ (حرفهااا، حرفهااا)
همه رو گفتم که به این حرف برسم؛
از قلب تون پیروی کنید، به ندای قلب تون گوش کنید، اگه زودتر ازدواج کنید بهتره چون خانواده های دختر در سنین پایین بیشتر راه میان ، بعدا دخترشون بزرگتر میشه بیشتر ایراد میگیرن!!! و یه جوری میشن که انگار فقط میخوان دختری که انقدر بزرگ شده رو از سر خودشون وا بکنن بره فقط همین!!! و اونجاست که دهن شمای پسر به معنی واقعی کلمه ... (بووووق)
و منظورمم این نیست که برید به هر قیمتی و فقط برای یک نیاز ازدواج بکنید و بعد عین خر بمونید تووی گل.
بعد طلاق به وجود بیاد بعد بچه های طلاق به وجود بیاد و ... منظورم اینه که از قلبتون پیروی بکنید و اگه فکر میکنید آمادگی ازدواج رو دارید و میتونید منطقی و عاقلانه ازدواج بکنید، ازدواج بکنید و در سنین پایین راحت تره هر چی سن ازدواج بالاتر میره پسرها ممکنه از این اتفاقا براشون بیوفته و دخترها هم بداخلاق تر و زیاده خواه تر میشن البته درسته که در سنین پایین هم دخترا یا دارن درس میخونن یا قصد ازدواج ندارن و ... !!! به هر حال یکی باید پیدا بشه که میشه و پیش رفتن با فرمان جامعه ماها رو به اینجا رسونده اصلا چه ایرادی د اره که دختر وقتی داره درس میخونه ازدواج هم بکنه ؟
درسشو بخونه قرار نیست بیاد زیر یک سقف اصلا عقد باشن با هم از دوست دختر پسری که بدون ازدواج هم هستن غیرشرعی و ... و بهم میزنن و آسیب هاش تا بعد از ازدواج هم میمونه که بهتره
من نمیگم دختر زیر نوزده سال ازدواج بکنه و پسر هم زیر بیست و سه سال ازدواج بکنه بلکه میگم دیگه واقعا از یک جایی به بعد اگه فکرشون یکم پخته شده فقط به خاطر شرایط مالی نیاید ازدواج نکنید
یکی از ویژگی های اون نصیحت ها (البته ویژگی های مخربش) اینه که پسر و دختر عوض اینکه بزرگ بشن بچه باقی میمونن،.
یا حق
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام 1 - عروس خانما اگه مادر شوهرتون برگرده یه نظری بهتون بده که شما مخالف اون ن
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام حبیبه جان وقت بخیرعزیزم خواستم برای دوستانی که رنگ پوستشون تیره هست ولک داره یک ماسک بی نظیری توصیه کنم واقعارنگ پوست باز میشه صددرصد امتحان شدس هفته ای دوبار یک قاشق عسل با ۳تادونه قرص آسپرین قاطی میکنی ومیکشی به پوست بعداز۲۰دقیقه باآب ولرم میشوری بعدیک ماه نتیجه زیباش رو میبینی دوست خوبم🌺هرکی راضی بود برای شادی روح پسرم ومادرم یک صلوات بفرسته❤️
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
اینم بگم دوستان اول قرص روپودر کنین بعدباعسل قاطی کنین چون قرص درعسل حل نمیشه
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام.خانم شوهرت حلیم گرف که اشتی کنی چرا لج کردی.کارت درست نبود هیچکدوم.من هم سن شما بودم ازین اشتباها زیاد میکردم.بعداز ۱۳ سال زندگی مشترک دیگه یادگرفتم چکار کنم.لج نکن.حرفی حرکتی نزن که بر علیهت استفاده بشه.بیشترهم سعی کن تو زندگی صبور باشی کمتر جواب بدی،و بیشتر گوش کنی.
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خانوم چهل ودوساله خواستگارچهل وچهارساله داری .که یه جوریه بنطربنده ایشون اصلا صادق نیست بنطرمن فعلا عقد وبله برون انجام ندین این یه چیزیش هست فکرکنم وسواس افسردگی شایدم داره دارو میخوره اینم نمی گه شاید .ولی سنت چون بالاست دلیل نداره خودتو بدبخت کنی کسی که دوهفته ای حک طلاق ومیگیره پس باید مراقب باشی ماوقت دکتررونمی تونیم دوهفته ای بگیریم این دوهفته ای جداشده بنطرمن خیلی مراقب باش بنطردردسرسازه تامطمعن نشدی عقدنکن نزاردست بهت بزنه .خیلی معرفهاهم درجریان خیلی مسایل طرف نیستن خودت فکرایندت باش .
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام مادری که دختر۱۱ماهه داره یبوست داره گلم خدادخترتونو براتون حفط کنه انشالله ازمایش تیریید دادین خدای نکرده ممکنه کم کاری تیریید داشته باشه خیلی کم کاریهای تیریید درعربالگری نشون نمی ده دوباره یه چکاب بکن ببین کم خونی نداره .برای سلامتی اقاامام زمان ع صلوات
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام در مورد این دوستمون ک عکس دست مادر دوستشون رو گذاشته و همه جا دکتر رفتن و خوب نشدن.این از حساسیت ب گوشت حیوونی میشه خواهر من هم همین طوری شد دکتر گفت ی مدت غذاهایی ک میخوری خوب دقت کن ببین بعد از کدومش اینجوری میشی .دیگه فهمید از گوشت بره بود .
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
برای خانومی که شوهرت تروزده کبودت کرده متاسف شدم خیلی ناراحت شدم همش دلم میخواست اخرش بگی باهات خوب شدولی دیدم نه خیلی ناراحت شدم یه غذای خوشمزه که دوستداره درست کن هیچی هم نگووقتی اومدبعدازخوردن غذاباهاش خیلی اروم حرف بزن بگوالان زنگ میزنم جلوت میگم به دوستم ببین باهاش رفتم بیرون که متوجه بشی من زندگیمودوستدارم این کارازشته خانواده هامون ناراحت میشن درسته من بایدبهت میگفتم ولی گوشیم خاموش شدبانرمی باهاش حرف بزن کبودیاتم یه چیزی بزن خوب بشه ولی بگوکه بدنم دردمیکنه حقم نبوددوستش غلط کردبیجاکردالهی خدالعنت کنه ادمایی که دیگرانوتحریک میکنن خدابرسرشون بیاره خیلی رفتارزشتیه .انشاالله که باهات خوب میشه ولی اگراگرنشدببین بامادرش خوبی بهش بگوخیلی اروم وبدون حرص وعصبانیت که متوجه نیت خوبت بشه خدانکرده فکرنکنه که ازروبی ادبی یابی احترامی داری میگی خودش بگه به پسرش که ناراحت شدم که شب شام نیومدین یابهش بگوبه پسرش بگه باشگاه وکم کنه عوضش بیشترباهم برین بیرون انشالادرست میشه برای بدبختیاومشکلات منم دعاکنیدبخداخیلی گرفتارم 🙏🙏❤️❤️
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خدمت عزیزان.در جواب خانمی ک بچه ی ۱۱ ماهه دارن یبوست داره هرکاری کردن جواب نگرفتن،بچه ی منم کوچیک بود همین مشکل رو داشت تازه اون هر بیست الی بیست وپنج روز شکمش کار میکرد،هرچی دکتر بردم ج نداد.تا اینکه خودم ی بار گوش پاک کن رو زدم تو روغن زیتون ،بعد مالیدم دور مقعدش ،(ی مقدار داخلش رو هم بزنین ،) ب محض اینکه میزدم سریع دفعش شروع میشد.بعد چن بار خوبه خوب شد.ایشالله شماهم جواب بگیرین وبازنتیجه رو اینجا اعلام کنین❤️
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خدمت دوستی که گفتن تو عقد رابطه داشتن و متاسفانه بکارتش از دست داده و حالا شوهرش تغییر کرده میخواستم واقعیت زندگیشو از دید ما که مخاطب هستیم بگم تلخه ولی متاسفانه وجود دارد اولا که شوهر شما دنبال رابطه بودن با شما بوده که این کار توی عقد اتفاق افتاد و متاسفانه شما خیلی راحت خودتو در اختیارش گذاشتی و اما حالا که اون به هدفش رسیده و هوسش فروکش کرده دیگه شما، خواسته ها و نیازهاتون براش مهم نیست دیگه براش مهم نیست که مسئولیت زندگی مشترک قبول کنه و با وجود اینکه درسش تموم شده و معافیت گرفته بفکر عروسی نیست چون شما برای اون کامل باز شدید و هیچ چیزی نمونده که بخاطرش بخواد تلاش کنه و شما برید سر زندگی خودتون بنظر خودتون با وجود این مشکل ها تا چندسال میتونی صبر کنی و عقد بمونی تا بلکه شاید همه چیز درست بشه؟ شما تازه اول جونی و اوج
نیاز و خواسته هات اگر میتونی با این شرایط مالی و جسمی که داره باهاش ادامه بدی اگر میتونی غرورت نگه داری و میل جنسی را بیخیالش بشی و حسرت مادر شدن سرکوب کنی پس صبر کن ولی اگر آینده و زندگیت مهمه یه فکر اساسی بکن مشاوره برو با خودش حرف بزن اگر نیاز بود به خانواده هاتون بگو که مشکلتون از اساس حل بشه و خیلی سریع برید سر زندگی خودتون تا بیشتر از این برا شوهرتون تو عقد تکراری نشدید ببخشید که با این لحن گفتم امیدوارم زندگی خوب و موفقی داشته باشی و مشکلت حل بشه🌹
👈 از همه ی هموطنان عزیزم میخوام تا در کانال《 طب نوین و سنتی 》عضو شوند و خود را از رفتن به دکتر و بیمارستان بی نیاز کنند
با موفق ترین روش درمانی درمان تلفیقی طب نوین و سنتی با درمان بیش از هفتاد نوع بیماری و ازبین بردن منشأ تمام بیماری ها 🇮🇷🙏
👇🏾👇🏾کلیـک کنیـد👇🏾👇🏾
https://eitaa.com/joinchat/1316552884C95e0e3633b
چند دقیقه دیگه پاک میکنم حسرتشُ میخورید👆این مشکلات رو داری حتما عضو شو
مـیگرن سـرما خوردگی اشتها آور
ســـنگ کلیه کــیست تــخمدان دیابت
فـشار خون رفــلاکس مــعده کــم خونی کبد چرب پوکی استخوان غلظت خون ناراحتی اعصاب دیسک کمر ام اس #ترک_اعتیاد_بدون_درد_و_خماری
و.........
آیدی مشاوره درمانی
@Mojezaa230
@Mojezaa230
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
يكى از علماء اسلام مى نويسد:
روزى يك زن مسيحى با شوهرش پيش من آمد و گفت : من از اسلام مسائلى را فهميده ام و از دستورات و قوانين آن كه مترقى است در شگفت و حيرتم و به آن علاقه مندم ، ولى بخاطر يكى از دستورات آن ، من هنوز به اسلام گرايش پيدا نكرده ام ، و درباره آن با شوهرم و عدّه اى از مسلمانان بحث و گفتگو نموده ام كه متاسفانه پاسخ قانع كننده اى نشنيده ام ، اگر شما بتوانيد مرا قانع كنيد من به دين اسلام مشرف شده و مسلمان خواهم شد.
من گفتم : آن دستور كدام است ؟!
زن مسيحى گفت : دستور حجاب است . چرا اسلام حجاب را براى زن لازم دانسته ؟ و چرا به او اجازه نمى دهد كه مثل مرد بدون حجاب از خانه بيرون بيايد؟ سپس بنا كرد به ايراد و انتقاد كردن ، كه حجاب مانع رشد و ترقى زنان ، و سبب عقب ماندگى در جامعه است .
من پس از شنيدن ايرادها و انتقادهاى آن زن ، چنين پاسخ دادم : آيا شما تا بحال به بازار جواهر فروشى رفته ايد؟
گفت : آرى ، گفتم : چرا جواهر فروشان ، طلا و سائر جواهرات گرانبهاى خود را در ويترين شيشه اى قرار داده و درب آنرا قفل ميكنند؟
گفت : بخاطر اينكه دست دزدان و خيانتكاران و سارقان به آنها نرسد.
در اينجا آن عالم دينى رو كرد به زن مسيحى و اظهار داشت فلسفه حجاب نزد ما مسلمانها همين است كه : زن گُلى خوشبو است ... زن گوهر و ياقوت گرانبهاست و چون جنس لطيف زن هم مانند طلا و جواهرات است ، و بايد از دست خيانتكاران و دزدان عِفت و ناموس محافظت كرد، و از چشم تبهكاران و اهل فساد حفظ نمود، زيرا زن همانند مرواريد است كه در صندوقچه صدف بايد پنهان گردد تا طعمه آنان نشود و تنها ساتر و نگهدارنده زن حجاب است و حجاب براى زنان مانند محفظه اى بر جواهرات است و اگر زنان نيز در پوشش نباشند. هميشه در معرض خطرات و تجاوزات قرار مى گيرند و به خاطر نشان دادن زيبائى ها پيوسته مورد آزار و تعدى مفسدين مى شوند.
آرى دخترم ... دستور حجاب در اسلام باين جهت است كه زن از دست خيانتكاران در امان باشد. زيرا بدنش پوشيده و زينتهايش مستور است و مردم از او چيزى نمى بينند و در او طمع نمى كنند و از او دورى مى جويند و نظرشان را جلب نمى كند، بلكه از او حساب مى برند و حيا مى كنند، همه اينها به خاطر حجاب است . و شما مطمئن باش كه اگر زن در پوشش حجاب نباشد، پيوسته در معرض آزار مفسدين است ، بنا بر اين حجاب شرافت و بزرگوارى توست ، آرى دخترم اين گوشه اى از فلسفه حجاب بوده كه تذكر دادم .
پس از شنيدن اين مطلب ، آن خانم مسيحى فكرى كرد... و سپس با چهره اى درخشان گفت : من تا بحال اين گونه نشنيده بودم ... شما بسيار جالب بيان كردى ، و اكنون اسلام را ميپذيرم .
دوشيزه مسيحى در همان جلسه ، شهادتين را بر زبان جارى كرد، و اسلام را پذيرفت .
خواننده محترم : از اين گفتگوى مذهبى آشكار شد كه اسلام مى خواهد شخصيت و پاكى زن را حفظ نمايد، و به دنبال آن از اجتماع حمايت كند، از اين رو حجاب را به عنوان شرط اساسى براى هدف مزبور لازم دانسته است . همچنين از اين گفتگو روشن مى شود كه اغلب بانوانيكه بى حجاب هستند از فلسفه حكيمانه حجاب اطلاع ندارند و به آثار پرسودش توجه ندارند و از مفاسد بى حجابى غافلند، تنها بوسيله حجاب ، عفت و شخصيت زن حفاظت مى شود، و از خطرات ناشى از بى حجابى در امان ميمانند.