eitaa logo
حوزه حضرت خدیجه (س)
130 دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
11.3هزار ویدیو
769 فایل
شبهات و سوالات بصیرتی خود را به ادمین انتقال دهید و پاسخ را از کارشناسان ما دریافت کنید؛
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راهبرد جمهوری اسلامی در سیستان و برخورد با جریان‌های آن منطقه چیست!؟ چرا رویکرد ایران در برخورد با کانون های قدرت در شرق (سیستان) با غرب (اقلیم کردستان)متفاوت است!؟ همانطور که در این سال‌های اخیر در خبرها دیده و شنیده‌ایم ایران در یک کنشگری فعال به سمت تشکیل یک اتحاد بزرگ اقتصادی در شرق حرکت می‌کند‌. بازنمایی تشکیل یک فرادست (هژمونی) اقتصادی در شرق و آسیا با حضور و نقش آفزینی ایران از حیث جغرافیای سیاسی (ژئوپلوتیکی) خیلی دور به نظر نمی رسد. از طرفی سلطه‌ و حضور هژمونی غرب به رهبری آمریکا تا حد زیادی در این منطقه خصوصا در مرزهای شرقی ایران کاهش پیدا کرده و کارشناسان دیگر نقشی برای آمریکا در بازیگری‌های آسیای میانه متصور نیستند. از طرفی دیگر منطقه سیستان در حال تبدیل شدن به یک پایانه(هاب) جهانی برای اتصال ابرقدرت اقتصادی و فرادست تشکیل شده آن به آسیای غربی ،روسیه ،اروپا و آفریقاست بدان معنی که شاهراه‌ها (کلیدرها)یی که غالبا از سمت سیستان و بلوچستان وارد کشور می شوند نقطه عطف تثبیت قدرت و پایداری هژمونی اقتصادی آسیاست. همچنین باید در نظر گرفت که اساس رقابت سیاسی در منطقه آسیای میانی خصوصا پاکستان و افغانستان تا پیش از این رقابتی مرامی (ایدئولوژیک) خصوصا از حیث مذهب و با نقش‌آفرینی عربستان و جریان وهابیت به کمک سلطه نظامی آمریکا در این منطقه بود. حال آنکه امروز دیگر نه حرفی از دعواهای مذهبی_مرامی در این منطقه و نه حرفی از حضور نظامی آمریکاست و همه معادلات به سمت کنش‌های اقتصادی چرخیده است و در این میان جمهوری اسلامی ایران به واسطه جغرافیای سیاسی و نقش و راهبرد سیاسی خود (غرب و استکبارستیزی) به مهمترین بازیگر صحنه اقتصادی این منطقه تبدیل شده است. این بدان‌معنی است که منطقه سیستان و بلوچستان و در نگاه کلان‌تر آسیای میانی برای جهان و خصوصا ایران دیگر نقش امنیتی ندارد و همه معادلات را در چهارچوب اقتصادی به‌گزینی میکند. به عنوان شاهد مثال می توان به دیدار خارج از عرف رئیس‌جمهوری اسلامی ایران با شهباز شریف (نخست‌وزیر پاکستان) در بازارچه مرزی (مند-پیشین) اشاره کرد. بنابراین مهمترین شاخصه اقتصادی که ثبات سیاسی و امنیتی است برای ایران مهمترین راهبرد جمهوری اسلامی در منطقه سیستان است. در این میان مولوی عبدالحمید که تنها ابزار برای قدرتش یعنی نقش راهبری در جنگ ایدئولوژیک را در طی این تبدیل فضای امنیتی به اقتصادی در خطر می بیند و با کاهش توجه از سوی حامیان اصلی‌اش یعنی حاکمان عربی منطقه مواجه شده است، برای بقای خود و نجات قدرت چاره ای جز تلاش برای نشان دادن جریان مذهبی و قومی در این محدوده ندارد و با آشوب و برهم‌زدن جریان ثبات می کوشد سرعت تبدیل شدن سیستان به هاب اقتصادی منطقه را بکاهد و خود را همچنان دارای عمق نفوذ و اثرگذاری نشان دهد. باید توجه داشت که اساسا کسی که در قدرت است نیاز به آرامش، ثبات و امنیت دارد و هرگز به دنبال آشوب و برهم‌زدن شرایط امنیتی برای تثبیت قدرت یا نشان دادن اثرگذاری خود نیست. همچنین همانطور که خبرهای این روزها بسیار می بینیم گروه‌های تروریستی و اشرار در مناطق شرقی پرتحرک‌تر شده و تلاش دارند که فضای مرزهای ایران را ناامن نشان دهند و ایران را وادار به تحرکات سنگین نظامی و امنیتی کنند. این جریان هم می‌تواند همسو با دیگر اتفاقات منطقه با تحریک و حمایت کسانی باشد که از برقراری امنیت و رشد اقتصادی منطقه متضرر خواند شد. در سوی دیگر کشور یعنی در غرب ایران معادلات به نحو دیگری است، باقی مانده جریان فکری_سیاسی بعث عراق، توده‌های فکری تکفیری_داعشی که از غرب تغذیه می شوند و احزاب سیاسی و جدایی طلب کرد وابسته به آمریکا در کنار بقای جنگ اخوانی-وهابی-شیعی سه قدرت ترکیه، عربستان و ایران همچنان فضای مرزهای غربی ایران با همسایگان و را سیاسی و کنترل شرایط را امنیتی کرده و اساسا هرگونه تحرکی در این منطقه نیازمند کنش سیاسی محکم و یا حتی پاسخ نظامی قاطع است. به‌عنوان یک راه حل بنظر می‌رسد جمهوری اسلامی می‌تواند در آینده نزدیک و پس از اجرای مقدمات نقشه اقتصادی خود در منطقه و تکمیل کلیدرهای اقتصادی از طریق استان سیستان و بلوچستان با تقسیم این استان بزرگ به سه یا حتی چهار استان و با تمرکز مدیریتی و افزایش بودجه به تقویت زیرساختی و افزایش رضایتمندی مردم این استان و درنتیجه افزایش امنیت و رونق اقتصادی بپردازد.
درباره به رسمیت شناختن طالبان چگونه موضع بگیریم؟ نزدیک به دو سال از به‌قدرت رسیدن طالبان در افغانستان می‌گذرد و با آنکه توافق‌نامه دوحه خود سند مشروعیت دادن به طالبان از سوی امریکا بود اما پس از سقوط حکومت قبلی و روی کار آمدن امارت اسلامی طالبان، این گروه از رسیدن به مشروعیت سیاسی بازمانده است. یکی از راهکارهای برون‌رفت از این وضعیت، مطرح شدن فرمول «تشکیل حکومت فراگیر» در افغانستان از سوی ایران بوده است. به نحوی که ایران به صراحت اعلام کرده تا زمانی که دولت فراگیر در این کشور شکل نگیرد، طالبان را به رسمیت نمی‌شناسد. این موضع جامع و قابل دفاع ایران، مورد توافق کشورهای منطقه و سپس جهان قرار گرفت. این در حالیست که قرار بود امریکا، طالبان را به‌رسمیت بشناسد و دیگر کشورهای غربی نیز یکی پس از دیگری این کار را انجام دهند. چنانکه «تام‌وست» نماینده ویژه آمریکا برای افغانستان تلاش زیادی کرد تا به‌طور غیرمستقیم کشورهای منطقه و جهان را متقاعد کند تا از شرط حکومت فراگیر بگذرند. تازه‌ترین اظهارات وزارت خارجه امریکا هم بر این مسئله حکایت دارد. آمریکایی ها از طالبان خواسته اند که برای به دست آوردن مشروعیت، حقوق زنان را رعایت کنند. چنین امری نشان می دهد که واشنگتن به طور واضح، موضوع تشکیل حکومت فراگیر را حذف کرده است. در این رابطه توصیه می‌شود موارد زیر در بیان مواضع و تولیدات رسانه‌ای جبهه انقلاب مورد توجه قرار گیرد: ۱. تأکید شود که اگر طالبان دنبال مشروعیت است، باید حکومت فراگیر شکل دهد؛ در غیر این صورت با عدم پشتیبانی مردم و کشورهای منطقه روبرو خواهد شد. ۲. تأکید شود که مردم افغانستان، کشورهای منطقه و جهان خواهان تشکیل حکومت فراگیر هستند و این خواسته باید عملی شود؛ زیرا یگانه راه برقراری و بقای ثبات در افغانستان است. ۳. عدم حرکت طالبان به سمت تشکیل حکومت فراگیر، بن‌بستی را در فضای سیاست داخلی و خارجی افغانستان به‌وجود آورده که در نهایت می تواند بیش از همه به ضرر خود طالبان باشد. ۴. آمریکا به‌عنوان بانی اصلی وضع موجود، تقویت داعش و تخریب‌کننده افغانستان معرفی و به طالبان این پیام ارسال شود که ایالات متحده به‌دنبال منزوی کردن آن‌هاست تا با دگرگون شدن اوضاع، داعش بتواند جان دوباره بگیرد. ۵. به‌مبارزه جدی علیه داعش تأکید و برای حکومت سرپرست افغانستان، یک وظیفه مهم شمرده شود.