8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سلبریتیسم
🦸♀ مژده جون دستگیر شد
🔹📱پلیس فروشندهٔ کوکائینی را که در پوشش #بلاگری و فروش محصولات آرایشی فعالیت میکرد بازداشت کرد.
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🖤💚
39.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️تـو بـر زخـمِ دلـم بـاریـده اى بـارانِ رحـمـت را
تـو را مـن مـیشـنـاسـم، مـنـبـعِ پـاکِ کـرامـت را
از آن روزى کـه حـلقـه بـر ضـریـحـت بـسـت دسـتـانـم
دلـم شـیـدا شـد و دادم ز کـفِ دامـانِ طاقـت را . . .
◾️شـهـادت جـانـسـوز غـریـب الغـربـا، هـشـتـمـیـن اخـتـرِ تـابـنـاکِ امـامـت و ولایـت، حـضـرت عـلـیابـن مـوسـیالـرضـا(علیـهالسـلام) تـسـلـیـت بـاد.🕊️🥀
#ویـدئـوکـسـت
❀|مجموعهفرھنگۍقرآنۍوصال↯
❁|@vesal_lenjan
2.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞📌 فیلم قدیمی از تعویض ضریح مضجع شریف حضرت #امام_رضا (ع) با حضور رهبر انقلاب در سال ۱۳۷۹
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🖤💚
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_خداحافظ_آی_سیاهی_ها_وداع_با_محرم_صفر.mp3
زمان:
حجم:
6.36M
#مداحی
خداحافظ آی سیاهیها
خداحافظ آی روضههای ابالفضل
#سعید_حدادیان🎙
#محمود_کریمی🎙
#وداع_با_محرم_صفر🏴
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🖤💚
7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تدابیر امام هشتم برای مقابله با مکر و حیله مامون عباسی
⭕️ گوشهای از زندگی سیاسی، مبارزاتی امام رضا علیه السلام در کلام رهبر انقلاب اسلامی
📚 برگرفته از کتاب انسان ۲۵۰ ساله
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🖤💚
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شمعگردانی خادمان در شام غریبان ثامنالحج(ع) 🌷
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🖤💚
36.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞📌 روایتی جالب از ماجرای ورود #حاج_قاسم_سلیمانی به ضریح مطهر حضرت امام رضا(ع) جهت غبارروبی برای اولین بار
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🖤💚
بچه های ایران 🇮🇷
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدوبیست میدیدم زیر پرده ای از خنده، نگاهش میدرخشد و به نرمی میل
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_ویک
مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم را پوشاند و شانه هایم را طوری کشید که هر دو با هم روی زمین افتادیم...
بدنمان بین پایه های صندلی و میز شیشه ای سفره عقد مانده بود،..
تمام تنم میان دستانش از ترس میلرزید😥😨 و همچنان رگبار گلوله به در و دیوار اتاق و چهارچوب پنجره میخورد...
ابوالفضل خودش را از اتاق کناری رسانده و فریاد وحشت زده اش را میشنیدم
_از بیرون ساختمون رو به گلوله بستن!😐😧
مصطفی دستانش را روی سر و کمرم سپر کرده بود تا بلند نشوم..
و مضطرب صدایم میکرد
_زینب حالت خوبه؟😥❤️
زبانم به سقف دهانم چسبیده و او میخواست بدنم را روی زمین بکشد..
که دستان ابوالفضل به کمک آمد...
خمیده وارد اتاق شده بود و شانه هایم را گرفت و با یک تکان از بین صندلی تا در اتاق کشید...
مصطفی به سرعت خودش را از اتاق بیرون کشید و رگبار گلوله از پنجره های بدون شیشه همچنان دیوار مقابل را میکوبید.. که جیغم در گلو خفه شد.😱😰
مادر مصطفی کنار دیگر کارکنان دفتر رهبری گوشه یکی از اتاق ها پناه گرفته بود،..
ابوالفضل در پناه بازوانش مرا تا آنجا برد و او مادرانه در آغوشم کشید...😢😰🤗
مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی #دامادی اش هراسان دنبال #اسلحه ای میگشت و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند..
که ابوالفضل فریاد کشید
_این بیشرفها دارن با مسلسل و دوشکا میزنن، ما با کلت چیکار میخوایم بکنیم؟😡🗣
روحانی مسئول دفتر تلاش میکرد ما را آرام کند و فرصتی برای آرامش نبود..
که تمام در و پنجره های دفتر را...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🤍💚