✅ 📌#بسیجی و #سپاهی و #آخوند
🔹تو فتنه ها #کتک میخورند
🔸تو جبهه ها #تیر میخورند
🔹تو گرفتاری ها مردم #غصه می خورند
🔸تو جامعه #فحش میخورند
اما ویو و بازدید 📸📱 نمیخورند❌
♨️ ولی خدا نکنه یه #سلبریتی سگش بمیره فضای مجازی پر میشه 😂🐩
💚دمتون گرم یاران آخرالزمانی حضرت مهدی (ع) که با ملامت دیگران سست نمی شید❤️
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🤍💚
11.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌بین بچههامون فرق بذاریم یا نه؟!
🎙 #استاد_پناهیان
تلگرام | بله | سروش | روبیکا | آپارات | اینستاگرام | سایت
@Panahian_ir
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🤍💚
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 برشی از یه جلسه دخترونه
🎙 حاج آقا رحیمی 👳♀
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🤍💚
#مهارت 🧰🪛⚒
🔔 بچه ها به حس های دوران #نوجوانی
و #جوانی خیلی اعتماد نکنید
واگعی نیست غالبا کیکه 🥴😬
🚫بعد تا میخوای کارت🔪 بزنی توش میبینی واگعی نبود و دیگه کار از کار گذشته
❤️🔥 مخصوصا وقتایی که یه هو #عاشق یکی می شید بدون هیچ شناختی
وقتی که مهرش به دل میشینه
و یه هو از قیافه اش خوشتون اومد و
یه هو حرف زدنش آرامش بخش بود و
یه آرامش و پاکی ای تو صورتش دیدی و
تو چشاش یه برق گیرایی بود تا نگاش کردی ضربان قبلت عوض شد تا دیدیش و
و اینا ...
⛔️ اینا همه اش فیکه
حتما از یه آدم با تجربه و دلسوز #مشورت بگیر
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🤍💚
❌یه رئیس جمهور داشتیم از بس کار نمیکرد، نگران زخم بسترش بودیم
🔻یه رئیس جمهور هم داریم از بس کار میکنه، نگران جانش هستیم
👈برای سلامتی آقای رئیسی صلوات
🔴ایرنا نوشت: بالگرد حامل رئیس جمهور در منطقه عمومی ورزقان دچار سانحه «فرود سخت» شده است
🔹 آیتالله رئیسی، آیتالله آل هاشم امام جمعه تبریز، حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه، مالک رحمتی استاندار آذربایجان شرقی و چند تن دیگر از همراهان از جمله سرنشینان این بالگرد بوده است.
✅کانال اخبار 20:20👇
http://eitaa.com/joinchat/1684144128C592f3e217d
بچه های ایران 🇮🇷
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۴۱ با دست دیگرش دستم روی روبنده قرار داد و #بی_توجه_به_التماسم نجوا
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۴۲
هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم...
_بذار برم،.. من از این خونه میترسم...
و هنوز نفسم به آخر نرسیده،..
صدای نکره ابوجعده از پشت سرم بلند شد
_اینطوری گریه میکنی، اگه پای شوهرت برای #جهاد بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه!
نمیدانست سعد #به_بوی_غنیمت به ترکیه میرود..
و دل سعد هم #سختترازسنگ شده بود..
که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد
_بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟
شیشه چشمانم از گریه پر شده و
به سختی صورتش را میدیدم، باانگشتان سردم به دستش چنگ زدم..
#تارهایم_نکند...
و با هق هق گریه قسم خوردم
_بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر!
روی نگاهش را پرده ای از اشک پوشانده و شاید دلش ذرهای نرم شده بود که دستی چادرم را از پشت سر کشید
و من از ترس جیغ زدم...
به سرعت به سمت در چرخیدم..
و دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد
_از خدا و رسولش خجالت نمیکشی انقدر بیتابی میکنی؟
سعد دستانش را از دستانم بیرون کشید
تا مرا تحویل دهد..
و به جای اون زن دستم را گرفت..
و با یک تکان به داخل خانه کشید. راهرویی تاریک و بلند که
در انتهایش چراغی روشن بود و هوای گرفته خانه در همان اولین قدم نفسم را خفه کرد...
وحشت زده صورتم را به سمت در چرخاندم،
سعد با غصه نگاهم میکرد..
و دیگر فرصتی برای التماس نبود..
که مقابل چشمانم ابوجعده در را به هم کوبید...
باورم نمیشد..
سعد #به_همین_راحتی رهایم کرده و تنها در این خانه گرفتار شدم که...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🤍💚