🌷🕊#لاله_های_زینبی
📿علی اقا بسیار اهل گذشت و سخاوت بودن! به #نماز_اول_وقت اهمیت زیادی میدادن و تحت هر شرایطی نماز اول وقت خود را از دست نمیدادن و به ما هم خیلی تاکید داشتن!
💐بدون هیچ چشم داشتی محبت میکرد و عاشق نوجوان ها بود و خیلی تلاش میکرد نوجوان های محله رو به نماز و #مسجد علاقمند کنه و خیلی جدی این هدفشو دنبال میکرد!
🌷علیِ من نیازی به اثبات کردن خودش نداشت، خوبی و مهربونی تو ذاتش بود. ۱۰دقیقه معاشرت با علی آقا برای یه عمر فراموش نکردنش کافیه، اینو با اعتقاد کامل میگم.
✍راوی:همسر شهید
🌹#پاسدار_مدافـع_حــرم
#شهـید_علی_سعد
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
🌹🌹🕊🕊🕊🕊🌹🌹
🌹#لاله_های_زینبی
#لحظه_شهادت🕊
🍃شب شهادت حاج احمد ما تقریبا تا ساعت یک ربع به دوازده نشسته بودیم و با شهید مهدی ذاکر حسینی داشتیم باهم صحبت می کردیم و به یاد شهید سید احسان میرسیار که دوست و همرزم مشترک ما و حاج احمد بود و دیگر شهدا صحبت می کردیم،که دیدیم یکی از نیروهای پشتیبانی یک وسیله ای را لازم داشت که بازم حاج احمد نفر اول بود که از جا بلند شد و گفت:من میاورم،گفتم: حاج احمد بزارید من بروم شما خسته اید از صبح تو منطقه درگیری بودید.گفت:نه اصلا خودم هم بیرون کار دارم می روم بیرون کارم و انجام میدم با خودم میاورم.
🍃خلاصه از مقر بیرون رفت،من با شهید ذاکر حسینی نشسته بودیم که یهو یک صدای انفجارخیلی زیادی آمد.زمین آنجا شبها که مهتاب نیست اصلا دید ندارد و تا چند متری خود رابیشتر نمی شه دید، رفتیم بیرون و خوب که جلو رفتیم دیدیم یک پیکری اونجا روی زمین افتاده و بر اثر خونریزی در سرمای زیاد ازش بخار بلند می شد.و ماهم با دیدن این صحنه کُپ کردیم.و بهت زده موندیم.چرا که اون پیکر حاج احمد بود که داشت جون می داد و همگی ناراحت بودیم که یکی از بچه ها گفت:اینکه ناراحتی نداره خوش بحالش خدا گلچین و انتخابش کرد و برد پیش خودش و دکمه لباس حاج احمد را باز کرد و قفسه سینه اش را بوسید.
✍راوی:همرزم شهید
#شهید_احمد_گودرزی
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐پدر بزرگوار شهید همه ساله،شب نیمه ماه رجب،مصادف باشهادت حضرت زینب (س)برای عزاداران عمه سادات،سفره طعام پهن می کند.ایشان می گوید:در شب بیست و پنجم ماه رجب،مصادف با شهادت موسی بن جعفر(ع) و پس از گذشت ده روز از شهادت حضرت زینب (س)،بی بی زینب را در خواب دیدم که به من فرمود: # امانتی روز یازدهم محرم را باید تحویل بدهی!!!از خواب که برخاستم به فکر فرو رفتم.یادم آمد علی اصغر روز یازدهم بدنیا آمد.چند روزی گذشت.سرکار بودم که خبر دادند حال خانواده خوب نیست و سریع به منزل حرکت کن.
🌷با خود گفتم:این بهانه ای بیش نیست وخبری دیگر مطرح است.وقتی به منزل رسیدم،فهمیدم که امانتم را تحویل دادم. در همان شبی که این خواب را دیدم،روح سیدعلی اصغر هم پرواز کرده بود.آنهم در جوار حرم حضرت زینب(س).😭
✍راوی:پدر شهید_سیدعلی اصغر_شنایی
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
🌷🕊#لاله_های_زینبی
💐قبل از اینکه بچهها به مأموریت بروند دور هم جمع شدهبودیم.به شوخی گفتم: «دو نفر از بچهها رفتند به مأموریت.شما هم میخواهین برین؟این گلدونها رو به اسم خودتون بنویسین.اومد و رفتیم برنگشتین؛اینها یادگاری از شما بمونه پیشمون.»
🥀یکی یکی آمدند و روی گلدانها اسمشان را نوشتند:«شنایی،خراسانی و ...»لبخندی زدند و گفتند: «ما دیگه بر نمیگردیم.»هرچند ما با آنها شوخی کردیم؛اما آنها رفتند و دیگر برنگشتند و یادگاری هایشان برایمان باقی ماند.😭
✍به نقل از:دوست شهید_مهدی_خراسانی
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐من برای اولین باری که قبل از نامزدی مون آمدم تهران با مادرم رفتیم سر مزار شهیدسید احمد پلارک و خیلی زیارت عالی بود.و بعدها با خود آقا رضا همیشه می رفتیم مزار شهدا مخصوصا شهدای گمنام، یه روز رفته بودیم سر مزار شهدای گمنام دختر کوچیکم ریحانه خانم داشت گلاب روی سنگمزار شهدا میریخت.
🌷آقا رضا داشت نگاهش می کرد گفت: ریحانه جان اگر منم شهید بشم برام گلاب میریزی گفت:بله،آقارضا ادامه داد پس خرما هم حتما خیرات برام بده چون من خرما خیلی دوست دارم.حالا هر وقت میریم کنار مزارشهید در امامزاده سید اسماعیل ریحانه بین زائرای حرم و مزار پدرش خرما پخش می کند.
✍به نقل از:همسر شهید
#شهید_رضا_خرمی
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷
💐عاشقی رایج نبود,عباس آن را باب کرد
او دو دستش را کنار علقمه نذر سر ارباب کرد
یا ابوالفضل العباس!!!
🌷هرگاه حامد به مراسمی یا هیئتی می رفت،می گفت ای کاش روضه ی حضرت عباس (ع)بخوانند.ارادت عجیبی به حضرت عباس(ع)داشت.در این حدیث شک نکنیدکه میفرماید هرکس به هر آنچه دل بسته روز قیامت با همان محشور می شود.حامد نیزموقع شهادت شبیه حضرت ابالفضل(ع)شده بود.هم چشمانش را داده بود هم دستانش را؛اگر به تمام اعضای بدن قمر منیر بنی هاشم تیر زده بودند بدن حامد نیز سر تا پا ترکش بود.😭
🥀حامد در راه و مرام حضرت عباس(ع) بود،مثل ایشان شهید شد و قطعا با خود ایشان نیز محشور می شود.کسانی که در بیمارستان حامد را دیده بودند،هرکس حالش را می پرسید به آنها می گفتند به مقتل حضرت ابالفضل مراجعه کنید.😔
✍به نقل از:پدر شهید
🌷یڪ دست
صدا نـدارد
امّـــا
بےدست ها
غوغــا مےڪنند
یارےمان ڪنیــد ...🌷
🕊شهادت:۹۴/۰۴/۰۴
براثر جراحات ناشے از
جانبازی در سوریہ
🌹#شهید_حامد_جوانی
#شهید_ابوالفضلے
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊