💢 این روزها که عطرِ کربلا
پیچیده در کوچه پس کوچههای شهر
دلم بیشتر هواییتان میشود...
پروانگی بر گِرد حسین فاطمه (س)
گوارای وجودتان ...
#صبح_بخیر #فاتحین_کربلا
─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
1️⃣سالروز عروج ملکوتی
شهید ولی الله مصطفی زاده امیردهی ( نفروسط)
نام پدر : علی
نام مادر: عشرت طالبی
تاریخ تولد :1343/02/02
تاریخ شهادت : 1366/05/23
محل شهادت : جاده پیرانشهر
گلزار:شهید اسماعیل پور کتی غربی ، بابل
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
🌺اینجانب ولی الله مصطفی زاده امیردهی فرزند علی در سال 1343 در روستای امیرده بندپی شرقی بابل در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم و دوران ابتدایی تحصیلی را در همان زادگاهم روستای امیرده گذراندم. و بعد تا سال دوم راهنمایی را در مدرسه پاشا امیر به ادامه تحصیل پرداختم بعد به اتفاق خانواده به شهر مهاجرت کرده و دوران متوسطه را در شهر گذارندم و تا اینکه با حمایت پدر و مادرم وارد نهاد پاک و مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که از متن جامعه برخاسته بود وارد شدم از همان اول انقلاب دو آرزوی بزرگ داشتم که یکی حضور در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگری شهادت بود که به اولین آرزو زود رسیدم و از خدای بزرگ آرزو دارم که اگر من را لایق دانسته به درج رفیع شهادت نایل آیم. (آمین)
─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
شهید ولی الله مصطفی زاده:
🌺همین اینهاییکه می بینند جان نثاری می کنند اعم از بسیج و سپاه و ارتش و غیره در داخل همین مساجد پرورش یافته اند.هر آن آماده شهادت می باشند.در سر نماز هیچ وقت یادتان نرود. امام و رزمندگان را دعا کنید مخصوصاً شما مادران شهید داده دلتان شکسته و دعایتان زود مستجاب می شود رزمندگان در جبهه را یاری رسانید که از عزیزانم می خواهم که همچون زینب کبری سلام الله علیها راه امام حسین و امام را زنده نگهدارید و درسنگر تربیت و اخلاق انسانی و اسلامی برای خود و فرزندان از هیچ کوششی دریغ نکنید .
❤️پدر و مادرم شما باید خدا را شاکر باشید که فرزندی تربیت کرده اید که تقدیم اسلام و قرآن نمودید و در راه خدا و دین خدا به شهادت رسیده است که این افتخاری است که کمتر نصیب ما انسانهای سراپا تقصیر می شود. واقعاً فیض عظیمی است. انشاءالله لایق این نور عظیم باشیم. در پایان از تمام دوستان و آشنایان و همه کسانی که از بنده حقیر بی احترامی و اذیت و آزار دیدند حلالیت می طلبم.
تشییع پیکر پاک ومطهر شهید ولی الله مصطفی زاده
چهار راه گلشن،مسجدگلشن بابل
─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
2️⃣سالروز عروج ملکوتی
شهید مرتضی نجفی رودباری
نام پدر : علی گدا
نام مادر : زینب زارع
تاریخ تولد :1344/07/10
تاریخ شهادت : 1365/05/23
محل شهادت : بوكان
گلزار:شهدای سیدکلا ، بابل
#_شهیدنجفی:
موقعیت کشور به بنده اجازه نمی داد که در خانه باشم و برگ معافیت از خدمت نظام در جبهه داشته باشم و رزمندگان اسلام در جبهه با جانشان بازی کنند
─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
شهید مرتضی نجفی رودباری ( سمت چپ) :
بسم الله الرحمن الرحیم
🌺با درود و سلام به پیشگاه ولی عصر (عج) و نایب بر حقش امام امت خمینی بت شکن و درود به روان پاک شهیدان صدر اسلام تا شهیدان کربلای ایران و اسلام به رزمندگان دلیر انقلاب که مدت هفت سالگی توانستند با جنایتکاران شرق و غرب به مبارزه برخیزند.
اکنون که موقعیت ایجاب کرد و خداوند خواست که به جبهه حق علیه باطل روانه کردم و به ندای رهبر بزرگ انقلاب لبیک گویم.امیدوارم مورد رضای خداوند عزوجل قرار گیرید.
❤️پدر عزیزم مادر مهربانم خیلی شرمنده ام که نتوانستم زحماتی را که برای من کشیده اید جبران کنم و موقعیت کشور به بنده اجازه نمی داد که در خانه باشم و برگ معافیت از خدمت نظام در جبهه داشته باشم و رزمندگان اسلام در جبهه با جانشان بازی کنند و خواست خدا بود که من معاف بشوم و دوباره به جبهه بروم مرا ببخشید و برای من ناراحت نباشید چون اگر سعادت داشته و شهید شوم انشاالله خداوند اجر و پاداش به شما می دهد.
─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
30.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 ۸ مرداد سالروز شهادت نماد زنده بودن شهدا در ایران، شهید عبدالنبی یحیایی گرامی باد.
🔸سکانسی نوستالوژیک از فیلم «ستارگان خاک» ساخت سال ۱۳۷۳ را ببینیم و گریه کنیم. ماجرا از این قرار است که شهید عبدالنبی یحیایی اهل روستای انارستان بخش ارم استان بوشهر بود که در سال ۱۳۶۲ در ارتفاعات حمزه کردستان عراق به شهادت رسید و ۹ سال بعد و در سال ۱۳۷۱ تعداد ۲۲ نفر از اقوام و هم محلی های ایشان قصد مرمت مزار ایشان را داشتند و قبر او را شکافند اما با صحنه عجیبی روبرو شدند!
🔸آنها می بینند که صورت شهید مانند روز اول دفنش سالم مانده و خراشیدگی روی بینی او هم دقیقاً مانند روز دفنش همان طور مانده و عجیب اینکه از سر او که به دلیل اصابت ترکش سوراخ شده بود، قطرات خون تازه ای به داخل قبر فرور می ریزد که مایه تعجب و شگفتی همه شد!
🔸اخیراً در نزد یکی از شاهدان ماجرا بودم که می گفت در آن لحظه یک بوی عطر بسیار خوش از مزار خارج شد و همه در تعجب و حالتی شبیه کما بودیم و نمی دانستیم که چه شده است! فقط چند برگ از یک قرآن قدیمی و کهنه و پاره در نزدیکی مزار و در یکی از اتاقک های قبرستان قرار گرفته بود که آن را باز کردیم و خدا شاهد است که این آیه آمد که: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ!»
♦️خوب توجه کنیم! صدایی که در لحظه خون آلود شدن دست شخصی که در قبر حضور دارد به گوش میرسد، صدای واقعی اذان گفتن خود شهید است که قبل از اعزام ایشان توسط خانواده وی ضبط شده است.
لبیک یا زینب
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
🔷 شهید آوینی: «خودباختگى بشر امروز تا بدانجاست كه حتّى در منطقه اسلامى و بعضاً در ایران، به ویژه در نزد روشنفكران و تحصیل كرده هاى دانشگاه، احكام اسلام تا آنجا اعتبار دارد كه با معیارهاى مطلق تمدّن معاصر غرب مخالفتى نداشته باشد و چه بسا كه عدّه اى از متفكرین نیز از سر خود باختگى و شیفتگى نسبت به تمدّن معاصر غرب، به تبیین معارف اسلام براساس دستاوردهاى تجربى و یا حتّى به انطباق آیات قرآنى با محصولات تكنیكى تمدّن مغرب پرداخته اند و این سرطان دردناكى است كه متأسفانه حتّى به رگ و ریشه و پیكره برخى تألیفات مذهبى نیز سرایت كرده!»
🔸منبع کتاب «حکومت فرزانگان»
#قیام_اربعین #خونخواهی_هنیه_عزیز #مجازات_سخت
─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
- ناشناس.mp3
393.2K
🔷 صوت آسمانی شهید آوینی در برنامه «روایت فتح»
🔸سِرُ الاَسرار شهدا چیست؟
─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
❣عادت داشت قبل از اعزام به جبهه، حمام می رفت و غسل شهادت می کرد. من لباس هایش را جمع می کردم، چشمم افتاد به کمربند نظامی اش که تقریباً تمام تار و پود های آن از هم باز شده بود. رضا که از حمام بیرون آمد، گفتم: «داداش این کمربند که دیگه به درد نمی خوره! این را بندازم بیرون!»
کمربند را از دست من در آورد و گفت:« نه، نه. ما با هم انس داریم، عمریست با هم هستیم، عمر ما هم یکی است!»
ادامه داد: «وقتی تمام تار های این کمربند از هم باز شد، تمام وابستگی من هم از این دنیا کنده می شود!»
مادر همیشه قبل از اعزام قرآن بالای سر رضا می گرفت و پشت سرش آب می ریخت. بار آخر قبل از اینکه از زیر قرآن رد شود. قرآن را از دست مادر گرفت، بوسید و بر چشم گذاشت و بعد هم باز کرد. گل از گلش شکفت. با خنده گفت: «دیدی گفتم وعده خدایی محقق خواهد شد. »
اولین آیه در صفحه سمت راست این بود: «وَعدَ اللهِ لا یُخلِفُ اللهُ وَعدِهُ»
همیشه می گفت من با خدایم وعده ای دارم و مطمئنم که خدا خلف وعده نمی کند. این آیه را که خواند، رو به مادر که با کاسه ای آب که چند برگ نارنج در آن شناور بود گفت: «مادر دیگر این آب را اصراف نکن، من دیگر بر نمی گردم!»
چند هفته بعد وقتی برای خداحافظی با پیکرش رفته بودیم، چشمم سُر خُرد روی کمربندش. هنوز یک تار آن پاره نشده بود. وقتی همه خانواده به او خدا حافظی کردند. دست بردیم زیر کمرش که بلندش کنیم، ناگهان آخرین تار کمربندش هم، از هم گسیخت! انگار همه وابستگی اش از دنیا جدا شد.
راوی خواهر شهید
🌹🌷🌹🌷
هدیه به سردار شهید رضا پورخسروانی صلوات-
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
❣می گفت: «در این عملیات من می خواهم به گردان های رزمی بروم. حوصله ام سر رفته از بس که باید در قرارگاه بنشینم و به این بیسم و آن بیسیم جواب بدهم.»
اما هرچه اصرار می کرد کمتر نتیجه می گرفت. مدتی بود که تغیراتی در رفتار و کردارش به وجود آمده بود. بیشتر شب ها را بیدار بود و به مناجات و راز و نیاز با خدا می پرداخت. یک نوار نوحه حضرت زهرا(س) داشت که می گذاشت و تا می توانست گریه می کرد. یک روز گفت: می دانید که مادرم خیلی وقت نیست که از این دنیا رفته.مادرم خیلی برای من زحمت کشید و من نتوانستم زحمات او را در حیاتش جبران کنم. هر وقت که به خانه می روم و جای خالی مادر را می بینم خیلی زجر می کشم و احساس تنهایی می کنم، تنها خواهشی که از خدا دارم که مرا پیش مادرم ببرد!«
آنقدر برای رفتن پافشاری کرد که فرمانده اش راضی شد.
🌷ده روزی به عملیات والفجر 2 باقی مانده بود. سرگرم آماده سازی سیستم های مخابراتی بودیم که کریم پیش من آمد. گفت: «در این عملیات به فکر یک معاون جدید برای خودت باش.»
کریم معاون مخابرات لشکر بود و اگر کنار می کشید، پیدا کردن جایگزین برایش سخت بود. گفتم: «چرا؟»
گفت: «در این عملیات می خواهم به عنوان تک تیرانداز با گردان ها به جلو بروم.»
به فرمانده تیپ[سردار اسدی] جریان را گفتم. ایشان گفت: « اگر خدایی نکرده برای شما اتفاقی بیافتد باید کسی باشد که کار را بلد باشد یا نه!.»
کریم راضی شد و رفت دنبال کارهایش. گذشت، تا 24 ساعت قبل از عملیات. دیدم دارد قطار فانسقه برای خودش درست می کند و اندازه کمرش می کند. گفتم: «کریم این چیه!»
با خنده گفت: «به شما گفتم که در این عملیات روی من حساب باز نکن!»
از دستش ناراحت شدم. سوار ماشین شدم و به قمطره رفتم. ساعتی بعد آمد [شهید علی اکبر] رحمانیان را واسطه آورده بود. چهره اش بشاشیت خاصی داشت. مرا در آغوش کشید. گفت: «قبول کرده بودم بمانم، اما خواب مادرم را دیدم. آغوشش را باز کرده و مرا بغل کرد. می دانم که رفتنی ام، مانعم نشوید.»
خیلی مادرش را دوست داشت، می گفت:« مادرم مرا با پختن نان بزرگ کرد، اما حالا که بزرگ شده ام او مرا تنها گذاشته.»
- «به یک شرط!»
- «چه شرطی!»
- «شفاعت!»
دستش را جلو کشید، دستم را محکم گرفت و گفت: «قول مردانه می دهم که ترا شفاعت کنم!»
شب چهارم عملیات بود که رحمانیان به من بیسیم زد و گفت: «امانتت را به صاحبش پس دادم. دوزاری ام افتاد، کریم هم شهید شد.»
🌷فرزند دومم در آستانه به دنیا آمدن بود اما حال همسرم اصلاً مساعد نبود. 4، 5 روز درد می کشید. روز پنجم بود. در بیمارستان نشسته بودم، قرار بود همسرم را به اتاق عمل ببرند. دیدم در بالای راهرو عکس کریم را نصب کرده اند. چشمم در چشمانش افتاد. گفتم: «کریم من سرتا پا تقصیرم، دعایم مستجاب نمی شود.از خدا بخواه همسرم نجات پیدا کند!»
دو سه دقیقه بعد مادرم آمد و مژده به دنیا آمدن پسرم و سلامت همسرم را داد. نامش را کریم گذاشتم تا همیشه به یاد کریم باشم.
چند سال بعد، همین پسرم از طبقه سوم پائین افتاد. وقتی در راه بیمارستان بودم گفتم: «کریم، این پسرم هم اسم توِ، از خدا بخواه که سالم بماند. وقتی به بیمارستان رسیدم دیدم پسرم سالم است و تنها کمی پایش درد دارد.
─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
❣آنھا که از پل صراط میگذرند
قبلا از خیلی چیزها گذشتهاند؛
باید بِگذری تا بُگذری ...!
#مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
#رزمندان_اسلام
─═┅═༅𖣔🌹𖣔༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan