صبر مدبرانه و حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب در #خونخواهی شهید القدس، دکتر اسماعیل هنیه، بیشترین فشار و ضربه روحی_روانی را بر پیکره رژیم منحوس و کودککش اسرائیل و حامیان جنایتکارش وارد آورده است.
وحشت و ترسی که این روزها بر سرزمینهای اشغالی سایه افکنده و آنها را مجبور به فرار یا سکونت در پناهگاهها کرده؛ نوید بخش اضمحلال و نابودی این رژیم خبیث است.
طولی نخواهد کشید که تمامی چشمهای منتظر و نفسهای حبس شده، له شدن اسرائیل کودککش را زیر نعلین مقام عظمای ولایت به نظاره خواهند نشست و محقق شدن وعده الهی همگان را شگفتزده خواهد کرد.
سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مُنقَلَبٍ ینقَلِبونَ
✍#فدایی_رهبر
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌹𖣔🇮🇷༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
❣عملیات قدس3 بود. هر دو پایم زخمی شده بود. توان ایستادن نداشتم. چهاردستوپا، از همان تپه بالا رفتم. دیدم حدود ده نفر از بچههای خودمان توسط عراقیها اسیر شدهاند. نیروهای دشمن هم با هلیکوپتر و ماشین در حال انتقال نیرو به منطقه بودند. چهاردستوپا به سمت سلیمان برگشتم و کنارش خوابیدم.
هزار فکر و خیال به ذهنم میآمد از اسارت تا شهادت. میترسیدم دو عراقی که زده بودم، هنوز زنده باشند و بگویند ما آنها را زدهایم و آنها بهتلافی ما را تکهتکه کنند. حتی این فکر به ذهنم آمد که خودم و سلیمان را خلاص کنم، اما به خودم گفتم خودکشی حرام است. بهتر است به خدا توکل کنم و همه چیز را به خدا بسپارم.
یکساعتی همان جا افتاده بودیم. بالاخره دو سرباز عراقی از راه رسیدند. به ما که نزدیک شدند، یکی یک لگد به ما زدند. تکان نخوردیم. فکر کردند مردهایم. رد شدند و به سمت بالا تپه جایی که سنگر مخفی بود رفتند. بالای سر دو عراقی کشته شده نشستند. یکی دست جنازه را گرفت، دیگری پایش را و از آنجا بردند. خیالم راحت شد که به درک واصل شدهاند و زنده نیستند. تا حدود ساعت 12 ظهر آنجا افتاده بودیم. خونریزی و تشنگی امانم را بریده بود. باز عراقیها برای جستجو آمدند. بالای سر ما که رسیدند، باز به ما لگد زدند، هی ما را اینطرف و آن طرف میکردند و لگد میزدند. دیگر مردهبازی، فایدهای نداشت، اگر از تشنگی تلف نمیشدیم، با این ضربهها جانمان در میآمد. به امید اینکه حداقل با آب سیراب شوم، دستم را تکان دادم و گفتم: نزنید!
ناله سلیمان هم با این لگدزدنها بلند شده بود. من را بلند کردند. لنگلنگان چند قدمی رفتم. سلیمان را بلند کردند که راه برود. به زمین افتاد. اصلاً نای ایستادن نداشت. دو پایش را گرفتند و شروع به کشیدن کردند.
با همین حال ما را به یک سنگر زیر زمینی بردند. وارد سنگر که شدیم، کتکزدن هم شروع شد. سلیمان فقط میگفت یا الله. او را میزدند و با لگد به زخمهایش میکوبیدند و میگفتند: بگو مرگ بر خمینی!
سلیمان درد میکشید و با تهمانده توانش میگفت: مرگ بر صدام، یزید کافر!
باز با لگد به شکم پارهاش میکوبیدند و سلیمان محکمتر میگفت: مرگ بر صدام!
آنقدر زدند که دیگر صدایش در نیامد. بعد از ساعتی ما را با چشمان بسته سوار ماشین کردند. نفهمیدم چند نفر در پشت ماشین هستیم، اما از صداهایی که در ماشین بود، فهمیدم آقای مراد نیکنام، جانشین گروهان هم که برای نجات ما آمده بود در ماشین است. ما را به زندانی در شهر الاماره عراق بردند. آنجا ما را در اتاقی حبس کردند که سلیمان بر اثر جراحتهایی که داشت دار فانی را وداع گفت و به شهدای کربلا پیوست.
👆راوی آزاده، مرحوم سید محمد تقوی
🌹🌷🌹
هدیه به شهید سلیمان فرخاری صلوات- شهدای فارس
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌹𖣔🇮🇷༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
❣خواست برود. گفتم: سلیمان پدرت خواب شهادت را دیده است، میدانم اگر بروی برنمیگردی.
خنده زیبایی، میان محاسن بورش نشست و گفت: فدای پدر و مادری که پیشاپیش خواب شهادتم را هم دیدهاند.
رفت. وقتی رسید، زنگ زد و گفت: شانهام خرد شد، از سنگینی این نان و حلواها، ولی بچهها خوردند و دعایت کردند.
مدتی بعد خبر دادند در عملیات قدس 3 مفقود شده است. در آخرين نامه اش که ساعتی قبل از عملیات قدس 3 نوشته بود، خطاب به ما نوشته بود: اين دفعه با دفعات قبل فرق کردهام و بايد هم فرق بکنم . اگر شهيد شدم و جسدم پيدا شد به خاک بسپاريد و اگر جسدم پيدا نشد بر سر قبر شهيد رحمت الله باقر پوريان پسر دائي ام برويد که من با ايشان هيچ فرقي ندارم .
این آخرین چیزی بود که از سلیمان به دستمان رسید. هنوز نور امیدی بود که شاید به اسارت درآمده است. از وقتی خبر مفقودیاش را آوردند، رادیو را از خودم دور نمیکردم. همه خبرها و همه پیامهای رادیو بغداد را با وسواس و دقت دنبال میکردم. یک شب خوابیده بودم و رادیو عراق کنارم روشن بود. بهوضوح شنیدم که میگوید: سلیمان فرخاری ۲۳ساله اعزامی از لارستان فارس بعد از دستگیری جان داد!
با خودم گفتم از بس در فکر سلیمان هستم، دچار توهم شدهام. نمیخواستم باور کنم و به کسی نگفتم. روز بعد از نگاه دیگران، حدس میزدم آنها هم این پیام را شنیده باشند، اما دوست نداشتم باور کنم و از زبان کسی بشنوم که سلیمان شهید شده است.
پنج سال با همین انتظار و دلآشوبه گذشت. جنگ تمام شد. بالاخره اسرا آزاد شدند و برگشتند. آزادههای لار هم آمدند. مراسم استقبال در حسینیه اعظم شهر بود. با بیم و امید خودم را به حسینیه رساندم. آزادهها یکی پشت بلندگو میرفتند و چند کلام حرف میزدند. نوبت "مراد نیکنام" شد. تا شروع کرد، گفت: سلیمان فرخاری هم در آغاز اسارت در کنارم به شهادت رسید...
دیگر چیزی نمیشنیدم جز صدای قلبم. چادرم را روی صورتم انداختم و گلویی پر بغض، به خانه برگشتم و با خودم و خدایم خلوت کردم. ساعتی بعد پسر بزرگم آمد. گفت: مادر، دیگر منتظر سلیمان نباش، سلیمانت شهید شده!
نگاهش کردم و گفتم: خدا را شکر، بچه من که از شاهزاده قاسم عزیزتر نیست!
میگفتند شهید شده، اما پس جنازهاش کجا جامانده بود که برنمیگشت و من هر شب در انتظار فردایی که قرار بود سلیمان برگردد، به خواب میرفتم. 16 سال از آخرین خداحافظی ام با سلیمان میگذشت که خواب دیدم، پنج خانم از درب بسته منزل وارد شدند و من را به بازگشت سلیمان مژده دادند. گفتم: شما که هستید؟
گفتند: فرزندت، سلیمانت را از که خواستهای؟
گفتم: از حضرت زینب، از حضرت زهرا!
لبخند زدند و گفتند: خوب ما هم زهراییم و زینب، خدیجه، رقیه و امکلثوم!
بیدار شدم. با این مژده باید آماده برگشت سلیمانم میشدم. نور امیدی در دلم پیدا شده بود که سلیمان میآید. باز خواب برگشتش را دیدم، دیدم که تابوتش پیشاپیش تمام شهدا، روی دستان مردم در شاهچراغ تشییع میشود. روز بعد به یکی از آشنایان زنگ زدم و گفتم برو تشییع شهدا، اولین تابوت، تابوت سلیمان است و رفت و دید و بود.
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌹𖣔🇮🇷༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
❣شهیدی که محاسبه و مراقبه اعمالش اولویت زندگیاش بود
🔹یک شب، شهید علی اکبر مقصودی نماز شبش را خواند و خوابید ولی برای نماز صبحش بیدار نشد، آن روز به شدت گریه کرد و بمدت سه روز، روزه گرفت. وقتی که نماز نافله شب علی اکبر، قضا میشد بسیار ناراحت بود و قضای آنرا در هر صورت می خواند.
🔹علی اکبر مقصودی به محاسبه و مراقبه در تمام ساعات زندگیاش می پرداخت و پس از شهادتش، دفترچههای محاسبه او به دست خانوادهاش رسید و مطالب آن حاصل دقتش در حالت و رفتار و سکناتش بود. او کمترین اشتباهش را مینوشت و هر شب برای رفع اشتباهاتش از خدا توفیق طلبیده و درخواست طلب و توبه کرده است.
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌹𖣔🇮🇷༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
❣عجیب روی نماز اول وقت تاکید داشت. وقت اذان که می شد می گفت: بدوید تا داغ است به چسبانید, اگر گذشت, سرد می شود دیگر نمی چسبید!
می گفتم چرا انقدر اصرار داری؟
می گفت اخه امام زمان(عج) نماز رو اول می خونه, می خوام به نماز اقا برسم!
ما برنامه شناسایی را جوری می چیدیم که نیروها شب می رفتند, شب هم بر می گشتند, یعنی هیچ وقت در روشنایی روز بین دو سمت نبودند. دوستانش می گفتند,یکبار در مسیر برگشت, به اذان صبح خوردیم. تا وقت اذان شد, محمد به نماز ایستاد. هر کاری کردیم ننشست. رکعت اول که تمام شد نگذاشتیم بلند شود, نشسته نمازش را تمام کرد.
گفتیم چه عجله ای, بذار به خط خودمان که رسیدیم بخوان.
گفتم امدیم, چند قدم, ان طرف تر شهید می شدم, این نماز به گردنم نمی ماند؟
🌷نمی دانستم خبر شهادت محمد را چگونه به مادر بدهم, به خصوص مفقود بودنش. وقتی گفتم محمد شهید شد, خیلی ارام گفت:می دانستم!
گفتم از کجا؟
گفت یادته قبل از عملیات امد خانه!
گفتم خوب!
گفت:امد, ساکش را گذاشت و گفت کاری دارم الان بر می گردم. رفت یه ساعت بعد با یه البوم و یه پاکت امد. توی پاکت عکس های خودش بود. تمام عکس هایش را از خانه اقوام جمع کرده بود. نشست و همه را در البوم به سلیقه خودش چید!
ناهار را هم کنارم خورد. گفت مادر, من دارم شهید می شوم. هیچ شک و شبه ای هم ندارم. در عملیات فلان, در منطقه فلان, در سحر شهید می شم!
گفت مادر من نه زن دارم,نه فرزند نه مالی در این دنیا. تنها چیزی که دارم این البوم عکس است که برای شما درست کردم. مادر برایم گریه نکن!
کمی سکوت کرد و گفت اشکال ندارد, مادری, گریه کن. اما چون لباس سیاه مناسب نداری برایت یک لباس سیاه هم خریدم.
یک پاکت به من داد که لباس داخلش بود, بعد هم انقدر شوخی کرد و مرا خنداند که حد ندارد.
گذشت تا چند شب پیش که خواب پدر مرحومت رادیدم که چشم انتظار است. گفتم منتظر کی هستی گفت محمد, دیر کرده!
گفتم چرا می خوای پسرم را از این دنیا ببری, گفت پیمانه محمد پر شده!
از خواب پریدم, فهمیدم امشب شهادت محمد است!
سحر, زمان نماز شب شهید شد. از محمد هیچ چیز نماند. همان جور که دوست داشت مفقود شد. بعد ها ان منطقه را شخم زدیم, شهدای زیادی پیدا شد اما محمد نه. اندک دارایی هم که داشت به وصیتش درساخت مسجد استفاده کردیم.
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌹𖣔🇮🇷༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
❣بی نماز ها از شفاعت محرومند
🌟یکی از آشنایان، خواب شهید سید احمد پلارک را دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد، شهید پلارک بهش گفت: من نمیتوانم شما را شفاعت کنم... فقط وقتی میتوانم شما را شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبان تان را نگه دارید در غیر این صورت هیچ کاری از من بر نمی آید...
📌خاطره ای از شهید سید احمد پلارک
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌹𖣔🇮🇷༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣💥روایتگری شهدا💥
📌شفا گرفتن مادر شهید
🏴🎙خاطرهای از حجت الاسلام سعید آزاده
دربارهی مادر
شهید محمد کیهانی
که میخواست در پیاده روی اربعین شرکت کنه
و دکتر بهش گفته بود شما نمیتونید در پیاده روی شرکت کنید...
صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین
دلتنگ حسین و کربلایش هستیم 🥺💔
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌹𖣔🇮🇷༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
❣آزاده شهید محمد رضایی
🌹این شهید بزرگوار از نیروهای اطلاعات عملیات مشهد بود که در عملیات کربلای ۴ اسیر شد و هویتش در همان روزهای اول اسارت توسط یک اسیر قدیمی و خودفروخته به نام «م.ر» و به وعده تعلقِ غذای بیشتر به او لو رفت!
👈در شکنجه گاه مخفیانه تکریت ۱۱، بعثی ها او را به قلاب پنکه سقفی آویزان کردند، مدتی بعد در آب جوش انداختند، با یک کابل فشار قوی بالای ۵۰۰ ضربه بر کمرش زدند، با پا شیشه پنجره سرویس بهداشتی را شکستند و بدن نیمه جان و لخت شده اش بر روی آن انداختند و او را غلط دادند و سپس بر زخم هایش نمک پاشیدند و با یک فرچه مخصوص شستن لباس به شدت زخم هایش را خراشیدند و سیم برق را در حالی که دستانش بسته بود به او متصل کردند!
👈فریادهای او فضای حمام را پرکرده بود و در حالی که از ائمه اطهار (ع) یاری میطلبید، یک بعثی شمر صفت به نام عدنان برای اینکه استغاثههای وی به درگاه خداوند و فریادهای یا زهرایش را خفه کند، یک صابون را در دهن او گذاشت و با پوتین محکم بر روی آن کوبید و صابون در گلوی مبارکش گیر کرد و با شهادتی مظلومانه به کاروان عاشورا پیوست! او کسی نبود جز شهید محمد رضایی از مشهد، شادی روحش صلواتی قرائت نماییم.
🔸منبع: «آزاده سرافراز سید محسن حیدری، خبرگزاری دفاع مقدس، ۱۴۰۲/۲/۴، کدخبر: ۵۸۴۹۲۵»
🔷 ۲۶ مرداد سالروز بازگشت اسرای سرافراز اسلام به میهن گرامی باد.
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌹𖣔🇮🇷༅═┅┅─
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
با شهداء 🌷 همنشین شوید
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید بروجردی:
"من باید خرجِ امام بشم نه اینکه امام خرجِ من بشه"
دیروز در صحن #مجلس امام را خرج خودشان کردند...
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌼𖣔🇮🇷༅═┅┅─
#قیام_اربعین #خونخواهی_هنیه_عزیز #مجازات_سخت #گنبد_پنبهای #پایان_اسرائیل #the_end_of_israeil #وعده_صادق۲
گنجینهای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال #ظهور_نزدیک_است بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
@zohoore_ghaem
@ba_Shaheidan
به خونِ سرخِ شهیدان قسم شده اثبات
مدافعان حرم شافعند در عرصات
یڪے یڪے همه رفتند و بال و پر دادند
به پاے غربت و غم هاے عمه ے سادات
خوشا به حالِ شهیـدے ڪه لحظه ے آخر
سرش به پاے حسین بود، ڪشته ے عبرات
مدافعان حرم سینه را سپر ڪردند
ڪه خط قرمز ما هست خِطّه ے شامات
میان لُجّه اے از خون هماره بنوشتند
محب فاطمه تسلیم مے شود؟ هیهات
تقدیم به تمام شهـداے مدافع حرم تیپ #فاطمیون ...🕊🕊...🌹
@sangareshohadababol
🔲 از میان مؤمنان مردانی هستند که به آنچه با خدا بر آن پیمان بستند [و آن ثبات قدم و دفاع از حق تا نثار جان بود] صادقانه وفا کردند.
سوره احزاب آیه ۲۳
🔸 از نیل رَد شـــدهای؛
و به ساحِل رسـیــدهای !
ما غرق فـتـنهایم ! دُعا کن بَرای مٰا ...
@sangareshohadababol
دلت که گرفت💔
با رفیقی
در دو دل کن
که آسمانی باشد...🕊
این زمینی ها🌎
در کار🖇
خود مانده اند... :)
#شهید #محسن_حججی 🌷
@sangareshohadababol
#خودباختگی_فرهنگ
✍استاد شهید مطهری: امثال من گاهی با سؤالاتی مواجه میشویم که با لحن تحقیر و مسخره آمیزی میپرسند: آقا سواره (ایستاده) غذا خوردن شرعاً چه صورتی دارد؟! با قاشق و چنگال خوردن چطور؟! آیا کلاه لگنی به سر گذاشتن حرام است؟! آیا استعمال لغت بیگانه حرام است؟! ...
در جواب اینها میگوییم: اسلام دستور خاصی در این موارد نیاورده است. اسلام نه گفته با دست غذا بخور و نه گفته با قاشق بخور؛ گفته به هر حال نظافت را رعایت کن. از نظر کفش و کلاه و لباس نیز اسلام مد مخصوصی نیاورده است. از نظر اسلام زبان انگلیسی و ژاپنی و فارسی یکی است.
اما اسلام یک چیز دیگر گفته است؛ گفته شخصیت باختن حرام است، مرعوب دیگران شدن حرام است، تقلید کورکورانه کردن حرام است، هضم شدن و محو شدن در دیگران حرام است، طفیلیگری حرام است، افسون شدن در مقابل بیگانه (مانند خرگوشی که در مقابل مار افسون میشود) حرام است، الاغ مرده بیگانه را قاطر پنداشتن حرام است، انحرافات و بدبختیهای آنها را به نام «پدیده قرن» جذب کردن حرام است، اعتقاد به اینکه ایرانی باید جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی بشود حرام است، چهار صباح به پاریس رفتن و مخرج «را» را به مخرج «غین» تبدیل کردن و به جای «رفتم»، «غفتم» گفتن حرام است.
📙 استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص107
@sangareshohadababol
کربلا در کربلا میماند
اگر زینب نبود ....
شوش ، مادر برادران تاجیک
آگهی یادبود پسرانش را
به دیوار میچسباند
#مادران_زینبی
#شهیدان_تاجیک
@sangareshohadababol
🌹امام خامنهای :شهدای ما مسجدی بودهاند؛این جوانها از مسجد رفتهاند و جان خودشان را در راه خدا دادهاند
♦️نقطه عزیمت عبارت است از مسجد...
🇮🇷 @sangareshohadababol
🔰سردارسلیمانی؛
هیچ نمازی ندیدم که حاج احمد
بخواند و در قنوت یا در پایان
نماز گریه نکند.
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
#شهیدحاج_احمدکاظمی
#نمازاول_وقت
#التماس_دعا
@sangareshohadababol
انگشتری که از حاج قاسم سلیمانی به شهید مدافع حرم و پسرش رسید؛؛؛؛؛
شهید مدافع حرم عباسعلی علیزاده، نخستین شهید مدافع حرم جویبار، در ۲۹ آذر ۱۳۹۴ قبل از آنکه ۵۰ سالش شود، در حالی که ذکر یا حسین علیه السلام بر لب داشت در جاده خانطومان به آرزویش رسید.
همرزمان این شهید نقل میکنند که عباسعلی علیزاده؛ در درگیری با گروهکهای تروریستی در سوریه توانسته بود تانک خودی را که بین نیروهای خودی و داعشیها گیر افتاده بود به تنهایی به عقب برگرداند و جان ۱۷ تن از مستشاران ایرانی را نجات دهد.
حاج قاسم به پاس شجاعتهایش، پیشانیاو را بوسید و انگشتر متبرک به انگشتان حضرت آقا را به عباسعلی علیزاده پیشکش کرد و گفت: من فعلاً چیزی به همراه ندارم که به عنوان هدیه بدهم، ولی این انگشترم مال شما.
این انگشتر به عنوان یادگاری در دست شهید علیزاده بود تا اینکه شب عملیات انگشترش را در آورد و به همرزمش داد و به او گفت: من فردا در سیلو شهید میشوم.
این انگشتر را بعد از شهادت به پسرم سینا بده.
🌷شهید #عباسعلی_علیزاده 🌷
@sangareshohadababol
#چله_وصال
پیاده روی بزرگ #جاماندگان_اربعین_حسینی
یکشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۳
شروع پیاده روی :ساعت ۹ صبح،میدان ولایت(باغ ملی)
شروع مراسم : ۱۰ صبح ، مقابل آستانه امامزاده قاسم(ع)
همراه با تعزیه خوانی ، حرکت کاروان اسرا،قرائت زیارت اربعین،مداحی و…
#روابط_عمومی_شهرداری_بابل
🆔 @sangareshohadababol