1️⃣سالروز عروج ملکوتی
شهید نبی الله پورعلی
نام پدر : فیض الله
نام مادر: شهربانو قلی زاده
تاریخ تولد :1346/04/09
تاریخ شهادت : 1366/06/02
محل شهادت : کردستان میدان سرو
گلزار : میانرود مرزون آباد، بابل
🌺بعنوان یک برادر کوچک به همه برادران، دوستان و مسئولین سفارش می کنم در تمام کارها خدا را درنظر بگیرید و همه کارهایتان را برای رضای خداوند بزرگ ومتعال انجام دهید، که اگر کاری را برای رضای خدا انجام دادید، بزرگترین خدمت را به بشریت کرده اید. پیرو ولایت امامان باشید و لحظه ای از مسیر امامان دور نشوید.
پیرو راه امام خمینی و مطیع این بزرگ مرد باشید. خون شهدا را پاسداری کنید و راه شهیدان را ادامه بدهید.
از خواهران مسلمانم می خواهم که حجاب اسلامی را رعایت کنید.
از جوانان می خواهم که لحظه ای دست از پاسداری امام، اسلام و انقلاب اسلامی برندارید تا این انقلاب اسلامی بدست صاحب حقیقی آن آقا امام زمان (عج) برسد.
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌹𖣔🇮🇷༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
دلت میخاد حال دلت خوب باشه
با شهداء 🌷 همنشین شو
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
2️⃣سالروز عروج ملکوتی
آزاده شهیدعباس تقی پورخطیبی
نام پدر: جلال
نام مادر: محرم تقی پور خطیبی
تاريخ تولد:1305/5/4
تاريخ شهادت : 1382/6/2
محل شهادت : بابل
شکنجه های حاصل از اسارت
گلزار:بالااحمدچاله پی ، بابل
🌺شهید حاج عباس تقی پور بهمراه آقای قاسم زاده ( برادر نماینده اسبق مجلس ) و شهید حاج باقر علی پور در کربلای ۵ حضور یافتند
در یکی از ضدحمله های بعثیون حاج باقرعلی پور به شهادت رسید
وحاج عباس به اسارت بعثیون درآمد
🌹از آنجاییکه جزو اسرای ثبت نام نشده توسط نمایندگان سازمان ملل بوده واثری ازآنان معلوم نبود
جزو مفقودین دفاع مقدس محسوب شده
و
درسال ۶۹ از بنداسارت آزاد شدند
و پس از مدتی ازآزادی ، دراثر شکنجه های حاصل از دوران اسارت بشهادت رسیدند
وکنار دیگرشهدای بالااحمدچال پی از جمله سرداران شهید
غلامعباس گلی و سیدکریم حسینی آرام گرفتند.
نفر سوم از سمت چپ آزاده شهیدحاج عباس تقی پور
🌸
🌼🍃
🌺🍃🌺
@sangareshohadababol
2️⃣سالروز عروج ملکوتی
آزاده شهیدعباس تقی پورخطیبی
نام پدر: جلال
نام مادر: محرم تقی پور خطیبی
تاريخ تولد:1305/5/4
تاريخ شهادت : 1382/6/2
محل شهادت : بابل
شکنجه های حاصل از اسارت
گلزار:بالااحمدچاله پی ، بابل
🌺شهید حاج عباس تقی پور بهمراه آقای قاسم زاده ( برادر نماینده اسبق مجلس ) و شهید حاج باقر علی پور در کربلای ۵ حضور یافتند
در یکی از ضدحمله های بعثیون حاج باقرعلی پور به شهادت رسید
وحاج عباس به اسارت بعثیون درآمد
🌹از آنجاییکه جزو اسرای ثبت نام نشده توسط نمایندگان سازمان ملل بوده واثری ازآنان معلوم نبود
جزو مفقودین دفاع مقدس محسوب شده
و
درسال ۶۹ از بنداسارت آزاد شدند
و پس از مدتی ازآزادی ، دراثر شکنجه های حاصل از دوران اسارت بشهادت رسیدند
وکنار دیگرشهدای بالااحمدچال پی از جمله سرداران شهید
غلامعباس گلی و سیدکریم حسینی آرام گرفتند.
نفر سوم از سمت چپ آزاده شهیدحاج عباس تقی پور
🌸─═┅═༅🇮🇷𖣔🌹𖣔🇮🇷༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
دلت میخاد حال دلت خوب باشه
با شهداء 🌷 همنشین شو
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
1⃣ نام خاطره 170000 صلوات برای شفای حاج عباس تقی پور ،،،،،
🌹تکریت یازده ، بند چهار ، سال 67 ،،، شهید حاج عباس بخاطر ترکش ریز و درشت بیشمار در سر و صورت ، و کهولت سن و مقداری در اثر شیمیایی ، جسم حاج عباس لاغر و نحیف شده بود تا اینکه در زمستان 67 ، یک غده بزرگی در گردن حاج عباس پدید آمد ، غده روز بروز بزرگتر میشد تا اینکه چرکی شده و حجمش به اندازه مشت بزرگ شده بود ، با پیگیری دوستان عراقیها مجبور شدند که حاج عباس را به بیمارستان منتقل کنند ، پس از طی آزمایش و کارهای پزشکی ، دکترای عراق به این نتیجه رسیدن که کار حاج عباس تمام است و تا جند روز دیگه این غده بزرگ چرکی شده و به مغزش آسیب میزند و عمرش خاتمه پیدا میکند .
🌷 وقتی دکترا به حاج عباس گفتند حاج عباس روح بزرگی داشت ، و نظر و نتیجه آزمایش ات و دکتر. را پدیرفت ، و خواهشی از عراقی ها کرد ، خواسته حاج عباس این بود که اگر قراره الان بمیرد او را ببرن اردوگاه در کنار دوستان خود بمیرد ، عراقیها اول مخالفت کردند ولی با اصرار حاج عباس عراقیها قبول کردند که حاج عباس را میان بچه ها در اردوگاه برگردانند ،، حاج عباس به میان بچهها برگشت و حالش خیلی وخیم شده بود ، متاسفانه در اردوگاه هبچ امکانات دارویی و بهداشتی وجود نداشت و هیچگونه غدایی بجز همون غدای بی کیفیت و قلیل اسارت هم چیزی نبود .
🌹حاج عباس روز بروز ضعیف و نحیف تر شد ،، تا روزی رسیده که دوستان تا پاسی از شب بالینش می نشستند ، و صبح هم که برای نماز بیدار میشدند اول پتوی سر حاج عباس را کنار میزدند که ببینند حاج عباس تمام کرده یا نه ،، الله اکبر ،، دوستان همه از همه چیز و همه کس نامید شدند ، جز لطف خدا متعال ،،، یکی از بچه های اصفهان شیر پاک خورده که اسمش را در حافظه ام ندارم ، او مقداری برای شفای حاج عباس نماز و دعا خواند و از دوستان هم خواست که برای شفای حاج عباس نماز نذر کنند و دعا کنند ، و روز بعد گفتن خدایا ما که چیزی نداریم در راهت برای شفای حاج عباس بدیم خدایا خودت کمک کن ،، این برادرما نظرش و نیتش آمد که هر نفر صد تا صلوات نذر و نثار حضرت ابوالفضل علیه السلام بکنند .
🌺روز دوشنبه بود ، گفت توسط آشپز ها به همه بچه های تکریت یازده اطلاع رسانی کنید که هر نفر صدتا صلوات نذر قمربنی هاشم کنند و تا شب جمعه ختم صلوات کنند ، الله اکبر ، این پیام توسط آشپز ها به همه بچه های اردوگاه رسانده شد و مورد استقبال همه قرار گرفت و نذر صلوات انجام شد ، تقزیبا هزار و هفتصد نفر بودیم و بهم دیگر قول دادیم که تا اذان مغرب شب جمعه ختم صلوات بشود ،، ختم صلوات از همه بند ها توسط آشپز ها اعلام شد و دوستان شب جمعه بعد نماز مغرب و عشا بطور انفرادی و تک تک برای شفای حاج عباس دعا کردند ، شام خوردند بعضی ها خواب بودند و بعضا بیدار بودند و چند نفری کنار بالین حاج عباس نشسته بودند و در حال دعا و امید و نامیدی بسر میبردند .
سر حاج عباس روی زانوی حاج سیف الله شعبانی بود و حاج سیف الله دست نوازش بر سر حاج عباس میکشید ،،،، اخه در اون شهر غربت زندان غربت و غم ، کس و باعثی نبود که دست نوازش بر سر حاج عباس بکشه ، نه مادر و خواهر ونه دختر و پسر و همسرش ، غربت و غم ،، حاج عباس تمام کرده بنظر میامد .
حاج سیف الله و چندتا از دوستان که بالینش نشسته بودند اشک از چشمان سرازیر بود ،،، پاسی از شب گذشت ناگهان حاج عباس سر از زانوی حاج سیف الله برداشت و شروع کرد به گریه کردن اونقدر گریه میکرد و حاج سیف الله هم گریه میکرد دوستانی که کنارش بودند گریه میکردند حاج سیف الله دست نوازش بر سر حاج عباس میکشید ،،، حاج عباس زبان باز کرد گفت آقای شعبانی ، حاج سیف الله گفت جانم ، چی شده چرا اینقدر گریه میکنی ؟ حاج عباس که همچنان گریه میکرد و بغض در گلو داشت ، گفت آقای شعبانی من دیگر مطمئنم که اینجا نمیمیرم ،، حاج سیف الله گفت پناه بر خدا انشا الله ،، خوب بگو چی شده ، حاج عباس با گریه گفت من در عالم رویایی مرگ بودم ،، دیدم یک جوانی رعنا و قد بلند که دست در بدن ندارد ، همراهش یک پسر بچه نوجوان بود و توی دست اون نوجوان یک سرنگ آمپول بود ، اون نوجوان رو به اون جوان بی دست کرد و گفت ، آقا ، این آمپول باید به کی تزریق بشه ؟ اونجا که اون حوان رعنا دست در بدن نداشت با سر اشاره کرد به من و گفت عباس باید تزریق بشه ، و اون نوجوان آمپول به من تزریق کرد و دعا در حق من کرد و رفتند ، و منم بیدار شدم....ادامه👇
@sangareshohadababol
1⃣ نام خاطره 170000 صلوات برای شفای حاج عباس تقی پور ،،،،،
🌹تکریت یازده ، بند چهار ، سال 67 ،،، شهید حاج عباس بخاطر ترکش ریز و درشت بیشمار در سر و صورت ، و کهولت سن و مقداری در اثر شیمیایی ، جسم حاج عباس لاغر و نحیف شده بود تا اینکه در زمستان 67 ، یک غده بزرگی در گردن حاج عباس پدید آمد ، غده روز بروز بزرگتر میشد تا اینکه چرکی شده و حجمش به اندازه مشت بزرگ شده بود ، با پیگیری دوستان عراقیها مجبور شدند که حاج عباس را به بیمارستان منتقل کنند ، پس از طی آزمایش و کارهای پزشکی ، دکترای عراق به این نتیجه رسیدن که کار حاج عباس تمام است و تا جند روز دیگه این غده بزرگ چرکی شده و به مغزش آسیب میزند و عمرش خاتمه پیدا میکند .
🌷 وقتی دکترا به حاج عباس گفتند حاج عباس روح بزرگی داشت ، و نظر و نتیجه آزمایش ات و دکتر. را پدیرفت ، و خواهشی از عراقی ها کرد ، خواسته حاج عباس این بود که اگر قراره الان بمیرد او را ببرن اردوگاه در کنار دوستان خود بمیرد ، عراقیها اول مخالفت کردند ولی با اصرار حاج عباس عراقیها قبول کردند که حاج عباس را میان بچه ها در اردوگاه برگردانند ،، حاج عباس به میان بچهها برگشت و حالش خیلی وخیم شده بود ، متاسفانه در اردوگاه هبچ امکانات دارویی و بهداشتی وجود نداشت و هیچگونه غدایی بجز همون غدای بی کیفیت و قلیل اسارت هم چیزی نبود .
🌹حاج عباس روز بروز ضعیف و نحیف تر شد ،، تا روزی رسیده که دوستان تا پاسی از شب بالینش می نشستند ، و صبح هم که برای نماز بیدار میشدند اول پتوی سر حاج عباس را کنار میزدند که ببینند حاج عباس تمام کرده یا نه ،، الله اکبر ،، دوستان همه از همه چیز و همه کس نامید شدند ، جز لطف خدا متعال ،،، یکی از بچه های اصفهان شیر پاک خورده که اسمش را در حافظه ام ندارم ، او مقداری برای شفای حاج عباس نماز و دعا خواند و از دوستان هم خواست که برای شفای حاج عباس نماز نذر کنند و دعا کنند ، و روز بعد گفتن خدایا ما که چیزی نداریم در راهت برای شفای حاج عباس بدیم خدایا خودت کمک کن ،، این برادرما نظرش و نیتش آمد که هر نفر صد تا صلوات نذر و نثار حضرت ابوالفضل علیه السلام بکنند .
🌺روز دوشنبه بود ، گفت توسط آشپز ها به همه بچه های تکریت یازده اطلاع رسانی کنید که هر نفر صدتا صلوات نذر قمربنی هاشم کنند و تا شب جمعه ختم صلوات کنند ، الله اکبر ، این پیام توسط آشپز ها به همه بچه های اردوگاه رسانده شد و مورد استقبال همه قرار گرفت و نذر صلوات انجام شد ، تقزیبا هزار و هفتصد نفر بودیم و بهم دیگر قول دادیم که تا اذان مغرب شب جمعه ختم صلوات بشود ،، ختم صلوات از همه بند ها توسط آشپز ها اعلام شد و دوستان شب جمعه بعد نماز مغرب و عشا بطور انفرادی و تک تک برای شفای حاج عباس دعا کردند ، شام خوردند بعضی ها خواب بودند و بعضا بیدار بودند و چند نفری کنار بالین حاج عباس نشسته بودند و در حال دعا و امید و نامیدی بسر میبردند .
سر حاج عباس روی زانوی حاج سیف الله شعبانی بود و حاج سیف الله دست نوازش بر سر حاج عباس میکشید ،،،، اخه در اون شهر غربت زندان غربت و غم ، کس و باعثی نبود که دست نوازش بر سر حاج عباس بکشه ، نه مادر و خواهر ونه دختر و پسر و همسرش ، غربت و غم ،، حاج عباس تمام کرده بنظر میامد .
حاج سیف الله و چندتا از دوستان که بالینش نشسته بودند اشک از چشمان سرازیر بود ،،، پاسی از شب گذشت ناگهان حاج عباس سر از زانوی حاج سیف الله برداشت و شروع کرد به گریه کردن اونقدر گریه میکرد و حاج سیف الله هم گریه میکرد دوستانی که کنارش بودند گریه میکردند حاج سیف الله دست نوازش بر سر حاج عباس میکشید ،،، حاج عباس زبان باز کرد گفت آقای شعبانی ، حاج سیف الله گفت جانم ، چی شده چرا اینقدر گریه میکنی ؟ حاج عباس که همچنان گریه میکرد و بغض در گلو داشت ، گفت آقای شعبانی من دیگر مطمئنم که اینجا نمیمیرم ،، حاج سیف الله گفت پناه بر خدا انشا الله ،، خوب بگو چی شده ، حاج عباس با گریه گفت من در عالم رویایی مرگ بودم ،، دیدم یک جوانی رعنا و قد بلند که دست در بدن ندارد ، همراهش یک پسر بچه نوجوان بود و توی دست اون نوجوان یک سرنگ آمپول بود ، اون نوجوان رو به اون جوان بی دست کرد و گفت ، آقا ، این آمپول باید به کی تزریق بشه ؟ اونجا که اون حوان رعنا دست در بدن نداشت با سر اشاره کرد به من و گفت عباس باید تزریق بشه ، و اون نوجوان آمپول به من تزریق کرد و دعا در حق من کرد و رفتند ، و منم بیدار شدم....ادامه👇
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌹𖣔🇮🇷༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
دلت میخاد حال دلت خوب باشه
با شهداء 🌷 همنشین شو
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
🌹2️⃣ناگهان همه بچه های. کنار حاج عباس زدند زیرگریه شکر خدا را بجای اوردن ،، و از فردای آنروز حاج عباس بهبود پیدا کرده و روز به روز بهتر و غده چرکی روی گردن حاج عباس بتدریج در طی چند روز محو شده ، والحمدولله حاج عباس بهتر از اول شده و هروز ساعت هواخوری ورزش هم میکرد دوستان همه خوشحال بودند ، همه حاج عباس را دوست داشتند
السلام علیک یاب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس ع ،،
🌸هیچکس نمیداندچه دردی میکشیدم درفراق،
هیچکس نمیداند ز سازو سوز واشتیاق،
خامه اندرکف بلرزد چون نگارم، شرح درد،
دردهجرانی که آتش زدبه جانم درعراق،
🌹ابیاتی که آن شهیدمعظم به زبان می آوردند
✍️راوی،: برادرآزاده پاسدار عابدین پوررمضان،بودند. ایشان هم بهمراه آن شهیدمعظم.دریک روز به اسارت نیروهای بعثی دراومدند وسپس بعداز۴ سال باتفاق هم به میهن بازگشتند
تصاویری از آزاده شهید حاج عباس تقی پور خطیبی
@sangareshohadababol
🌹2️⃣ناگهان همه بچه های. کنار حاج عباس زدند زیرگریه شکر خدا را بجای اوردن ،، و از فردای آنروز حاج عباس بهبود پیدا کرده و روز به روز بهتر و غده چرکی روی گردن حاج عباس بتدریج در طی چند روز محو شده ، والحمدولله حاج عباس بهتر از اول شده و هروز ساعت هواخوری ورزش هم میکرد دوستان همه خوشحال بودند ، همه حاج عباس را دوست داشتند
السلام علیک یاب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس ع ،،
🌸هیچکس نمیداندچه دردی میکشیدم درفراق،
هیچکس نمیداند ز سازو سوز واشتیاق،
خامه اندرکف بلرزد چون نگارم، شرح درد،
دردهجرانی که آتش زدبه جانم درعراق،
🌹ابیاتی که آن شهیدمعظم به زبان می آوردند
✍️راوی،: برادرآزاده پاسدار عابدین پوررمضان،بودند. ایشان هم بهمراه آن شهیدمعظم.دریک روز به اسارت نیروهای بعثی دراومدند وسپس بعداز۴ سال باتفاق هم به میهن بازگشتند
تصاویری از آزاده شهید حاج عباس تقی پور خطیبی
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌹𖣔🇮🇷༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
دلت میخاد حال دلت خوب باشه
با شهداء 🌷 همنشین شو
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از لحظه اعزام آزاده جانباز حاج عباس تقی پور و همرزمانش به جبهه و لحظه شهادت آزاده جانباز شیمیایی حاج عباس تقی پور از روستای بالا احمدچاله پی بابل
@sangareshohadababol
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از لحظه اعزام آزاده جانباز حاج عباس تقی پور و همرزمانش به جبهه و لحظه شهادت آزاده جانباز شیمیایی حاج عباس تقی پور از روستای بالا احمدچاله پی بابل
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌹𖣔🇮🇷༅═┅┅─
🤲#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا #الخامنهای في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید
دلت میخاد حال دلت خوب باشه
با شهداء 🌷 همنشین شو
#در_جمع_شهیدان👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2041578225C2328d02bfd
@ba_Shaheidan
🔅خدایا! به آه تمام مظلومان بیپناه قسم، ما بیشتر از همیشه محتاج طلوعِ خورشید ظهوریم، در این تاریکی مطلق زمین . . .
🤲 اللهم عجل لولیک الفرج
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌼𖣔🇮🇷༅═┅┅─
گنجینهای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال #ظهور_نزدیک_است بپیوندید👇
@zohoore_ghaem
@ba_Shaheidan
#قیام_اربعین #خونخواهی_هنیه_عزیز #مجازات_سخت #گنبد_پنبهای #پایان_اسرائیل #the_end_of_israeil #وعده_صادق۲
📷 تصویری از فرزندان #شهید_اندرزگو در کنار آیتالله خامنهای
🗓 ۲شهریور، سالگرد شهادت شهيد اندرزگو
💻 Farsi.Khamenei.ir
4_5834450954056892923 (1).mp3
3.3M
🎧 رهبر انقلاب: شهيد اندرزگو میگفت چند سال است در مشهدم اما حسرت زیارت علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) بر دلم مانده!
🗓 ۲شهریور، سالگرد شهادت شهيد اندرزگو
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بیانات آیتالله خامنهای درباره شهید سید علی اندرزگو در سال ۵۹
🗓 ۲شهریور، سالگرد شهادت شهيد اندرزگو
💻 Farsi.Khamenei.ir
♦️شهید آوینی: «اکنون ما آموختهایم که قدرت ایمان بر ماشین جنگ و تکنولوژی پیچیده آن غلبه دارد و به مصداق زَكاةُ العِلمِ نَشرُهُ، این درس را برای همه جهان خواهیم آموخت.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌼𖣔🇮🇷༅═┅┅─
گنجینهای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال #ظهور_نزدیک_است بپیوندید👇
@zohoore_ghaem
@ba_Shaheidan
#قیام_اربعین #خونخواهی_هنیه_عزیز #مجازات_سخت #گنبد_پنبهای #پایان_اسرائیل #the_end_of_israeil #وعده_صادق۲
26.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما را به تماشای این کلیپ فوق استثنایی در خصوص قدرت نظامی اسلام با صدای شهید آوینی دعوت می کند.
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌼𖣔🇮🇷༅═┅┅─
گنجینهای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال #ظهور_نزدیک_است بپیوندید👇
@zohoore_ghaem
@ba_Shaheidan
#قیام_اربعین #خونخواهی_هنیه_عزیز #مجازات_سخت #گنبد_پنبهای #پایان_اسرائیل #the_end_of_israeil #وعده_صادق۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫🔞فیلم لحظه ترور جانشین رئیس پلیس امنیت خاش حسین پیری/ صابریننیوز
.
🔻جزئیات جدید حادثه ترور جانشین پلیس اطلاعات شهرستان خاش
🔹دادستان مرکز سیستان و بلوچستان: افراد ناشناس اطراف منزل این شهید کمین کرده بودند که بعد از خروج شهید پیری از منزل اقدام به ترور وی کردهاند.
🔹در حال حاضر در رابطه با این حادثه پرونده قضایی تشکیل شده است و تحقیقات مقدماتی در حال انجام است و ضابطان قضایی در محل حضور دارند
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
─═┅═༅🇮🇷𖣔🌼𖣔🇮🇷༅═┅┅─
گنجینهای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال #ظهور_نزدیک_است بپیوندید👇
@zohoore_ghaem
@ba_Shaheidan
#قیام_اربعین #خونخواهی_هنیه_عزیز #مجازات_سخت #گنبد_پنبهای #پایان_اسرائیل #the_end_of_israeil #وعده_صادق۲
هدایت شده از ظهور نزدیک است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماز اول وقت
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─
#قیام_اربعین #خونخواهی_هنیه_عزیز #مجازات_سخت #گنبد_پنبهای #پایان_اسرائیل #the_end_of_israeil #وعده_صادق۲
گنجینهای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال #ظهور_نزدیک_است بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
@zohoore_ghaem
@ba_Shaheidan
دوم شهریور؛
روزی که «سید علی اندرزگو» شهید شد
✴️از او چندان نشنیدهایم شاید هم شنیدهایم ولی به دلایلی امروز تنها نامی از او به خاطر داریم؛ دلایلی که شاید نمیدانیم یا ... شاید هم میدانیم؛ ولی حتما برخی از مسئولان میدانند. او که حتی برای بسیاری از مبارزان پیش از انقلاب هم تبدیل به اسطورهای شده بود اکنون دیگر برای بسیاری از ما اسطوره نیست ....
🔹«شهید حجتالاسلام والمسلمین سید علی اندرزگو» از جمله شاخصترین مبارزان انقلابی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بوده است که در ادامه این سطور سعی شده در مورد زندگی و فعالیتهای وی توضیح مختصری داده شود:
🔸«حجتالاسلام والمسلمین سید علی اندرزگو» در سال 1316 شمسی در یکی از محلات جنوب تهران دیده به جهان گشود. وی پس از طی تحصیلات ابتدایی به دلیل شرایط مالی خانواده، ناچار به ترک تحصیل شده و در کنار برادرش «سید حسن» که در بازار تهران مغازه نجاری داشت، مشغول به کار شد.
✳️ سید علی اندرزگو حدود 10 سال در این شغل ماند و در قیام 15 خرداد، به عرصه مبارزه با رژیم پهلوی گام نهاد و مورد تعقیب مزدوران ساواک قرار گرفت.
شهید اندرزگو پس از قیام 15 خرداد دستگیر شد و زیر شکنجههای سخت، لب به سخن باز نکرد تا آزاد شد.
🔹از آن زمان، وی وارد شاخه نظامی «هیئت مؤتلفه اسلامی» شد و در اولین اقدام، در اعدام انقلابی «حسنعلی منصور»، نخست وزیر وقت و عامل تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی، به همراه «صادق امانی»، «رضا صفارهرندی»، «مرتضی نیکنژاد» و «محمد بخارایی»، شرکت کرد.
پس از انجام این عملیات، نیکنژاد، صفارهرندی و امانی دستگیر و اعدام شدند و اندرزگو تحت تعقیب قرار گرفت.
❇️ اینگونه بود که وی به مبارزات خود علیه رژیم پهلوی ادامه داد و مهمترین کارش تا پایان عمر، فعالیت برای سرنگونی این رژیم بود.
شهید اندرزگو پس از خروج از ایران به عراق رفت و پس از چند ماه به ایران بازگشت و با نام مستعار «شیخ عباس تهرانی» در «حوزه علمیه قم» مشغول به تحصیل شد و همچنان به فعالیتهای مبارزاتی خود ادامه داد؛ اما حساسیت ساواک به کارهای وی باعث شد به «حوزه علمیه چیذر» در تهران برود و به صورت پنهانی به مبارزات خود ادامه دهد.
وی در حوزه علمیه چیذر نیز شناسایی شد و فشارهای ساواک موجب شد راهی مشهد شود و در آنجا با نام مستعار «سید حسین حسینی» در کنار تحصیل علم به مبارزات خود ادامه دهد
❇️ اندرزگو برای گسترش فعالیتهایش به لبنان نیز سفر کرد و به کمک «جلالالدین فارسی»، مقدمات آموزش نیروهای مذهبی را در سازمان «الفتح» مهیا کرد.
از آن پس، رژیم پهلوی، به شدت در تعقیب او بود و شهید اندرزگو مجبور بود دائماً جابهجا شود. این انقلابی نستوه برای این که مورد شناسایی ساواک قرار نگیرد، با نامهای مستعار و چهرههای متفاوت آشکار میشد.
🔹وی نقش مهمی در وارد کردن اسلحه به ایران برای مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی داشت و برای این منظور به کشورهای بسیاری سفر میکرد. شهید اندرزگو قصد ترور شاه را داشت که شهادتش مانع انجام این نقشه وی شد.
سرانجام پیگردهای بیشمار ساواک جواب داد و اندرزگو مورد شناسایی قرار گرفت و در دوم شهریور 1357 در 41 سالگی به شهادت رسید.
🌺روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد .🌺
@sangareshohadababol