eitaa logo
در جمع شهیدان
184 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
9 فایل
امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر ازشهادت نیست. (مقام معظم رهبری) کانال ولایی ما 👈 @zohoore_ghaem ارتباط با خادم 👈 @mohebolmahdi   
مشاهده در ایتا
دانلود
❣مهدی تازه از جبهه برگشته بود. اطراف سفره نشسته بودیم و غذا می خوردیم. تلویزیون هم روشن بود و سخنرانی امام را پخش می کرد. ما حواسمان به خوردن بود، اما مهدی بیشتر از خوردن گوشش به سخنان امام بود. ناگهان دیدیم مهدی قاشق را زمین گذاشت و بلند شد. مادر گفت: چرا بلند شدی؟ - مگر نشنیدید، امام فرمود جوان ها باید به جبهه بروند! - تو که تازه برگشتی مادر. - نه، امام فرمودند اگر مرخصی هم هستید به جبهه برگردید! - حداقل غذایت را تمام کن بعد برو! مهدی خندید و گفت: نه دیر می شود، نباید حرف امام زمین بماند! 🌷🌹🌷 هدیه به سردار شهید محمدمهدی علیمحمدی صلوات- 👆برشی از کتاب علمدار عصار! (چاپ دوم) ❣
شهید حسین نجفی قدسی در سال ۱۳۶۰ در سن ۴۵ سالگی عازم جبهه های نبرد شد در دو عملیات فتح المبین وبیت المقدس شرکت داشت یکماه قبل از آزادسازی خرمشهر در اثر اصابت ترکشهای خمپاره به صورتش تمام استخوانهای فک وگونه وحدقه چشم فرو ریخت همچنین ماهیچه دست !😭 ،تا مدتها در بیمارستان شیراز قابل شناسائی نبود.🤦‍♀ درمان درتهران وشیراز ادامه داشت وبرای عمل پیوند استخوان سه سال در کشور آلمان تحت مداوا بود بیش از ۴۰ عمل جراحی روی صورتش انجام شد ولی حتی نتوانستند فک ودندان مصنوعی برایش بسازند تمام عملهای پیوند ناموفق بود😭،بعد از این فراق طولانی به وطن برگشت و۱۹ سال از عمرش را با دردهای طاقت فرسا که شب و روز همراهش بودند سپری کرد.✨ وسرانجام در سن ۶۲ سالگی به مقام شهادت رسید.🌹🌼 ✅از نقاط برجسته این شهید صبر ومقاومت فوق العاده او بود هیچکس از او گله وشکایت وناله نشنید،عاشق امام وانقلاب بود.😍 در ایام رحلت امام راحل رحمه الله علیه سه روز وسه شب پای تلویزیون گریه میکردو خواب وخوراک نداشت .💐 🔹وقتی دنده هایش را برای عمل پیوند برداشتند،بیاد مظلومیت بانوی دوعالم ودرد پهلوی ایشان اشک میریخت ومیگفت چطور یک بانوی ۱۸ ساله توانست این درد کشنده راتحمل کند 🌹«السلام علیک یا فاطمه الزهرا» 🌹 مزار :قطعه روبروی در غربی خیمه گلستان شهدا ،از سمت راست ،ردیف دوم مزاردوم ❣
شهید امیر بامری زاده بامری زاده، امیر، فرزند غلامحسین ،در چهارم شهریور ۱۳۴۰ در ماهشهرزاده شد. دوران کودکیش در ماهشهر سپری شد. او فقط نوشتن و خواندن می‌دانست. در سال ۱۳۵۹ برای گذراندن خدمت سربازی و ارتش رفت و پس از گذراندن آموزش نظامی، ابتدا به لشکر ۸۱ کرمانشاه و سپس به منطقه عملیاتی بازی دراز اعزام گردید .امیر دوم اردیبهشت ۱۳۶۰ در بازی دراز، به اسارت نیروهای عراقی درامد و به اردوگاه موصل عراق انتقال یافت. هنگامی که با مری‌زاده در اردوگاه اسارت بود و زندانبانان عراقی قصد شکنجه یکی از اسرای ایرانی را داشتند ،او و دیگر آزادگان در حمایت از اسیر ایرانی در برابر شکنجه گران عراقی ایستادگی کردند و این مقاومت موجب درگیری میان اسرا و دژخیمان بعثی عراقی، و به شهادت رسیدن امیر بامری زاده در اثر اصابت گلوله شد .پیکر مطهر شهید در اردوگاه موصل به خاک سپرده شد و اسیران به هنگام تدفین مشخصات او را بر کاغذی نوشتند و درون یک بطری به همراه او در گورش قرار دادند. بعد از سرنگونی رژیم بعث و تحقیق و تفحص پیکر مطهر شهدا ،پیکر شهید امیر بامری زاده را در سال ۱۳۸۱ یافتند و پس از شناسایی و انتقال به ایران، او را در گلزار شهدای ماهشهر به خاک سپردند (سن شهید: ۲۰ سال) 📚منبع کتاب: سرافرازان ابدی- جلد ۱ چاپ دوم -صفحه ۳۸_۳۷ 📝مولفان: عادل شیرالی_ نرگس شامحمدی ❣
بصیرت و دشمن شناسی،مهمترین عامل حرکت شهید دریاقلی سورانی شهید سرافراز دریاقلی سورانی یک اوراقچی ساده در آبادان بود که نهم آبان سال 1359 در حمله عراق به ایران، متوجه نفوذ غافلگیرانه عراقی ها از مسیر رودخانه بهمنشیر شد و مسافت 9 کیلومتری را از گورستانِ اتومبیل های فرسوده در کوی ذوالفقاری تا نیروهای خودی در آبادان با دوچرخه و پیاده پیمود و مردم و نیروهای نظامی را از حمله عراقی ها آگاه کرد. این قهرمان ملی هم در کشاکش این ماجرا در تاریخ ۲۸ آبان ماه ۱۳۵۹ در سن ۲۴ سالگی و پس از ساعت ها مقاومت، بر اثر ترکش خمپاره مجروح و در راه انتقال به بیمارستان، در قطار به شهادت رسید و پیکر پاکش در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. شهیددریاقلی_سورانی ❣
❣آن روز، مدرسه که تعطیل شد دوان‌دوان به سمت خانه می‌آمدم. نزدیکی‌های خانه دیدم حمید و برادرم علیرضا باهم مشغول صحبت هستند. نزدیکشان که شدم سلام کردم، حمید با لبخندی که بر لب داشت دستانم را فشرد و گفت: سید عازم جبهه هستم دعایم کن! گفتم: خوش به حالتان کاش من هم می‌توانستم برم جبهه! گفت: نگران نباش قسمت شما هم میشه! بعد از خداحافظی به خانه آمدم. پدرم در حال گوش دادن اخبار از رادیو بود و مادرم سفره نهار را آماده می‌کرد. بعد از مدتی کوتاه علیرضا وارد خانه شد. نامه‌ای سربسته در دستش بود. غمی فراگیر چهره علیرضا را در برگرفته بود. همه متوجه ناراحتی علیرضا شدند. مشغول خوردن نهار شدیم اما علیرضا ناراحت و نگران لب به غذا نمی‌زد. مادرم که نگران حال او شده بود پرسید: چرا ناراحتی؟ علیرضا که بغض گلویش را گرفته بود رو به پدرم کرد و گفت: این چه برخوردی بود که با رفیقم حمید کردی او عازم جبهه بود! نامه‌ای که کنارش بود را بلند کرد و گفت: این هم وصیت‌نامه‌اش هست که به من سپرد! ظاهراً پدرم هم درراه آن دو را دیده بود و چیزی به حمید گفته بود. پدرم گفت: من که چیز بدی نگفتم، بعد هم نمی‌دانستم عازم جبهه است. بی‌اختیار اشک از چشمان علیرضا جاری شد. از سر سفره بلند شد و به اتاق رفت. همه از گریه و نگرانی علیرضا ناراحت شدیم. مادرم سفره را جمع کرد. پدرم هم برای خواب به اتاقش رفت. ساعتی از این ماجرا نگذشته بود که صدای درب خانه بلند شد. کسی محکم درب خانه را می‌کوبید. مادرم سراسیمه در را باز کرد. خانم میان‌سالی باحالتی نگران سراغ علیرضا را می‌گرفت. مادرم که نگران شده بود با تعجب پرسید: علیرضای ما کار اشتباهی کرده؟ زن گفت: نه، من مادر حمید هستم، می‌خواست به جبهه برود مانع رفتنش شدم، از دستم دلخور شد، از خانه بیرون رفت و برنگشت. پرسان پرسان متوجه شدم دوست پسر شما هست، آمدم ببینم از او خبر دارد یا نه! علیرضا که متوجه سروصدا شده بود، سراسیمه به پشت در آمد و بعد از سلام به مادرم گفت: این مادر رفیقم حمید است که به جبهه رفت! مادر حمید تا این را شنید، بلند شروع به گریه کرد. مادرم او را داخل آورد و دلداری داد. پدرم هم که در حال استراحت بود، از صدای گریه مادر حمید، از خواب بلند شد، از اتاقش بیرون آمد و با نگرانی سؤال کرد اتفاقی افتاده؟ مادرم رو به پدرم گفت: این مادر رفیق علیرضا هست که رفت جبهه! پدرم رو به مادر حمید کرد و گفت: نگران پسرت نباش! مادرم گفت: چرا نگران نباشم؟ پدرم با تبسمی که بر لب داشت گفت: الآن خوابی عجیب دیدم، خواب مدینه و خانه جدم حضرت علی(ع) و درب سوخته خانه‌اش را دیدم. وارد خانه جدم شدم. مادرم حضرت زهرا(س) را دیدم. به سمتش رفتم و دوزانو روبروی مادرم نشستم. مادرم به من فرمودند: به پسرت علیرضا بگو نگران رفیقش حمید نباشد، او پیش ما است! مادر حمید تا خواب پدرم را شنید گریه‌اش بیشتر شد. رو به پدرم گفت: من مانع رفتنش شدم، حتی یک سیلی به او زدم، اما حمید دست مرا بوسید و رفت! مادر حمید از اشک آرام نمی‌شد، گریه‌اش همه را به گریه انداخته بود. با هق‌هق رو به علیرضا گفت: نمی‌دانی از کجا اعزام می‌شوند، من را برسان شاید او را دیدم! علیرضا به‌اتفاق مادر حمید به مقر صاحب‌الزمان(عج) رفتند. خوشبختانه هنوز نیروها اعزام نشده بودند. مادر حمید پسرش را دیده، صورتش را بوسیده و از او خداحافظی کرده بود. علیرضا هم خیلی خوشحال بود که حمید قبل از اعزام رضایت مادرش را گرفته بود. چندهفته‌ای از این ماجرا نگذشته بود که پدرم آسمانی شد و داغش بر دلمان نشست. هفتمین روز درگذشت پدرم بود که خبر آزادسازی خرمشهر را رادیو اعلام کرد، چند روز بعد هم پیکر پاک "شهید حمیدرضا صالحی جوان" را به شیراز آوردند. همان‌طور که پدرم در خواب‌دیده بود، او مهمان حضرت فاطمه زهرا(س) شده بود. راوی سید حمید اسد زاده 🌹🌷🌹 هدیه به شهید حمید صالحی جوان صلوات
شهید حمیدرضا صالحی جوان
❣داستانک دلیل آمدن گفتند دلیل آمدنت به جبهه چیست؟ گفت فریاد هل من ناصر امامم شنیدم ترسیدم شمر روی سینه‌اش بنشیند. ✍حسن تقی‌زاده بهبهانی
غیرت گفتند: آخه نوجوان و جنگ؟ گفتم: در مکتب حسینی اگر پای غیرت در میان باشد شش ماهه هم به میدان می‌آید! ✍حسن تقی‌زاده بهبهانی
مقام گفتند: در جبهه کسی برای بدست آوردن مقام فرماندهی تلاش نمی‌کرد؟ گفتم: چرا!! اما برای نپذیرفتن، چون فرماندهی را نه مقام بلکه مسئولیت می‌دانستند. ✍ تقی‌زاده بهبهانی
تو رو به خدا توی این شب و روزا که متعلق به مادره، وقت بذارین بدین دیدار مادران شهدا، اونا پسرشون نیست که براشون کادوی روز مادر بگیره. خانوادگی برید، نوجوونا رفاقتی باهم قرار بذارن برن خانم‌ها چند نفری هماهنگ کنن و برن خیلی از مادرای شهدا هستن که تنها شدن دعای مادر شهید، خیلی توی زندگیتون تاثیر گذاره از ما گفتن بود
خانواده‌های شهدا، عزیزشون رو دادن که درخت این انقلاب آبیاری بشه. وقتی بعضی‌ خبرا رو از بی‌حیایی‌های جامعه میبینن و میشنون، دلگیر میشن که چرا اینجوری شده. وقتی چند تا نوجوون با چفیه میرن خونه شهید و عرض ارادت میکنن به شهدا، وقتی چند تا خانم مومنه میرن دیدار مادر شهید و عرض ارادت میکنن به شهدا، دل مادر شهید محکم میشه، دلش شاد میشه، دل مادر شهیدهم که شاد میشه، خدا شاد میشه و راضی
🔷 شهید آوینی تا انقلاب حضرت مهدی(عج) صحبت‌های کلیدی و قابل تطبیق با هر عصری را برای ما کنار گذاشته است! ♦️شهید آوینی: «دشمن كه پنداشته بود بالاخره توانسته است انقلاب اسلامی ایران را در ضعیف‌ترین مراحل حیات خویش به دام بیندازد، با همه‌ توان خود، از شلمچه، پاسگاه زید، مهران، دهلران، سومار، میمک، صالح‌آباد، قصرشیرین، سَرپل ذهاب و حتی حاج عمران و پیرانشهر هجوم آورد. اما او در این اشتباه تنها نبود؛ بسیار بودند كسانی كه درباره‌ انقلاب و مردم ظنی چنین در سینه داشتند. ♦️وقایع روزهای بعد بالصراحه روشن كرد كه كار عشق هرگز در محاسبات عقل روزمره نمی گنجد و این امت وفادار را به جز حضرت امام، هیچ‌كس آنچنان كه باید نشناخته است. مردم یک بار دیگر نشان دادند كه سرسپرده‌ ولایت هستند و خانه‌ قلبشان را به دیگری نخواهند فروخت.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
🔷 شهید آوینی: «آیا دشمنان انقلاب اسلامی در امت ما كدام نشانه‌ای از خستگی جسته‌اند كه‌  در آن طمع بندند؟ منافقین و صدام با كدام امید یک بار دیگر بخت سیاه خویش را آزموده‌اند؟ آیا ممكن است كه خداوند یاران و نصرت‌دهندگان خویش را در زیر پنجه‌ گرگان خونخوار و گرسنه واگذارد و نصرت خویش را از آنان دریغ كند؟» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
✅ حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔹آنهایی که شهید شدند، آنهایی که شهید داده‌اند، در راه خدا رفته‌اند و در راه خدا بوده‌اند، و خدا می‌داند چه تاجی به سر اینها ـ بالفعل ـ گذاشته شده، ولو بعضی‌ها نمی‌بینند مگر بعد از اینکه از این نشئه بروند. ☘️ بعضی‌ها هم که اهل کمالند، شاید در همین‌جا ببینند که «فلانی» بر سرش تاج است، «فلانی» بر سرش تاج نیست!! ✨مقصود، شهادتِ نزدیکان انسان، خودش یک کرامتی از خداست.🍃 📚رحمت واسعه، ویراست سوم، ص٩١ (مجموعه فرمایشات حضرت آیت‌الله بهجت پیرامون حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و اصحاب و یاران آن حضرت) ─═┅═༅🇵🇸𖣔🇮🇷𖣔🇱🇧༅═┅┅─ به‌کانال‌ولایی بپیوندید👇 @zohoore_ghaem @ba_Shaheidan @Ghesehaye_Shohada ۳ ✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پسرم حتما باید پاسدار تکاور شود 🔸 بخشی از مستند "جاذبه"؛ گوشه‌هایی دیده نشده از دیدارهای متعدد رهبر انقلاب با خانواده‌های معزز شهدای مدافع حرم ─═┅═༅🇵🇸𖣔🇮🇷𖣔🇱🇧༅═┅┅─ به‌کانال‌ولایی بپیوندید👇 @zohoore_ghaem @ba_Shaheidan @Ghesehaye_Shohada ۳ ✌️
70.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین روز حضور فرزندان سرهنگ پاسدار استاد خلبان شهید حامد جندقی بعد از شهادت پدر عزیزشان در مدرسه. شهید جندقی در تاریخ ۱۴۰۳/۰۸/۱۴ در منطقه عملیاتی سیستان و بلوچستان (سیرکان) به شهادت رسید. شهید جندقی اهل شهرستان پیشوا می باشد. ─═┅═༅🇵🇸𖣔🇮🇷𖣔🇱🇧༅═┅┅─ به‌کانال‌ولایی بپیوندید👇 @zohoore_ghaem @ba_Shaheidan @Ghesehaye_Shohada ۳ ✌️
💐۲۹ مین سالروز شهادت شهید جستجوگر نور شهید سعید شاهدی ⏰جمعه ۳۰ آذر از ساعت ۱۰ صبح 📍گلزار شهدا قطعه ۲۹
📆 🔆امروز ۳۰ آذرماه ۱۴۰۳ مصادف با ۱۸ جمادی الثانی 📿 ذکرروز جمعه:اللهم صل علی محمدوآل محمد(صد مرتبه) ✅ ذکر روز جمعه موجب عزیز شدن می‌شود. 💐امروز سالروز شهادت جانباز شهید دفاع مقدس علی خوش لفظ شهید مدافع حرم داوود جوانمرد شهید مدافع حرم علی شاه سنایی شهید مدافع حرم محسن فرامرزی 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
نه فاتح و نه سپهبد ، نه ذوالفقار و نه سردار برای نـام تـو تنـها " شهیـد " بود سزاوار
●با مادر در حیاط خانه نشسته بودیم که صدای درب خانه بلند شد. در را که باز کردیم، خانم میان سالی وارد منزل شد و با شادی و هیجان گفت: «بالاخره خونه ی امیدم و پیدا کردم، خونه سرپرستمون و پیدا کردم!» ● متعجب به او خیره شده بودیم، مادر متعجبانه گفت: «چی شده خانم، خونه ي اميد چیه!» خانم با خوشحالی گفت: «پسر شما مدت هاست برای ما غذا می آره، لباس بچه هامو تأمین می کنه و خرج و مخارج زندگی ما را می ده.» ●لب تر کرد و ادامه داد: «دیدم یکی دو هفته است ازش خبری نیست، پرس و جو کنان به خونه شما رسیدم.» اشک در چشم مادر حلقه زده بود. با بغض گفت: «پسرم، خان میرزام شهید شد!» آه از نهاد زن غریبه برخاست. همان جا، میان حیاط نشست و شروع کرد به سر و صورت زدن. گفت: «بار آخری هم که اومد، خرجی بچه های یتیمم را داد و رفت...» 🌷 🤲 🤲اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید ================================== دلت میخاد حال دلت خوب باشه با شهداء 🌷 همنشین شو 👇👇 @ba_Shaheidan @Ghesehaye_Shohada @zohoore_ghaem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ما در قبال تمام کسانی که راهِ‌ کج می روند مسئولیم، حق نداریم با آنها برخورد تند کنیم‌ از کجا معلوم که ما در انحراف آنها نقش نداشته باشیم!؟ 🌷 🤲 🤲اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید ================================== دلت میخاد حال دلت خوب باشه با شهداء 🌷 همنشین شو 👇👇 @ba_Shaheidan @Ghesehaye_Shohada @zohoore_ghaem
سلاماً علے من حاربّو الّیل و عِند الصّباح بالاکفانِ قد عادوا سلام بر کسانے که شب را مے جنگند و صبح هنگام،با کفن برمے گردند .... 🤲 🤲اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید ================================== دلت میخاد حال دلت خوب باشه با شهداء 🌷 همنشین شو 👇👇 @ba_Shaheidan @Ghesehaye_Shohada @zohoore_ghaem
اگرسگ گرسنه ای به شما روی بیاورد وهمراه شمانان وگوشت باشد، آیاباگفتن چخ، سگ میرود؟؟؟ چوب هم بلندکنی فایده ندارد، اوگرسنه است وچشمش به غذاست ودست بردار نیست، امااگرهیچ همراه نداشته باشی، می فهمدچیزی نداری ومیرود... شیطان هم درکمین انسان است؛ نگاهی به دل می کند اگر آذوقه اش که همان: حب مال زروزیور شهوت بخل حسادت و... درآن بود، همانجامتمرکزمیشودومی ماند. واگرصدهاباربگویی: اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم فایده ندارد. امااگرطعمه وآذوقه اش رادورکنی آنگاه می بینی بایک استغفارفرار می کند... تاوقتی گناه راقلبا دوست داریم وخودمون درموقعیت گناه قرار میدیم، نمیشه بشینیم صحنه های مستهجن ببینیم وبگیم پناه میبریم به خدا!!! بایدازموقعیت گناه فرارکنیم وبه خدا پناهنده بشیم. 🤲 🤲اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید ================================== دلت میخاد حال دلت خوب باشه با شهداء 🌷 همنشین شو 👇👇 @ba_Shaheidan @Ghesehaye_Shohada @zohoore_ghaem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 خدایا! می دانم که کم کاری از من است خدایا! می دانم که من بی توجهم خدایا! می دانم که من بی همتم خدایا! می دانم که من قلب امام زمان (عج) را رنجانده ام، اما خود می گویی که به سمت من باز آیید.. آمده ام خدا! کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم. 🌷 🤲 🤲اللّهُمَّ اجْعَل قائِدنَا في درعك الحصينة التي تجعل فيها من ترید ================================== دلت میخاد حال دلت خوب باشه با شهداء 🌷 همنشین شو 👇👇 @ba_Shaheidan @Ghesehaye_Shohada @zohoore_ghaem