eitaa logo
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
25.6هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
10.7هزار ویدیو
103 فایل
❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙با خـدا باش پادشاهـ👑ـــی ڪن 💚بی خـدا باش هرچہ خواهی ڪن تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1898250367C031c8faa73
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺دوستان خوبم صبحتون 🌼به زیبایی قلب های پاکتون 🌺روزگارتــون بــه وقـت 🌼عـشــق و مــهربـــانـــی 🌺ساعت هاتون به رنگ امید 🌼و لحظه هاتون گرم محبت 🌺و سرشار از زیــبـایی بـاشه 🌼صبح یڪشنبه‌تون بخیر و نیکی
توکل بر خدايت کن؛ کفایت میکند حتما؛ اگرخالص شوی با او؛ صدایت میکندحتما؛ اگربیهوده رنجیدی؛ ازاین دنیای بی رحمی؛ به درگاهش قناعت کن؛ عنایت میکندحتما؛ دلت درمانده میمیرد؛ اگرغافل شوی ازاو؛ به هروقتی صدایش کن؛ حمایت میکند حتما؛ خطا گر ميروي گاهی؛ به خلوت توبه کن با او؛ گناهت ساده میبخشد؛ رهایت میکند حتما؛ به لطفش شک نکن؛ اگر دنيا حقيرت کرد؛ تو رسم بندگی آموز؛ حمایت میکند حتما؛ اگرغمگین اگرشادی؛ خدایی راپرستش کن؛ که هردم بهترینها را؛ عطایت میکندحتما ... 👈 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
یروز به پدرم زنگ زدم , هر روز زنگ می‌زنم و حالش را می‌پرسم. موقع خداحافظی حرفی زد که حسابی بغضی شدم گفت:"بنده نوازی کردی زنگ زدی". وقتی که گوشی را قطع کردم هق هق زدم زیر گریه که چقدر پدر خوب و مهربان است. دیشب خواهرم به خانه‌ام آمده بود ,شب ماند, صبح بیدار شدم و دیدم حمام و دستشویی را برق انداخته‌است . گاز را شسته‌است , قاشق و چنگال‌ها و ظرف‌ها را مرتب چیده‌است و .... وقتی توی خیابان ماشینم خاموش شد اولین کسی که به دادم رسید برادرم بود... و منو از نگاه ها و کمک های با توقع رها کرد... امروز عصر با مادرم حرف می‌زدم , برایش عکس بستنی فرستادم .مادرم عاشق بستنی‌ست گفتم بستنی را که دیدم یادت افتادم . برایم نوشت:"من همیشه به یادتم...چه با بستنی...چه بی بستنی". و من نشسته‌ام و به کلمه‌ی "خانواده" فکر می‌کنم ، که در کنارِ تمامِ نارفاقتی‌ها، پلیدی‌ها و دورویی‌های آدم‌ها و روزگار، تنها یک کلمه نیست، بلکه یک دنیا آرامش و امنیت است. ... قدر خانواده هاتون رو بدونید ... ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️@ba_khoodabaash1
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
داستان #زری_خانم 🈹🗯 #قسمت_دوم ادامه داستان.. زری عروسی کند و قال قضیه کنده شود اما زری قسم می خور
🈹🗯 ملا گفت: آهای رسول بی حیا، تو شاگرد من بودی من به تو قرآن یاد دادم، تو بالای حرف من حرف می زنی؟ شما نادان ها که می خواهید بروید دنبال فخر رازی توی مرغ فروشی لرد محله بگردید، فخر رازی یک شاعری است که چند صد سال است مرده است و این بچه طفل معصوم چند تا شعر فخر رازی یاد گرفته، تازه این شعرها را هم من یادش دادم. عباس که تازه سرنخی پیدا کرده بود و می خواست برود و شکم فخر رازی را بدرد هاج و واج شده بود. عباس گفت: ملا، تو قسم بخور که فخر رازی شاعر بوده و چند صد سال است که مرده. ملا گفت: بخدا، به پیر به پیغمبر، به قرآن قسم که فخر رازی شاعر بوده و مفسر قرآن و صدها سال پیش مرده است. عباس گفت: دروغ می گویی. ملا گفت: چرا دروغ بگویم؟ قسم می‌خورم که فخر رازی که تو می خواهی بروی شکمش را پاره کنی استخوانهایش هم پوسیده. حالا هم شما دو تا برادر بلند شوید از خانه بروید، تا زنها موضوع خواهرت را معلوم کنند. رسول گفت: به ده می روم ولی اگر بفهمم که این عفریته را دکتر برده اید او را می کشم خودم را هم می کشم. عباس دوباره داغ کرد و گفت: می دانید چرا این اسم رفیقش را نمی گوید؟ چون به نظر من این کار کار یک نفر نیست، کار چند نفر است. رسول به عباس گفت: تو دیگر خفه شو. عباس و رسول پریدند به هم و کتک کاری مردها شروع شد. بزن بزن. عباس به رسول می گفت: تو اصلاً داماد شده ای و توی ده زندگی می کنی، به شهر نیا و فضولی نکن. من هر روز باید توی این کوچه خیس عرق بشوم و سرم را زیر بیندازم. همه جوانهای محل مرا که می بینند، نگاهشان را بر می گردانند. دیروز اصغر رضا شومال به من گفت... 🗯داستان های جالب و خواندنی در کانال
💎می گویند : زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب می‌رفت. از او پرسید: پسر جان چه می‌خوانی؟ - قرآن. - از کجای قرآن؟ - انا فتحنا لک فتحا مبینا…. نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد. سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن ابا کرد. نادر گفت: چرا نمی گیری؟ گفت: مادرم مرا می‌زند می‌گوید تو این پول را دزدیده ای... نادر گفت: به او بگو نادر داده است. پسر گفت: مادرم باور نمی‌کند. می‌گوید: نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول می‌داد یک سکه نمی‌داد. زیاد می‌داد..!!! حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت. از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد... ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️@ba_khodabaash1
🦋این متن بسیـار زیــبا ارزش هزار بار خواندن رو داره 🍂🌺🍃 🦋خداوند نمی‌پرسد چه ماشینی سوار می شدید بلکه می‌پرسد چند پیاده را سوار کردید؟ 🦋خداوند نمی‌پرسد مساحت منزلتان چقدر بوده بلکه می‌پرسد .در آن خانه به چند نفر خوش آمد گفتید 🦋خداوند نمی‌پرسد .در کمد خود چه لباسهایی داشتید بلکه میپرسد به چند نفر لباس پوشاندید . 🦋خداوند نمی‌پرسد .بیشترین حقوق دریافتی شما چقدر بوده است، بلکه می‌پرسد برای بدست آوردن آن چقدرشخصیت خود را کنترل دادید . 🦋خداوند نمی‌پرسد .عنوان شغلی شما چه بود ، بلکه می پرسد چقدر سعی کردید با بیشترین توانتان بهترین کار را انجام دهید . 🦋خداوند نمی‌پرسد .که در همسایگی چه کسی زندگی می کردید، بلکه می پرسد چه رفتاری با همسایگانتان داشتید . 🦋خداوند نمی‌پرسد .چند دوست داشتید، بلکه می‌پرسد با دوستانتان چگونه رفتار کردید . در مورد رنگ پوستتان نمی‌پرسد ، بلکه از شخصیت شما سئوال می کند 🍂 ‌‌❤️@ba_khodabash1
❤️🍁🍂❤️ 🍁🍂❤️ 🍂❤️ ❤️ خوراکی ها و میوهای مفید برای درمان ⭕️ سیب: حامل ویتامین C است که تراکم اضافه چربی در کبد را از بین می برد. تراکم چربی در کبد، عملکرد کبد را کند می کند. ⭕️کلم پیچ: این گیاه برگ دار سرشار از منیزیم و آهن است. این ۲ ماده مغذی عناصر مهمی در روند ترمیم کبد است. ⭕️ماست پروبیوتیک: این نوع ماست برای کبد مفید است. باکتری ماست به کبد کمک می کند تا دوباره آنزیم تولید کند. ⭕️زردچوبه: این ادویه خاصیت درمانی دارد. کورکومین آن کبد را از سموم تصفیه می کند و کثیفی ها را از سلول های کبد دفع می کند. ⭕️سیر و پیاز: هر دو حاوی سولفور است و با آسیب هایی که رادیکال های آزاد در کبد ایجاد می کند، مقابله می کند و روند رشد سلول های جدید کبد را افزایش می دهد. ⭕️لیمو:  آب لیموی تازه حاوی ویتامین C و آنتی اکسیدان است. مصرف آب لیمو به طور روزانه، سلول های چرب کبد را سم زدایی می کند. ⭕️میوه های توتی: این نوع میوه ها غنی از آنتی اکسیدان است و کبد را ترمیم می کند. برای دفع چربی از سلول های کبد، از انواع توت ها استفاده کنید. ⭕️تره فرنگی: کلروفیل و سولفور، ۲ نوع ماده مغذی برای کبد است که در این گیاه وجود دارد ⭕️خارمریم: در طب قدیم از این گیاه برای درمان کبد استفاده می شد. این گیاه، روند بازسازی سلول های کبد را تقویت می کند. ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️@ba_khodabaash1
✅چرا زن ها زودتر از مردان پیر میشوند؟ مرحوم آیت الله مجتهدی ره: 🍃در رحم مادر، خداوند بچه را در آبی بسیار شور قرار داده تا جسمش تمیز بماند و مادر سنگینی بچه را کمتر احساس کند. 🍃و خداوند روزی جنین را از طریق بند ناف که به مادر وصل است به او میرساند... 🍃پس اگر مادر در غذا خوردن کوتاهی کند، از غذای جنین چیزی کم نمیشود، چون او مواد لازمش را از دندانها و استخوان مادر تأمین میکند 🍃و به همین دلیل است که مادران با پیشروی در سن، دندان و پا و زانو درد میگیرند، و در آخر میگویند: زن زودتر از مرد پیر میشود.. ✅اگر آدم ها بدانند که مادرشان بخاطر آنها استخوانش آب میشده در این میمانند که چگونه قدردانی بكنند ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
🍃خانوم جون خدابیامرز میگفت: نونت رو واسه دل خودت میخوری لباست رو واسه دل مردم میپوشی. یعنی که توی خونه‌ات ممکنه نون خالی بخوری، کسی نمیبینه ولی لباست رو همه میبینن پس خوب بپوش. 🍃خانوم جون خدابیامرز میگفت: هر وقت خواستی نمک تو غذا بریزی، پشت تو بکن به شوهرت تا نبینه چقدر ریختی! یعنی هر چیزی رو به شوهرت نگو! 🍃خانوم جون خدابیامرز میگفت: جایی نشین که ورنخیزی و حرفی بزن که ورنتیزی. یعنی حواست باشه با کی میری و با کی میای! هر کسی لایق رفت و آمد نیست 🍃خانوم جون خدابیامرز ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺯﻧﻲ ﺭﻭ می‌دید ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺭﻩ میگفت: ﻧﻨﻪ "ﺗﻮی کِشتی ﻛﻪ هستی ﺑﺎ ﻧﺎﺧﺪا ستیز نکن". یعنی به حرف شوهرت گوش کن 🍃خانوم جون خدابیامرز میگفت: هیچ وقت نون و تخم مرغ تو خونه‌تون تموم نشه. نصف شبی کسی بیاد خونه‌تون ازتون انتظار چلو کباب نداره اما حداقل یه نیمرو میذاری جلوش. 🍃خدا بیامرزه قدیمی‌ها و خانم جون‌هامون رو... نصیحت‌های خوبی می‌کردن... 👈 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
✅كاغذ و خودکار بذار جلوت! آدمای زندگیت و یکی یکی بنویس! حسادت میکنه ... خط بزن! خوبیات به چشمش نمیاد ...خط بزن! بهت دروغ میگه ...خط بزن! هروقت تنهاس میاد سراغت...خط بزن! پشت سرت حرف میزنه ...خط بزن! از پشت خنجر میزنه ...خط بزن! هیچوقت نمیفهمتت ... خط بزن! فقط تو خوشیات کنارته ... خط بزن! سر حرفش نیست ...خط بزن! مکث نکن فقط خط ... بزن! از این نترس که تنهاشی! تنهایی شرف داره ... به حضور این آدما تو زندگیت! شروع کن اضافی هارو خط خطی کن! ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فوق العاده زیباست این متن ... *وقتی ناراحتی تصمیم نگیر *وقتی دیر میشه عجله نکن *وقتی یکیو دوسش داری زود بهش نگو بذار خودش بفهمه *وقتی خیلی خوشحالی به کسی قول نده *وقتی یکی دلتو شکست سر یکی دیگه تلافی نکن *وقتی بغضت گرفته پیش هرکی گریه نکن شاید همون دشمنت باشه از ته دل خوشحال بشه *وقتی با یکی قهر کردی پشت سرش حرف نزن شاید دوباره بخوای باهاش دوست بشی و آخرش اینکه اگر خودت دلت پاکه فکر نکن همه مثل خودتن ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
‍ ✅دوستای خوبم یاد آوری اعمال قبل از خواب 💫حضرت رسول اکرم فرمودند هر شب پیش از خواب 1. قرآن را ختم کنید (=٣ بار سوره توحید :بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿٤﴾ 2. پیامبران را شفیع خود گردانید (=۱ بار:اَللّهُمَّ صَلَّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدْ اَللّهُمَّ صَلَّ عَلی جَمیعِ الأنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلین) 3. مومنین را از خود راضی کنید(=۱بار: اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ) 4. یک حج و یک عمره به جا آورید ( ۱ بار: سُبْحانَ الله، وَالحَمْدُ لله، وَلا اِلهَ اِلاَّ الله وَالله اَکبَرُ) 5. اقامه هزار ركعت نماز (=٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ» ) 6.خواندن آیت الكرسی 👈 رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كس آية الكرسي را در هنگام خواب قرائت كند، خدا او را و خانه‎اش و خانه همسايگانش را، ايمن خواهد كرد👈 («اللهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأَرْضِ مَن ذَاالَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ.» فلق 👈بطلان سحر و حاجت روایی (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿١﴾ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿٢﴾ وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿٣﴾ وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿٤﴾ وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿٥﴾)، ناس👈 بطلان سحر و حاجت روایی (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿١﴾ مَلِکِ النَّاس ِ﴿٢﴾ إلَهِ النَّاسِ ﴿٣﴾ مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿٤﴾ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ﴿٥﴾ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ ﴿٦﴾ كافرون 👈بطلان سحر و حاجت روایی (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿١﴾ لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿٢﴾ وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٣﴾ وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ ﴿٤﴾ وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿٥﴾ لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿٦﴾) 👈 با ما همراه باشید در کانال" آخرالزمان ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️@ba_khoodabaash 10قانون طلايي براي زندگي بهتر 🍁قانون يکم: به شما جسمي داده شده. چه جسمتان را دوست داشته يا از آن متنفر باشيد. بايد بدانيدکه در طول زندگي در دنياي خاکي با شماست. 🍁 قانون دوم: در مدرسه اي غير رسمي و تمام وقت نام نويسي کرده ايد که زندگي نام دارد. 🍁 قانون سوم: اشتباه وجود ندارد، تنها درس است. 🍁قانون چهارم: درس آنقدر تکرار مي شود تا آموخته شود. 🍁قانون پنجم: آموختن پايان ندارد. 🍁 قانون ششم: قضاوت نکنيد، غيبت نکنيد، ادعا نکنيد، سرزنش نکنيد، تحقيرو مسخره نکنيد و گرنه سرتان مي آيد. 🍁 قانون هفتم: ديگران فقط آينه شما هستن. 🍁 قانون هشتم: انتخاب چگونه زندگي کردن با شماست. همه ابزار و منابع مورد نياز را در اختيار داريد. 🍁 قانون نهم: جواب هايتان در وجود خودتان است. تنها کاري که بايد بکنيد اين است که نگاه کنيد،گوش بدهيد و اعتماد کنيد. 🍁 قانون دهم: خير خواه همه باشيد تا به شما نيز خير برسد. به هيچ دسته كليدي اعتماد نكنيد بلكه كليد سازي را فرا بگيريد.
🌹 (ع) به (ع) ✅ پسرم! چهار چيز از من يادگير (در خوبيها) و چهار چيز به خاطر بسپار (در هشدارها ) كه تا به آنها عمل كني زيان نبيني. 🔹خوبيها 👈 همانا ارزشمندترين بي نيازي عقل است 👈 و بزرگ ترين ترس بي خردي است 👈 ترسناك ترين تنهايي خودپسندي است 👈 و گرامي ترين ارزش خانوادگي، اخلاق نيكوست. 🔹هشدارها 👈 پسرم! از دوستي با احمق بپرهيز، همانا مي خواهد به تو نفعي رساند اما دچار زيان مي كند. 👈 از دوستي با بخيل بپرهيز، زيرا از آنچه كه سخت به آن نيازي داري از تو دريغ مي دارد. 👈 و از دوستي با بدكار بپرهيز كه با اندك بهايي تو را مي فروشد. 👈 و از دوستي با دروغگو بپرهيز كه او به سراب ماند دور را به تو نزديك و نزديك را دور مي نماياند. 📚نهج البلاغه ‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️
🍁 ↩️جملات پند آموز↪️ بیهوده متاز که مقصد خاک است ♦️- هرگز برای خوشبختی امروز و فردا نکن ♦️- نماز وقت خداست انرا به ديگران ندهيم ♦️- هرگاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن ♦️- هر چه قفس تنگ تر باشد، آزادی شیرین تر خواهد بود ♦️- دروغ مثل برف است که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود ♦️- هرگز از کسي که هميشه با من موافق بود چيزي ياد نگرفتم ♦️- خطا کردن یک کار انسانی است امّا تکرار آن یک کار حیوانیست ♦️- دستي را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته است ♦️- تنها موقعی حرف بزن كه ارزش سخنت بیش از سكوت كردن باشد ♦️- هیچ زمستانی ماندنی نیست...حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد ♦️- مرد بزرگ، كسي است كه در سينۀ‌خود ، قلبي كودكانه داشته باشد ♦️- سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر كه بتوانی چراغی به آن نصب كنی ♦️- با گذشت سالها میرویم از یادها . کي بماند برگ کاهي در ميان بادها ♦️- دوست داشتن کسي که لايق دوست داشتن نيست اسراف محبت است ♦️- هيچوقت نمی‌توانيد با مشت گره ‌کرده ، دست کسی را به گرمی بفشاريد ♦️- نگاه ما به زندگي و کردار ما تعيين کننده ي حوادثي است که بر ما مي گذرد ♦️- کاش در کتاب قطور زندگي سطري باشيم ماندني ... نه حاشيه اي از ياد رفتني ♦️- هر که منظور خود از غیر خدا می طلبد ، او گدایی است که حاجت ز گدا می طلبد ♦️ در برابرکسی که معنای پرواز را نمیفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد
کارت بانكيم رو به فروشنده دادم و با خيال راحت منتظر شدم تا كارت بكشه، ولى در كمال تعجب، دستگاه پيام داد: "موجودى كافى نميباشد! " امكان نداشت، خودم می‌دونستم كه اقلا سه برابر مبلغى كه خريد كردم در كارتم پول دارم. با بی‌حوصلگى از فروشنده خواستم كه دوباره كارت بكشه و اين بار پيام آمد: "رمز نامعتبر است". اين بار فروشنده با بی‌حوصلگى گفت: آقا لطفا نقداً پرداخت كنيد، پول نقد همراهتون هست؟ فكر كنم كارتتون رو پيش موبايلتون گذاشتين كلاً سوخته... در راه برگشت به خانه مرتب اين جمله ى فروشنده در سرم صدا ميكرد؛ "پول نقد همراهتون هست"؟ خدايا... ما در كارت اعمالمان كارهاى بسيارى داريم كه به اميد آنها هستيم مثلا عبادت هايى كه كرديم ، دستگيرى ها و انفاق هايى كه انجام داديم و ... . نكند در روز حساب و كتاب بگويند موجودى كافى نيست و ما متعجبانه بگوييم: مگر می‌شود؟ اين همه اعمالى كه فكر می‌كرديم نيك هستند و انجام داديم چه شد؟! و جواب بدهند: اعمالتان را در كنار چيزهايى قرار داديد كه كلاً سوخت و از بين رفت... ! كنار «بخل» كنار «حسد» كنار « ريا» كنار «بى اعتمادى به خدا»، كنار «دنيا دوستى» و ... نكند از ما بپرسند: نقد با خودت چه آورده‌اى؟ و ما كيسه‌هایمان تهى باشد و دستانمان خالى ... خدايا! از تمام چيزهايى كه باعث از بين رفتن اعمال نيكمان مي شود به تو پناه می‌بریم. ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
📚 یکی از روزها حیوانات جنگل دورهم جمع میشن تا مدرسه‌ای درست کنن. خرگوش، پرنده، سنجاب و مارماهی شورای آموزشی مدرسه را تشکیل دادن. خرگوش اصرار داشت که دویدن جزء برنامۀ درسی باشه. پرنده معتقد بود که باید پرواز نیز گنجانده شود. مارماهی هم به آموزش شنا معتقد بود و سنجاب اصرار داشت که بالا رفتن از درخت نیز باید در زمرۀ آموزش‌های مدرسه قرار بگیره. شورای مدرسه با لحاظ کردن همۀ پیشنهادات دفترچۀ راهنمای تحصیلی مدرسه رو تهیه کرد و بعد قرار شد همۀ حیوانات همۀ درس‌ها را یاد بگیرن. خرگوش در دویدن نمرۀ بیست گرفت، اما بالا رفتن از درخت برایش دشوار بود و مرتب از پشت به زمین می‌خورد. دیری نگذشت که در اثر یکی از این سقوط‌ها مغزش آسیب دید و قدرت دویدن را هم از دست داد و حالا به‌جای نمرۀ بیست، ده می‌گرفت و در بالا رفتن از شاخۀ درختان هم نمره‌اش از صفر بالاتر نمی‌رفت. پرنده در پرواز عالی بود، اما نوبت به دویدن روی زمین که می‌رسید نمرۀ خوبی نمی‌گرفت، مرتب بال‌هایش می‌شکست و دیری نگذشت که در درس پرواز هم نمره‌ای بهتر از ده نصیب او نشد. در کار دویدن هم مرتب صفر می‌گرفت. صعود از تنۀ درخت‌ها هم برایش سخت بود. جالب اینجاست که تنها مارماهی کندذهن می‌توانست درس‌های مدرسه را تا حدودی انجام دهد و با نمرۀ ضعیف بالا برود. اما مسئولین مدرسه خوشحال بودند که همۀ دانش‌آموزان، همۀ دروس را می‌خوانند. ما به این داستان می‌خندیم اما واقعیتی است که وجود دارد. همۀ تلاش ما بر این است که همه را مثل هم کنیم. درحالی‌که وظیفۀ راستین آموزش، باید یاری‌رساندن به فرد باشد تا او منحصربه‌فرد بودن خود را کشف کند و به‌سوی تکامل خود یگانه‌اش پیش رود. ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️
✨﷽✨ 🔴 عاق والدین ✍علامه مجلسی در شرح كافی می‌گوید: عقوق والدين به اين است كه فرزند حرمت آن‌ها را رعايت نكند وبی‌ادبی نمايد و آن‌ها را به خاطر رفتار و گفتاری برنجاند و آزار و اذيت كند و در چيزهايی كه عقلا و شرعا مانعی ندارد از آن‌ها نافرمانی كند. 💫 پيغمبر اكرم(ص) فرموده‌اند: 1⃣《از آزردن والدين بپرهيزيد؛ به درستی كه بوی بهشت از هزار سال راه استشمام می‌شود ولی عاق والدين و قاطع رحم آن را نمی‌يابد.》 2⃣《و كسی كه پدر و مادر خود را به خشم آورد؛ خدا را به غضب آورده است.》 3⃣《عاق والدين هر عملی كه می‌خواهد به جا آورد؛ هرگز وارد بهشت نخواهد شد.》 📚 منابع: ۱-وسائل الشیعه؛ به نقل از گناهان کبیره دستغیب ۲- مستدرک؛ به نقل از گناهان کبیره دستغیب ۳- مستدرک، کتاب نکاح، باب ۷۵؛ به نقل از گناهان کبیره دستغیب ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️
✨﷽✨ ✍ دوستی نقل می‌کند روزی با پسرم به روستایی دوردست برای عوض شدن روحیه‌مان سفر کردیم. به باغ یکی از دوستان رفتیم. پسرم چند سیب نارس چید که نه طعم داشت نه رنگ. گفتم پسرم، این سیب ها نارس است، خوردنی نیستند دست نزن و نچین.پسرم گفت: اگر ما این سیب‌ها را نچینیم، قسمت کس دیگری خواهند شد، نمی‌توانیم منتظر باشیم تا برسند. سکوت کردم و عصر به راه افتادیم. در روستا چند نفر دیدم که منتظر خودرویی بودند تا به شهر بروند. خواستم ترمز کنم و آنها را سوار کنم، پسرم گفت: پدرم ما مسافرکش نیستیم ترمز نکن می‌خواهم خالی برویم و حرف بزنیم. گفتم پسرم، اینها هم نعمت خدا برای ما هستند، و می‌دانی چقدر ثواب دارد که این چند نفر را به مقصد برسانیم؟ یاد‌داری سیب‌ها را می‌خوردی می‌گفتی اگر ما نخوریم کسان دیگری خواهند خورد؟ این را هم بدان در کار نیک هم اگر ما نکنیم کسان دیگری آن کار نیک را خواهند کرد، پس عجله کنیم ما انجامش دهیم و فیضی ببریم.🌹آن سیب‌ها که تو خوردی برای این دنیا بود و این مسافران سیب‌های بهشتی آن دنیای من هستند.🌹 ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️
هشت ضرب‌ المثل‌ عجیب از سراسر دنیا: جامایکا: قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو “دهن گنده”. تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن. هاییتی: اگر میخواهی جوجه‌هایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخم‌مرغ ها بخواب. تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار. لاتین: یک خرگوش احمق، برای لانه‌ی خود سه ورودی تعبیه می‌کند. تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم می‌کند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آن‌ها ببندی آفریقا: هر سوسک از دید مادرش به زیبایی غزال است. تفسیر: معادل فارسی‌اش می‌شود، اگر در دیده‌ی مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی. روسی: بشکه‌ی خالی بلندترین صدا را ایجاد می‌کند. تفسیر: هیاهو و ادعای زیاد نشان از تهی بودن دارد. اسپانیا: برای پختن یک املت خوشمزه ، حداقل باید یک تخم‌ مرغ شکست. تفسیر: بدون صرف هزینه به نتیجه‌ مطلوب دست نخواهی یافت روسی: هر که چاقوی بزرگی در دست دارد، لزوماً آشپز ماهری نیست. تفسیر: دسترسی به امکانات مطلوب ضامن موفقیت نیست. ژاپنی : اگر می خواهی جای رئیس ات بشینی پس هلش بده بره بالا تفسیر: برای پیشرفت زیر آب کسی رو نزن. ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️
✅مغرور نباش ؛ قـبر جایگاه توست... شما ثروتمند هستید شما قوی هستید شما مستقل هستید شما به کسی نیاز ندارید اکنون بله؛ اما در هنگام مردن اوضاع تو چگونه خواهد بود بعد از مرگ، شما به کسی نیاز ندارید که بدن شما را بشوید شما به کسی نیاز ندارید که شما را کفن کند شما به کسی نیاز ندارید که جسد شما را دفن کند و .... و مهمتر از همه شما به کسی نیاز ندارید که نماز جنازه تان را بخواند و برای شما دعا کند پس مغرور نباش در این دنیا متواضع زندگی کن بدان که شیطان هم احمق نبود بلکه مغرور بود. 👈 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر شب پنجرہ‌های ملکوت آسمان، بسوی قلبها گشودہ میشود .. الهی امشب! ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ قلبہای ‌ما ﺑﺰﺩﺍﯼ و نور ایمانت را درقلبهایمان جاری کن 💫شبتون_آروم ✋ ‍
صبح یعنی یاد خـدا و صراحت یک لبخند 💖به کسانی که دوستشان داریم ♥️امروز همه رادوست بدار و ببخش و در همه لحظه هایت خــدا را صدا بـزن 💖امروز روز توست به شرط خندیدنت ♥️روزتون سرشـار از لبخند و شادی
✍با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هر چه خواهی کن✍ در زمانهای قدیم در یکی از بلاد پیر مردی با زنش زندگی میکرد .کار این پیرمرد نانوایی بود و بعد از اتمام کار روزانه اش به ماهیگیری میرفت و ماهیهایی را که میگرفت برای مصرف خودشان به خونه می آورد .این پیرمرد در سخاوت و پاکی زبانزد خاص و عام بود همه اهل شهر احترام خاصی بهش قائل میشدند چنان که از شهرهای دیگه هم به دیدنش می آمدند .کسانی که پول برای خرید نان نداشتند بهشون نان میداد .هر وقت به خون وارد میشد تکیه کلامش این بود سلام زن تنورت داغه چایئت به راه و زنش هم بهش خوش آمد میگفت و ماهییی که با خودش آورده بود و از دستش میگرفت و در تنور سرخ میکرد و باهم میخوردند.تا اینکه روزی شاه از آوازه و شهرت این پیرمرد به خشم میاد و به وزیرش میگه باید کاری کنیم تا این پیرمر در پیش مردم اعتبار خودش و از دست بده چرا که مردم اعتمادی که به اون دارند من که شاهشون هستم به من ندارند .وزیر نقشه میکشه تا اینکه یک روز به اتفاق شاه با لباس مبدل وارد نانوایی پیرمرد میشن و چند تا نون ازش میخرند .دست توی جیب خود برده و میگویند که ما پول همراه خود نیاوردیم بهش میگویند ما تاجر هستیم و از دیار دیگری اومدیم .پیرمرد میگه اشکالی نداره شما نون ها را ببرید هر موقع اومدید این طرف پولش و میدید.وزیر میگه نه اصلا نمیشه شاید نیومدیم .پیرمردمیگه باشه در اون صورت حلالتون میکنم .شاه از دستش انگشتری که نشان پادشاهی او بود از انگشتش در آورد و به پیرمرد داد و گفت این پیشت باشه هروقت ما پول تو را دادیم این و ازت پس میگیری ولی مواظب باش گمش نکنی چون خیلی گران بهاست .پیرمرد قبول نکرد .ولی وزیر و شاه به اصرار بهش دادند. وقتی کارش تموم شد و به خونه رفت زنش از دیدن انگشتر تعجب کرد و پرسید این کجا بود و اون هم تمام ماجرا را برایش تعریف کرد .زنش گفت نباید قبول میکردی اگه خدای نا کرده گم بشه چی ؟ ما توان مالی اون و نداریم که جبرانش کنیم . خلاصه اون شب پیرمرد انگشتر و میندازه به انگشتش و میگیره میخوابه . وزیر و شاه شاه که برای پیرمرد بیچاره نقشه کشیده بودند .شبانه چند مامور و مخفیانه به خونه پیرمرد می فرستند تا اون انگشتر را ازش بدزدند . ماموران این کار و را با موفقت انجام میدن و انگشتر و از پیرمرد میدزدند و تحویل پادشاه میدهند . بیچاره پیرمرد وقتی صبح بلند شد دید انگشتر نیست . همه جای خونه را زیر و رو کرد ولی اثری از انگشتر نبود زنش گفت حالا چه کار میکنی گفت نمیدونم فلا برم مغازه اگه اومدند ماجرای دزدیده شدنش و بهشون میگم .پیرمرد وقتی مغازه را باز کرد وزیر اومد و تقاضای امانتشون و کرد وپول نون ها را بهش داد پیرمرد ماجرا را بهش گفت که آره دیشب انگشتر را ازم دزدیدند و وزیر عصبانی شده اون بیچاره را کشان کشان به قصر شاه برد وقتی وارد قصر شد در جا خشکش زد چون دید کسی که ازش نون خریده بود شاه بود .شاه با عصبانیت بهش گفت اگه تا یک هفته نتونی انگشتر را پیدا کنی گردنت را میزنم فقط یک هفته . پیرمرد با ناراحتی قصر را ترک کرد و به خونه اش رفت زنش وقتی ناراحتی او را دید ازش پرسید چه شده . پیرمرد گفت بیچاره شدیم زن کسی که انگشتر را بهم داده بود شاه بوده و یک هفته بهم مهلت داده تا براش پیدا کنم و گر نه اعدامم میکنه خلاصه هر روز با ناراحتی میرفت سر کار و برمیگشت تا اینکه پنج روز از مهلتش گذشته بود که که زنش بهش گفت ببین من اون روز خوب به اون انگشتر نگاه کردم و مدلش دقیقا یادمه میتونیم سفارش ساخت بدلش و بدیم برامون بسازند و ببری تحویل شاه بدی بعد یواشکی از این شهر کوچ میکنیم تا اونها بیان بفهمن اون انگشتر بدل است ما از اینجا فرسنگها دور شده ایم پیرمرد گفت نه زن با این کارم و فرار مهر تائید دزدی را به پیشانی خود میزنم فقط به خدا توکل میکنم و بس چرا باید از کاری که نکردم فرار کنم خدا خودش بزرگه خودش کمکم میکنه فرداصبح بلند شد و رفت سر کار . ششمین روز بود شاه و وزیر خوشحال از این که فردا گردن پیرمرد را میزنیم میرند کنار رود خانه برای ماهگیری شاه یه ماهیه بزرگ از آب داشت میکشید بیرون که یه دفعه پاش سر میخوره می افته رودخونه ملاظمان وقتی شاه را از آب میکشند بیرون شاه متوجه میشه که انگشتر در انگشتش نیست به ملاظمان دستور میده که اون و برام پیدا کنید هر چه میگردند کمتر می یابند انگار که آب شده رفته بود توی زمین شاه با ناراحتی تما به قصرش برمیگرده .پیرمرد غروب روز ششم وارد خونه اش شد با یک ماهی کوچک در دستش زنش گفت امروز ماهیه بزرگی به تورت نخورده . پیرمرد گفت خوب قسمت آخرین شب زندگیم همین اندازه بود پا شو چاقو را بیار ادامـــه دارد.... 📿
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❣ حکایت آموزنده ❣مطالعه و تفکر کنید 🔭تعبیریک خواب 🌼🍃 مردی داشت در جنگل‌های آفریقا قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دایم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید. به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنه‌ایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش می‌آید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم می‌زد داشت به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد 🌼🍃که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود. سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد تا مقداری صدای نعره‌های شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه اژدهایی عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظه‌شماری می‌کند. 🌼🍃 مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر می‌کرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا می‌آیند و همزمان دارند طناب را می‌خورند و می‌بلعند. مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان می‌داد تا موش‌ها سقوط کنند اما فایده‌ایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیواره‌ی چاه برخورد می‌کرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد. 🌼🍃خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیواره‌ی چاه قرار دارد و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و شیر و اژدها و موش‌ها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید خواب ناراحت‌کننده‌ای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابد و نزد عالمی رفت که تعبیر خواب می‌کرد 🌼🍃و آن عالم به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است: ❣شیری که دنبالت می‌کرد ملک الموت(عزراییل) بوده... ❣چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است... ❣طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است... ❣و موش سفید و سیاهی که طناب را می‌خوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را می‌گیرند... ❣مرد گفت ای شیخ پس جریان عسل چیست؟ گفت: عسل همان دنیاست که از لذت و شیرینی آن مرگ وقبروحساب وکتاب رافراموش کرده ای.