eitaa logo
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
32.3هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
11.2هزار ویدیو
110 فایل
❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙با خـدا باش پادشاهـ👑ـــی ڪن 💚بی خـدا باش هرچہ خواهی ڪن تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1898250367C031c8faa73
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غمت نباشه وقتی: چاره ساز خداست✨ وقتی: 💕خدا بهترین جواب رو به توکلت خواهد داد🌸☺️ الهی به امید تو .سلام صبح بخیر❤️🌸
غیبت 🔵امام جعفر صادق (ع): از پيغمبر پرسيدند: كفاره غيبت چيست؟ فرمود: برای آن كس كه غيبتش کردی هر زمان به يادش افتادی از خدا طلب آمرزش كنی. 📚اصول كافی، ج 4 ،ص61 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
💯استاد فرحزاد ☀️ امیرمومنان امام علی (علیه السلام) فرمودند : ☘ من یک ساعت عمر دنیا را با آخرت عوض نمیکنم چون در دنیا محل است و در آخرت محل 🌿 یعنی اگر نفسمان بند بیاید ، که روزی بند می آید,دیگر داغ یک , یک گفتن بردلمان خواهد ماند 🌾 وقتی درون قبر برویم دیگر تمام می شود و بازگشتی در کار نیست و پرونده بسته شده است 🍂 مگر اینکه در دنیا یک باقیات الصالحاتی گذاشته باشیم 🍁 فرزند صالحی ، مسجدی ، خیریه ای ، مدرسه ای و... که اینها ماندگار است ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
اول زنی که شوهر زیبایش را با اسید سوزاند ‌دختر بزرگ خانواده بودم. تنها برادرم هنوز در دبیرستان درس می‌خواند. پدرم همیشه می‌گفت: «دختر فهمیده و باگذشتی هستی.» به همین خاطر مرا تکیه گاه و سنگ صبور خانواده می‌دانست و آرزویش عاقبت به خیری‌ام بود. اما هنوز هم بعد از گذشت این همه سال نمی‌دانم چرا به چنین سرنوشتی دچار شدم مراسم عروسی من و بهروز بعد از یک دوره نامزدی یک ساله برگزار شد. البته کمک‌های مالی پدرم و کم توقعی و گذشت‌های من در برگزاری یک مراسم ساده بی‌تأثیر نبود. بعد از چند روز که از حال و هوای ازدواج و رفت و آمدهای تشریفاتی درآمدیم دوباره زندگی روال عادی خود را از سر گرفت. صبح زود از خانه بیرون می‌آمدم و نزدیکی‌های غروب خسته از کار روزانه به خانه برمی‌گشتم. بعد هم مشغول انجام کارهای روزمره و خانه‌داری می‌شدم. سربازی بهروز تمام شده بود و دنبال کار می‌گشت. خوشبختانه با سفارش اطرافیان و البته تلاش و لیاقتی که در وجودش نهفته بود خیلی زود کار مناسبی پیدا کرد و مشغول شد. روزها پشت هم می گذشت. در دومین سالگرد ازدواجمان صاحب فرزند شدیم. خداوند دختری زیبا و باهوش به ما هدیه کرد که نامش را «سپیده» گذاشتیم. حضورش گرمابخش زندگی و آشیانه‌مان بود. مرخصی‌های چند ماه اول پس از بارداری به سرعت گذشت و من مجبور شدم دوباره سرکارم برگردم. اما کار کردن در چنین شرایطی خیلی سخت بود. بهروز اجازه نمی‌داد سپیده را به مهد کودک بفرستیم. خانه مادر من و بهروز هم خیلی از ما دور بود و امکان این که آنها از بچه نگهداری کنند، نبود. بدین ترتیب توافق کردیم من دیگر سر کار نروم و در عوض بهروز با سعی و تلاش بیشتری هزینه‌های زندگی را تأمین کند. این گونه بود که من در خانه ماندم تا وظیفه همسرداری و مادری را به بهترین شکل انجام دهم. سه سال از تولد سپیده گذشته بود که باز هم باردار شدم. با به دنیا آمدن سالار، خوشبختی‌مان تکمیل شد. وضع کار بهروز هر روز بهتر از قبل می‌شد. خداوند برکت فراوانی نصیب زندگی ما کرده بود و من دیگر هیچ آرزویی غیر از خوشبختی فرزندانم نداشتم. ۱۵ سال از زندگی مشترکمان می‌گذشت. بهروز رئیس قسمت خرید اداره شده و دائم به مسافرت‌های داخلی و خارجی می‌رفت. با بزرگ شدن بچه‌ها و کم شدن مسئولیتم در خانه و نگهداری از آنها احساس تنهایی و افسردگی می‌کردم. بهروز که مدام مسافرت بود، بچه‌ها هم مثل سابق نیازی به نگهداری شبانه‌روزی من نداشتند بنابراین تصمیم گرفتم دوباره به سر کار برگردم. پس از چند ماه تلاش بالاخره کار مناسبی پیدا کردم. حقوقش خیلی زیاد نبود اما برای من پول مهم نبود می‌خواستم از افسردگی و تنهایی رها شوم. شاید بیشتر دلم ‌می‌خواست از فکر و خیالاتی که این اواخر به سرم زده بود نجات پیدا کنم. تصوراتی که یک لحظه رهایم نمی‌کرد. گاه فکر می‌کردم خیالاتی شده‌ام به همین خاطر سعی می‌کردم مثل سابق به زندگی خوشبین باشم اما تغییر رفتار بهروز مانع از آن می‌شد که با اطمینان و اعتماد قبلی و قلبی به او نگاه کنم. غیبت‌های طولانی، بی‌تفاوتی و رفتار سرد و بی‌محبتش مرا مشکوک کرده بود. بالاخره تصمیم گرفتم کاری کنم تا از این شک و دودلی خارج شوم. یک شب که بهروز به بهانه مسافرت به شهرستان، از من و بچه‌ها خداحافظی کرد تا به قول خودش به فرودگاه برود، مخفیانه او را تعقیب کردم حس بدی داشتم. می‌ترسیدم. چند بار بین راه تصمیم گرفتم به خانه برگردم و با توهمات نابجا زندگی‌ام را خراب نکنم اما انگار نیروی قوی‌تری مرا به دنبال او می کشاند و… او می‌کشاند و می‌گفت: از خواب غفلت بیدار شو، زندگی‌ات در حال تباه شدن است. در همین افکار غوطه‌ور بودم که متوجه شدم بهروز حرکتش را از فرودگاه به سوی شمال شهر تغییر داده است. تعقیبش کردم چند دقیقه بعد مقابل خانه‌ای شیک در یکی ازخیابان‌های شمال شهر ایستاد. با کلیدی که از جیبش درآورد در خانه را باز کرد. از شدت هیجان و ناراحتی و شاید هم کنجکاوی، تمام بدنم می‌لرزید. پاهایم سست شده بود. اول فکر کردم دنبالش بروم و وارد خانه شوم اما صبر کردم یک ساعت همانجا ایستادم خبری از بهروز نشد با تلفن همراهش تماس گرفتم. پرسیدم: کجا هستی با وقاحت تمام گفت: بندرعباس! از شدت عصبانیت داشتم منفجر می‌شدم اما هر طور بود خودم را کنترل کردم و حرفی نزدم. بی‌درنگ به خانه برگشتم. آن شب بدترین شب زندگی‌ام بود. هیچ وقت فکر نمی‌کردم نتیجه اعتماد بیش از حدم این باشد. نمی‌دانستم در آن خانه چه خبر است و چه گذشته اما همین قدر که شوهرم به من دروغ گفته بود گناهی نابخشودنی بود. عصر روز بعد بهروز به خانه برگشت. مثل همیشه از خستگی و کار زیاد می‌نالید. خیلی سعی کردم به روی خودم نیاورم. سردرد را بهانه کردم و از حرف زدن با او طفره رفتم. صبح روز بعد مقابل همان خانه چهار طبقه ایستاده بودم. نمی‌دانستم چه باید بگویم و چه کار کنم. فقط می‌خواستم ادامه دارد.......
💠 جوان کافری عاشق دختر عمویش شد، عمویش پادشاه حبشه بود. جوان رفت پیش عمو و گفت: عمو جان من عاشق دخترت شده‌ام، آمدم برای خواستگاری. پادشاه گفت حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است. گفت عمو هر چه باشد من می‌پذیرم شاه گفت: در شهر بدی‌ها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو، جوان گفت عمو جان این دشمن تو اسمش چیست، گفت اسم زیاد دارد ولی بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می‌شناسند جوان فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی‌ها شد. به بالای تپه‌ی شهر که رسید دید در نخلستان، جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان رفت. گفت: ای مرد عرب تو علی را می‌شناسی؟ گفت: تو را با علی چه کار است؟ گفت: آمده‌ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است. گفت: تو حریف علی نمی‌شوی. گفت: مگر علی را می‌شناسی؟ گفت: بله من هر روز با او هستم و هر روز او را می‌بینم. گفت: مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم؟! گفت قدی دارد به اندازه‌ی قد من، هیکلی هم‌هیکل من. گفت: خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست. مرد عرب گفت: اول باید بتوانی مرا شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم. خب چه برای شکست علی داری؟ گفت: شمشیر و تیر و کمان و سنان. گفت: پس آماده باش، جوان خنده‌ی بلندی کرد و گفت: تو با این بیل می‌خواهی مرا شکست دهی؟ پس آماده باش. شمشیر را از نیام کشید. گفت: اسمت چیست؟ مرد عرب جواب داد: عبدالله. پرسید: نام تو چیست؟ گفت: فتاح، و با شمشیر به عبدالله حمله کرد. عبدالله در یک چشم به هم زدن، کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد و با خنجر خود جوان خواست تا او را بکشد که دید جوان از چشم‌هایش اشک می‌آید. گفت: چرا گریه می‌کنی؟ جوان گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد، حالا دارم به دست تو کشته می‌شوم. مرد عرب، جوان را بلند کرد، گفت: بیا این شمشیر، سر مرا برای عمویت ببر. گفت: مگر تو کی هستی؟ گفت: منم اسدالله الغالب علی بن ابیطالب، که اگر من بتوانم دل بنده‌ای از بندگان خدا را شاد کنم، حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود. جوان، بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت من می‌خواهم از امروز، غلام تو شوم یا علی. پس فتاح شد قنبر غلام علی بن ابیطالب 📚بحارالانوار ج3 ص 211 امالی شیخ صدوق ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🌸💠 مرده ای که بوی گلاب می داد 💠🌸 یکی از کارکنان غسال خانه بهشت زهرای تهران تعریف می کرد: یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد. آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیق تر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع می شد... ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔱ماجرایی که باعث شد فرعون خودش را خدا بنامد! یک روز فرعون در کاخش بود که ابلیس به شکل مردی وارد کاخ و اتاق فرعون می شود فرعون می گوید : تو چه کسی هستی آن مرد میگوید : من فرشته ی مقرب تو هستم فرعون می گوید : مگر من که هستم آن مرد می گوید : تو خدا هستی فرعون که تا قبل از این ماجرا به خدا اعتقاد داشت می گوید : نه من خدا نیستم آن مرد می گوید : تو خدایی اما به خاطر ضربه ای که به سرت خورده است فراموش کرده ای که خدایی و فکر می کنی خدا کس دیگریست و من آمدم که به تو یاد آوری کنم که خدا هستی فرعون می گوید : پس اگر تو راست می گویی و من خدا هستم باید خیلی کارهای نشدنی بتوانم بکنم آن مرد گفت : بله تو هر نشدنی ای را می توانی انجام دهی زیرا خدایی پس امتحان کن فرعون خوشه ی انگوری که در ظرف بود را نشان داد و گفت : یعنی تو می گویی من می توانم آن خوشه ی انگور را به طلا تبدیل کنم ؟ آن مرد (یا همان ابلیس در ظاهر یک مرد) گفت : بله اگر تو اعلام کنی به دستور تو آن خوشه خود را به طلا تبدیل می کند فرعون به خوشه اعلام می کند که ای خوشه به طلا تبدیل شو و آن خوشه به طلا تبدیل می شود چند تا کار دیگر انجام می دهد و می بیند همه بدون نقص انجام می شود و در اصل ابلیس به صورت مخفیانه این جادو ها و تبدیلات را انجام میداد و بعد آن مرد گفت : تو از گذشته زیاد در یاد نداری و ضربه ای که به سرت خورد باعث شد فراموش کنی که خدا هستی و یکی دیگر از اسناد خدا بودن تو اینست که تو هیچوقت نمی میری و البته فرعون هم واقعا نزدیک به سیصد سالش بود و نمی مرد (در آن زمان حد اکثر سن مردم صد و هفتاد سال بود) به همین دلایل باور کرده بود که خداست و اما جالب تر از همه قبل از این ماجرا ، فرعون یکی از عرفای بزرگ جهان و نقطه ی عرفان در آن زمان بود که سالها بعد وقتی که فریب ابلیس را خورد و خود را خدا دانست از عرفان بیرون آمد و آسیه همسرش نیز تا آخر عمرش قطب بزرگ صوفیه بوده است !! 📚مبانی حقایق و رموز زندگی فرعون ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔴مرگهای ناگهانی آخرالزمان و هشدار به مومنین! 🔰دیشب به بنده تلفن زدند و گفتند که فلان شخص که خیلی هم مواظب سلامتی خودش بود و فشار خونش را همیشه اندازه گیری می کرد تا از حد متعارف تجاوز نکند، سکته کرد و یک مرتبه از بین رفت! 🌸 امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند: ✳️ در آخر الزمان مرگ های ناگهانی زیاد می شود. 🌟ملک الموت مردم را می رباید... اگر این زمان را درک کردید باید با طهارت بخوابید. ✅سوال کردند: یا امیرالمومنین یعنی با وضو بخوابیم؟ 🌷 حضرت فرمودند: خیر. یعنی ذمّه خودتان را از حق و خلق خلاص کنید.(یعنی حساب خود را صاف و پاک کنید...) 🌿🌿🌿🌴🌷🌷🌷🌴🌿🌿🌿 📒از بیانات استاد حق شناس ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔴مفهوم واقعی برکت چیست؟ 🌷از پیامبر(صلی الله علیه وآله) پرسیدند: برکت در مال یعنی چه؟ 🌼درپاسخ، پیامبر مثالی زد و فرمود: 🔰گوسفند در سال یکبار زایمان می کند وهر بار هم یک بره به دنیا می آورد. سگ در سال دو بار زایمان میکند و هربار هم حداقل ۷-۶ بچه. 💠به طور طبیعی شما باید گله های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است. 🛑ولی در واقع برعکس است. گله های گوسفند را می بینید و یک یا دو سگ درکنار آنها چون خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت. ✅در تمام عمر حتی یک گله سگ را ندیده ایم. اما گله های گوسفند فراوانی را دیده ایم! 🎋و این در حالی است که در هر ثانیه میلیونها گوسفند ذبح می شوند! 🔥مال حرام اینگونه است: «فزونی دارد ولی برکت ندارد» 🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 📙از بیانات آیت الله مجتهدی ره ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
✅ اثرات لقمه حرام در زندگی ! ✍حضرت رسول خدا (ص)فرمایند: نماز کسی که لقمه‌اش حرام است تا چهل روز قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد و هر مقدار از بدنش که با حرام پرورش یافته سزاوار آتش و سوختن است. حضرت امام صادق علیه السلام : هر كس بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد. حضرت امام هادى علیه السلام: به راستى كه حرام، افزايش نمى ‏يابد و اگر افزايش يابد، بركتى ندارد و اگر انفاق شود، پاداشى ندارد و اگر بماند، توشه ‏اى به سوى آتش خواهد بود. حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت! این همان سخنی است که امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمود: چون شکمهای شما از حرام پر شده،کلام حق در شما اثر ندارد... 📚 الكافي (ط-الاسلامیه) ج۵ ، ص ۱۲۵ ترجمه صفحه 131 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
آورده‌اند روزی از حضرت عیسی(ع) سوال کردند که چگونه بر روی آب راه میروی؟ حضرت گفت: طلا و جواهر در نظر شما مردمان چگونه است؟ گفتند: خوب چیز ارزشمندی است و به آن علاقه داریم. حضرت گفت: نزد من هیچ عزتی ندارد و با سنگ و کلوخ یکی است! که حضرت امیرالمومنین علی(ع) در خطبه متقین در شرح و معرفی اهل تقوا در نهج‌البلاغه اینطور میفرماد: «عَظُمَ الْخالِقُ فى اَنْفُسِهِمْ، فَصَغُرَ ما دُونَهُ فى اَعْیُنِهِمْ» یعنی: عظمت خالق نفوس آنها را احاطه کرده، و در نتیجه "غیراو" در نظر آن‌ها کوچک و حقیر شده است. یعنی هیچ چیز جز حق تعالی برای اهل تقوا عظمت ندارد، نه دنیا، نه طلا و پول و مقام و منصب و... کلام خود را با روایتی شیرین از حضرت عیسی(ع) به پایان میرسانم که میفرماد: الدُّنيا قَنطَرَةٌ فاَعبُروها و لا تَعمُرُوها. یعنی: دنيا پُلی است، از آن بگذريد و آبادش مَسازيد. 📚الأمالى شیخ مفيد، ص۴۳ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
تدفین حضرت یوسف(ع) 🔹پس از آنکه یوسف، یعقوب نبی و برادرانش را به مصر برد با آنها زندگی کرد تا اینکه یعقوب از دنیا رفت. یوسف بنا بر وصیت پدرش جسد او را به فلسطین برده و در کنار قبر ابراهیم(ع) و اسحاق(ع) دفن نمود و به مصر بازگشت . طول عمر حضرت یوسف علیه السلام را بین ۱۱۰ تا ۱۲۰ سال ذکر کرده اند یوسف خود نیز وصیت کرد که پس از مرگش در کنار پدرانش در فلسطین دفن شود. لیکن او به قدری محبوبیت اجتماعی پیدا کرده و عزت فوق العاده‎ای نزد مردم مصر داشت که پس از فوتش بر سر محل به خاک سپاریش نزاع شد. هر طایفه‎ای می‎خواست جنازه یوسف در محل آنها دفن شود، تا قبر او مایه برکت در زندگی‎شان باشد. بالاخره رأی بر این شد که جنازه یوسف را درتابوتی مرمرین گذاشته و درکف رودنیل دفن کنند، زیرا آب رود که از روی قبر رد می‎شد مورد استفاده همه قرار می‎گرفت و با این ترتیب همه مردم به فیض و برکت وجود پاک حضرت یوسف (ع)می‎رسیدند. این قبرتا زمان حضرت موسى (ع ) هم چنان در رود نیل بود تا اینکه ۳۰۰ سال بعد حضرت موسی به فرمان خداوند مقبره او را درآورد و با خود به فلسطین برد. مسعودى مى گوید: سبب این که موسى جنازه یوسف را از مصر حمل کرد، آن بود که باران بر بنى اسرائیل نیامد. پس خداى عزوجل به موسى وحى فرمود جنازه یوسف را بیرون آورد. موسى از محل دفن یوسف پرسید و پیرزنى نابینا و زمین گیر از بنى اسرائیل گفت : من جاى یوسف را مى دانم ولى سه حاجت دارم که باید از خدا بخواهى آنها را برآورد تا آن جا را به تو نشان دهم! خداوند به موسى وحى فرمود سخنش را بپذیر که این امتحانی برای اوبود وما حاجت هایش را بر آوردیم. پیرزن محل دفن یوسف را نشان داد و موسى جنازه را بیرون آورد و به فلسطین منتقل ساخت... آرامگاه حضرت یوسف نبی(ع) اکنون در شرق نابلس سرزمین‌های اشغالی قراردارد... 📚منابع :قرآن کریم، انجیل عهد عتیق، تورات عهد قدیم ، مجمع البیان طبرسی ج ۵ ص ۲۶۶، اثبات الوصیة ص ۳۸، علل الشرایع، ص 107؛ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
☘🍂🌹🍃🌷☘🍃🍂☘🌷🍃🍂☘ حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام فرمودند: اَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ لَهُ سَبْعُونَ ضِعْفا وَالْمُذيعُ لَهُ واحِدٌ وَالْمُستَـتِرُ بِالسَّيِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ وَالْمُذيعُ لَها مُخْذُولٌ؛ بحارالانوار،ج 67،ص251، ح4. 💥كسى كه حسنه خود را پنهان دارد، هفتاد برابر پاداش مى بيند. و كسى كه آن را آشكار كند، يك پاداش دارد. و كسى كه گناه خود را پوشيده دارد، گناهش بخشيده مى شود. و كسى كه آن را علنى و افشا كند، خوار و ذليل خواهد شد. در اين حديث چقدر بشارت خوابيده است. به هر كجا دست مى اندازى بشارت است. راه به سوى خدا و بهشت است. 💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 بنابراين تمام گناهانى را كه مرتكب شده اى و خودت مى دانى و خداى خودت و هيچ كس خبر ندارد، مورد عفو و بخشش قرار مى گيرد. 🌾🌾🌿🌱🌴🌿🌾🌴🌿🌾 اما كسى كه علنى گناه مى كند، يا آن را براى ديگران بازگو مى كند، در دنيا و آخرت خوار مى شود. همه حدود و تعزيرات و شلاق ها و آبروريزى ها به خاطر اظهار گناه است. 📢اظهار گناه از خود گناه بدتر است. ⚡️اگر كسى سه روز، بدون هيچ عذرى، علنى روزه بخورد، حكمش اعدام است. خيلى فرق مى كند با كسى كه مخفيانه روزه خورده است. ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ چون كسى كه علنى گناه مى كند، حرمت شكنى مى كند و راه همه را به سوى گناه باز مى كند و جرأتشان را براى گناه كردن زياد مى كند. اصلاً بازگو كردن گناه يكى از گناهان كبيره است. 📢كسى كه بيايد و گناهش را براى ديگران بگويد، گناه بزرگى كرده است و عاقبت آن خفت و خوارى است. خداوند مى گويد: هر چه را پوشاندى، من مى بخشم. 🙊بنابراين پوشيده ها را مى توانيم خط بزنيم. بر گناهان پوشيده قلم عفو مى خورد. بايد يك فكرى به حال گناهان علنى كرد. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: لا تَهْتِكُوا اَسْتارَكُمْ عِنْدَ مَنْ يَعْلَمُ اَسْرارَكُمْ؛ پرده خويش را پيش كسى كه از اسرار شما آگاه است ندريد! نهج البلاغه، خطبه 203 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔴انسانهای نالایق جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند، حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین، بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به شما نشان دهم؟ اصحاب: بلی یا رسول الله! فرمود: 1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید. 2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در هم پیچیده به صورتش زده می شود. 3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند. 4- ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد. 5-و عاجزترین انسان کسی است که از دعا درمانده باشد. 📚داستان های بحارالانوار جلد ۹ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
☘ حضرت امام سجاد (علیه السلام) : 🌸 علاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ : ۱- اَلوَرعُ فِي الخَلوَة ، ۲- وَ الصَّدَقَةُ فِي القِلَّةِ ، ۳- وَ الصَّبرُ عِندَ المُصیبَةِ ، ۴- وَ الحِلمُ عِندَ الغَضَبِ ، ۵- وَ الصّدقُ عِندَ الخَوفِ . 💠 انسان مؤمن پنج نشانه دارد : ☀️ پرهیز از گناه در خلوت ، ☀️ صدقه دادن در هنگام تنگدستی ، ☀️ شکیبایی در وقت مصیبت ، ☀️ بردباری در حال خشم ، ☀️ و راستگویی به هنگام ترس . 📗 الخصال (شیخ صدوق) ، ص ۲۴۵ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔵 صله رحم واقعی! ♻️اگر فامیلی دارید که وضع مالی خوبی ندارد، شما هروقت به دیدارش مےروید یه دو سه کیلو برنج و یه کیلو روغن و ... برایش ببرید 🔵اینها صله رحِم است... ❗نه اینکه بروی تو خونه ش بنشینی و میوه‌اش را هم بخوری، اونو تو قرض بندازی! بعد بگی الحمدلله صله رحم بجا آوردم...!! 💥این صله رحم ثواب ندارد، کباب دارد...!! ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
☘ حضرت امام سجاد (علیه السلام) : 🌸 علاماتُ المُؤمِنِ خَمسٌ : ۱- اَلوَرعُ فِي الخَلوَة ، ۲- وَ الصَّدَقَةُ فِي القِلَّةِ ، ۳- وَ الصَّبرُ عِندَ المُصیبَةِ ، ۴- وَ الحِلمُ عِندَ الغَضَبِ ، ۵- وَ الصّدقُ عِندَ الخَوفِ . 💠 انسان مؤمن پنج نشانه دارد : ☀️ پرهیز از گناه در خلوت ، ☀️ صدقه دادن در هنگام تنگدستی ، ☀️ شکیبایی در وقت مصیبت ، ☀️ بردباری در حال خشم ، ☀️ و راستگویی به هنگام ترس . 📗 الخصال (شیخ صدوق) ، ص ۲۴۵ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
💝 سوره آیه 33 ⚜ بسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ 💠 وَلَا تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَناً فَلَا يُسْرِف فِّى الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُوراً 💠 و كسى را كه خداوند، ( او را) حرام كرده است نكشید، مگر به حقّ. و هر كس مظلوم كشته شود، قطعاً براى ولىّ او تسلّط (و اختیار دیه یا قصاص) قرار داده‏ ایم، پس نباید در كشتن (و قصاص) زیاده‏ روى كند، چرا كه آن (ستم دیده به طور عادلانه) یارى و حمایت شده است. ✨ و در 1- هر انسانى دارد، حتّى غیر مسلمانى كه با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد، مصونیّت جانى و مالى دارد. 2- قانون الهى، محور ارزشها و حرمت‏ هاست. 3- خودكشى حرام است. «لا تقتلوا النّفس الّتى حرّم اللّه» 4- از نظر ، كشتن افراد، در مواردِ حق (همچون قصاص، دفاع، ارتداد، لواط یا زناى محصنه) جایز است. 5 - ، هر كه باشد باید مورد قرار گیرد. 6- قرار دادن حقّ ، براى حمایت از مظلوم است. 7- اولیاى مقتول داراى حقّ قصاص و كشتن قاتل هستند. 8- در قصاص باید و مهار شود و عدالت مراعات گردد. «فلا یسرف فى القتل» اسلام حتّى براى متجاوزات به جان انسان‏ها، عدالت را شرط دانسته است. اولیاى مقتول، حقّ ندارند به عنوان قصاص، بیش از یك نفر را بكشند و از قانون قصاص سوء استفاده كنند. 9- قاتل را نكنید و در نوع و كیفیّت قصاص، ناجوانمردى نكنید. 10- از سنّت‏هاى الهى، حمایت از مظلوم است. ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
💠داستانی که نگاه شما را به قیامت عوض خواهد کرد💠 ✅ بعضیها فکر میکنن که بهشت رو فقط میشه در مسجد و بر سر سجاده بدست آورد، در حالی که با خواندن این داستان خواهید فهمید که راه‌های نزدیکتر دیگری برای رسیدن به خدا هست که از آن غافلیم، 🔲 این داستان را «ابن جوزی» نقل می‏کند که: در بلخ مردی علوی (از سادات منتسب به امیرالمؤمنین علی ع) زندگی می‏کرد تا اینکه بیمار شد و بعد از دنیا رفت. همسرش گفت: با دخترانم به سمرقند رفتم، تا مردم کمتر ما را سرزنش کنند و در سرمای شدید وارد این شهر شدم و دخترانم را به مسجد بردم و خودم برای تهیّه چیزی بیرون آمدم. دیدم مردم در اطراف شیخی اجتماع کرده‏ اند، پرسیدم: او کیست؟ گفتند: شیخ شهر است. من نیز نزد او رفتم و حال و روزم را شرح دادم ولی او گفت: دلیلی بر سیادتت بیاور؟ و توجّهی به من نکرد و من هم به مسجد بازگشتم. در راه پیر مردی را در مغازه‏ای دیدم که تعدادی در اطرافش جمع‏اند، پرسیدم: او کیست؟ گفتند: او شخصی مجوسی است، با خود گفتم: نزد او بروم شاید فرجی شود؟ لذا نزد وی رفته و جریان را شرح دادم. او خادم را صدا زد و گفت: برو و همسرم را خبر کن، تا به اینجا بیاید، پس از چند لحظه بانویی با چند کنیز بیرون آمد. شوهرش به او گفت: با این زن به فلان مسجد برو و دخترانش را به خانه بیاور؟ سیده می‏گوید: همراه این زن به منزل او آمدیم و جایی را در خانه‏اش به ما اختصاص داد و به حمام برد و لباسهای فاخر بر ما پوشاند و انواع خوراکها را به ما داد و آن شب را به راحتی سپری کردیم. در نیمه‏ های شب شیخ مسلمان شهر در خواب دید، قیامت برپاست و پرچم پیامبر(ص) بر بالای سرش بلند شد. در آنجا قصری سبز را دید و پرسید: این قصر از آن کیست؟ پیامبر(ص)فرمود: از آن یک مسلمان است. شیخ جلو می‏رود و پیامبر(ص) از او روی می‏گرداند عرض می‏کند: یا رسول اللَّه(ص) من مسلمانم چرا از من اعراض می‏کنی؟ فرمود: دلیل بیاور که مسلمانی؟ شیخ سرگردان شد، و نتوانست چیزی بگوید. پیامبر(ص)فرمود: فراموش کردی، آن کلامی را که به آن زن علوی گفتی؟ این قصر از آن آن مردی است که این زن در خانه او ساکن شده؟ در این موقع شیخ از خواب بیدار شد و بر سر و صورت خود می‏زد و می‏گریست. آنگاه خود و غلامانش برای یافتن زن علوی در سطح شهر به تجسّس پرداختند، تا اینکه فهمیدند، او در خانه یک مجوسی است. شیخ نزد مجوسی رفت و تقاضای دیدن وی را نمود، مجوسی گفت: نمی‏گذارم او را ببینی؟ شیخ گفت: می‏خواهم این هزار دینار را به او بدهم. گفت: نه، اگر صد هزار دینار هم بدهی نمی‏پذیرم. وقتی اصرار شیخ را دید، گفت: همان خوابی را که دیشب تو دیده‏ای من هم دیده‏ام من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که فرمود: این قصر منزل آینده تو است. سوگند به خدا من و همه اهل خانه به دست او مسلمان‏شده‏ایم 📕 إرشاد القلوب إلی الصواب، ج‏2، ص: ۴۴۵ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨همیشه مثل بارون باشید ✨اما هیچ وقت ✨چشم کسی رابارانی نکنید ✨محبت طعم دیگری دارد ✨پر از دعای خیر باشیم برای هم 🌼فرصت زندگی کمه 🍃بزرگوارتر از آن باش که برنجی 🌼و نجیب تر از آن باش که برنجانی 🍃زندگی زیباست ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر چه بگویم ک لیاقت دعاهای خیر تو از صبح تا شب و نگران بودنت و چشم انتظار بودنت ،، بدون ذره ای منت و توقع چه بگویم ک لیاقت این همه محبت بی دریغ تورو داشته باشد. ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
گاندی میگه؛ اگر جرات زدن حرف حق را نداری لااقل برای کسانی که حرف نا حق میزنند دست نزن. کاری که خیلی از ما رعایت نمیکنیم...! . ناپلئون میگوید: دنیا پر از تباهی است، نه به خاطر وجود آدمهای بد، بلکه به خاطر سکوت آدمهای خوب. . گرگ همیشه گرگ می زاید گوسفند همیشه گوسفند. تنها فقط انسان است که گاهی گرگ می زاید و گاهی گوسفند. وقتی برنامه های شعبده بازی رو نگاه میکنم متوجه نکته خوبی میشم: مردم برای کسی دست میزنن که گیجشون کنه، نه آگاهشون!!!... ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
امام علی علیه السلام فرمودند هرگاه پدری با نگاه خود فرزند خویش را مسرور کند، خداوند به او اجر آزاد کردن یک بنده را می دهد. منبع.روضة الواعظین ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
متنی عالی 👌👌👌 قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود پس برگشت و جرعه دیگری نوشید باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت ... در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد ... بنجامین فرانکلین می گوید: دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود این است حکایت دنیـا.... ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂مهم نیست چی داری ... مهم اینه که از داشته‌هات بیشترین بهره را ببری ✅ هیچوقت خودت رو دست کم نگیر ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
متنی عالی 👌👌👌 قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود پس برگشت و جرعه دیگری نوشید باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت ... در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد ... بنجامین فرانکلین می گوید: دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود این است حکایت دنیـا.... ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
‌ ‌گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت ترش می‌کنیم... گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش می‌کنیم... گاهی خیلی چیزا رو داریم اما محو تماشای نداشته‌هامون می‌شیم... گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش می‌کنیم‌... گاهی میشه بخشید اما با انتقام ادامش می‌دیم... گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه می‌دیم... و گاهی... گاهی... گاهی... تمام عمر اشتباه می‌کنیم و نمی‌دونیم یا نمی‌خوایم بدونیم... ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃گوشه ای از قدرت خداوند در تکان دادن زمین... 🍃امان از روز قیامت که کوهها خرد می شوند و دریاها آتش می گیرند... ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
✅⇇هفت پند مولانا •☜شب باش : در پوشیدن خطای دیگران •☜زمین باش : در فروتنی •☜خورشیدباش : در مهر و دوستی •☜کوه باش : در هنگام خشم و غضب •☜رودباش : در سخاوت و یاری به دیگران •☜دریاباش : در کنار آمدن با دیگران •☜خودت باش : همانگونه که می نمایی.. 🍃ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ: 🍃ﺍﻭل ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ… 🍃ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ….. ✍🏻همیشه یادمان باشد که نگفته ها را میتوان گفت ولی گفته ها را نمیتوان پس گرفت!.. 📝⇇چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ بزنی .همیشه شکست با کوزه است….. ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨