animation.gif
11.77M
شخصی از خدا دو چیز خواست…
یک گل و یک پروانه…
اما چیزی که به دست آورد
یک کاکتوس و یک کرم بود.
غمگین شد.با خود اندیشید شاید خداوند من را دوست ندارد و به من توجهی ندارد.
چند روز گذشت.
از آن کاکتوس پر از خار گلی زیبا روییده شدو آن کرم تبدیل به پروانه ای زیباشد.
♥ اگر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید به او اعتماد کنید.
خارهای امروز گلهای فردایند ♥
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«وأسألك يا الله القوة لأقف وحدي دون أن أتكئ على كتف أحدهم.»
خدایا از تو قدرتی رو میخوام که به تنهایی رویِ پاهایِ خود بایستم بدونِ اینکه به شانهیِ کسی تکیه کنم✨
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
🔅 #امام_باقر عليه السلام:
✍️ جاهِد هَوَاکَ کَمَا تُجَاهِدُ عَدُوَّک
🔴 با هوای نفس خویش مبارزه کن؛ همانگونه که با دشمنت مبارزه می کنی.
📚 من لایحضر جلد ۴ صفحه ۴۱۰
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
دل حرم خداست؛
پس غیر #خدا را در حرم الهی جای مده!🌸
🍃امام صادق(ع)🍃
جامع الاخبار،ص518
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راه حل شیخ رجبعلی خیاط برای راننده تاکسی
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☄️ خدای آسمونها
.
🙏🏻 خداجانم، من رو ببخش که سالها برای پیدا کردنت رو به آسمون میکردم،
نمیدونستم که تو، توی تک تک سلولهای وجود من جای داری...
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
ايمان دارم
که قشنگترین عشق
نگاہ مهربان خداوند
به بندگانش است
زندگی را به او بسپار
و مطمئن باش تا وقتی
پشتت به خدا گرم است
تمام هراس های دنيا
خندہ دار است...
#شبتونبخیر ✨🌙
❄️💕❄️
اين خيلي قشنگه :
ازطرف خدا،،
🎆 عالم ز برایت آفریدم، گله کردی
🎇 از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی
🎆 گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند
❄️💕❄️
🎇صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی
🎆 جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور
🎇 از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی
🎆 گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم
🎇 بر بخشش بی منت من هم گله کردی
🎆 با این که گنه کاری و فسق تو عیان است
🎇 خواهان توأم، تویی که از من گله کردی
🎆 هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم
🎇 با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی
🎆 صد بار تو را مونس جانم طلبیدم
🎇 از صحبت با مونس جانت، گله کردی
🎆 رغبت به سخن گفتن با یار نکردی
❄️💕❄️
🎇 با این که نماز تو خریدم، گله کردی
🎆 بس نیست دیگر بندگی و طاعت شیطان؟؟
🎇 بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟!
🎆 از عالم و آدم گله کردی و شکایت
🎇 خود باز خریدم گله ات را، گله کردی..
#ارسالی_آیناز
🌸از اعضای کانال داستان و پند
❄️💕❄️
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
💙🍃🦋
🍃🍁
🦋
✍🏻روزی حاکمی به وزیرش گفت:
امروز بگو بهترین قسمت گوسفند را برایم کباب کنند و بیاورند.
وزیر دستور داد خوراک زبان آوردند.
چند روز بعد حاکم به وزیر گفت:
امروز میخواهم بدترین قسمت
گوسفند را برایم بیاوری
و وزیر دستور داد باز هم خوراک زبان آوردند.
حاکم با تعجب گفت:
یک روز از تو بهترین خواستم و یک روز بدترین هر دو روز را زبان برایم آوردی چرا؟؟؟
وزیر گفت:
"قربان بهترین دوست برای انسان زبان اوست و بدترین دشمن نیز باز هم زبان اوست"
قدر 4 چیز را پیش از از دست دادن بدان :
۱ـ ثروت را قبل از فقر
۲ـ سلامتی را قبل از بیماری
۳ـ جوانی را قبل از پیری
۴ـ زندگی را قبل از مرگ
ارسالی محمد
از اعضای کانال داستان و پند
❤️ ❤️
🍃🍁
💙🍃🦋
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
آرزو نکن که کارها آسانترشوند.
🌹
آرزو کن خودت توانمندترشوی.
🌷
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه
🌼
که تبرش کند بشه
💐
نه اینکه هیزمش زیاد بشه
🌻
تبر ما انسانها باورهامونه،
🌺
نه آرزوهامون
🎀
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
💐💐﷽💐💐
🍀کلاغ دانا ترین پرندگان است🍀
وقتی که قابیل هابیل به قتل رساند، او را رها ساخت و وحیران ماند و نمىدانست با آن، چه کند. خداوند دو کلاغ را چنین مأموریت داد که یکى از آنها دیگرى را بکشد و با منقار و پاهایش چالهاى براى آن بکند و سپس او را در آن چاله افکنَد. هنگامى که قابیل ملاحظه کرد، آن کلاغ چگونه کلاغ دیگر را مدفون ساخت، دلش به رحم آمد و دوست نداشت عاطفهاى کمتر از آن داشته باشد، از این رو برادرش را در زیر خاک نهان ساخت، حیرت زده و غمگین و پشیمان از کرده خویش با خود گفت: آیا شایسته است که من عاطفه و مهرى کمتر از این کلاغ داشته باشم! این سخن را خداوند سبحان این گونه بیان فرموده است:
فَبَعَثَ اللّهُ غُرَاباً یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءهَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَـذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءهَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ[المائده : ۳۱] پس از آن خداوند کریم زاغی را ( کلاغ)فرستاد( که کلاغی دیگری را کشته بود)تا زمین بکاود وبه او نشان دهد چگونه جسد برادرش را دفن کند.( هنگامی که دید که آن زاغ چگونه زاغ که کند پنهان کرد)قابیل گفت: وای بر من ! آیا من نمیتوانم مثل این کلاغ باشم وجسد برادرم را دفن کنم؟! پس ( سر انجام از ترس رسوائی و بر اثر فشار وجدان ،از کرده خود پشیمان شد و) از زمرۀافراد پشیمان گردید .
کلاغ مرده را دفن میکند
چرا خداوند پاک کلاغ را برای آموختن خاک سپاری مرده به انسان می فرستد ؟ اکتشافات انجام شده روی پرندگان نشان می دهد که کلاغ دانا ترین پرندگان است و و یژگیهائی دارد که آنرا از دیگر پرندگان جدا می کند ،از مهمترین آنها یکی اینکه حجم مغز آن نسبت به سایر پرندگان بزرگتر است،ودیگر اینکه مرده خود را بخاک دفن می کند. وقتی کسی از کلاغها می میرد،کلاغ دیگر با منقار وچنگالهای خود گور می کند وپس از آن بالهای کلاغ مرده را با گرد می کند وبه کنار بدن آن می آورد ( مثل انسانها) ،وپس از آن مرده را با احترام بلند می کند ودر قبر خود می گذارد وبعد روی آن خاک می ریزد. حتی کلاغی که مرتکب گناه می شود در داد گاه کلاغان گناهگار حساب شده وبه اعدام محکوم می شود و او را بامقار های خود می کشند نیز توسط یکی از کلاغها برای خاکسپاری برده می شود وبهمان ترتیب بخاک سپرده می شود.
باید مرده به خاک دفن شود:
فرستادن کلاغ برای آموزش دادن خاکسپاری مرده به انسان، به این معنی است که مرده می بایست به خاک سپرده شود. و مرده ضمن اینکه خوراکی برای درندگان می شود و می گندد و خاک سپردن آن احترامی به فرد مرده است، هنگامیکه تحلیل می رود و در جو پراکنده می شود بیماریهائی را ایجاد می کند. بنابر این چنانکه آیه مطرح نموده، دین از دیر زمان به انسان یاد داده بوده که مرده را میبایست به خاک سپرد.
🍃🌺🍃🌺🍃
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
⏰زندگی کوتاه تر از آن است که به خصومت بگذرد😠
💖و قلبها ارزشمند تر از آن هستند که بشکنند💔
😊پس لبخند بزنید و زیبا زندگی کنید
چرا که فردا طلوع خواهد کرد☀️
🌟حتی اگر شما نباشید.
❤️✅
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
آنقدر خوب باشيد که ببخشيد، امّا آنقدر ساده نباشيد که دوباره اعتماد کنید!
قدر لحظه ها را بدانيد! زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم.
از کسی که به شما دروغ گفته نپرسيد: چرا؟ چون سعي مي كند با دروغ هاي پي در پي، شما را قانع كند!
هرچیزی در زمان خودش رخ میدهدباغبان حتی باغش را هم غرق آب کند، درختان خارج از فصل خود میوه نمیدهند
جاده زندگي نبايد صاف و هموار باشدوگرنه خوابمان مي برد!دست اندازها نعمت بزرگي هستند..
و نکته ی آخر :
هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند!
پس مراقب گفتارمان باشيم..
.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃💞
🌸رسول الله صلى الله عليه وسلم می فرمايد:👇🏻
📍💞"الآيَتَانِ مِنْ آخِرِ سُورَةِ البَقَرَةِ، مَنْ قَرَأَهُمَا فِي لَيْلَةٍ كَفَتَاهُ".💞
🌺هر كس دو آيه ي آخر سوره ي بقره را در شب بخواند او را كفايت مي كنند [يعني از هر گونه شروبدی او را محفوظ نگاه
می دارند ]🌺
🍃روايت بخاري ومسلم ازسیدنا أبومسعودبَدْری رضی الله عنه🍃
💞آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَاوَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرلَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلَانَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِين💞َ
💞یادخداآرام بخش دلهاست💞
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
💐💐﷽💐💐
📚داســــتان کــــوتاه📚
ارزش زندگی
روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهد. اوضاع آنقدر خطرناک بود که همه فکر می کردند هر دوی آنها غرق می شوند. و اگر غرق نشوند حتما در بین صخره ها تکه تکه خواهند شد. ولی آن مرد با تلاش فراوان پسر بچه را نجات داد.آن مرد خسته و زخمی پسرک را...
به نزدیک ترین صخره رساند. و خود هم از آن بالا رفت. بعد از مدتی که هر دو آرامتر شدند. پسر بچه رو به مرد کرد و گفت: «از اینکه به خاطر نجات من جان خودت را به خطر انداختی متشکرم» مرد در جواب گفت: «احتیاجی به تشکر نیست. فقط سعی کن طوری زندگی کنی که زندگیت ارزش نجات دادن را داشته باشد!
🍃🌺🍃🌺🍃
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷❤️🌷🌷❤️
👌به غفلت مگذران ای دل، تو ایام جوانی را🍃
👌که هرگزکس نمی یابد,دوباره زندگانی را🍂
👌برای حاصل دنیا پریـشانی مکن هرگز🍂
👌که حاصل هیچ میبینم من این دنیاےفانےرا🍂
👌دو روز عمرخودراصرف ذکرحضرت حق کن🍃
👌که از ذکر خــدا یابےحیات جاودانی را🍂
✅
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀
🌀
🌀
🌀
#آموزنده
🌀
♦️با یکی از دوستانم سوار تاکسی شدیم.هنگام پیاده شدن دوستم به راننده تاکسی گفت:
ممنون آقا،واقعا که رانندگی شما عالی است.
راننده با تعجب گفت:جدی میگویید یا اینکه داری مرا دست می اندازی؟!
دوستم گفت:نه جدی گفتم . خونسردی شما در رانندگی در چنین خیابان های شلوعی قابل تحسین است.
شما بسیار خوب رانندگی نموده و قوانین را رعایت میکنید.
راننده لبخند رضایت بخشی زد و دور شد.
از دوستم پرسیدم : موضوع چی بود؟!
گفت سعی دارم " عشق " را به مردم شهر هدیه کنم!
با صحبت های من آن راننده تاکسی روز خوشی را پیش رو خواهد داشت .
رفتار او با مسافرانش خوب تر از قبل خواهد بود،مسافران نیز از رفتار خوب راننده انرژی میگیرند و رفتارشان با زیر دستان،فروشندگان ، همکاران و اعضای خانواده خوب خواهد بود.
به همین ترتیب خوش نیتی و خوش خلقی میان حداقل هزارنفر پخش خواهد شد.
من هر روز با افراد زیادی روبرو میشم.
اگر بتوانم فقط 3 نفر را خوشحال کنم،بر رفتار 3 هزار نفر تاثیر گذاشته ام .
گفتن آن جملات به راننده تاکسی هیچ زحمتی نداشت . اگر با راننده دیگری برخورد کنم او را نیز خوشحال خواهم کرد .
در ادامه مسیر ، از ساختمان نیمه تمامی گذشتیم که در جلو ساختمان ،5 کارگر مشغول خوردن صبحانه بودند .
دوستم ایستاد و گفت: شما کار فوق العاده ای انجام داده اید،شغل سخت و خطرناکی دارید . این ساختمان کی تمام میشود؟!
یکی از کارگران با اکراه گفت :دوماه دیگر .
دوستم گفت : واقعا ساختمان زیبایی است . باید به کارتان افتخار کنید.
از کارگران فاصله گرفتیم دوستم گفت : وقتی کارگران حرف های مرا هضم کنند ، احساس خوبی به انها دست خواهد داد و از خوشحالی انها بخشی از شهر به نحوی بهره مند میشود . هرگز این کار را دست کم نمیگیرم و مایوس نمیشوم .
خوشحال کردن مردم یک شهر کار ساده ای نیست اما اگر بتوانم چند نفر را خوشحال کنم کار بزرگی انجام داده ام. روح روح زندگي ما همين عشق است.هر وجودي روحي دارد و روح زيست اصلي ما عشقي است كه مي آفرينيم و نثار هستي مي كنيم.
حال آنكه برخي از ما با يك ادبيات ناپسند در پي فرصتيم كه همديگر را تحقیر كنيم؛
واااي چقدرر چاق شدي!
موهاي سفيدتم كه كم كم در اومد
اينهمه كار ميكني براي اينقدرر در آمد؟!
تو واقعاً فكر ميكني در اين امتحان قبول ميشي؟!
و....
اين جملات و امثال آنها كاملاً مخرب نيروي عشق هستند و عشق را از رابطه ها گريزان مي كنند.اگر بتوانيم زيبايي را در نگاه خودمان جاي دهيم اصولاً عشق است كه از وجود ما ساطع ميشود.
بياييم جريان عشق را در زندگي خود جاري كنيم.
🌀
🌀
🌀 مطالب آموزنده در کانال↙️
🌀
🌀
🌀 🈂🈂🈂🈂🈂🈂
🌀
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✍💎
برای خنديدن وقت بگذاريد، زيرا موسيقی قلب شماست.
براي گريه کردن وقت بگذاريد، زيرا نشانه يک قلب بزرگ است.
براي خواندن وقت بگذاريد، زيرا منبع کسب دانش است.
براي رؤيا پردازی وقت بگذاريد، زيرا سرچشمه شادی است.
برای فکر کردن وقت بگذاريد، زيرا کليد موفقيت است.
برای کودکانه بازی کردن وقت بگذاريد. زيرا ياد آور شادابی دوران کودکی است.
برای گوش کردن وقت بگذاريد، زيرا نيروی هوش است.
برای زندگی کردن وقت بگذاريد، زيرا زمان به سرعت میگذرد و هرگز باز نمیگردد.
مأموريت ما در زندگی بدون مشکل زيستن نيست، با انگيزه زيستن است.
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯
📚داستان واقعی و آموزنده ارسالی اعضاء ڪانال داستان وپند
♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️
قسمت اول
#طمع
سلام خدمت داداش امین
روزی روزگاری
یک همسایه داشتیم که تازه بادختری که زندگی
خوب وروشنی داشت
ازدواج کرد
وارد خانه خودشون
شدند پسره تحصیلات کرده
و بیکار بود واز کار بعد تحصیل
خبری نبود
بعد ماه عسل و ازسفر آمدند
به خانه خودشون
وچون ازسختی سفرحسابی
خسته بودند،استراحت کردن
و در روزهای اول
خونه پدرومادرشوهر
و مهمانی فامیلی
ورفتن به خونه پدرومادرودیدن آنها
و رفتن پارک و بازار
و خوشگزارنی وقدم زدن بود
اماپسر بیکاربود و بعدها
پسریعنی آقاداماد به دختره قول داد
که برایش زندگی فراهم کند که نمونه
باشد
گذشت و گذشت تا بازار مشغول
میوه فروشی شد تا هم خرج
خونه دربیاد وهم خرج زندگیشو
مشغول کار شد بعدمدتی
خبرخوشی شنیدن عروس خانم حامله شد و دختر دار شد
وپسریعنی شوهراو کلی شاد وشیرینی
که دختردارشدن
بعد پنج سال از زندگیشون گذشت
ودخترشون بزرگ شد زندگیشون بدنبود
📚داستان های واقعی و آموزنده در کانال داستان و پند📚
🎯 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️
🎯🎯🎯🎯🎯
🎯🎯🎯🎯🎯
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯🎯
📚داستان واقعی و آموزنده ارسالی اعضاء ڪانال داستان وپند
قسمت آخر
#طمع
تا که پسره از کارش گله دارشد
که حسابی ضرر دارد وسود....ندارد
چون فقط سرمایش یه دوچرخه بود
که باهاش میرفت کاروبرمی گشت
صبح میرفت شب برمیگشت
هر چی در میاورد هم خرج خونه وکرایه خونه و زن وبچه اش میشد
حسابی درآن روزهای که پشت سرهم
گله دارمی گذشت
گفت کارم را تغیردهم ومشغول
هرکاری که نون آورخوبی باشد
حسابی تو فکر کار بود و سرمیزد
بازار
مغازه ها
شرکتها
بنگاه ها
وهرکارهای دیگر
تا به نتیجه ایی رسید که بره دورتر
وبالاتر بلکه شغل خوب وپردآمدی دربیاره
تو یه فروشگاه بزرگ سوپری
مشغول کار شد
اما آنجا که مشغول شد احساس
رفاه را درآنجا حس کرد
و گفت من همین جا کار کنم تاجبران
خسارت هر لحظه زندگیمو بکنم
مثلا تلویزیون و اجاق گاز کولر
و غیره تجهیزات را
از همین کارشروع کرد
و کار پرد درآمد را همونجااحساس
کردومزه خوب زندگی رو یواش یواش چشید
کار کرد وکار کرد وطمع را
آن وقت هاوارد زندگی او شد
واحساس
خوش وخوشی زندگی را با
طمع جایگزین شد
تا از کار وبرای ساخت بهترین
روال زندگی خود وقت طمع رامی شناسد
و از بس کور طمع بود
به زن وبچه خود کم میرسیدوکم
نگاه می کرد
مثل ربات برقی شده بود
ازصبح میرفت وشب میومد
ودوباره فردا هابهمین روال
تا که گذشت
وگذشت
تا بخود آمد دید
در لحظه های تاریکی زندگی
که رسیدگی نمی کرد
بازن وبچه اش
زنش در لحظات رفتن اوبه کار
گناه هم کشیده شده
جای خالی شوهرش رابا دوستای بد میگذروند
این داستان واقعی است ونتیجه طمع
که انسان را کورمی سازد
📚داستان های واقعی و آموزنده در کانال داستان و پند📚
🎯 پایان
🎯🎯🎯🎯🎯
🎯🎯🎯🎯🎯
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
🌀♥️🌀♥️🌀
🌀 داستان کوتاه نوه خوب من 🌀
♥️حامد با اصرار سوار ماشین پدرش شد ،هر کاری کردند از ماشین پیاده بشه نشد که نشد. پدر و مادرش فکر میکردند اگه بفهمه بابا بزرگ رو میخوان ببرن خونه سالمندان و اون دیگه نمی تونه پدر بزرگش رو ببینه قیامت به پا میکنه،اما اینطور نشد،خیلی اروم نشست صندلی جلوی ماشین، مثل آدم بزرگها،بابا بزرگ هم مات و مبهوت نشسته بود صندلی عقب و غرق در خیالات خودش بود، وهر چند حالش خوب نبود از بی احساسی حامد کوپولو تعجب زده بود ولی به روی خودش نمی آ اشورد،به اولین خیابان که رسیدند حامد رو به باباش کرد وپرسید :بابا اسم این خیابون چیه؟باباش جوابش رو داد،اما حامد ول کن نبود،اسم تمام خیابونها رو دقیق دقیق میپرسد،بلاخره حوصله باباش سر اومد با ناراحتی پرسید:بچه جون اسم این خیابونها رو میخوای چیکار کنی؟به چه دردت میخوره؟
حامد با صدای معصومانه اش گفت:بابایی میخوام اسم خیابونها رو خوب خوب یاد بگیرم تا وقتی تو هم مثل بابابزرگ پیر شدی ببرمت اونجا تنها زندگی کنی،دنیا رو سرش خراب شد،نگاهی از آیینه به پدر پیرش کرد، خودش رو اون پشت دید،از همون جا بسرعت دور زد ،و برگشت بطرف خونشون،
حامد کوچولو اون جلو یواشکی داشت میخندید. برگشت و دستای داغ و تب دار بابابزرگش رو تو دستای کوچیکش محکم فشار داد ،اشک از چشمهای پیرمرد سرازیر بود.
♥️🌀♥️🌀♥️
🌀🌀🌀🌀🌀
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
💊چهار ویتامین برای زندگی زیبا
🌺 شادی
🌺 سلامتی
🌺 شانس
🌺 عشق
زندگیتان سرشار از این ویتامینها👌
💊💊💊💊♥️💊💊💊💊
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨