#تذکرانه👌
مردی نزد پیامبر(ص) آمده و گفت:
در پنهان به گناهانی چهارگانه مبتلا هستم؛ زنا، شرابخواری، سرقت و دروغ. هر کدام را تو بگویی به خاطرت ترک میکنم.
پیامبر (ص) فرمود: دروغ را ترک کن.
مرد رفت و هنگامی که قصد زنا کرد با خود گفت: اگر پیامبر (ص) از گناه من پرسید، باید انکار کنم و این نقض عهد من است (یعنی دروغ گفتهام) و اگر اقرار به گناه کنم، حدّ بر من جاری می شود. دوباره نیّت دزدی کرد و همین اندیشه را نمود و درباره کارهای دیگر نیز به همین نتیجه رسید. به نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: یا رسولالله! تو همه راهها را بر من بستی، من همه را ترک نمودم.
📚میزان الحکمه، جلد 8، صفحه344
💥در چنین موقعیتی حساس است که بینش دینی ما دستور میدهد دروغ شوخی و جدی، هر دو باید ترک شود. و دروغهای کوچک نیز همچنین.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
داستان ملاقات دختر بزرگوار حاج محمد علی اراکی با امام زمان(عج)🌺🍃
آیت الله آقای حاج «محمد علی اراکی» یکی از علماء بزرگ حوزه علمیه قم است، کسی در تقوی و عظمت مقام علمیش تردید ندارد، مولف کتاب گنجینه دانشمندان در جلد دوم صفحه 64 نقل می کند. معظم له فرمودند: دخترم که همسر حجة الاسلام آقای حاج سید آقای اراکی است می خواست به مکه مکرمه مشرف شود و می ترسید نتواند، در اثر ازدحام حجاج طوافش را کامل و راحت انجام دهد. من به او گفتم: اگر به ذکر «یا حفیظ یا علیم» مقاومت کنی خدا به تو کمک خواهد کرد. او مشرف به مکه شد و برگشت، در مراجعت یک روز برای من تعریف می کرد که من به آن ذکر تکرار می کردم و بحمدالله اعمالم را راحت انجام می دادم. تا انکه یک روز در هنگام طواف، بوسیله جمعی از سوداینها ازدحام عجیبی را در طواف مشاهده کردم. قبل از طواف با خود فکر می کردم که من امروز چگونه در میان این همه جمعیت طواف کنم، حیف که من در اینجا محرمی ندارم، تا مواظب من باشد، مردها به من تنه نزنند، ناگهان صدائی شنیدم! کسی به من می گوید: متوسل به «امام زمان» (ع) بشو تا بتوانی راحت طواف کنی. گفتم:« امام زمان» کجا است؟ گفت: همین آقا است که جلو تو می روند. نگاه کردم دیدم، آقای بزرگوار پیش روی من راه می رود و اطراف او قدر یک متر خالی است و کسی در آن حریم وارد نمی شود. همان صدا به من گفت: وارد این حریم بشو و پشت سر آقا طواف کن. من فوراً پا در حریم گذاشتم و پشت سر حضرت ولی عصر (ع) می رفتم و به قدری نزدیک بود که دستم به پشت آقا می رسید! آهسته دست به پشت عبای آن حضرت گذاشتم و به صورتم مالیدم، و می گفتم آقا قربانت بروم، ای «امام زمان» فدایت بشوم، و به قدری مسرور بودم، که فراموش کردم، به آقا سلام کنم. خلاصه همین طور هفت بار طواف را بدون آنکه بدنی به بدنم بخورد و آن جمعیت انبوه برای من مزاحمتی داشته باشد انجام دادم. و تعجب می کردم که چگونه از این جمعیت انبوه کسی وارد این حریم نمی شود.
📜ملاقات با امام زمان (ع)، ص۹۵
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
💠امام موسی جعفر (علیه السلام) می فرمایند :
💢 در میان بنی اسراییل زن و شوهری صالح و نیکوکاری زندگی می کردند . یک شب مرد در خواب از مدت عمر خود آگاه شد و دید نیمی از عمرش در تمکن و گشایش است و نیمی دیگر در تنگدستی و فقر به سر می برد و از او می خواهد هر کدام را که دوست دارد به عنوان نیمه اول عمرش برگزیند .
او نیز اجازه خواست تا در این باره با همسرش مشورت نماید . فردا صبح خوابش را برای همسرش تعریف کرد همسرش از او خواست نیمه تمکن و گشایش را به عنوان نیمه اول برگزیند . چیزی نگذشت که دارای ثروت زیادی شدند همسرش هم از او خواست که ثروت به داست آمده درجهت رفع حوائج مردم استفاده نماید ، او هم چنین کرد . وقتی نصف عمرش به پایان رسید و زمان تنگدستی فرا رسید ، مرد در خواب دید که کسی به او می گوید : به جهت اینکه اموالت در راه انفاق و احسان به دیگران استفاده نمودی خدا نیمه ی دیگر عمرت را نیز با گشایش و تمکن همراه ساخته است .
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
❤️ تا توانی #دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
ﺭﻭﺯی ﻣﺮﺩی ﻓﻘﻴﺮ، ﺑﺎ ظرفی ﭘﺮ ﺍﺯ #ﺍﻧﮕﻮﺭ 🍇 ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ، ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ #تبسمی ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﻴﻜﺮﺩ،
🔻ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ #ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ #ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭﻓﻲ ﻧﻜﺮﺩ. ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ .
🤔ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ #ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ #ﺗﻨﻬﺎﺋﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻳﺪ !!
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺩﻳﺪﻳﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻡ؟ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ #ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ، ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﻠﺨﻲ #واکنشی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ #ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﻮﺩ .
🔸ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺯﯾﻦ ﺃﺧﻼﻗﻨﺎ ﺑﺎ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺑﺤﻖ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻟﻪ "
🔹هیچگاه ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺭا نشکنید...💔❌
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
🌿 داستان روح الامین و مرد بت پرست
🧚♂روح الامین روزی از پیشگاه خدا بانگ لبیک شنید. نمیدانست کدام بندهٔ مخلص، او را خوانده است. در زمین و آسمان گشت تا او را بیابد، اما پیدایش نکرد.
رو به سوی خدا آورد و گفت: راهی نما تا او را بیابم.
حضرت حق : به روم به فلان دير برو و بنگر۔
جبرئیل به آن دیر رفت و دید مردی به پای بتی افتاده و با حالی زار و با اخلاص تمام بت را صدا میزند.
برگشت و به خدا گفت: چگونه است که این مرد در دیر از بت یاری میجوید و تو پاسخش میدهی ؟
حضرت حق: او از راه راست دورافتاده است به غلط بت را صدا میکند؛ ولی میدانم که در قلب او چیست و در باطن چه میخواهد؟ او جز من کسی را ندارد. اکنون زبانش را هم به راه می آورم.
جبرئیل شنید که آن بت پرست زبانش هم به خدا خدا، گشوده شد.
پس ای مرغ ناتوان و نومید،بدان که درگاه او بارگاه نیازمندی است.
نه همه زهد مسلم میخرند
"هیچ" بر درگاه او، هم، میخرند
🔰داستانها و پیامهای عطار در منطق الطیر و الهی نامه
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
💠عدالت دقیق و عجیب خداوند!💠
روزى حضرت موسى(ع) از كنار كوهى عبور مىكرد، چشمهاى در آن جا ديد، از آب آن وضو گرفت، به بالاى كوه رفت، و مشغول نماز شد.
در اين هنگام ديد اسب سوارى كنار چشمه آمد و از آب آن نوشيد، و كيسه اش را كه پر از درهم بود از روى فراموشى در آن جا گذاشت و رفت.
پس از رفتن او، چوپانى كنار چشمه آمد تا آبی بنوشد چشمش به كيسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت.
سپس پيرمردى خسته، كه بار هيزمى بر سر نهاده بود كنار چشمه آمد، بار هيزمش را بر زمين گذاشت و به استراحت پرداخت.
در اين هنگام، اسب سوار در جستجوى كيسه ی پول خود به چشمه بازگشت و چون كيسهاش را نيافت به سراغ پيرمرد كه خوابيده بود رفت و گفت: كيسه مرا تو برداشته اى! چون غير از تو كسى اينجا نيست.
پير مرد گفت: من از كيسه تو خبر ندارم.
بحث بين اسب سوار و پير مرد شديد شد و منجر به درگيرى گرديد. اسب سوار، پيرمرد را كشت و از آن جا دور شد!
موسى(ع) كه ظاهر حادثه را عجيب و بر خلاف عدالت مىديد عرض كرد: پروردگارا! عدالت در اين امور چگونه است؟
خداوند به موسى(ع) وحى كرد:
آن پيرمرد هيزمشكن، پدر اسب سوار را كشته بود، لذا امروز توسط پسر مقتول قصاص شد.
پدر اسب سوار به اندازه همان پولى كه در كيسه بود به پدر چوپان بدهكار بود، امروز چوپان به حق خود رسيد.
به اين ترتيب قصاص و اداى دين انجام شد، و من داور عادل هستم.
📜بحارالانوار، ج 61، ص 117 و 118
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✨﷽✨
✍حاج اسماعیل دولابی (ره):
یکی از تجار بازار ورشکسته شد و چکهایش برگشت و طلبکارها زیر فشارش گذاشتند و درمانده شد. یکی از دوستانش که از ماجرا مطّلع شد به او گفت من مشکلت را حل میکنم؛ از فردا هر یک از طلبکارها که به سراغت آمد، هر چه گفت بگو: شما درست میفرمایید. فردا طلبکارها که آمدند و به او گفتند: تو به ما بدهکاری، گفت: شما درست میفرمایید. گفتند: این چکهای تو است که برگشت خورده است، گفت: شما درست میفرمایید. گفتند: باید بدهیهایت را به ما بپردازی، گفت: شما درست میفرمایید. خلاصه هر چه به او گفتند، او همین جمله را تکرار کرد.
.
آخرالامر طلبکارها به هم گفتند: این بندهی خدا از شدت فشار دیوانه شده است و چیزی هم که ندارد که بابت طلبهایمان از او بگیریم، پس بهتر است از طلبهایمان صرف نظر کنیم، بلکه لااقل حالش خوب شود و بتواند زن و بچهاش را سرپرستی کند. همه با هم توافق کردند و به او گفتند: ببین، این بدهیهای تو به ماست. گفت: شما درست میفرمایید. گفتند: ببین روی همهی آنها قلم کشیدیم و دیگر به ما بدهکار نیستی، گفت: شما درست میفرمایید. گفتند: این هم چکهای تو است که همه را پاره کردیم، گفت: شما درست میفرمایید. به این ترتیب تاجر ورشکسته از دست بدهیها و طلبکارها خلاص شد.
عصر آن روز همان رفیقش که این کار را به او یاد داده بود به سراغش آمد و از او پرسید: چه کردی؟ او هم ماجرا را تعریف کرد. همان رفیق مبلغ کمی از این تاجر طلب داشت، به او گفت: از دست طلبکارها که نجات پیدا کردی؛ اما حتما میدانی که فلان مبلغ به من بدهکاری. گفت: شما درست میفرمایید. گفت: باید این بدهیات را به من بپردازی. گفت: شما درست میفرمایید. گفت: شما درست میفرمایید که برای من پول نمیشود، گفت: شما درست میفرمایید. گفت: این شما درست میفرمایید را خودم به تو یاد دادم، گفت: شما درست میفرمایید.
.
در دستگاه خدا هم خوب است انسان اینگونه باشد و هر چه خدا و خوبان خدا به او میگویند و با او میکنند، بگوید شما درست میفرمایید و تصدیق کند و پذیرا باشد. البته خود این را هم خدا و خوبان به او یاد دادهاند.
📚مصباح الهدی صفحه 73
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
🍃🌷🍃
🌷🍃
🍃
💞واعظی خطاب به جماعتی گفت:
✍مردم! هرکس از شما که مىداند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!
کسى برنخاست.
👌گفت: حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است،برخیزد!
باز کسى برنخاست...!
✍گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید...❗️
🔔گیرم ای دوست قمار از همه عالم بردی
دست آخر همه را باخته می باید رفت...
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
گـنـاهـانـے کـہ دعـا را رد مےکنند:
امام سجاد(ع):
گناهانى كه دعا را رد مى كنند، عبارت انداز:
🔺بدى نيّتـــــ ،
شامل نیت های غیرالهی و شوم...
🔻بد ذاتـــــى ،
یعنی فرد دعاکننده، خیرخواه مردم نباشد،
حالت حسودی و یا خوشحالی از گرفتاری
مردم داشته باشد...
🔺نفـــــاق ،
یعنی با مردم دوروئی داشته باشد...
🔻یقین نداشتن به اجــابت دعـــا،
باید آنچنان یقین به اجابت داشته باشد،
گویا حاجات او همین الآن آماده است و
به سرعت برآورده می شود...
🔺به تأخير انداختن نمازهاى واجبـــ ،
تقرّب نجستن به خدا با نيكى و صدقه...
🔻بدزبانـــى و ناســـزا گفتن،
فحش و ناسزا نکته ای که مردم خیلی کم
به آن توجّه دارند...
📚معانى الأخبار، ص۲۷۱
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
⚜من حلال زاده بودهام
روزی متوکل عباسی در حالی که جمع کثیری از مردم در دربارش حاضر شده بودند نظرش به شخصی افتاد که وضع سایر مردم را نداشت.
از او سؤال کرد نامت چیست و از چه قبیلهای هستی؟ گفت نام من منصور و از قبیلهی بنی مخنث هستم.
متوکل عباسی پرسید بگو بدانم خلیفه بعد از رسول خدا که بود؟
گفت اسد الله الغالب و مظهر العجائب مولانا علی بن ابی طالب.
متوکل ناراحت شد و به غلامان دستور داد تا او را مفصل بزنند.
در همین حال غلامی به او رساند که بگوید ابوبکر. او هم گفت ای امیر ابوبکر.
متوکل سؤال کرد خلیفه دیگر کیست؟
گفت الطاعن بالرمحین و الضارب بالسیفین و المصلی القبلتین ابی الحسنین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب.(کسی که به دو نیزه میجنگید و با دو شمشیر ضربه میزد؛ کسی که به دو قبله نماز خواند؛ پدر حسن و حسین، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب).
باز متوکل امر کرد تا او را بزنند تا این که غلامی به او رساند که بگوید عمر. او هم گفت عمر.
برای سومین بار همان سوال متوکل تکرار شد و او گفت ابن عم الرسول و زوج البتول الذی انزل فیه «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون» مولانا مولی الثقلین علی بن ابی طالب. (پسر عموی رسول و همسر بتول است کسی که دربارهی او نازل شد «سرپرست شما خدا است و رسول خدا و کسانی که ایمان آوردند نماز را اقامه میکنند و زکات میدهند در حالی که در رکوع هستند» مولای ما مولای جن و انس علی بن ابی طالب).
بار هم متوکل دستور داداو را بزنند تا این که به او رساندند بگوی عثمان او هم گفت عثمان.
تا این که وقتی برای چهارمین بار متوکل از او سؤال کرد خلیفهی چهارم کیست؟ گفت یا امیر حجاج بن یوسف ثقفی.
متوکل گفت ای مردک این بار که نوبت علی بود چرا نام او را نبردی؟
گفت هر بار که نام علی را بردم امر به زدن کردی این بار از تو ترسیدم و نام حجاج ظالم را بردم تا در شأن و هم ردیف همان سه نفر باشد.
باز هم متوکل دستور داد او را بزنند.
متوکل از او سؤال کرد بگو بدانم عایشه افضل بود یا #فاطمه؟
به کنایه گفت: عایشه.
گفت: چرا؟
گفت زیرا که خداوند فرموده «فضل الله المجاهدین علی القاعدین درجة» یعنی «خداوند مجاهدین را بر کسانی که در خانه نشستند یک درجه برتری داده است» و عایشه بارها در بصره به جنگ با امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) برخواست در حالی که فاطمه هرگز از خانه برنخواست.
باز هم متوکل دستور داد او را بزنند.
متوکل گفت از طایفهی تو هیچکس شیعه نبوده است چگونه تو شیعه ای؟
گفت اگر امان دهی میگویم. گفت در امان هستی. گفت چون من حلال زادهام و مادر و جد و اجداد من زنا نکردهاند.
متوکل بسیار غضبناک شد و چون او را امان داده بود دستور داد او را از دربار و از بغداد خارج کنند.
📜دوبال برای پرواز (تولی و تبری) ص43 به نقل از کتاب أنساب النواصب
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
21.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠انسان در لحظه مرگ چه می بیند؟؟؟
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
16.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻ماجرای شیعه شدن جمعی از کشیش های مسیحی به دست آیت الله جهانگیر خان قشقایی
🎤 استاد مسعود عالی
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨