💫حضرت آدم(ع)
نام مبارک حضرت آدم(ع) که نخستین پیامبراست بیست وپنج باردرقرآن آمده است. امام صادق(ع) می فرماید:دلیل نامیدن آدم به این نام بدان خاطر است که او از ادیم وپوسته وقشر زمین آفریده شده است.
خداوند آدم را بدون پدر ومادر آفرید تا دلیلی باشد بر قدرت الهی. وی نهصد وسی سال عمر کرد وسرانجام در پی تبی طولانی وفات یافت.
آدم از دوبعد تشکیل شده است جسم وروح.خدا نخست جسم او را ساخت وسپس در روح خویش در او دمید واو را به صورت کامل زنده ساخت.
هنگامی که خداوند اراده کرد تا در زمین خلیفه ونماینده ای که حاکم زمین باشد قرار دهد فرشتگان از این خبر شگفت زده شدند وعرضه داشتند آیا در زمین انسانی را قرار می دهی که با گناه ومعصیت در آن فساد کند وبه خونریزی بپردازد در حالیکه ما آنگونه که در شان توست تو را منزه دانسته وبه شکرانه ات تو را مدح وستایش می کنیم. آنهاخود را به جانشینی در زمین سزاوار تر می پنداشتند اما خداوند با اسرار غیبی که بر آنان پوشیده بود پاسخ داد خداوند چیزی را می داند که آنان از آن آگاهی ندارند.پس از آفرینش آدم (ع) خداوند اسماء را به او آموخت تا در زمین توان یافته واز آن بهره مند گردد. از طرفی خداوند سبحان اراده فرموده بود که عینا به فرشتگان بنمایاند این آفریده جدید که به دیده حقارت بدان می نگریستند دارای دانش و شناختی برتر ازآنان است سپس از جانب خداوند به فرشتگان دستور رسید که چنین سنبل خلقت را مورد تکریم واحترام فوق العاده قرار دهند وبر آدم سجده کنند وهمه سجده کردند به جز ابلیس که سرپیچی کرد وتکبر ورزید واز کافران محسوب گشت.
پس از برگزیدگی آدم ومسجود فرشتگان قرار گرفتن به وی وزوجه اش از جانب خداوند دستور رسید که در بهشت مسکن گزینند وبه نعمتهای خدایی متنعم گردند ولی از یک درخت ممنوعه تناول نکنند ونزدیک آن نگردندولی شیطان به سراغ آنان آمدوآنهاراوسوسه کردوآنهارابافریبکاری ازمقامشان فرودآوردولباسهای کرامت واحترام ازاندامشان فروریخت وآدم وحوا سریع به اشتباه خودپی بردندوتوبه کردندولی خداوندآنهارااز بهشت به زمین فرود آورد وآنها را آگاه ساخت که باید در زمین اقامت کنند وآنرا آباد سازند وتا پایان عمرشان از آن بهره مند شوند.
آدم وحوا وقتی از بهشت دنیا اخراج شدند در سرزمین مکه فرود آمدند .حضرت آدم بر کوه صفا در کنار کعبه هبوط کرد از اینرو آنرا کوه صفا گویند که آدم صفی ا.. (برگزیده خدا)در آنجا وارد شد وحضرت حوا بر بالای کوه مروه (یعنی زن که منظور حوا است) فرود آمد ودر آن سکونت گزید.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
#داستانی از فضائل زیارت عاشورا
🌿در یزد مرد صالح و فاضلى بود که به فکر آخرت خویش بود و شبها در مقبره اى خارج شهر یزد که به آن مزار گویند، مى خوابید.
💠این مرد همسایه اى داشت که از کودکى در مکتب و غیره با هم بودند، تا اینکه بعدها آن کودک با بزرگ شدنش باج خواهى و پول زورگرفتن از مردم را انتخاب کرد و تا آخر عمر هم چنین مى بود، تا اینکه آن فوت شد و در همان مقبره مذکور دفن کردند.
🔴هنوز یک ماه نگذشته بود که حاج محمد على او را در خواب دید، با حالت زیبا و سر حال از نعمت!!
♦️او گوید: نزدش رفتم و به او گفتم: تو از کسانى نبودى که در باطن نیکو باشی و کار تو جز عذاب نتیجه اى نداشت، چگونه به این مقام رسیدى؟!
♨️آن مرد گفت: آرى مسئله همانطور است که تو گفتى، من تا دیروز در سخت ترین عذاب بودم،
🌺تا اینکه همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفت و او را در اینجا دفن کردند و اشاره کرد به مکانى که صد ذراع فاصله داشت
🌱و در همان شبى که او را به خاک سپردند، حضرت امام حسین(علیه السلام) سه بار به دیدن او آمدند.
🌺و در مرتبه سوم دستور فرمود: تا عذاب را از اهل این قبرستان بردارند، به این جهت حال من نیکو شد و در نعمت و وسعت قرار گرفتم.
🍀حاج محمدعلى گوید: با تعجب از خواب بیدار شدم، استاد اشرف آهنگر را نمى شناختم و جاى او را نمى دانستم، در میان بازار آهنگرها جستجو نمودم تا استاد اشرف را پیدا کردم.
🌟از او پرسیدم،آیا شما همسر دارى؟ گفت: داشتم، ولى دیشب فوت نمود و او را در فلان جا دفن کردیم.
💥از او پرسیدم: آیا همسر شما به زیارت امام حسین (علیه السلام) رفته بود؟ گفت: خیر.
❓پرسیدم: آیا مصیبت حضرت را مى نمود؟ گفت: خیر.
🔰پرسیدم: آیا او براى امام حسین مجلس مصیبت برپا مى کرد؟ جواب داد: خیر، منظورت از این سوالها چیست ؟
♻️ آن مرد داستان خواب خود را بیان کرد و گفت مى خواهم رمز آن ارتباط میان او و امام حسین را دریابم.
🔆استاد اشرف گفت: آن زن همواره به خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت...
📗منبع:شیخ عباس قمی، کتاب شریف مفاتیح الجنان
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
💫 ذالکفل پیامبر (ع)
🌹نام مباركش دو بار در قرآن آمده است.قرآن در مورد قومي كه به سويشان فرستاده شده مطلبي نفرموده اما مورخان بر اين عقيده اند كه او از فرزندان حضرت ايوب بوده ونام اصليش بشربن ايوب بوده است كه خداوند او را براي هدايت مردم روم فرستاده است.
وي مردم را به جهاد براي خدا دعوت مينمود اما مردم از او خواستند كه اگراز خدا بخواهي كه مرگ به سراغ ما نيايد جهاد خواهيم كرد.ذالكفل قضيه را در غالب مناجات به خدا عرضه كرد وخدا عمرشان را طولاني واورا كفيلشان قرار داد.
خداوند دعاي آنها را مستجاب نمود تا آنجائي كه صاحب فرزندان بسيار شدند تا جايي كه از عهده نگهداريشان برنيامدند ودر نتيجه از ذالكفل خواستند تا خداوند آنها را به وضع قبليشان برگرداند.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✍#دادگاه
در زمان خلافت حضرت علی (ع) در کوفه، زره آن حضرت گم شد و پس از چند روز نزد یک مسیحی پیدا شد. حضرت علی (ع) او را نزد قاضی برد و اقامه ی دعوی کرد که این زره از آن من است؛ نه آن را فروختهام و نه به کسی بخشیدهام و اکنون آن را نزد این مرد یافته ام. قاضی به مسیحی گفت: خلیفه ادعای خود را اظهار کرد، تو چه میگویی؟ مسیحی گفت: این زره مال من است، در عین حال گفته ی مقام خلافت را نیز تکذیب نمی کنم (ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد). قاضی رو کرد به حضرت علی (ع) و گفت: تو مدعی هستی و این شخص منکر است؛ بنابراین بر تو است که بر مدعای خود شاهد بیاوری. حضرت علی (ع) خندید و گفت: قاضی راست میگوید؛ ولی من شاهدی ندارم. قاضی روی این اصل که مدعی، شاهدی ندارد به نفع مسیحی حکم داد و او هم زره را برداشت و رفت؛ ولی مرد مسیحی که خود بهتر میدانست زره مال چه کسی است، پس از آن که چند گامی برداشت وجدانش برآشفت شد و برگشت و گفت: این روش حکومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نیست، از نوع حکومت انبیاء است و اقرار کرد که زره از آن امام علی (ع) است. طولی نکشید که او را دیدند در حالی که مسلمان شده بود و با شوق و ایمان زیر پرچم علی(ع) در جنگ نهروان میجنگید.
سایه، پیغمبر ندارد هیچ میدانی چرا؟ آفتابی چون علی در سایه ی پیغمبر است!
[۱]: اشتباه قاضی این است که طبق علمش که علی (ع) را خلیفه ی رسول خدا (ص) و معصوم از گناه و اشتباه میداند (یا باید بداند)، عمل نکرده و از آن حضرت نیز مانند دیگران شاهد میطلبد. (شاید علت لبخند آن حضرت که در ادامه میخوانید همین بوده است. )
📙داستان راستان / ۲۲ - ۲۱: به نقل از: بحار الأنوار ۵۹۸/۹: الامام علی صوت العدالة الانسانیة / ۶۳.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
روزی رسول خـــ💚ـــدا (ص) با عده ای از مسلمانان بیرون مسجد نشسته بودند در این هنگام چهار نفر سیاه پوست تابوتی را به سوی گورستان می بردند. پیامبر (ص) به آنان اشاره فرمودند:
که جنازه را بیاورید، چون جنازه را آوردند، حضرت روی او را گشودند و فرمودند: ای علی این شخص ریاحی غلام سیاه پوست بنی نجار است. حضرت علی (ع) فرمودند: هر وقت این غلام مرا می دید شاد می شد و می گفت: من تو را دوست دارم.وقتی رسول خـــ💛ـــدا (ص) این سخن را شنیدند، برخاستند و دستور دادند جنازه را غسل دهند. سپس لباس خودشان را به عنوان کفن برتن مرده نمودند و برای تشییع جنازه وی به راه افتادند و در بین راه صدای عجیبی از آسمان بلند شد.
🦋پیامبر (ص) فرمودند: این صدای نزول هفتاد هزار فرشته است که برای تشییع جنازه این غلام سیاه آمدند. سپس حضرت در قبر رفتند و صورت غلام را بر خاک نهادند و سنگ لَحَد را چیدند. وقتی کار دفن تمام شد، پیامبر (ص) به حضرت علی (ع) فرمودند: یا علی نعمت های بهشتی که بر این غلام می رسد ،همه بخاطر محبت و دوست داشتن توست.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
✍امام صادق عليه السلام:
پدرم مرا به سه چيز ادب آموخت و از سه چيز نهی فرمود.
سه نكته ادب اين بود كه فرمود:
👈فرزندم! هركس با دوست بد بنشيند سالم نمى ماند
👈و هر كس گفتارش را كنترل نكند پشيمان مى شود
👈و هر كس به جايگاه هاى بد وارد شود مورد بدگمانى قرار مى گيرد (زير سؤال مى رود)
✍و آن سه چيز كه مرا از آن نهى فرمود:
👈دوستى با كسى كه چشم ديدن نعمت كسى را ندارد
️ 👈و با كسى كه از مصيبت ديگران شاد مى شود
👈و دوستی با سخن چين.
📚 تحف العقول ص376
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
#یک داستان یک پند
💫شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد:
🌿در بازار بودم، اندیشه مكروهی در ذهنم گذشت.
سریع استغفار كردم و به راهم ادامه دادم.!
قدری جلوتر شترهایی 🐪🐪قطار وار از كنارم میگذشتند...
ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت كه اگر خود را كنار نمیكشیدم، خطرناك بود
🌹به مسجد رفتم و فكر میكردم همه چیز حساب دارد.
این لگد شتر چه بود؟!
💫در عالم معنا گفتند:
شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فكری بود كه كردی!
گفتم: اما من كه خطایی انجام ندادم...
گفتند: لگد شتر🐪 هم كه به تو نخورد!
👌اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد، حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد کند...
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
🌹حضرت علي علیه السلام دوران نوجواني را از سه جهت بسيار حسّاس بيان ميكند:
1⃣ اوّل اينكه قلب نوجوان مانند زمين، خالي و مساعد است كه هرچه در آن بكاري همان درو ميكني.
2⃣ دوم اينكه دوران نوجواني را زودگذر ميداند و گوشزد ميفرمايد سريعاً آن را دريابيد.
3⃣سوم اينكه شيطان در اين زمان به نوجوان زياد روي ميآورد و لازم است براي آن پناهگاه خوبي در نظر گرفت كه بهترين پناهگاه، قرآن كريم، ائمه عليهمالسلام و ادعيه ميباشد.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
2.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پــروردگــارا
در این شب دل انگیز
آنچه را که بیصدا🌸🍃
از قلب عزیزانم گذر کرده
در تقدیرشان قرار ده
تا لذتی دو چندان را
برایشان به ارمغان بیاورد
شبتون بخیر و سراسر آرامش
در آغوش پر از مهر خدا باشید🌙🌸🍃
10.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسن(ع) جان!
من هم وضو گرفتنم
مثل آن پیرمرد است!
بیا با حسین(ع)
وضویم را ، وضو کن!
#امامحسنمجتبی 🖤
شهادت امام حسن مجتبی تسلیت باد
#قضاوت های امام علی(ع)
💫در زمان خلافت امیرالمومنین علیه السلام مردي کوهستانی با غلام خود به حج می رفتند، در بین راه غلام مرتکب تقصیري شده مولایش او را کتک زد. غلام بر آشفته، به مولاي خود گفت: تو مولاي من نیستی بلکه من مولا و تو غلام من می باشی. و پیوسته یکدیگر را تهدید نموده به هم می گفتند: اي دشمن خدا! بر سخنت ثابت باش تا به کوفه رفته تو را به نزد امیرالمومنین علیه السلام ببرم.
👈چون به کوفه آمدند هر دو با هم نزد علی رفتند و مولا (ضارب) گفت: این شخص، غلام من است و مرتکب خلافی شده او را زده ام و بدین سبب از اطاعت من سر برتافته، مرا غلام خود می خواند.
دیگري گفت: به خدا سوگند دروغ می گوید و او غلام من می باشد و پدرم وي را به منظور راهنمایی و تعلیم مسائل حج با من فرستاده و او به مال من طمع کرده مرا غلام خود می خواند تا از این راه اموالم را تصرف نماید.
🌹امیرالمومنین علیه السلام به آنان فرمود: بروید و امشب با هم صلح وسازش کنید و بامدادان به نزد من بیایید و خودتان حقیقت حال را بیان نمایید.چون صبح شد، امیرالمومنین علیه السلام به قنبر فرمود: دو سوراخ در دیوار آماده کن!
☀️فردای آن روز دو مرد آمدند و مردم نیز در اطرافشان ازدحام کرده می گفتند: امروز مشکل تازه اي براي امیرالمومنین روي داده که از عهده حل آن بر نمی آید!
🌹 امام علی علیه السلام فرمود: چه می گویید؟ آنان شروع کردند به قسم خوردن که من مولا هستم و دیگري غلام.علی علیه السلام به آنان فرمود: برخیزید که می دانم راست نمی گویید، و آنگاه به آنان فرمود: سرتان را در سوراخ داخل کنید، و به قنبر فرمود: زود باش شمشیر رسول خدا صلی الله علیه و آله را برایم بیاور تا گردن غلام را بزنم، غلام از شنیدن این سخن بر خود لرزید و بدون اختیار سر را بیرون کشید، و آن دیگر همچنان سرش را نگهداشت.
✨امیرالمومنین (ع) به غلام رو کرده، فرمود: مگر تو ادعا نمی کردي من غلام نیستم؟
گفت: آري، ولیکن این مرد بر من ستم نمود و من مرتکب چنین خطایی شدم.
پس آن حضرت علیه السلام از مولایش تعهد گرفت که دیگر او را آزار ندهد و غلام را به وي تسلیم نمود.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
پرهیز از غضب🔥
مردی خدمت پیامبر رسید و عرض کرد: یا رسول الله! مرا چیزی بیاموز که باعث سعادت و خوشبختی من باشد. حضرت فرمود: «برو و غضب نکن و عصبانی مباش!» مرد گفت: همین نصیحت برایم کافی است.
سپس نزد خانواده و قبیله اش بازگشت. دید پس از او حادثه ناگواری رخ داده است؛ قبیله او با قبیله دیگر اختلاف پیدا کرده و مقدمه جنگ میان آن دو آماده است و کار به جایی رسیده که هر دو قبیله در برابر یکدیگر صف آرایی کرده، اسلحه به دست گرفته اند و آماده یک جنگ خونین هستند. در این حال، مرد برانگیخته شد و بی درنگ لباس جنگی پوشید و در صف بستگان خود قرار گرفت.
ناگاه اندرز پیامبر اکرم(ص) که فرموده بود: غضب نکن، به خاطرش آمد. فوری سلاح جنگ را بر زمین گذاشت و به سوی قبیله ای که با خویشان او آماده به جنگ بودند، شتافت و به آنان گفت: مردم! هرگونه ضرر و زیان مثل زخم و قتل...که از جانب ما به شما وارد شده و علامت ندارد (ضارب و قاتلی معلوم نیست)، به عهده من است و من آن را به طور کامل از مال خود می پردازم و هرگونه زخم و قتل که ضارب و قاتلش معلوم است، از آنها بگیرید.
بزرگان قبیله پیشنهاد عاقلانه او را شنیدند، دلشان نرم شد و شعله غضبشان فرو نشست و از او تشکر کردند و گفتند: ما هیچ گونه نیازی به این چیزها نداریم و خودمان به پرداخت جریمه و عفو و گذشت سزاوار
هستیم. بدین گونه، با ترک غضب، هر دو قبیله با یکدیگر صلح و آشتی کردند و آتش کینه و عداوت در میانشان خاموش گردید.
📜داستان های بحارالانوار، قم، دارالثقلین، ۱۳۷۷، ج ۳، ص۲۷۷
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨