eitaa logo
صَـبــاࢪ | ‌𝘚𝘢𝘣𝘢𝘳
559 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
790 ویدیو
13 فایل
-「 بِٮــم‌ࢪَب‌‌صَـبــٰاࢪ」 "زندگی"عطرخوشی‌بودکه‌ازشیشه‌پرید شاهدم‌آن‌گل‌سرخی‌ست‌که‌درتقویم‌است ؛ وهمه‌چیزاز¹⁴⁰³.³.³شروع‌شد(: صبار:بسیارصبور ′‌ تقدیم‌به‌محضرمبارک‌سالارشهیدان‌خدمت ′
مشاهده در ایتا
دانلود
رئیسی‌عزیزخستگی‌نمیشناخت .🙂💔
دوست دارم به جایی برسم که در هر حالی احساس نیازم به تو در اوج باشد ، چه وقتی که زمین و آسمان مثل دو سنگ آسیاب مرا در بر بگیرند و چه وقتی که چرخ گردون لحظه لحظه بر مدار میلم بچرخد چون تو مهربانی می توانم آرزویی این چنین داشته باشم . آقای من مرا به آرزویم میرسانی ؟ دوستت دارم مهربان من !
وَ لَوْ لَمْ یُصَافِحْ رِجْلُهُ صَفْحَةَ الثَّرَى لَمَا كُنْتُ أَدْرِي عِلَّةً لِلتَّيَمُّمِ و اگر قدم هایش به خاک نرسیده بود دلیلی برای تیمم پیدا نمی کردم
آن‌چنان‌دردل‌من‌نقش‌خوش‌انداخته‌ای کزهمه‌خلق‌جهان‌غیرتومی‌پرهیزم ..♥️
″بِسمِ‌رَبِّ‌آسِداِبراهیم″ سَلَامٌ‌عَلَى‌إِبْرَاهِيمَ﴿۱۰۹﴾ درودبرابراهيم كَذَلِكَ‌نَجْزِي‌الْمُحْسِنِينَ﴿۱۱۰﴾ نيكوكاران‌راچنين‌پاداش‌میدهيم إِنَّهُ‌مِنْ‌عِبَادِنَاالْمُؤْمِنِينَ﴿۱۱۱﴾ درحقيقت‌او‌ازبندگان‌باايمان‌مابود
- فارحم قـلـبی یا أبی . بابای من ، هوای قلبم را داشته باش 🌱🪄 . -
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیدارشون‌باخانواده‌های‌شهدای‌ مقاومت‌درعراق|بهمن۱۳۹۹ . _فقط‌عربی‌حرف‌زدنشون>>🥲♥️
كَأَنَّ ضُلُوعِي تُنَادِيكَ انگار استخوان‌ هایم صدایت می‌زنند ..
دلنوشته فضه سادات حسینی راجع به بابا ابراهیم، گوینده و مجری آخرین گفتگوی تلویزیونی سیدالشهدای خدمت: من حاج آقا را ورای جایگاه سیاسی، علمی و اعتقادیشان، مثل پدرم دوست داشتم. هم دقیقا همسن بودند و هم به لحاظ ظاهری شبیه. خیلی برایم عزیز بودند. تقریبا همه هم از این موضوع خبر داشتند. برای گفتگوی آخر که همین چندروز قبل رفته بودم، چشمهای حاج آقا خیلی قرمز بود، خیلی خسته بودند. کانال ایتا جهان نیوز دلم خیلی برایشان میسوخت ولی مثل همیشه با لبخند و آرامش آمدند داخل سالن. باهمه سلام علیک کردند. با نیروهای خدماتی، عوامل برنامه، کارکنان دفتر، با همه، تک به تک مثل همیشه خسته نباشید گفتند به همه و بابت زحماتی که میکشند، تشکر کردند. در طول گفتگو و بعد از برنامه هم چند بار قدردانی کردند.
صَـبــاࢪ | ‌𝘚𝘢𝘣𝘢𝘳
وقتی گفتگو تمام شد عکاس آمد گفت: حاج آقا اجازه بدید یه عکس دیگه بگیرم، عکس آخره! حاج آقا خندیدند و گفتند ۸۰۰ تا عکس از من گرفتی! یکی از مسئولان دفتر گفت حاج آقا عکس آخر فرق میکند! نشستند، لبخند زدند و عکس آخر را گرفتند … باز با همه صحبت کردند، خدا قوت گفتند و تاکید کردند خیلی ‏زحمت میکشید! بعد هم گفتند این بار خیلی فاصله افتاده از گفتگویم با مردم، قول داده بودم زود به زود باشد، دیر شده! دفعه بعد باید زودتر قرار گفتگو بگذاریم! قول داده ام به مردم! موقع رفتن هم وقتی رسیدند مقابل یکی از نیروهای خدماتی، گفتند از برنامه صبح تا حالا دارید زحمت میکشید، خسته شدید! یکی از همراهانشان گفت: تازه حاج آقا فردا هم میان استادیوم، جشن روز دختر! حاج آقا گفتند خیلی زحمت میکشن، خسته میشن! به همه حواسشان بود جز خودشان! حاج آقا! شما خستگی را خسته کردید! خواب به چشمهایتان حرام بود! کانال تلگرام جهان نیوز حاج آقا، آن شب هم خواستم بگویم: میشه یه عکس باهاتون بگیریم؟! باز هم رویم نشد! و به دلم ماند حسرت یک عکس با شما! گفتم دفعه بعد حتما میگویم اما … خیلی دلم میسوزد حاج آقا خیلی مظلوم بودید خیلی آزارتان دادند خیلی طعنه شنیدید خیلی زحمت کشیدید شبانروز تلاش کردید برای همه ما برای مردم ولی کاش اینقدر زود نمیرفتید البته حالا دیگر فرصت استراحت دارید فقط حواستان به ما هم باشد از بهشت به این دختر بیقرارتان هم سفرتان به سلامت خادم مهربانِ امام الرئوف دخترتان - فضه سادات عکس آخر فکر کنم همین بود، با همین لبخند مهربان