eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
68 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
جمعه جمعه رفت و من پای قرارت بیقرار مانده‌ام پای قرارت چشمِ من در انتظار ای جهاندار و جهان‌ بخش زمان مولای من بی تو دل دارد به لب سازِ پرستوی بهار کی دهی آن مژده ی وصلت به این سرگشته‌ را در میانِ باغ بینم روی مجذوبِ نگار باز دلتنگی تو ما را به هر جا می کشد گاه در کرببلا و سامرا سردابِ یار عصرِ جمعه گریه بر شاهِ شهیدان میکنی همچو بارانِ بهاری بر کویرِ شوره زار کی رسد عطرِ نسیمت ای گلِ زهرا بیا تا جهان خرم شود تحتِ لواء شهریار هستی محرابی
برگرد ای مسافر تنهای جاده ها زیرا به دست توست تمام اراده ها برگرد ازسفر که ببینی به چشم خویش تلخی روزگار همه خانواده ها ماجمعه جمعه مست خیال تو میشویم هستیم بی خیال تمامی باده ها جان را فقط به شوق ظهورت نداده ایم شرمنده ایم از تو برای نداده ها شاید همین نیامدنت نعمت خداست ماییم و انتظار تو و استفاده ها روز فرج سوار به مرکب که آمدی دستی بکش به روی سر ما پیاده ها بی خود نزن به این در و آن در،بگو دلم آقا کدام آرزویت را نداده - ها ...؟! محمدحسن بیات لو
سالها گریه سالها روضه همه ی عمر مجتبی روضه روزگارش گذشت با روضه کوچه،در،طشت چندتا روضه بانی و روضه خوان و سینه زن است سوخته نام دیگر حسن است دوستانی چو دشمنان دارد گله از دست این و ان دارد کارد بر روی استخوان دارد گرچه هرروز میهمان دارد شان اورا کسی نفهمیده از مدینه حسن چه ها دیده کس نفهمید ابتلایش را در گذر بغض بی صدایش را جوشن زیر این عبایش را روی پا زخم آشنایش را غصه اش را خضاب کرد حسن مرگ را انتخاب کرد حسن وای اگر بی کس حرم باشی خسته از جان به هررقم باشی بین خانه اسیر غم باشی روزه باشی و تشنه هم باشی پر شکسته ز خاک پر بکشی زهر را جای اب سر بکشی چون حسن بی کسی به دهر نبود شان او طعنه های شهر نبود با کسی جز مغیره قهر نبود جگر پاره اش ز زهر نبود داغ ناموس بود بر جگرش به در خانه بود هر نظرش داغ انروز که رسیدند و چهل نفر داد میکشیدند و پدرش را غریب دیدند و مادرش را زمین کشیدند و همه قاتل شدند حتی در بی هوا رد شدند از مادر گرچه آماده ی جدایی بود به لب تشنه اش نوایی بود دلش انگار کربلایی بود وقت گریه به روضه هایی بود روضه ی ذبح از قفای سری زدن خواهری بپای سری سیدپوریا هاشمی
 هرکه دیدار من سوخته جان می آید.. یار من نیست،پی لقمه نان می آید بین این مردم بد، گریه رفیق خوبیست بهر دلداری من اشک روان می آید اینهمه خوبی‌شان کردم و راضی نشدند همه انگار که از من بدشان می آید بین هر جمعیت از دور مشخص هستم حسن آن است که با قد کمان می آید مادرت را وسط کوچه دودستی بزنند در بهار تو‌ همان وقت خزان می آید قاتل مادر من پیش رویم میخندد صبر از صبر عجیبم به فغان می آید تا به امروز ازآن کوچه نگفتم به کسی مگر آن فاجعه راحت به زبان می آید؟! جعده برخیز مرا زهر بده خسته شدم دم افطار شده صوت اذان می آید برو از خانه من ،من که حلالت کردم دارد عباس به اینجا نگران می آید طشت خونین مرا از نظرش دور کنید خواهر سوخته ام‌ سینه زنان می آید اگر امروز حسین آمده دور و بر من پیش او گوشه گودال سنان می آید سیدپوریا هاشمی
بخشی از یک ترکیب بند در فراق کربلا ( گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم ) ❣ کربلا در دل ما بوده ای و میمانی حاجت تک تک ما را تو خودت میدانی سالیانیست که دور از حرمت گریانم دیده ام در طلبت تار شد و بارانی شده‌ام پیر فراق تو ببین حالم را که شدی یوسف مصری و من آن کنعانی خواب شبهای تو احوال مرا در هم ریخت چه کنم در پس این بار غم و ویرانی دیده‌ام عکس تو را دید و دلم را لرزاند شده اوضاع دلم وضعیت بحرانی چه خروشی تو به اقلیم دل افکندی که شهر آشوب شد و ساحل آن طوفانی گرچه دوریم به یاد تو سخن میگویم بُعد منزل نبُود در سفر روحانی چه فراقی که عراقی و منم ایرانم با دل خوش به امّید سفر می مانم ✍شاعر : علی صمدی ◾️◾️🔸◾️◾️🔸◾️◾️🔸◾️◾️
🔳فاطمه بنت اسد" 🔳مادر بزرگوار حضرت امیرالمومنین (ع) 🔳قسمت اول : از نخستین زنان مسلمان است که نسبت به پیامبر بسیار مهربان بود. وی نخستین زنی بود که با پای پیاده به مدینه هجرت نمود و سرانجام در سال چهارم هجری دیده از جهان فرو بست.«فاطمه بنت‌ اسد بن‌ هاشم بن عبدمناف» جد سوم پیامبر (ص)، در مکه چشم به جهان گشود، نام مادر وی «فاطمه بنت هوم بن رواحة بن حجر بن عبد بن معیص بن عام بن لوی» (جد هشتم پیامبر (ص) می‌باشد؛ لذا این بانو هم قریشی (فرزندان عبدمناف) و هم‌ هاشمی (فرزندان‌ هاشم) می‌باشد. این بانو نخستین زن‌ هاشمی است که از شوهر‌ هاشمی فرزند‌دار شد. او دارای چهار پسر، به نام‌های «طالب»، «عقیل»، «جعفر»، «حضرت علی (ع)» و دو دختر به نام‌های «جمانه» و «فاخته» (ام‌هانی) می‌باشد . «او زنی صالحه و پاکدامن بود و گفته می‌شود، نسل «اسد» (پدر ایشان) از فاطمه ادامه پیدا کرد.» زمانی که رسول‌ خدا به سن هشت سالگی رسید، یکی از بزرگ‌ترین حامیان خود یعنی «جناب عبدالمطلب» را از دست داد که بعد از مادرش «آمنه»، یار و یاور پیامبر‌ (ص) بودند، از این زمان به بعد بود که مورد حمایت و سرپرستی جناب ابوطالب قرار گرفت و تا ده سال بعد از بعثت مورد حمایت این مرد بزرگ بودند. «حضرت ابوطالب» پیامبر (ص) را که در شرایط سخت از دست دادن جد بزرگوارش قرار داشت، به سفارش پدر بزرگوارش جناب عبدالمطلب به خانه آورد و وظیفه حمایت او را بر عهده گرفت، رسول‌ خدا تحت محبت شدید اهالی خانه از جمله فاطمه بنت اسد همسر جناب ابوطالب قرار گرفت. حضرت ابوطالب به خاطر محبت و علاقه‌ای که به پیامبر (ص) داشت و به سفارش پدر درباره آیندهٔ درخشان پیامبر (ص)، دمی از پیامبر (ص) جدا نشد و فاطمه بنت اسد نیز در این امر مهم؛ یعنی نگهداری و سرپرستی پیامبر (ص)، با ابوطالب همکاری می‌کرد و پیامبر (ص) را در مهر ورزیدن و نیکی کردن بر فرزندان خود مقدم می‌شمرد تا جایی که از طرف پیامبر (ص) به تلافی و قدر‌دانی به لقب «اماه» (مادر) مفتخر شد. رسول‌ خدا از این بانو چنین یاد می‌کند: «او پس از ابی‌طالب، بهترین خلق خدا به لحاظ رفتار با من بود و مادر دیگر من پس از آمنه بود. ابوطالب نیکی می‌کرد و صاحب سفره بود و فاطمه ما را بر طعامی که گرد می‌آورد، جمع می‌کرد و از هر غذایی که بود، سهم مرا از دیگران بیشتر می‌داد.» فاطمه بنت اسد، تنها زنی است که فرزند خود را در خانه کعبه به دنیا آورد، چون آثار وضع حمل در او پدیدار شد، به مسجدالحرام و نزدیک کعبه آمد و به خدای خود گفت: «پروردگارا!، من به تو و پیامبرانی که از سوی تو آمدند و به کتاب‌های آنان و به گفتار جدم، ابراهیم خلیل، ‌ ایمان دارم. خداوندا!، به حق کسی که این خانه را بنا کرده و به حق نوزادی که در رحم من است، این زایمان را برای من آسان گردان.» دعای فاطمه مستجاب شد. فاطمه بنت اسد، در قسمت پشت کعبه (یعنی پشت آن سمتی که درب آن است) ایستاده بود و رو به کعبه دعا می‌خواند که ناگهان پیش چشمان همه حاضران، دیوار خانه خدا از‌ همان قسمت شکاف برداشت و آن‌قدر از هم فاصله گرفت که فاطمه توانست از شکاف دیوار، وارد خانه خدا شود، جبرئیل امین او را به داخل کعبه برد و دوباره دیوار به هم آمد و داخل کعبه سه روز ماند و اهل مکه در کوچه و بازار این قصه را نقل می‌کردند. هر کسی از سیره‌نویسان که به شرح حال فاطمه بنت اسد، پرداخته است، او را از نخستین زنان مسلمان برشمرده است. «ابن‌جوزی» آورده است که او نخستین زنی بود که با پیامبر (ص) بعد از خدیجه (س) در مکه بیعت کرد.  «ابن ابی‌الحدید» روایت کرده است که فاطمه بعد از ده تن اسلام آورد و او نفر یازدهم و از نخستین مسمانان است. این بانوی با فضیلت پس از سال‌ها مبارزه و حمایت از دین خدا و رسول او و پرورش ولی او سرانجام در ۲۳ صفر سال چهارم هجری دیده از جهان فروبست.
🔳فاطمه بنت اسد" 🔳مادر بزرگوار حضرت امیرالمومنین (ع) 🔳قسمت دوم : امام صادق (ع) فرمودند: «بی‌گمان فاطمه بنت اسد مهربان‌ترین مردم به پیامبر (ص) بود و از پیامبر خدا شنید که می‌فرمود: بی‌گمان مردم در روز قیامت لُخت مادر زاد محشور می‌شوند، پس فاطمه بنت اسد گفت وای از رسوایی!» سپس پیامبر‌ خدا به او گفت: «من از خدا می‌خواهم که تو را پوشیده برانگیزد.» و نیز شنید که پیامبر (ص) از فشار قبر یاد می‌کند، پس گفت وای از ناتوانی، پیامبر (ص) خدا به او فرمود: «من از خدا می‌خواهم که از این (فشار قبر) کفایتت کند.» فاطمه بنت اسد وقتی بیمار شد، پیامبر (ص) را وصی خود قرار داد و وصیتش را به پیامبر (ص) نمود و پیامبر (ص) قبول کردند. روزی پیامبر (ص) نشسته بود که امیرالمؤمنین گریان نزدش آمد، پیامبر (ص) فرمود، چه چیزی گریانت کرده است. عرض کرد: مادرم فاطمه درگذشت؛ پیامبر (ص) فرمودند: «و نیز مادر من به خدا سوگند!» و شتابان برخاست و به درون خانه آمد، سپس به او نگریست و گریست. امام علی (ع) فرمودند: «چون مادر ما فاطمه بنت اسد درگذشت. پیامبر خدا او را در پیراهن خود کفن کرد و بر او نماز گزارد و بر او هفتاد تکبیر گفت و در قبرش فرود آمد و به اطراف قبرش اشاره می‌نمود، گویی که آن را فراخ و بر او هموار می‌کرد و از قبرش بیرون آمد، در حالی که اشک از چشمانش روان بود و بر قبر او خاک می‌ریخت، پس چون از قبرستان بیرون رفت، «عمر بن خطاب» به ایشان عرض کرد: ‌ای رسول‌ خدا دیدم کاری برای این زن کردی که برای هیچ کس نکردی حضرت فرمودند: ‌ای عمر این زن مادر من بود، پس از مادرم که مرا بزاد، ابوطالب احسان می‌کرد و صاحب سفره بود و ما را خوراک و طعام می‌داد، پس این زن همه سهمش را به من می‌داد و جبرئیل از سوی پروردگارم به من خبر داد که او اهل بهشت است و جبرئیل به من خبر داد که خدای عزوجل به هفتاد هزار فرشته فرمان داد تا بر او نماز بگذارند.  حضرت خطاب به فاطمه بنت اسد می‌فرمود: «رَحِمَک اللّه یا اُمّی بعد امّی». همچنین نقل شده وقتی از حضرت پرسیدند که شما این کار را با هیچکس نکردید، فرمود: «اِنَّهُ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ بَعْدَ أَبِی طالِب أَبَرّ بی مِنْها، اِنَّما أَلْبَسْتُها قَمِیصی لِتُکْتَسی مِن حُلَلِ الْجَنَّة وَ اضْطجعت مَعَها لِیُهَوّن عَلَیها ضغطة القبر» بعداز عمویم ابوطالب از او خوشرفتارتر برایم کسی نبود، لذا پیراهنم را به او پوشاندم تا با زینتهای بهشتی پوشانده شود و با او غمگین شدم تا ناراحتی‌های قبر بر او آسان شود. محل دفن فاطمه بنت اسد مقبره فاطمه بنت اسد -مادر بزرگوار حضرت امیر المومنین علیه‌السلام در بقیع قرار داشت. محتمل است قبری که در نزدیکی قبور ائمه (ع) قرار دارد، از آنِ فاطمه بنت اَسَد باشد.
🔳 ۲۳ صفر سالروز وفات حضرت فاطمه بنت اسد را به محضر شیعیان امیرالمومنین علیه السلام عرض تسلیت داریم
خشک سالی دلم را روضه ها آباد کرد بی خبر بودم حسین از نوکر خود یاد کرد ناگهان دیدم جهانم سوخت رنگ و رو گرفت آنقدر گفتم حسین این خاک مرده بو گرفت بوی خون بوی حرم بوی نسیم کربلا مست کرده جان عاشق را شمیم کربلا خلق باید درجنون باشد اگر لیلا تویی علت حزنی که دارد عصر عاشورا تویی کل ارضِِ کربلا را زندگی کردیم ما در میان روضه هایت بندگی کردیم ما سوختن را زندگی کردیم و آبادت شدیم با همین در بند بودن عبد ازادت شدیم یا لثارات الحسین اینگونه میریزد بهم حال مارا میکشاند عاشقان را تا حرم پرچمت هرجا که بالا رفت عاشورا رسید سوز هل من ناصرت این نسل را اینجا کشید ای که با نازت جوانان حجله را گم کرده اند بعد سی سال از شهیدان استخوان آورده اند مادری که درس داده ذبح اسماعیل را قبل محشر باز کرده صور اسرافیل را یا حسین روی لب دنیا طلبها شد شعار عاشقان را با هیاهوی زمین گیران چکار؟ عاشقان مست عبورند و به سامان میرسند بی حسینان آخرش روزی به پایان میرسند بوی سیب قتلگاهت را جهانی کرده اند لاله هایی که بعشق تو جوانی کرده اند
4_5773656761428871120.ogg
254.8K
همیشه شلوغه سرت بس که آقا کریمی تو غمهام سراغت میام ای رفیق قدیمی ای ارباب تو تکیه گاه محکم زندگیمی کی دیده که اربابی از داغ نوکر بمیره کی دیده با اشک گدا آقا گریش بگیره کریمه آقا نوکرا رو که یادش نمیره کرامتت آقا نداره تمومی دلیل اجابته هر ارزومی همیشه بردم آقا من ابروتو ولی تو اعتبارمی ابرومی معز المومنینی جانم حسن جان عزیز العالمینی جانم حسن جان کریم بن الکریمی جانم حسن جان وصی المرسلینی جانم حسن جان بند دوم غریبی تو کوچه و تو خونه حتی تو دنیا بمیرم که موندی با طعنه زنا عمری تنها نداشتی آقا واسه درد دلت چاهی حتی تا اسمت میاد سر رو دیوار خونه میزارم مثه تو تا تنها میشم اروم اروم میبارم یه عمره که از غربتت آقا آروم ندارم سفید شد موهات از غصه تو جوونی همیشه تو چشمت بود چادر خونی میریختی تو خودت آقا جون غماتو جواب دادی بدی رو دادی با مهربونی غم کوچه ها میشه بارون چشمات هنوز از بوی دود میسوزه نفسهات داره تکه تکه میشه این جگر وای داره میریزه خون دل از دل رو لبهات بند سوم تو گفتی حسین لا یوم کَ یومک روضه شروع شد تو گودال تنش زیر پای قاتل پشت و رو شد همونجا که زینب با نامحرما روبرو شد دویدن یعده سمت حرم یه عده گودال نگم که چه جوری جسم حسینت شد لگد مال حسین روو نی و زینب روی خاکا رفته از حال همه باهم به یطرف میدویدن همشون میدریدن و میبریدن یعده بردن انگشترو با انگشت یعده گوش و باگوشواره کشیدن یدفعه دنبال نیزه داره زینب یدفعه سپر میشه واسه یتیما یدفعه دنبال تکه های پیکر واویلا واویلا واویلا یا زهرا علیه السلام
خبرها حاکی از آن است می برّند سرها را به مادرها کسی آهسته‌تر گوید خبرها را نیستان در نیستان می‌شود شیرینی‌اش پیدا ببرّد گر کسی فصل رسیدن نی‌شکر‌ها را شما مرد خطر بودید، ‌ما اهل حذر بودیم شما رفتید و ما هرگز نداریم این جگرها را کلید ادّعا داریم و قفل اندر پی قفلیم شهیدان پشت سر اما نمی بندند درها را شهیدان زنده‌اند و مرگ بر مردارها گفتند گره کن مشت خود را تا بگویم مرگ‌برها را: اگر لعن است بر تزویر، ‌اگر مرگ است بر نیرنگ خدایا ریشه‌کن کن فتنه‌ها و فتنه‌گرها را کسی که مقصدش دریا و طوفان است مقصودش به ‌دل هرگز نگیرد طعنه‌های رهگذرها را چه پنهان، ‌تازگی‌ها خواب اقیانوس می‌بینم قفس تنگ است ای صیّاد،‌ واکن بال و پرها را
⚜شور احساسی امام رضا ع: بند اول: هر بار اومدم توی همون نگاه‌ اول رو گونه هام اشکامو دیدم موهای سرم سفیدتر از دفعه ی قبل شد هر دفعه که دوری کشیدم چه هوایی برا دل خستم داره حرم تو نیام که مریضم تو رئوفی گره توی کاره بده حاجتامو یه جوری عزیزم بند دوم: احساس میکنم با این همه گناهم آقا لطف تو از سرم زیاده تو مشهده تو هر دفعه کربلا رو خواستم پنجره فولاد تو داده می بینی که تو غربت دنیام من و بغلم کن خودت وطنم باش مثل آهو ضمانتمو کن تا آخر عمرم پناه منم باش