eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
68 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر روشه امام حسن (ع) از مسعود اصلانی ابري شدم به نيت باران شدن فقط مور آمدم براي سليمان شدن فقط بايد ز گوشه چشم تو کاري بزرگ خواست چيزي شبيه حضرت سلمان شدن فقط بايد به شيعه بودن خود افتخار کرد راضي نمي شوم به مسلمان شدن فقط دنياي ديگريست اسيري و بردگي آن هم به دام زلف کريمان شدن فقط لا يمکن الافرار ز تير نگاه تو چاره رسيدن است و قربان شدن فقط در خانه ي کريم کفايت نمي کند يک لقمه نان گرفتن و مهمان شدن فقط اين لطف فاطمه است و عشق است تا ابد سرمست از نواي حسن جان شدن فقط فکري براي پر زدن بال من کنيد من را اسير زلف امام حسن کنيد آقا شنيده ام جگرت شعله ور شده بي کس شدي و ناله ي تو بي اثر شده پيش حسين سرفه نکن آه کم بکش خون لخته هاي روي لبت بيشتر شده يک چشم خواهرت به تو يک چشم بین تشت تشت مقابلت پر خون جگر شده از ناله هات زينب تو هل کرده است گويا که باز واقعه ي پشت در شده اي واي از مصيبت تابوت و دفن تو واي از هجوم تير و تن و چشم تر شده مي گفت با حسين اباالفضل وقت دفن اين تيرها براي تنش دردسر شده موي سپيد و کوچه و تابوت و زهر و تير دوران غربت حسن اينگونه سر شده يک کوچه بود موي حسن را سپيد کرد يک اتفاق بود که او را شهيد کرد  
شعر روضه امام حسن (ع) از محتشم کاشانی برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند اول صلا به سلسله ی انبیا زد نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید زان ضربتی که بر سر شیرخدا زدند آن در که جبرئیل امین بود خادمش اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها افروختند و در حسن مجتبی زدند وانگه سرادقی که ملک مجرمش نبود کندند از مدینه و در کربلا زدند وز تیشه ی ستیزه درآن دشت کوفیان بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند پس ضربتی کزان جگر مصطفیدرید بر حلق تشنه ی خلف مرتضی زدند اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو فریاد بردر ِ حرم کبریا زدند روح الامین نهاده به زانو سر حجاب تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب   
شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ یاسر حوتی آيا شده بال و پرت آتش بگيرد هر چيز در دور و برت آتش بگيرد آيا شده بيمار باشی و نگاهت از نيش خند همسرت آتش بگيرد آيا شده يک روز گرم و وقت افطار آبی بنوشی ... جگرت آتش بگيرد آيا شده تصويری از مادر ببينی تا عمر داری پيکرت آتش بگيرد می گريم از روزی که می بينم برادر در کوفه موی دخترت آتش بگيرد می گريم از روزی که می بينم برادر از هرم خاکستر سرت آتش بگيرد آه ... از خنکهای گلويت بوسه ای ده تاقبل از اينکه حنجرت آتش بگيرد آقا بس است ديگر مگو از شعله هايت ترسم که جان خواهرت آتش بگیرد
شعر روضه امام حسن (ع) از هانی امیر فرجی دست و پا ميزني و بال و پرت ميريزد گريه ي خواهر تو روي سرت ميريزد بهتر است سعي كني اين همه سرفه نكني ورنه در طشت تمام جگرت ميريزد در تقلاي سخن گفتني اما نه... نه... جگرت از دهنت دور و برت ميريزد خبرش پخش شده زهر تو را خواهد كشت بي سبب نيست كه اشك پسرت ميريزد جگرت،بال و پرت،اشك ترت ريخت ولي چه كسي هست كه با نيزه سرت ميريزد؟  
زمـیـنـه احـسـاسـی- ویژه وداع با محرم و صفر سبک‌:نمیشه باورم،که وقت رفتنه‌( محمودکریمی) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـد اول چه زود تموم شد و،جمع میشه خیمه ها شفا و حاجتم بود،تو چای روضه ها دوماه کنار هم اینجا،به سینه می زدیم با هم حسین حسین حسین گفتیم،هر شب و دم به دم امیری یا حسین مولا( ۳ ) یا ثارالله ـــــــــــــــــــــ بـنـددوم روزای آخره،دلم پر از غمه وقت وداع با، ماه محرمه محرم و صفر خدا، چه زود تموم شدو گذشت مثل یه پلک زدن آقا،چه زودتموم شد وگذشت امیری یا حسین مولا(۳) یاثارالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـدسـوم باچشمای پر اشک،یه گوشه میشینم یعنی محرم سال،دیگه رو میبینم اگه که زنده بمونم،سال دیگه محرمت نوکری میکنم برات،بازم به زیر پرچمت امیری یا حسین مولا(۳) یاثارالله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـدچـهـارم یه عده بی ریا،خودی نشون دادند حتی شنیده ام آقا، براتو جون دادند هرکی اومدبایک امید،یه کاری روبدست گرفت این شب آخری حسین،بدجوردلم شکست گرفت امیری یا حسین مولا(۳) یاثارالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـدپـنـجـم موقع مردنم،برس به داد من توظلمت قبرم،توباش بیاد من به سینه میزنم برات،با چشمای ترم حسین دراون شب اول قبر،منتظرم حسین پیرهن سیاه روضه هات،میخوام بشه برام کفن توخونه سیاه قبر،بیا یه سر به من بزن امیری یاحسین مولا(۳) یا ثارالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بــنـد شـشـم چه سخته باورش،تموم شد این دوماه بخون تو روضه خون بازم، روضه قتله گاه بیا داداش حسین جونم،تا که من این دم آخر ببوسم اون زیر گلوتو،من عوض مادر امیری یا حسین مولا(۳) یاثارالله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـد هـفـتـم وابسته خودت،کردی منو حسین خدانیاره روزی که،بگی برو حسین کجا دارم برم آقا،جز در خونه شما یه لحظه ام منو رها،نکن تورو خدا امیری یا حسین مولا(۳) یا ثارالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به قلم: حسین رعنایی ۲۶ صفر ۱۴۴۳
نوحه وزمزمه شهادت امام رضا(ع): سبک : به سمت گودال ازخیمه دویدم من ... 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 عبا بروی سر، آمدی ای مولا/حجره ی دربسته، گشت تو را مأوا شرر به جانت زد،زهر جفاکاران/توان زکف دادی،وای براین دنیا وای رضا جانم، وای رضا جانم، وای رضا جانم وای رضا جانم 2 _________________ ساکن طوسی و،از وطنت دوری/بدون نزدیکان، غریب ومهجوری بروی خاک غم، فتاده ای تنها/قرین مرگی و، غمین ورنجوری وای رضا جانم... __________________ فتاده برخاک و، ابو ترابی تو/زدرد بسیارت، به پیچ وتابی تو زسوز زهرکین، کام تو شد عطشان/مثال جد خود،تشته آبی تو وای رضا جانم.... ________________ جواد تو آمد،در آن دم آخر/چو جان گرفتی تو،میوه دل در بر سرت بزانوی، پسر نهادی تو/سوی خدا پر زد، روح تو از پیکر وای رضا جانم....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نیمه شب بود و دفتر شعرم میهمان شه خراسان بود صحن های حرم همه نمناک خاطرم مانده است،باران بود در هیاهوی صحن گم شدم و خاطراتم همه دوباره شدند شعر اذن دخول میخواند و واژه ها نایب الزیاره شدند حرف های نگفتنی ام را همه را بی اراده میگفتم مثل هر بار،مثل کودکیم خودمانی و ساده میگفتم السلام علیک امام رضا کوله بارم بجز خجالت نیست بهتر از من ،خودت که میدانی مزد بی معرفت،زیارت نیست باز هم مهربان ترین آقا کنج ایوان مرا تو جا دادی خادمی راه را نشانم داد -این طرف می رسد به آزادی دل شب روضه منور تو به نظر،لیلة الرغائب بود طاق ایوان طلای صحن شما قبله هر نماز واجب بود آه از این فراق طولانی بین این دست و پنجره فولاد یک،دوسال است،مانده ام تنها دور از حوض صحن گوهرشاد من همان کودکم که گمشده ام جز شما مرهمی برایم نیست بغلم کن،دوباره،مثل قدیم نه حیاط و رواق جایم نیست من بدِ بد تو خوب خوب آقا تو بزرگ و من اوج نامردی حال و روز مرا که میدانی چه کنم تو بد عادتم کردی چاره ی درد های بی درمان یک بلیط قطار مشهد بود سر پناه دل پر از زنگار سایه ی آشنای گنبد بود گره کار ما به دست شماست بخدا یک نگاهتان کافیست همه جا رفته ایم و برگشتیم غیر این سرپناه،پناهی نیست کفتر رو سیاه،بی تاب است دور از شهر توست، میدانم... در خیالم،کنار گنبد تو دارم اذن دخول میخوانم.... 🔸شاعر: __________________
آقایمان آمد عبا روی سرش بود رنگ کبودی بر تمام پیکرش بود در کوچه یاد ماجرای کوچه افتاد یا فاطمه (س) یا فاطمه (س) ذکر لبش بود دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار پهلو گرفتن یادگار مادرش بود او در میان حجره‌ای دربسته اما صدها فرشته در کنار بسترش بود او دست و پا می‌زد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظه‌ها‌ی آخرش بود اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود یاد غریبی‌ها‌ی جد بی‌سرش بود مردم گریز کربلایم این‌چنین است آمد جواد (ع) و لحظه آخر برش بود اما به دشت کربلا جور دگر شد اربابمان بالای نعش اکبرش بود باید جوانان بنی‌ها‌شم بیایند تا این بدن را بر در خیمه رسانند حبیب باقرزاده
*** با سینه‌ای که آتش از آن شعله می‌کشید ناله برای کشته دیوار و در کشید او بود و خاک حجره و یک ناله ضعیف آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود گاه سحر به جانب جانانه پر کشید در انتظار آمدن میوه دلش پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید سینه زنان دریده گریبان پسر رسید دستی به روی ماه کبود پدر کشید شمس الشّموس روی زمین اوفتاده و فریاد ای پدر ز دل خود قمر کشید آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب آمد تن امام زمانش به بر کشید با دست زخم خورده خود دختر علی تیر شکسته از تن ارباب در کشید گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه‌ها‌ آمد ز پای ساقه یاسش تبر کشید حسن لطفی