eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
58 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر روضه امام حسن (ع) از هانی امیر فرجی دست و پا ميزني و بال و پرت ميريزد گريه ي خواهر تو روي سرت ميريزد بهتر است سعي كني اين همه سرفه نكني ورنه در طشت تمام جگرت ميريزد در تقلاي سخن گفتني اما نه... نه... جگرت از دهنت دور و برت ميريزد خبرش پخش شده زهر تو را خواهد كشت بي سبب نيست كه اشك پسرت ميريزد جگرت،بال و پرت،اشك ترت ريخت ولي چه كسي هست كه با نيزه سرت ميريزد؟  
زمـیـنـه احـسـاسـی- ویژه وداع با محرم و صفر سبک‌:نمیشه باورم،که وقت رفتنه‌( محمودکریمی) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـد اول چه زود تموم شد و،جمع میشه خیمه ها شفا و حاجتم بود،تو چای روضه ها دوماه کنار هم اینجا،به سینه می زدیم با هم حسین حسین حسین گفتیم،هر شب و دم به دم امیری یا حسین مولا( ۳ ) یا ثارالله ـــــــــــــــــــــ بـنـددوم روزای آخره،دلم پر از غمه وقت وداع با، ماه محرمه محرم و صفر خدا، چه زود تموم شدو گذشت مثل یه پلک زدن آقا،چه زودتموم شد وگذشت امیری یا حسین مولا(۳) یاثارالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـدسـوم باچشمای پر اشک،یه گوشه میشینم یعنی محرم سال،دیگه رو میبینم اگه که زنده بمونم،سال دیگه محرمت نوکری میکنم برات،بازم به زیر پرچمت امیری یا حسین مولا(۳) یاثارالله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـدچـهـارم یه عده بی ریا،خودی نشون دادند حتی شنیده ام آقا، براتو جون دادند هرکی اومدبایک امید،یه کاری روبدست گرفت این شب آخری حسین،بدجوردلم شکست گرفت امیری یا حسین مولا(۳) یاثارالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـدپـنـجـم موقع مردنم،برس به داد من توظلمت قبرم،توباش بیاد من به سینه میزنم برات،با چشمای ترم حسین دراون شب اول قبر،منتظرم حسین پیرهن سیاه روضه هات،میخوام بشه برام کفن توخونه سیاه قبر،بیا یه سر به من بزن امیری یاحسین مولا(۳) یا ثارالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بــنـد شـشـم چه سخته باورش،تموم شد این دوماه بخون تو روضه خون بازم، روضه قتله گاه بیا داداش حسین جونم،تا که من این دم آخر ببوسم اون زیر گلوتو،من عوض مادر امیری یا حسین مولا(۳) یاثارالله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بـنـد هـفـتـم وابسته خودت،کردی منو حسین خدانیاره روزی که،بگی برو حسین کجا دارم برم آقا،جز در خونه شما یه لحظه ام منو رها،نکن تورو خدا امیری یا حسین مولا(۳) یا ثارالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به قلم: حسین رعنایی ۲۶ صفر ۱۴۴۳
نوحه وزمزمه شهادت امام رضا(ع): سبک : به سمت گودال ازخیمه دویدم من ... 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 عبا بروی سر، آمدی ای مولا/حجره ی دربسته، گشت تو را مأوا شرر به جانت زد،زهر جفاکاران/توان زکف دادی،وای براین دنیا وای رضا جانم، وای رضا جانم، وای رضا جانم وای رضا جانم 2 _________________ ساکن طوسی و،از وطنت دوری/بدون نزدیکان، غریب ومهجوری بروی خاک غم، فتاده ای تنها/قرین مرگی و، غمین ورنجوری وای رضا جانم... __________________ فتاده برخاک و، ابو ترابی تو/زدرد بسیارت، به پیچ وتابی تو زسوز زهرکین، کام تو شد عطشان/مثال جد خود،تشته آبی تو وای رضا جانم.... ________________ جواد تو آمد،در آن دم آخر/چو جان گرفتی تو،میوه دل در بر سرت بزانوی، پسر نهادی تو/سوی خدا پر زد، روح تو از پیکر وای رضا جانم....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نیمه شب بود و دفتر شعرم میهمان شه خراسان بود صحن های حرم همه نمناک خاطرم مانده است،باران بود در هیاهوی صحن گم شدم و خاطراتم همه دوباره شدند شعر اذن دخول میخواند و واژه ها نایب الزیاره شدند حرف های نگفتنی ام را همه را بی اراده میگفتم مثل هر بار،مثل کودکیم خودمانی و ساده میگفتم السلام علیک امام رضا کوله بارم بجز خجالت نیست بهتر از من ،خودت که میدانی مزد بی معرفت،زیارت نیست باز هم مهربان ترین آقا کنج ایوان مرا تو جا دادی خادمی راه را نشانم داد -این طرف می رسد به آزادی دل شب روضه منور تو به نظر،لیلة الرغائب بود طاق ایوان طلای صحن شما قبله هر نماز واجب بود آه از این فراق طولانی بین این دست و پنجره فولاد یک،دوسال است،مانده ام تنها دور از حوض صحن گوهرشاد من همان کودکم که گمشده ام جز شما مرهمی برایم نیست بغلم کن،دوباره،مثل قدیم نه حیاط و رواق جایم نیست من بدِ بد تو خوب خوب آقا تو بزرگ و من اوج نامردی حال و روز مرا که میدانی چه کنم تو بد عادتم کردی چاره ی درد های بی درمان یک بلیط قطار مشهد بود سر پناه دل پر از زنگار سایه ی آشنای گنبد بود گره کار ما به دست شماست بخدا یک نگاهتان کافیست همه جا رفته ایم و برگشتیم غیر این سرپناه،پناهی نیست کفتر رو سیاه،بی تاب است دور از شهر توست، میدانم... در خیالم،کنار گنبد تو دارم اذن دخول میخوانم.... 🔸شاعر: __________________
آقایمان آمد عبا روی سرش بود رنگ کبودی بر تمام پیکرش بود در کوچه یاد ماجرای کوچه افتاد یا فاطمه (س) یا فاطمه (س) ذکر لبش بود دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار پهلو گرفتن یادگار مادرش بود او در میان حجره‌ای دربسته اما صدها فرشته در کنار بسترش بود او دست و پا می‌زد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظه‌ها‌ی آخرش بود اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود یاد غریبی‌ها‌ی جد بی‌سرش بود مردم گریز کربلایم این‌چنین است آمد جواد (ع) و لحظه آخر برش بود اما به دشت کربلا جور دگر شد اربابمان بالای نعش اکبرش بود باید جوانان بنی‌ها‌شم بیایند تا این بدن را بر در خیمه رسانند حبیب باقرزاده
*** با سینه‌ای که آتش از آن شعله می‌کشید ناله برای کشته دیوار و در کشید او بود و خاک حجره و یک ناله ضعیف آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود گاه سحر به جانب جانانه پر کشید در انتظار آمدن میوه دلش پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید سینه زنان دریده گریبان پسر رسید دستی به روی ماه کبود پدر کشید شمس الشّموس روی زمین اوفتاده و فریاد ای پدر ز دل خود قمر کشید آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب آمد تن امام زمانش به بر کشید با دست زخم خورده خود دختر علی تیر شکسته از تن ارباب در کشید گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه‌ها‌ آمد ز پای ساقه یاسش تبر کشید حسن لطفی
هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت ای هشتمین عزیز، عزیز خدا نیفت می‌ترسم آن که در بریزد به پهلویت باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت کوچه به آل فاطمه خیری نداشته دیوار را بگیر و در این کوچه‌ها‌ نیفت مردم میان شهر تماشات می‌کنند این بار را به خاطر زهرا (س) بیا نیفت دامان هیچ کس به سرت سر نمی‌زند حالا که نیست خواهر تو پس ز پا نیفت تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت ای وای اگر به کرببلا بوریا نبود راهی برای دفن شه کربلا نبود… علی اکبر لطیفیان ***
نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود معلوم بود امروز روز آخرش بود معلوم بود آقای ما را زهر دادند وقتی که می آمد عبایش بر سرش بود دستی به پهلوی پر از درد خویش داشت بر شانه دیوار دست دیگرش بود دختر ندارد تا که دستش را بگیرد پس لااقل ای کاش آنجا خواهرش بود پا شد خودش را جمع کرد اما زمین خورد این ضعف خیلی مایه درد سرش بود اصلاً زمین خوردن برای او طبیعی است از بس که دنبال صدای مادرش بود در حجره بی فرش خود افتاده بود و تصویری از گودال در چشم ترش بود می گفت یا جدا "چرا خاکت نکردند " حتی "کفن بر جسم صد چاکت نکردند "
◾زمینه و زمزمه‌ی و شور سینه‌زنی ◾شهادت امام حسن(ع) ◾بنداول بابام علی مرتضی کشته‌ی در کوفه شده کریم اهلبیتم و قاتل من کوچه شده برجگر سوخته ام زهر جفا کاری شده غصه‌‌های کوچه‌ برام به مثل یک باری شده وای مادرم وای مادرم(۴) ◾بنددوم خودم دیدم مادرم و توی کوچه میکشیدش خودم دیدم لگد میزد تا مادرم رو میدیدش سیلی‌به‌صورتش‌زد و گوشوارش افتاد روی خاک با گوشه ی چادر سیاش اشکای من رو کرده پاک وای مادرم وای مادرم(۴) ◾بندسوم زینب بیا زهر جفا آتیش زده بر جگرم من عازم سفر شدم می رم به پیش مادرم جان تو و جان حسین تو کربلا تنهاش نزار داغ غم بچه هات و اونجا دیگه بروش نیار غریب بی کفن حسین(۴)
بند اول انگار ديگه تمومه ، مي بارم اشك نم نم  صفر خدانگهدار ، خداحافظ محرم  تازه عادت كرده بودم شبا برات گريه كنم  اشك ناقابلم رو به روضه هات هديه كنم  الوداع پيرن مشكي  الوداع شباي ماتم  كاش ميشد ميمردم من  اين شبا زير پرچم   بند دوم: قمر بني هاشم علیه السلام خواب حرمت آقا ، شبا مياد سراغم  ازت ميخوام كربلا ، بيا نكن جوابم  روضه تو مثل دشت ، شقايق و اقاقيه  اشكام مثل فراتِ ، كه چشم براه ساقي  عشق تو لبريزه از  بركت و شور و احساس  حك شده روي قلبم  انت في قلبي عباس   بند سوم: امام حسن علیه السلام اقا تموم عمرم ، من آرزوم همينه  روضه برات بگيرم ، يه شب توي مدينه  دل من بي تابه اقا  ، هميشه توو سينه زني  ساده حرفم رو ميگم ، امام حسن عشق مني اي كريمِ بي همتا  سفره دارِ دنيايي   دست و دلباز عالم  خيلي خيلي اقايي   بند چهارم: امام رضا  دلتنگِ سحراي ، حرم ميشم هميشه  امام رضا نباشه ، شبم سحر نميشه  گوشه صحن گوهر شاد ، قرار عاشقيمونه  اقا اين نوكر تو ، بدون تو نميتونه  زائرات عشقن آقا  نوكرات عشقن اقا هر جايي رفتم گفتم خادمات عشقن اقا @majmaozakerine
خون بر لبش نشست عرق بر جبین نشست پنجاه و چند مرتبه آقا زمین نشست پنجاه مرتبه به زمین خورد و ایستاد از بس که زهر بر جگرش آتشین نشست در کوچه بود یاد حسن بود و مادرش یک دفعه پیر شد به رُخش چند چین نشست بالا سرش دو مادرِ گیسو سپید بود یعنی کنارِ فاطمه‌ام البنین نشست یک دست روی پهلو و یک دست بر جگر در حُجره یادِ جَدِّ غریبش زمین نشست چسباند تا که سینه‌ی خود را به خاک ، دید :  گودال رویِ سینه اش آن لاله چین نشست از  تَل کنارِ عمه‌ی خود داد زد ولی ضربِ هزار و نهصد و پنجاهمین نشست یابن الشبیب اَبروی او را سنان شکست "والشِمر جالِسُ" به روی سینه این نشست با عمه رفت کوفه و با عمه شام رفت در کوچه دید دخترکی دل غمین نشست با آستین پاره سرش را گرفت حیف از بام آتشی به همین آستین نشست سنگی که خورد بر سرِ بابا کمنانه کرد بر گونه‌های کوچکِ آن نازنین نشست... حسن لطفی
چون مرغ پرشکسته که زخمیست بال او آشفته بود از اثرِ زهر حال او آمد برون ز مجلس مأمون عبا به سر گویی دگر رسیده زمان وصال او بر خاکِ حُجره ذکر لبانش حسین بود یادی ز دشت کربُبَلا در خیال او ابن الرضا رسید و سرش را به برگرفت آمد جواد.. دلبر نیکو خصال او وای از حسین که ته گودال قتلگاه یک لشگر است در پی جنگ و قتال او کس را نبود زَهْره،که گیرد سر از تنش از بس که بود هیبتِ حقّ در جلال او آمد ز ره جوان نصارا به قتل و دید دل می بَرَد ز خلق جهانی جمال او با رأفت او نظر به سوی قاتلش نمود خاموش کی شود نظرِ بی زوال او با یک نگاه شامل لطف اله شد نام شهید هم روی او شد کمال او وحيد دكامين
تلاش کرد نَیُفتَد ولی ز پا افتاد شبیه ِ مادر خود بین کوچه ها افتاد چه خوب شد که مسیرِ عبور ،خلوت بود کسی ندید که آقایِ ما کجا افتاد شبیهِ چادرِ خاکی،عبا شده خاکی به پایِ خویش نیفتاد، بی هوا افتاد عبایِ رویِ سرش دورِ زانویش پیچید براش روضة کوچه چه خوب جا افتاد میانِ حجرة در بسته دست و پا میزد چه آتشی به دلِ حضرتِ رضا افتاد کسی مزاحمِ جان دادنِ امام نشد به یادِ چکمه و گودالِ کربلا افتاد میانِ آن همه قاتل ، یکی جلو آمد به ضربِ نیزة او شاه ،ازصدا افتاد کنارِ گودیِ گودال مادرش می دید محاسنِ پسرش دستِ بی حیا افتاد به اسبها همگی نعل تازه کوبیدند به این دلیل بدن بین ِ بوریا افتاد میانِ کوچه و بازار بسکه رقصیدند سرِ بریدة آقا ز نیزه ها افتاد قاسم نعمتی
مانند کبوتر به هوای تو رهائیم از جانبِ سلطان برسد هرچه ، رضائیم مارا چه بدو‌خوب به پای تو‌نوشتند احسان بکنی یا نکنی باز گدائیم از بس که گنه دیدی و نادیده گرفتی رو داد به ما تا که دگر بار بیائیم آلوده دلان راه به میخانه ندارند ما تشنه‌ی وصلیم ، اگر بی سر و پائیم عمریست که در حسرت یک نیمه نگاهت بیمار ِ فِراغیم و به دنبال ِ دوائیم مارا کرمِ تو درِ این خانه کشیده آقایِ رئوفم، همه محتاجِ عطائیم یکبار شده جانِ جوادت بغلم کنم ما قافله ای خسته ، گرفتارِ بلائیم مازائرِ عرشیم سحرهایِ حریمت درپایِ ضریحت همه مهمانِ خدائیم آشفتگی نوکرتان علتش این است جا مانده‌ی راهِ سفرِ کرب و بلائیم ما زنده بر عشقیم و گرفتارِ حسینیم با دستِ رئوفت همه زَوّارِ حسینیم زندانی بغداد زمین خورد و صدا زد ما وارث یک مادر ِ افتاده ز پائیم زان روز که شد چشم زنی تار ز سیلی ما کوچه نشینان همه محتاجِ عصاییم با دختر من بی ادبی کار ندارد معصومه من راه به بازار ندارد شاعر:
ی جنس بنجل که گفته اند منم خوب ها را ز بد سوا کردند تا به خود آمدیم ، فرصت رفت ما رسیدیم ، سفره تا کردند به مرامت قسم که بیجا نیست انتظاری که از شما دارم جنس بد بیخ ریش صاحب هاست به همه گفته ام تو را دارم کم مگر گریه کرده بودم که سهمم امسال بی قراری شد مانده از کربلا و رانده ز طوس اشکهایم دوباره جاری شد هر کسی از عزیز جا مانده وضع زارش همیشه غمگین است حرف معصومه است باور کن روضه های فراق سنگین است چقدر خواهری برایت کرد آخرش تو غریب جان دادی جای دامان خواهرت بر خاک سر خود را تکان تکان دادی بر سر خود عبا کشیده ای و بین آن حجره دست و پا زده ای جای شکرش هنوز هم باقی ست مادرت را اگر صدا زده ای من خبر دارم از شهیدی که نتوانست دست و پا بزند آخرش هم نشد که مادر را محض یکبار هم صدا بزند به دو علت نشد ، یکی اینکه طفل شش ماهه را زبانی نیست دومین علتش هم این بوده در گلوی بریده جانی نیست همه ی آرزوی مادرها روز دامادی پسر این است پسرش را بغل کند مادر بسکه این اتفاق شیرین است حیف سهم رباب از اصغر نیمی اش پشت خیمه ها افتاد نیمی از سهم دیگرش صدبار بی تعادل به زیر پا افتاد شاعر:
‍ ‍ . درد دل میکنم با امام الرئوف السلام علیک یا امام الرئوف من نمک گیر کرمت هستم آستان بوس حرمت هستم ای رضا جانم ای رضا جانم ......... من چو ذره ام و تویی شمس الشموس السلام علیک یا انیس النفوس رو سیاه و پست و گنهکارم به همه گفتم که تو را دارم ای رضا جانم ای رضا جانم ..... روسیاه و بدم ولی راهم بده به جوادت قسم تو پناهم بده ضامن آهو به تو رو کردم دست خالی که برنمیگردم ای رضا جانم ای رضا جانم ...... از ازل عشق تو در سرشت من است به خدا حرم تو بهشت من است من دخیل پنجره فولادم برس آقا جان تو به فریادم ای رضا جانم ای رضا جانم ....... همه حاجتم از تو این است و بس شب اول قبر تو به دادم برس عرفه زوار حسینم کن عتبه بوس کاظمینم کن ای رضا جانم ای رضا جانم ........ ای فدای تو و آتش جگرت چه شده که کشیدی عبا به سرت چقدر در کوچه زمین خوردی جان زهرا را بر لب آوردی ای رضا جانم ای رضا جانم ..... گوشه حجره ات دست و پا می زدی مادر و پسرت را صدا می زدی گر چه خاکی گشته سر و رویت کس نزد با نیزه به پهلویت ای رضا جانم ای رضا جانم ........ جدتان را زدند بین آن قتلگاه فرقة بالسيوف فرقة باالرماح مادرش ناله از جگر میزد خواهرش بر سینه و سر میزد ......
ثبت کنار قبر مرحوم حسن جمالی در حرم حضرت رضا علیه السلام (حسن جان سبک درخواستی خودته،داداش امشب برا ملائک بخون) خیمه به خیمه روضه به روضه دنبال تو می گردم ای منجی عالم شده دل تو راهی ِ مشهد از غربت جدّت رضا هستی پر از غم لَیْتَ شِعْری أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوى' ای صاحب این روضه ها هستی کجا آقای ما بیا امامم لیت شعری أیْنَ مُعِزُّالاولیا ای مرهم قلب رضا شد خون جگر از کینه ها بیا امامم مهدی، أبانا العجل..... 🌸🌸🌸🌸🌸 از قصر مأمون تا درب حجره خورده با صورت رو زمین، غریب زهرا هر بار که روی زمین نشسته افتاده یاد راه شام،آه و واویلا بین حجره کاری شده زهر جفا میپیچه به خودش رضا شبیه مارگزیده ها براش بمیرم بین حجره یاد غریب کربلا میزاره بین ناله ها سر روی خاک،آقای ما براش بمیرم مهدی أبانا العجل ... 🌸🌸🌸🌸🌸 وقتی جوادش اومد به حجره تو آغوشش غریبونه جون داده بابا تو کربلا شد قضیّه برعکس اومد حسین پیش جوون ِ ارباً اربا ارباً ارباست شد پاره پاره پیکرش از هم جداس، فرق سرش وای از نگاه مادرش مظلومه لیلا ارباً ارباست موی حسین شده سپید روی عبا تنش رو چید قامت مادرش خمید مظلومه لیلا مهدی أبانا العجل ... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
4_5861764485043194592.MP3
22.28M
خیمه به خیمه.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) 🎤حاج حسن جمالی(مشهد)
◾️رباعی اول در بينِ كويرِ دل عجب طوفانی ست از شوقِ تو دیده های ما بارانی ست دلتنگِ فراق و منتظر بهرِ وصال چون چاره ی دردِ ما حرم درمانی ست! ◾️رباعی دوم قربانِ ضریح و پنجره فولادت آرامشِ ماست صحنِ گوهرشادت خواندی و دوباره آمدیم آقا جان معلومه كه ما نرفته‌ایم از یادت! ◾️رباعی سوم من آمده ام حضرتِ خورشید سلام در محضرِ تو ای گلِ توحید سلام لبخند ضریحِ تو مرا درمان است با حالِ خراب و پُر ز امید سلام! ◾️رباعی چهارم از درد پُرم ،دل نگران و خسته در باغِ حرم لب به دعا آهسته از دل گره ای زدم به زلفِ ضریحت تا بند زنی به این دلِ بشکسته! ◾️رباعی پنجم آن لحظه اگر بهانه می گیرد دل پروازِ کبوترانه می گیرد دل از رافتِ چشمانِ تو در صحنِ حرم_ هی وعده ی آب و دانه می گیرد دل! ◾️رباعی ششم پَر میکشد این دل به هوای حرَمت دستانِ تهیِ من و لطف و کرمت گر گوشه نگاهی به منِ خسته کنی زر می شوم از ذره ی خاکِ قدمت! ◾️رباعی هفتم من آمده ام که سر به راهم بکنی با دیده ی لطفِ خود نگاهم بکنی هر بار پناه دادی بی آنکه نگاه_ بر دفترِ پُر جرم و گناهم بکنی! ◾️رباعی هشتم از بس به شما عشق و ارادت دارم از خاکِ رَهت دخیلِ حاجت دارم دیدی چه کبوترانه می آیم من چون سخت به آب و دانه عادت دارم! ◾️رباعی نهم من تجربه کردم همه احسانت را آن زمزمِ قطره های بارانت را اینها همه از عنایتِ فاطمه(س)است بر دست گدا سپرده دامانت را! ◾️رباعی دهم ای کاش نظر کرده ی قرآن باشم راویِ حدیثِ سبزِ جانان باشم این نذرِ من است تا نفس می آید يک عبدِ مطيع راه سلطان باشم! ◾️رباعی یازدهم این آتشِ جانِ من و این حسِ غریب این قلبِ خزانِ من و این حسِ غریب ای حضرتِ خورشید تو که آگاهی از_ این دردِ نهانِ من و این حسِ غریب! ◾️رباعی دوازدهم از فرط گناه بارِ غم آوردم ناچار پناه بر حرم آوردم آنجا كه به كاه كوه را ميبخشند بيچاره منم كه باز كم آوردم!
آخر ماه صفر، اول ماتم شده است دیده‌ها پر گهر و سینه پر از غم شده است آه ای ماه، که داری به رخت گرد ملال! خون دل خوردن خورشید، مسلّم شده است آخر ای ماه سفر کرده که سی روزه شدی رنگ رخسار تو، همرنگ محرّم شده است عرشیان، منتظر واقعه‌ای جان‌سوزند چشم قدسی نفسان، چشمهٔ زمزم شده است شب تودیع پیمبر، شهدا می‌گفتند: آه از این صبح قیامت، که مجسم شده است تا که بر چیده شد از روی زمین سایهٔ وحی آسمان، ابری و آشفته و درهم شده است مجتبی گلشنی از لاله به لب، کرد وداع داغ او، داغ دل عالم و آدم شده است باغ، لبریز شد از زمزمهٔ یاس کبود لاله، دل تنگ‌تر از حجلهٔ ماتم شده است میهمانی، که خراسان شد از او باغ بهشت میزبان غم او عیسی مریم شده است از همان روز، که زد سکّه به نامش در طوس شب، پی کشتن خورشید مصمم شده است تا بسوزد دل ذریهٔ زهرای بتول زهر در ساغر انگور فراهم شده است راستی تا بزند بوسه بر ایوان طلا کمر چرخ به تعظیم شما خم شده است پایتخت دل صاحب‌نظران است این‌جا مشهد انگشت‌نمای همه عالم شده است گر چه بسیار خطا دیده‌ای از ما، اما سایهٔ مهر تو، کی از سرِ ما کم شده است؟ گر چه من ذرّهٔ ناقابلم ای شمس شموس! باز پیوند من و عشق تو محکم شده است 🔸شاعر: ___________________
دم به دم تا همیشه قلب پدر با نفس‌های تو هماهنگ است روز و شب قاصدک خبر می‌داد دل بابا برای تو تنگ است تو تمام وجود بابایی او ولی از وجود خود دور است بی‌تو هر لحظه قطره در قطره اشک او دانه‌های انگور است چه فراقی خدا! که از وصفش دل واژه، دل قلم خون است لحظه لحظه نفس نفس بی‌تو دم او زهر و بازدم خون است می‌نویسم ولی نمی‌دانم پای این روضه تا کجا بکشد می‌نویسم ولی خدا نکند پدرت روی سر عبا بکشد مو به مو مثل شام گیسویت چله‌ی تاک هم پریشان است اشک تو روی جسم او یعنی غسل باران به دست باران است پیکرش غرق گل شد اما باز گریه کردی دلت کجاها رفت لحظه‌ای چشم بستی و دیدی تیغ و شمشیر و نیزه بالا رفت روضه‌خوان پدر شدی آن دم یک طرف قلب خیمه‌ها می‌سوخت آن طرف روی نیزه‌ها دیدی سر خورشیدِ کربلا می‌سوخت بی‌گمان موقع کفن کردن بین دستان تو کفن لرزید چه کشیده‌ست آن امامی که عشق را بین بوریا پیچید 🔸شاعر: _______________________
وقتی که قال در حرمت حال می شود دست دعا به شانه ی من بال می شود   در این همه مریض یکی را شفا مده تقصیر توست این همه جنجال می شود   بر راه زائران تو کردیم گریه ها این آبروی ماست که پامال می شود   از توبه در حریم تو ما هم ملک شدیم آدم در این محیط سبک بال می شود   این نامه نیست بر پر و بال کبوتران خون دل است سوی تو ارسال می شود   آباد شد کسی که ز گریه خراب شد خوشحال آنکه پیش تو بد حال می شود   هر کس نمی رسد به در آفتاب او معنی اگر چه نیز بود کال می شود 🔸شاعر: _______________________
من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو  تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم  آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو  از هر دری من رانده ام ، من رانده ی وامانده ام  یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو  پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو  گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم  من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟  سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام  من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟  حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین  جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو  من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو 🔸شاعر: _______________________
🎙 بعد دوماهِ غم بعد دو ماه عزا آوردم دل ، شکستمو ، پیشت امام رضا من تو این دو ماه، فهمیدم شور گریه هام، شیرینه وقتی که چشام ،میباره مادرت من و، می‌بینه کم گریه کردم ولی ازم بگذر دریابم آقا تو این شب آخر تورو جون زهرا ، تورو جون حیدر آقا جانم یا امام رضا جانم ------------ یادمه تو حرم میون ازدحام پا ایوون طلات یکی میگفت من کربلا میخوام پای پنجره فولادت چشم زائرات گریونه اونکه که اربعین راهی شد کربلاش و بت مدیونه توو صحنت دردای ما دوا میشه ذکر رو لبها رضا رضا میشه با نگاهت آقا، گره ها وا میشه آقا جانم یا امام رضا جانم ✍محمد_جواد_صادقی یوسف_زندیه  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈