eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
72 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ مجید لشکری بارها بار با دو چشم دلم، دیده ام رسم دلبری تان را در نمازم شنیده ام گه گاه، ذکر الله اکبری تان را من یتیم ندیدنت هستم، ای زحل! دست من به دامانت می شود ماه! سامرا بدهی، نسیه یا نقد مشتری تان را؟ درد عشقی کشیده ام آقا! از خودم هم بریده ام آقا! دانه دانه چشیده ام آقا! طعم انگور عسکری تان را گرچه در کنج قلعه محصورید، گرچه از شیعیان خود دورید بادها در بغل به عاشق ها، می رسانند رهبری تان را گرچه زندانتان شکنجه نداشت، غیر درد و به غیر رنجه نداشت در و دیوار قلعه می دیدند، رنج موسی بن جعفری تان را در کنار زلال منبرتان، دوش بر دوش “احمدِ اسحاق” عاقبت شعرواره ام آموخت، شیوه ی ذرّه پروری تان را **** اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ محسن حنیفی نشد که قوره ی نارس شراب ناب شود ضریح دامن او دست این گدا نرسید نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف شکسته باد، پرم چون به سامرا نرسید غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر ولی مزار حسن ها غریب بوده و هست شبیه برگ گلی بین حجره می لرزید ز درد در وسط حجره دست و پا می زد برای مرهم زخمش برای تسکینش بلند مادر خود را فقط صدا می زد همین که بر جگرش زهر چنگ می انداخت شراره می زد و داغی دوباره شد تازه دوباره کوچه و نامحرم و فدکنامه و زخم گم شدن گوشواره شد تازه همین که او دم آخر لبش عطش نوشید برای تشنگی اش قدری آب آوردند هنوز خاطر او مانده است این روضه برای حضرت هادی شراب آوردند غریب بوده ولیکن امام بعد از او سحر به پیکر پاکش نماز می خواند کنار پیکر او تا سحر نمی خوابد شبیه ناحیه او روضه باز می خواند فدای تو پدر و مادرم حسین غریب فدای آن تن زخمی که بوریا شده بود شنیده ام که لباس تو را کسی دزدید سه روز روی زمین پیکرت رها شده بود **** اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ سید هاشم وفایی هرگز شبی ز شام غمت تیره تر نبود آن شب به غیر ناله نوایی دگر نبود ای آفتاب معرفت ای عسکری لقب گل را چنان تو زندگی مختصر نبود شب های سوز و ساز به خلوتگه حضور شمعی چو جان سوخته ات شعله ور نبود داغ تو کرد خون به دل لاله های عشق کو لاله ای که از غم تو خونجگر نبود سیلاب اشک خانۀ دل را خراب کرد چشمی نمانده بود کز این غصه تر نبود شوق وصال دوست تو را سوی خود کشاند زهر ستم وگرنه به تو کارگر نبود مهدی کنار بستر پاک تو گریه کرد یک تن به جز تو شاهد اشک پسر نبود دشمن اگر چه برد به کاشانه ات هجوم دیگر کسی ز اهل تو در پشت در نبود با دل سفر نمود «وفایی» به کوی تو حاجت دگر به داشتن بال و پر نبود ******** اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ رضا اسماعیلی دارم دلی به سینه ، شهید جمال تو در حسرت تنفس بوی وصال تو دائم به سینه یاد تو را می‌کنم مرور بیرون نمی‌ رود ز سر من خیال تو داغت نشسته بر دل حسرت نصیب من خون گریه می‌کند دلم از ارتحال تو اینجا منم مجاور وسواس اهرمن آنجا تویی کنار خدا ، خوش به حال تو ما را بخوان به باغ تماشای جلوه‌ات تا بشکفیم از نفحات جمال تو تو آسمان عصمت و عشق و کرامتی خورشید و ماه ، آینه دار جلال تو بنیانگذار سلسله ی لاله‌ها تویی بنیانگذار سلسله ی عشق ، آل تو بالا بلند! مانده دلم در نشیب هجر دستم نمی‌ رسد به فراز وصال تو امشب غمت تمام دلم را گرفته است شکر خدا که سیب دلم ، گشته مال تو ای نور عسکری ! به خدا می‌خورم قسم مهدی بُـــــود ادامه ی نور کمال تـــو مولای عشق! چشمۀ رحمت، بهار حُسن ! فردا من و شفاعت سبز و زلال تو ******** اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ محسن حنیفی ز عرش، فاطمه تا که دم حسن جان داد دوباره اشک من آمد کمی به من جان داد برای غربت آقای سامرا باید هزار دفعه شکست و مرتباً جان داد میان حجره جوانی ز درد می لرزید جوان موی سپید غم و محن جان داد دوباره یک حسن ازداغ کوچه ها دق کرد جوانی اش همه شد صرف سوختن جان داد ز بس که آه کشید و به روضه دم بگرفت که جای فاطمه من را بیا بزن «جان داد» امام پاره گریبان روضه ها پر زد امام گریه کن شاه بی کفن جان داد دوباره با لب تشنه ز کربلا می خواند شبیه جدّ خودش دور از وطن جان داد دوباره حجره او گوشه ای شد از گودال حسین شد، وسط دست و پا زدن جان داد ********
اریک افتاد یاد آن حجره که قاتل شده دیوار و درش یادِ آن میوه که از شاخه ی طوبی افتاد یاد آن کوچه و زهرا و دل شعله ورش عوض آب فقط کاسه به دندان می زد تا که اشک آمد و نوشید ز چشمان ترش تشنه جان داد ولی با نوک پا ضربه نخورد هیچ کس سنگ نزد بر بدن محتضرش بی کس افتاد ولی شال و کمربند و عبا مثل غارت زده ها باز نشد از کمرش پادگان بود ؛ سنان بود ؛ کمان بود ولی کس نکوبید به فرق سر او با سپرش مهدی فاطمه تنها شده امروز به بعد شب نشین شب زهرا شده امروز به بعد اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید *************** اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ مسعود اصلانی شب تاریک هوای سحرش را می خواست شهر انگار خسوف قمرش را می خواست گوشه حجره کسی چشم به راه افتاده حسن دوم زهرا پسرش را می خواست حضرت عسگری از درد خود می پیچد زهر از سینه ی آقا جگرش را می خواست آسمانی ست امامی که زمین گیر شده آسمان جلوه ای ازبال و پرش را می خواست شعله زهر که بدجور زمین گیرش کرد به خدا که نفس مختصرش را می خواست لحظه آخر خود ، روضه عاشورا خواند منبر خاک غم چشم ترش را می خواست ته گودال کسی روی زمین افتاده خنجر شمر گمانم که سرش را می خواست دختری دید که بالای سرش نامردی آمده بود و نگین پدرش را می خواست جان به تن داشت که پیراهن او را بردند شب غربت به گمانم سحرش را می خواست ***************** اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ وحید محمدی مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز نفست تنگ شده کنج قفس افتادی باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز با حضور پسر مثل گلت آقا جان مرهمی بر جگر پر شررت هست هنوز گرچه جان دادنتان سخت شده امّا باز خوب شد کاسه ی آبی به برت هست هنوز زود باشد پسرت داغ یتیمی بیند وقت تا وقت عروج و سفرت هست هنوز لب تو خشک و دو چشمان تو تر آقا جان گوییا ظهر عطش در نظرت هست هنوز ای کریمی که فقیران همه مهمان تو اند دست خالی گدایان به درت هست هنوز **************** اشعار شهاد ت امام حسن عسکری علیه السلام ـ امیر حسین الفت امروز با تمام توان گریه می کنیم همراه با امام زمان گریه می کنیم در پشت دسته های عزا سوی سامرا در لا به لای سینه زنان گریه می کنیم شاید نماز ظهر رسیدیم در حرم آن لحظه با صدای اذان گریه می کنیم آقا اگر به مرقدشان راهمان دهند در روضه ی مبارکشان گریه می کنیم در غصه اسارت مردی که سال ها از او نبوده نام و نشان گریه می کنیم بر لحظه ای که آب طلب کرد آن امام ما نیز یاد تشنه لبان گریه می کنیم هم در گریز روضه ی موسی بن جعفریم هم یاد آن شکنجه گران گریه می کنیم هم در مسیر کوفه و هم در مسیر شام با روضه های عمه شان گریه می کنیم خیلی به پیش چشم من این صحنه آشناست وقتی نشسته ایم چنان گریه می کنیم شب های جمعه نیز همین گونه کربلا ما پا به پای مادرمان گریه می کنیم اذن دعا دهید که پایان روضه است تا انتهای مجلستان گریه می کنیم در ذکر «یا حَمیدُ بِحَقِ مُحَمَّد»یم تا می رسیم آخر آن گریه می کنیم
سالیانی درد بی درمان هجران مشکل است بی کسی درشهرغربت ای رفیقان مشکل است سالیانی جای دور افتاده تبعیدت کنند... سالیانی  در غل و زنجیر زندان مشکل است تشنگی از سویی و زخم زبان سویی دگر روزه داری با دلی زار و پریشان مشکل است سخت گیری ها که نه اما تحمل کردن بد دهانی های هر روز نگهبان مشکل است سالیانی بوده قلبم داغدار کربلا آب دیدن آب خوردن کام عطشان مشکل است معتمد با بی حیایی قصد جانم کرده است جان سپردن گوشه ی زندان ویران مشکل است ما به تو حق میدهیم آقای عالم گریه کن حجت الله ای ولی الله اعظم گریه کن سومین ابن الرضای خانواده اندکی باغم و اندوه و سوز و اه ماتم گریه کن گریه کن شاید که آرامت نماید گریه ها فتح بابی گردد و راهی گشاید گریه ها دیده واکن نوگل ات پشت وپناهت میرسد غمگسارت ،دستگیرت ،تکیه گاهت میرسد دیده وا کن داغ تو آتش به جان ما زده دیده وا کن مهدی ات آقا سراغت آمده دیده واکن مهدی ات دارد گریبان میدرد دیده واکن مهدی ات دارد به سینه میزند دیده واکن بامصیبت ها کلیمش میکنی دیده واکن ورنه یک باره یتیمش میکنی شکرلله ناله هایت را جوابی هم رسید تاکه گفتی تشنه هستم ظرف آبی هم رسید
غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه عکس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟ شب شهادت آقا، می خوام یه آرزو کنم کاشکی می شد با مژه هام، مرقدت جارو کنم آقا بذار که جونمو، با هروله فدات کنم آقا بذار که روم بشه، تو قیامت صدات کنم سینه زدن با عاشقات، نماز مستی منه این سینه ی خسته باید، یه روز برا تو بشکنه تو حلقه ی سینه زنی، وقتی برات شور می گیرم پاک میشه زنگار دلم، آینه می شم نور می گیرم این گریه ها روز حساب، توشه ی کوله بارمه این سینۀ کبود شده، مدال افتخارمه بندگی رو یادم دادی، با راه و رسم نوکریت معنی عشق فهمیدم، با اون نگاه دلبریت معجزه کردی آقا جون، که عاشق خدا شدم یه تیکه مس بودم که با، نگاه تو طلا شدم
🍁🏴🍁🏴🍁🏴🍁🏴🍁 ▪️گوشه ای از زندگی امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین پیشوای متقیان، امام حسن عسکری علیه السلام در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود. پدرش امام دهم، حضرت امام هادی علیه السلام و مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام حدیثه است که برخی از او با نام سوسن یاد کرده اند. از آن جایی که امام حسن علیه السلام به دستور خلیفه عباسی در سامرا در محله عسکر سکونت اجباری داشتند عسکری نامیده می شود. از مشهورترین القاب حضرت نقی و زکی و کنیه اش ابومحمد است. او 22 ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدت امامتش شش سال و عمر شریفش 28 سال بود و در سال 260 ه. ق به شهادت رسید و در خانه خود در شهر سامرا کنار مرقد پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد. شادی روح مطهر امام حسن عسکری علیه السلام صلوات 🍁🏴🍁🏴🍁🏴🍁🏴🍁
آقازمان روضه ات آغاز گشته است تاوسعت بهشت تودل باز گشته است امشب دلم به اشک عزاشستشو کنم چشمان من بدست شما نازگشته است امشب تمام سامره از غم لبالب است با لحظه لحظه ذکر تودمسازگشته است اززهر معتمد به جوانی شدی فدا درهای آسمان به رویت باز گشته است دربستری و دیده ی تو تار گشته است دیدار روی مهدی توراز گشته است وقت وداع مهدی و باباچه دیدنی است آنجا خداهم از تو سرافراز گشته است دربستری و لرزش دستت عجیب بود آبی نخورده ای و چه دمسازگشته است دیگرامام عسگری از هوش رفته است آنجا خودش طبیب شفاساز گشته است شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
امشب شروع گریه ی اولادآدم است گویا که موقع طپش نبض عالم است ماتم سراشده همه عالم دراین عزا عمری بود که این دل من زیر پرچم است امشب شب عزای امام عسگری است مهدی به بزم روضه ی بابا پراز غم است مهدی بیا که بزم عزای پدرشده آقا بساط گریه برایت فراهم است از زهر معتمد جگرش پاره پاره شد امشب چه نوحه و چه عزاو چه ماتم است مجنون ببین چه کس به سر و سینه می زند زهرارسید و قدش از روضه ها خم است شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
در بستری افتاده بی جان پیکره توست برخاک از زهرجفا بال وپره توست آقادگرتاب وتوان رفته زجسمت دلواپس مهدی دو چشمان تره توست زهره جفا جسم تورا درهم کشیده در بستری انگار جسم لاغره توست درهجره ی دربسته ای افتادی ازپا آه وفغان وبی کسی دور و بره توست از داغ ودرده کوچه ها بی تاب هستی در گوش جانت ناله های مادره توست پیری چه زود آمدبه استقبالت آقا زهرجفا دربین هجره یاورتوست در سامرادور ازوطن تنهاغریبی تنهاکناره بستره تو همسرتوست گویند لب تشنه توجان دادی به بستر درساعت آخر فغان در حنجرتوست بالاسرت وقت شهادت بودمهدی یاآنکه روی خاک هجره پیکرتوست _شعر…آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
🏴بند اول: میون حجره چند شب و روزه جیگرش از زهر داره میسوزه روی، لبش، ذکره مدامش اَمَّن یُجیبه تو سامرا، امامه اما خیلی غریبه امون از این روزگار یه عمره قلبش از اسارت خونه دنیا براش تنگ و مثه زندونه میکِشه درد و زیره لب میخونه ( واویلا ۲ ) امون از این غربت ای وای ای وای 🏴بند دوم: با دله محزون این دمِ آخر میخونه روضه برای مادر مدینه و مصیبتاشو داره می بینه می بینه که، مسماره داغی رفت توی سینه امون از این روزگار داره می بینه میزنن مادر رو با دستِ بسته میکِشن حیدر رو آتیش زدن مسجدِ پیغمبر رو ( واویلا ۲ ) امون از این غربت ای وای ای وای 🏴بند سوم: سر می ذاره رو دامنِ مهدی میپیچه تو عرش شیوَنِ مهدی خیسه، نگاش، ازش می باره اشک یتیمی قدش، خمید، به سینه داره داغ عظیمی امون از این روزگار دیگه شده تو سامرا بی یاور رهبره عالمه ولی بی لشکر باید بشه با بی کسی عمرش سر ( واویلا ۲ ) امون از این غربت ای وای ای وای 🎵: 📝: (طاها تحقیقی)
🏴بند اول: من عاشقِ دوتا کریمم من بنده ی دوتا حسنم اسمه زیبای، حسن شده حک روی عقیقِ یمنم فرق نداره بگم، یا عسکری یا مجتبی هر دو امام حسن، هستن و تاج سرمن یکی تو سامراس، یکی دیگه توی بقیع هرچی بخوای میدن، چون هر دو شاهِ کرمن سلطانِ زمینن فرمانده ی دینن بخشنده و یکتا مولا و امینن یا عسکری یا مجتبی 🏴بند دوم: مجنونم و میخونه دلم من نوکره دوتا حسنم مستیم توی هیئتا اینه با اسمشون، سینه می زنم دنیا فقط دوتا، امامه حسن داره که مثلشون دیگه، جایی نمیشه پیدا وقتی میگیم حسن، زهرا میگه ای جانم ضامنتون میشم، تو دنیا و تو عقبا آقا و کریمن رحمان و رحیمن استادِ بزرگِ قرآن کریمن یا عسکری یا مجتبی 🎵📝: (طاها تحقیقی)