بسم الله الرحمن الرحیم
#کاروان_اهل_بیت_ع_در_شام
#مجلس_یزید_ملعون
#مصطفی_متولی
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده در آمد که پاگذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای، بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
شد اشک چشم، بغض و بدل کرد اینچنین
آتش فشان به زلزله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
زینب وشام
شامیان خنده کنان بردلم آذر زده اند
طعنه ها بر حرم آل پیمبر زده اند
ما عزادار ولی شام بود غرق سرور
نیش کین بر دل افراد مکدر زده اند
در پذیرایی ما سنگ پرانی کردند
سنگها سخت سوی قافله ام پر زده اند
هم به ما سنگ زده، هم به سران بر نی
بیشتر بر سر ذریه ی حیدر زده اند
زینب خسته دلم داغ برادر دیدم
شامیان بیشترین لطمه به خواهر زده اند
کوچه گردانی ما رسم بد شامی بود
گوییا خنجر کین قلب پیمبر زده اند
پیش چشمم به لب پاک حسین ضربه زدند
ضربه بر بوسه گه فاطمه اطهر زده اند
کودکی را سربابا به طبق آوردند
بهر او سوی عدم یکسره معبر زده اند
شاعر : اسماعیل تقوایی
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
زینب(س) وشام
سنگ می بارد ودستان همه روی سر است
بر سر نی سر پاک شهدا بی سپر است
ازدحام است به دروازه ی ساعات ای وای
به تماشای حرم دیده ی هر رهگذر است
ریسمان بسته وما را همه جا چرخاندند
شامیان خنده کنان، روی من از اشک تر است
زینبم دختر پیغمبر(ص) وزهرا(س) وعلی(ع)
هرچه فریاد زنم بر سرشان بی اثر است
شجر کینه زحیدر همه جا کاشته اند
سب ودشنام، کنون آل علی را ثمر است
مجلس بزم یزید است وسر پاک حسین
مردکی در طمع ودخترکی در خطر است
خیزران برلب ودندان حسینم مزنید
آن لبان بوسه گه حضرت خیرالبشر است
در مدینه همگی صحن وسرا داشته ایم
لیک در شام بلا بین خرابه مقر است
دختری کنج خرابه ز حسین جامانده
همچو گنجی به دل خاک نهان این گهر است
شعر:اسماعیل تقوایی
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
شام بلا
ماکجا ودیده ی نامحرمان
ما کجا واینهمه جور زمان
در مدینه احترامی داشتیم
ما کجا وشام واین نامردمان
چون اسیری خارجی ما را برند
ما کجا وبستن با ریسمان
ما مگر اولاد طاها نیستیم
ما کم جا وکوچه گرد ی بی امان
شام سوگ ما دوچندان می کند
ما کجا وسخره های دشمنان
هدیه ی شام است بارانی زسنگ
ما کجا واینهمه سنگ گران
شام وآل مصطفی ویران نشین
ما کجا واینچنین جا و مکان
زینبم من مادر رنج وغمم
من کجا وقامتی همچون کمان
هجر یاران مو سپیدم کرده است
من کجا وبرگ ریزان خزان
سایه ی روی سرم بوده حسین
من کجا وزندگی بی سایبان
زینبم من با زنان وکودکان
غمزده،غارت زده،بی آشیان
سخت باشد صبر در شام بلا
سخت باشد برهمه این امتحان
آه و واویلا ازآن بزم شراب
وای از آن دست وچوب خیزران
وای از دخت سه ساله،آندمی
مرغ روحش پر کشدبر آسمان
بارالها صبر زینب کن فزون
سربلند آید برون زین امتحان
شاعر : اسماعیل تقوایی
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#کاروان_اسرا12
زبان حال حضرت سکینه با حضرت عباس علیهماالسلام
عمو نیگا کن
باز حرمله با خنده های بی امونش
پیش رباب می رقصه با تیر و کمونش
سر علی رو روی نی میده نشونش
داره اذیت میکنه بی بی رباب و
نشونمیده با قهقهه کاسه ی آب و
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
عمو نیگا کن
بعد تو آواره شدیم توی بیابون
بس که دویدیم به روی خار مغیلون
درمون نداره آبله های پاهامون
کجایی که سکینه از هجرت مریضه
نیستی که بین دشمنا حرف از کنیزه
🌸🌸🌸🌸🌸
عمو نیگا کن
دستای ما رو با طناب کینه بستن
بردن ما رو بزم شراب،حرمت شکستن
تو صدر مجلس زجر و حرمله نشستن
یزید مست ببین داره جلوی چشام
با خیزرون میزنه رو لبهای بابام
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها
#ایام_اسارت
#زمینه_حضرت_زینب_س
#شور_حضرت_زینب_س
#درد_اسارت
🏴بند اول
درد اسارت،رو چاره ای نیست
داغ فراقت،رو مرهمی نیست
از خطبه ی من،فهمیده دشمن
مصیبت تو،غمه کمی نیست
کرب و بلا دیدم_کوفه جفا دیدم
بریده رأست رو_رو نیزه ها دیدم
ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا
ما رایت الا جمیلا
🏴بند دوم
رو نی سرت رو،شکسته دیدم
به چوب محمل،زدم سرم رو
میدم سرم رو،ولی نمیدم
حتی یه نخ از،این معجرم رو
رو نی قمر دیدم_با چشم تر دیدم
خودم تو کربلا_داغ پسر دیدم
ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا
ما رایت الا جمیلا
🏴بند سوم
دیدم که خونی،شده لب تو
نشد بشورم،لبت رو با اشک
تو گفتی آروم،باشم حالا من
دارم میریزم،چه بی صدا اشک
تو معبرا دیدم_سرت رو تا دیدم
افتاده از رو نی_به زیر پا دیدم
ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا
ما رایت الا جمیلا
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک شور حضرت زینب کبری سلام الله علیها
#ایام_اسارت
#شور_حضرت_زینب_س
#عالمه_غیر_معلمه
🏴بند اول
عالمه غیر معلمه
فهمه غیر مفهمه
زینب کبری گل فاطمه
هر چی ازت بگم بازم کمه
شایسته ی مدح و ثنا زینب
ماده شیر شیر خدا زینب
صبور دشت کربلا زینب
فاتح امواج بلا زینب
ذکر طوفانی
ماه نورانی
دختر حیدر
زهرا نیشانی
بی بی جان زینب
🏴بند دوم
کلامته شمشیر برنده
کربلا با نطق تو پاینده
خطبه ای که خوندی تو باعث شد
یزید بشه خار و سراکفنده
زنی به شکل مرتضی زینب
عقیله ی هاشمی یا زینب
آبروی اهل کسا زینب
ای نور چشم اولیا زینب
قهرمان زینب
جاودان زینب
خواهر ارباب
بی بی جان زینب
بی بی جان زینب
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
بااشک...
#زار_میزنم
السلامعلیک یا امّ المصائب یا عقیله بنی هاشم
دارم میان هلهله ها زار می زنم
خود را میان کوچه و بازار می زنم
این خانواده و ملأ عام ، وای ِ من
از کودکان، شنیدن دشنام، وای ِ من
بر زخم کوچه های مدینه نمک زدند
بنگر تمام فاطمه ها را کتک زدند
بنگر که کار ما به کجاها رسیده است
رقّاصه وقت ناله ی ما کِل کشیده است
خولی به اشک قافله لبخند می زند
ما را به قصد قرب خداوند می زند
گویم چه از رقیه و از گوش پاره اش
دیده به گوش دخترکی گوشواره اش
دانی چرا سکینه به سختی مریض شد
وقتی میان قافله حرف از کنیز شد
باشیم بین سلسله ها تا به کی حسین
تا کی تویی مقابل من روی نی حسین
قرآن نخوان زمان جسارت به خواهرت
تا سنگ دیگری نشود قسمت سرت
قرآن نخوان عزیز دلم در گذر حسین
یک جای سالمی که نداری به سر حسین
با تیر و تیغ و چوب و عصا زخم خورده ای
از سنگ بام شام بلا زخم خورده ای
در بین رقص و هلهله و سبّ کوچه ها
ذکری به لب نشسته که ای منتقم بیا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
بسم الله الرحمن الرحیم
#کاروان_اهل_بیت_ع_در_شام
#مجلس_یزید_ملعون
#مصطفی_متولی
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده در آمد که پاگذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای، بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
شد اشک چشم، بغض و بدل کرد اینچنین
آتش فشان به زلزله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم