#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
علی پناه همه خلق و تو پناه علی
میان کوچه تویی یک تنه سپاه علی
علی کنار تو قد راست میکند یعنی
وجود حضرتتان بوده تکیه گاه علی
حکایت تو و حیدر حکایت عشق است
علی برای تو خورشید شد،تو ماه علی
همین یکی دو سه روزه نبوده قصه ی عشق
به سمت فاطمه بود از ازل نگاه علی
میان شعله و آتش به فکر حیدر بود
نگفت آه دل من که گفت آه علی
چراغ خانه ی حیدر بیا و رحمی کن
به ناله های علی و شب سیاه علی
علی کنار تو جان میدهد نه در کوفه
نجف که نیست مدینه است بارگاه علی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
پس از مصیبت در، در بدر شدم ، مادر
همین که از خبرت با خبر شدم مادر
نوشته اند : چهل تن به یک نفر من هم
اسیر صورت آن یک نفر شدم مادر
میان شعله ی آتش چه آمده به رخت
که من ز داغ رخت شعله ور شدم مادر ؟
چه آمده به سرت ؟ باز چهره پوشاندی !
دوباره زخمی زخم بصر شدم مادر ؟
حسن نگاه به دیوار خانه می نالد:
شهید روضه ی مسمار در شدم مادر!
نشسته ام .. که تو شب ها دگر نمی خوابی
شکسته ام ز غمت، پیر تر شدم مادر
رهم دهید به خانه که بی لیاقت من
به روضه خوانیتان مفتخر شدم مادر
دعا کنید برایم به حق چادرتان
نیازمند دعای سحر شدم مادر
شما که عازم راه سفر شدی مادر،
پس از شما چقدر در بدر شدم مادر
#مجتبی کرمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
از بس که غصه بر جگرم پا گذاشته
خون بر نگاه های ترم پا گذاشته
دیگر توان نمانده بیایم زیارتت
انبوه درد دور و برم پا گذاشته
تنهایی علی که از هرچه بیشتر
بر زخم های مختصرم پا گذاشته
با پای خود نیامده ام... لطف بچه هاست
یک شهر روی بال و پرم پا گذاشته
من هم قد حسن شده ام او نیست هم قدم
ردی خمیده بر کمرم پا گذاشته
گل بوسه های میخ در و تازیانه ها
بر بوسه هایت ای پدرم پا گذاشته
آنکس که پیش چشم علی میزند مرا
روی غرور همسفرم پا گذاشته
محسن فقط مدافع من گشت پشت در
اما کسی بر سپرم پا گذاشته
#محمد بیابانی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
زمین گریه زمان گریه، تمام چشمها گریه
صدای مادرم میآید از سجاده با گریه
چرا عجل وفاتی از قنوتش میچکد اینبار
چرا پس با صدای قطعه قطعه، پس چرا گریه؟
چرا ایندفعه جای "جار ثم الدار"ِ دستانش
به روی چادرش میبارد از هر ربنا گریه؟
دل معصوم وقتی بشکند کون و مکان بغض است
که ماهی بین دریا و کبوتر در هوا گریه
صدایی از در و همسایه میآمد که یا حیدر
بگو که فاطمه یا شب شود یا روز را گریه
پدر یک بیت الاحزان از کبود دردهایش ساخت
و کار ما در آنجا روز و شب شد، یکصدا گریه
جلال او، جمال او، صفاتی از خدا دارد
و با هر قطره اشک مادرم دارد خدا گریه
میان کوچه این ایام بی انصافی محض است
که خنده سهم قنفذ باشد اما سهم ما گریه
نه، اشک مادرم ازقصه های غربت باباست
فراوان ریخت از این دردهای آشنا گریه
علی را کار طوفانی زهرا خانه برگرداند
شبیه رعد میغرید و مثل ابرها گریه
#وحید عظیم پور
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
رفتی و روز و شبم یکسره غمبار شده
نیستی خانه به روی سرم آوار شده
سهم دستان منم مثل تو دیوار شده
پسرت فاطمه تب کرده و بیمار شده
نفسم!همنفست بی کس و بی یار شده
موقع غسل تنت بود ،سرم درد گرفت
تا نگاهم به پرت خورد پرم درد گرفت
بیشتر دیدمت و بیشترم درد گرفت
زیر تابوت تو زهرا کمرم درد گرفت
دم در خیره به من تیزی مسمار شده
آب غسلت همه از چشم تر حیدر بود
ورم بازویت از صورت تو بدترد
تازه بو بردم اگر پوشیه ات بر سر بود...
..روی پیشانی تو جای کلون در بود
شصتم از وضع وخیم تو خبردار شده
با چنین وقت کمم کار تنت را چه کنم؟
خون جار شده روی کفنت را چه کنم؟
رد سیلی کنار دهنت را چه کنم؟
نیمه شب گریه ی سخت حسنت را چه کنم؟
رفته ای و اسدالله گرفتار شده
به خدا زندگیم را به نظر چرخاندند
ریشه ام را که تو بودی به تبر چرخاندند
خبر مرگ تو را اهل خبر چرخاندند
تا که دیدند علی را همه سر چرخاندند
بی محلی به علی سنت بازار شده
نیستی دخترمان زار و پریشان شده است
تو چه گفتی که فقط گرم حسین جان شده است
حرف از پیرهنی آمد و گریان شده است
صحبت از بوسه ی بر حنجر عریان شده است
کربلا وعده ی دیدار منو یار شده
موقع گریه برای بدن بی سر شد
بدنی پاک لگد کوب شد و پرپر شد
قطعه قطعه پسری محضر یک مادر شد
نوبت نیزه زن ناشی خیره سر شد
نیزه ای در وسط حنجره اش کار شده
#محمد کیخسروی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
امشب مدینه خوابِ راحت کرد مادر
اما تو را خیلی اذیت کرد مادر
همسایه هایت را دعا کردی و این شهر
هرشب فقط پشتِ تو غیبت کرد مادر
چشم و سر و پهلویَم امشب درد دارند
دردِ تو بر ما هم سرایت کرد مادر
بابا تو را می شست دیدم رفت از حال
وقتی به بازویِ تو دقت کرد مادر
این زخمِ سینه عاقبت کارِ خودش کرد
ما را اسیرِ این مصیبت کرد مادر
هم اشک هم بابا عرق می ریخت اما
حالِ مرا خیلی رعایت کرد مادر
از چادری که سهمِ من شد از تو،پیداست
آتش فقط از تو عیادت کرد مادر
با آنهمه زخمی که خوردی ، قاتلِ تو
از ماندنت در کوچه حیرت کرد مادر
آنروز دیدم هفت جایت را شکستند
دیدم مغیره هِی جسارت کرد مادر
دست از قلافِ خویش قُنفذ بر نمی داشت
هِی زد ، تو را غرقِ جراحت کرد مادر
از بس برایم روضه خواندی از حسینم
چشمم به این خون گریه عادت کرد مادر
می آید آنروزی که می گویم : کجایی
پیراهنش را شمر غارت کرد مادر
بر نیزه بود و ناگهان دیدم که سنگی
پیشانیِ او را دو قسمت کرد مادر
بازارِ شام و حال و روزِ ما به بازار
عباس را غرقِ خجالت کرد مادر
عمداً سنان با چند نامردِ یهودی
ما را معطل چند ساعت کرد مادر
#حسن لطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
دارم عذاب می کشم و آب میکشم
با چاه آه از دلِ بیتاب میکشم
اُفتاده عکسِ ماه در این چاه و عکسِ من
دارم خجالت از رُخِ مهتاب میکشم
کِی در کنارِ خاکِ تو من خاک میشوم
کِی رَختِ خویش از دلِ سیلاب میکشم
سلمانِ پیر زیرِ بغلهایِ من گرفت
خود را به رویِ شانهیِ اصحاب میکشم
عکس تو مانده است به دیوارِ خانهام
دستی که بسته شد رویِ این قاب میکشم
من هرچه میکشم همه از دستِ قنفذ است
داد از مغیره از غم خوناب میکشم
من هرچه از تو مانده در این بقچهی غریب
دارم به چشم خستهی بی خواب میکشم
دارم لباسِ سوخته را جمع میکنم
این میخ این در همه را آب میکشم
#حسن لطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
همسری سر به راه را کشتند
بانویی بی پناه را کشتند
کینه جویان تیره دل آخر
روشنی پگاه را کشتند
"جبت" و "طاغوت" عصمت اللهِ
بری از اشتباه را کشتند
دست شان که به مسندش نرسید
صاحب جایگاه را کشتند
در نبود مدافعان حرم
والی بارگاه را کشتند
غیرِ خوبی از او ندید کسی
خانمی خیرخواه را کشتند
کوچه های مدینه آرام است
بانی اشک و آه را کشتند
یک تنه لشگر علی شده بود
یک به یک آن سپاه را کشتند
همه پشت و پناه مولا بود
حضرت تکیه گاه را کشتند
جلوی شوهرش چهل نامرد
مادری پا به ماه را کشتند
#علیرضا خاکساری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
بسترت جمع شد اما اثرت هست هنوز
بالشی خیس ، ز چشمان ترت هست هنوز
رنگ این پارچه ی بستر تو گلگون ماند
اثری از بدن مختصرت هست هنوز
ای پرستوی مهاجر سفرت کشت مرا
کوچ کردی و در این لانه پرت هست هنوز
رسمش این بود که تنها بروی بی حیدر ؟
شوق رفتن به دل همسفرت هست هنوز
راستی حال تو خوب است ، خوشی بانویم ؟!
اثر زخمِ همان میخ درت هست هنور ؟
خوب شد پهلوی تو ، درد نداری دیگر ؟
با تو آن دردِ شدید کمرت هست هنوز ؟
ناله های حسنت از همه جانسوزتر است
نیمه های دل شب نوحه گرت هست هنوز
زینبت زنده کند یاد تو را در خانه
اصلا انگار ، که چادر به سرت هست هنوز
جای من هم به روی محسن مان بوسه بزن
پشت این در ، اثری از پسرت هست هنوز
#رضا_قاسمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
فاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت
دستمالی بر سرش می بست دیگر ؛ درد داشت
غصه اسلام را می خورد جای نان شب
انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت
شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر را زدند؟
شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر درد داشت؟
خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت
خاک عالم بر دهانم ضربهء در درد داشت
بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد
دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت
صبح تا شب زخم برمیداشت ، شب تا صبح درد
آه ، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت
یک نفر از بچه ها هم سمت آغوشش نرفت
بچه ها هر وقت می دیدند ... مادر درد داشت
#علی_اکبر_لطیفیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
دیگر گلی شبیه تو پرپر نمی شود
زین پس کسی به قدر تو لاغر نمی شود
دستی که زیر چادر خود می کنی نهان
دیگر سپر به یاری حیدر نمی شود
وقتی که راه می روی از دست من بگیر
دیوار هم برای تو یاور نمی شود
گرچه پس از تو مونس این کودکان شوم
اما کسی به خوبی مادر نمی شود
نام فراق می بری و می کشی مرا
این خانه ام پس از تو منور نمی شود
شهر مدینه ظرفیت پاکی ات نداشت
یثرب پس از تو شهر پیمبر نمی شود
بالای درب خانه ی حیدر نوشته اند
هر سوره ای که سوره ی کوثر نمی شود
#رضا رسول زاده
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
با سوز مادرانه فقط گریه می کنی
هر شب به یک بهانه فقط گریه می کنی
یک شب ز درد سینه فقط آه می کشی
یک شب ز درد شانه فقط گریه می کنی
می ترسم این سه ساله ی تو کم بیاورد
وقتی میان خانه فقط گریه می کنی
حنانه ام به جان علی آب رفته ای
روزانه و شبانه فقط گریه می کنی
هنگام پخت نان که کمی از دل تنور
آتش کشد زبانه فقط گریه می کنی
من که ندیده ام که چگونه تو را زدند
از درد تازیانه فقط گریه می کنی
حرفی که با علی غریبت نمی زنی
آرام و مخفیانه فقط گریه می کنی
بعد از هزار سال تو بر غربت علی
بانوی بی نشانه فقط گریه می کنی
#رضا رسول زاده
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam