#امیرالمؤمنین
#شور
بند1⃣
معتکف شب احیا
بگو باحضرت زهرا
به کوریه چشِ دشمن
علی فقط علی مولا
بی مهر علی
محشر معطلی
پس با من اینو بگو با صوت جلی
امام من علیه و نماز من علیه و نیاز من علیه والسلام
قیام من علیه و قعود من علیه و سجود من علیه والسلام
علی علی
بند2⃣
علی محول الحالم
علی تموم آمالم
امینالله فی ارضه
علی علامه ی عالم
مهتابم علی
اربابم علی
شیعه زاده ام حرف حسابم علی
سرشت من علیه و سلام من علیه و کلام من علیه والسلام بهشت من علیه و حساب من علیه و کتاب من علیه والسلام
علی علی
بند3⃣
علی حبه جنه
قسیم النار والجنه
وصی المصطفی حقا
امام الانس والجنه
بابام دائما
توی گوش من
میگفت جز علی به احدی رو نزن
شمس و قمر علیه و یعسوب دین علیه و حبل المتین علیه والسلام
خیرالبشر علیه و شیر خدا علیه و روح دعا علیه والسلام
علی علی
شعر و سبک: حسین ن
🔳وصیت امام درباره فتنه های پس از شهادت ایشان
حضرت به فرزندان خود فرمود: «به زودی که فتنه ها از هر سو رو به شما آورد و منافقان این امّت کینه های دیرینه خود را از شما طلب نمایند و از شما انتقام بگیرند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر نیکو است».
سپس به امام حسن و امام حسین علیه السلام فرمود: «بعد از من به خصوص بر شما فتنه های بسیار واقع خواهد شد از جهت های مختلف، پس صبر کنید تا خدا حکم کند میان شما و دشمنان شما، او بهترین حکم کنندگان است. پس رو کرد به امام حسین علیه السّلام و فرمود: ای ابو عبد الله تویی شهید این امّت، پس بر تو باد به تقوی و صبر بر بلا»
📚منبع:
جلا العیون، ص ۳۴۱
منتهی الامال، جلد ۱
#شهادت_امیرالمومنین_ع
✅ آیات و عبارات قرآنی قابل حفظ برای ذاکران اهل بیت (ع)
✅ ویژه ماه مبارک رمضان ۱۳۹۹
بیست و یک🔻
ِّ . . . وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً (اسراء، ۳۳)
. . . و آن كس كه مظلوم كشته شده، براى وليش سلطه (و حق قصاص) قرار داديم؛ اما در قتل اسراف نكند، چرا كه او مورد حمايت است!
کاربرد:
روضه امام حسین(ع): به روایات ذیل این آیه رجوع شود.
#حفظ_موضوعی_آیات_قرآن
#تدبر_قرآن #ماه_مبارک_رمضان
#مداحی_عالمانه
🔳 مرحوم علامه سید محمد حسین طهرانی در کتاب ارزشمند معادشناسی از استادشان مرحوم علامه طباطبائی نقل می کنند:
در کربلا واعظی بود به نام سیدجواد که ساکن کربلا بود ولی در ایام محرم و عزا برای تبلیغ به نواحی و روستاهای دوردست می رفت نماز جماعت می خواند و مسائل شرعی می گفت و سپس به کربلا برمی گشت.
(او می گفت): یکبار گذرم افتاد به روستایی که همه اهالی آن سنی مذهب بودند و در آنجا برخورد کردم با پیرمردی محاسن سفید و نورانی و چون دیدم سنی است با او از در صحبت و مذاکره وارد شدم ولی دیدم الان نمی توانم تشیع را به او بفهمانم چون این مرد ساده لوح و پاکدل چنان قلبش از محبت غاصبین خلافت سرشار است که آمادگی ندارد و شاید گفتن حقیقت مطلب به او نتیجه برعکس بدهد.
تا اینکه یک روز برای اینکه راه مذاکره با او را باز کنم و به تدریج ایمان در دل او پیدا شده و شیعه گردد از او پرسیدم: شیخ شما کیست؟ (عربها به بزرگ و رئیس قبیله شیخ می گویند) پیرمرد در پاسخ گفت: شیخ ما یک مرد قدرتمندی است که چندین خان ضیافت دارد. چقدر گوسفند دارد.
چقدر شتر دارد.
چهار هزار نفر تیر انداز دارد.
چقدر عشیره و قبیله دارد...
من گفتم: به به از شیخ شما چقدر مرد متمکن و قدرتمندی است! پیرمرد رو کرد به من و پرسید: شیخ شما کیست؟
گفتم: شیخ ما یک آقایی است که هرکس هر حاجتی داشته باشد برآورده می کند. اگر در مشرق عالم باشی و او در مغرب عالم و گرفتاری و پریشانی پیش آید و او را صدا بزنی فورا به فریادت می رسد و رفع مشکل از تو می کند.
پیرمرد گفت: به به عجب شیخی است شیخ خوب است اینگونه باشد.
اسمش چیست؟ گفتم: شیخ علی.
دیگر در این باره صحبتی نشد ولی احساس کردم پیرمرد از شیخ علی خیلی خوشش آمده و دائم در فکر سخن من است.
دهه محرم تمام شد و به کربلا برگشتم و بعد از مدتی دوباره به آن روستا عزیمت کردم و ایندفعه با شور و علاقه فراوانی با خود می گفتم: آنروز سنگ بنا را گذاشتم و نامی از شیخ علی بردم. ایندفعه بنا را تمام نموده و شیخ علی را به طور کامل معرفی می کنم و پیرمرد روشن دل را با مقام مقدس ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) آشنا می سازم.
تا وارد روستا شدم سراغ او را گرفتم. گفتند: از دنیا رفته است! خیلی متاثر شدم و با خود گفتم: عجب پیرمردی به او دل بسته بودم که او را با ولایت آشنا کنم. حیف که بدون ولایت از دنیا رفت.
چون معلوم بود که اهل عناد و دشمنی نیست بلکه القائات و تیلیغات سوء او را از گرایش به ولایت محروم نموده است.
به دیدن فرزندانش رفتم و پس از تسلیت تقاضا کردم که مرا سر قبر او ببرند. بالای قبر او گفتم: خدایا من به این پیرمرد امید داشتم. چرا او را از این دنیا بردی؟ خیلی به آستانه تشیع نزدیک بود.
افسوس که ناقص و محروم از دنیا رفت. از قبرستان که برگشتیم شب را در منزل همان پیرمرد استراحت کردم
👇👇👇
وقتی خوابیدم در عالم رویا از دری وارد شدم دیدم یک دالان درازی است و در یکطرف آن نیمکتی است بلند که روی آن دو نفر نشسته اند و آن پیرمرد سنی نیز در مقابل آنهاست.
پس از سلام و احوالپرسی دیدم در انتهای دالان دری است شیشه ای که از پشت آن باغی بزرگ دیده می شود.
از پیرمرد پرسیدم: اینجا کجاست؟ گفت: اینجا عالم قبر و برزخ من است و باغ در انتهای دالان متعلق به من و قیامت من است.
گفتم: چرا به باغت نمی روی؟ گفت: هنوز موقعش نرسیده. اول باید این دالان را طی کنم.
گفتم: چرا طی نمیکنی؟
گفت: این دو نفر معلم من هستند، آمده اند تا مرا تعلیم ولایت کنند.
وقتی ولایتم کامل شد می روم .
سپس به من گفت: آقا سید جواد گفتی و نگفتی! گفتی: شیخ ما چنین و چنان است ولی نگفتی که او علی بن ابیطالب(ع) است. به خدا قسم همین که صدایش زدم به فریادم رسید. پرسیدم: قضیه چیست؟
گفت: وقتی از دنیا رفتم و مرا دفن کردند نکیر و منکر به سراغم آمدند و از من سوال کردند که: من ربک؟ ومن نبیک؟ ومن امامک؟ من دچار وحشت و اضطرابی شدید شدم و هر چه می خواستم پاسخ دهم زبانم نمی چرخید.
با آنکه مسلمان بودم ولی نمی توانستم نام خدا و پیغمبرم را بر زبان جاری کنم. دور مرا احاطه کردند و می خواستند مرا عذاب کنند. من که به تمام معنا بیچاره شده بودم و می دیدم که هیچ راه گریز و فراری نیست ناگهان به یاد حرف تو افتادم که می گفتی: "ما یک شیخی داریم که اگر کسی گرفتار باشد و او را صدا زند هر جا باشد فورا حاضر می شود و از او رفع گرفتاری می کند" من هم فریاد زدم: ای علی به فریادم برس!
فورا آقای بزرگواری حاضر شدند و به آن دو مامور فرمودند: دست از این مرد بردارید. معاند نیست. او از دشمنان ما نیست. اینطور تربیت شده.
حضرت آن دو را رد کردند و دستور دادند دو فرشته دیگر بیایند و عقاید مرا کامل کنند. این دو نفری که روی نیمکت نشسته اند همان دو هستند که به امر حضرت مرا تعلیم عقاید می کنند.
وقتی عقاید من صحیح شد اجازه دارم این دالان را طی کنم و وارد آن باغ گردم.
📚منبع:
معادشناسی، علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی، ج۳، ص۱۱۳
#شهادت_امیرالمومنین_ع
4_5901993884631697579.mp3
4.06M
🔸 تلاوت جزء بیست و دوم قرآن کریم
🔹 از آیه ۳۱ سوره «احزاب» تا آیه ۲۷ سوره «یس»
#زمزمه #مناجات
#محمد_جواد_صادقی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
سلام ای راه نجاتم / سلام ای چراغ راهم
دیگه از دنیا بریدم / سلام ای (پشت و پناهم ۲)
شرمندم آقا معصیت هام بی حسابه
واسم یه کاری کن ببین حالم خرابه
دنیا بدون تو برام عین سرابه
(اِلی مَتی اَحارُ فیکْ، آقای خوبم)
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
آقاجون وقتی نباشی / میخوام که دنیا نباشه
نگاهت درمون درده / نگام کن (دردام دواشه ۲)
چیزی ندارم جز گناه توو کوله بارم
دستم به دامانت؛ گره خورده به کارم
من غیر آغوش تو جایی رو ندارم
(اِلی مَتی اَحارُ فیکْ، آقای خوبم)
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
درسته غرق گناهم / درسته دل بی قرارم
درسته بیراهه رفتم / ولی من (حسین و دارم ۲)
هرچی که هستم آخرش مال حسینم
بیچارم و توو روضه دنبال حسینم
دلخونم و گریون گودال حسینم
(ای کشته ی صد پاره تن، غریب مادر)
.
#زمینه یا #زمزمه
#مناجات #ماه_مبارک_رمضان
بند اول:
تویی شفا و
تویی صفا و
تویی خدا و
گدای خونتم علی الدائم
تو این سحرها
منو ببخشا
تورو به خوبا
تو رو به آبروی حاج قاسم
الهی/ به ماهی که پر از سعادته
چه ماهی/ نفس کشیدنش عبادته
بذار که/منم به پای تو شهید بشم
میدونی/ که حاجت منم شهادته
می خوام زیر علم بمیرم
به پای دلبرم بمیرم
من آرزومه وقت مردن
مدافع حرم بمیرم
( الهی بالحسین العفو)(۴)
بند دوم:
هوای روضه
شبای روضه
نوای روضه
دلم برای روضه هات تنگه
شدم هوایی
بسه جدایی
آقا خدایی
دلم برای کربلات تنگه
ملائک/ تو اعتکاف سرزمینتن
خلائق/ اسیر اسم دلنشینتن
آقا جون/خدایی از همین الان همه
تو فکرِ/ روزای خوب اربعینتن
دعا کن عاقبت بخیر شیم
همیشه بی نیازِ غیر شیم
تو یک نگاه به ما کنی و
اسیر تو مثه زهیر شیم
( الهی بالحسین العفو)(۴)
بند سوم:
تویی تو آقام
سوی دو چشمام
نذاری تنهام
به آبروی حضرت زینب
ببین چه سالی
چه حس و حالی
چه صحن خالی
چه جور بخونم از حرم امشب
میدونی/صفای کربلا به زائره
یه عاشق/ حرم نیاد بگو کجا بره
یه نوکر/تموم آرزویش همینه که
بمیره/ جنازه شم به کربلا بره
بگو چی از خدا بگیرم
که یک کمی جلا بگیرم
به حق این شبای احیا
برات کربلا بگیرم
( الهی بالحسین العفو)(۴)
#مظاهر_کثیری_نژاد