اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبرلطیفیان
باید برای مثل تو گریانمان کنند
هم صبح هم غروب پریشانمان کنند
باید برای مثل تو ابربهار شد
باید برای مثل تو بـارانمان کنند
ما آدم توأیم به توحید چشم تو
سجده می آوریم که انـسانمان کنند
حالا که سائل کرم خانه ات شدیم
اصلاً بعید نیست سلیمانمان کنند
این اشک ها نتیجه ی اسلام زینب است
پس گریه می کنیم مسلمانمان کنند
گیرم برات سینه ی عریان نداشتیم
یک شب خلاصه می رسد عریانمان کنند
روزی خلق با کرم نوکران توست
گندم شدیم سفره ی احسانمان کنند
فردا که روز آه و پریشانی همه است
زهرا اگر گذاشت پـریشانمان کنند
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
اشعارمناجاتی امام حسین
اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن لطفی
دوباره شعله بر این سینه ی حزین افتاد
که باز بر جگرت داغِ آتشین افتاد
نسیم بوی گُل آورد، چشمِ تو خون شد
گمان کنم که دلت یادِ لاله چین افتاد
به روضه دیدنش از تو شنیدنش از ما
چه دیده ای که به پیشانی تو چین افتاد
همیشه سجده ی ما رو به روی شش گوشه ست
هزار شکر که بر تُربتش جبین افتاد
دلِ شکسته ی ما خرجِ کاشیِ حرم است
به لطفِ توست که این آینه زمین افتاد
حسین قاتل تو شد حسین قاتل ما
ببین چه می کنی آقا دوباره با دلِ ما
***************
اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضارسول زاده
ذکر خیر تو به هر جا شد و یادت کردیم
دست بر سینه به تو عرض ارادت کردیم
پادشاهی جهان حاجت ما نیست حسین
به غلامی در خانه ات عادت کردیم
زیر این بیرق پاک تو شبیه شهدا
دم به دم ما طلب جام شهادت کردیم
آه محزون چو کشیدیم به غمهای شما
طبق فرمایش معصوم عبادت کردیم
رحمت محض خداوند تو هستی ارباب
بر در خانه ی تو کسب سعادت کردیم
امر فرموده خدا بر غم تو گریه کنیم
ما به دستور عمل از حین ولادت کردیم
*****************
اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علیرضالک
می خواهمت به جای نفس جای هر چه نیست
در این دلم حساب شما چیز دیگریست
من در هجای دوم تو فتح می شوم
آری در این حروف مقدس بگو که چیست ؟
می آیی و برای زیارت دو چشم من
در سایه ضریح گلویت شکستنی است
با کاروان عاشقی از شهر می روی
ما را ببر مسافر ماتم کمی بایست
حق می دهم برای کسی جز تو نشکنم
آخر شبیه دست تو آقا کجاست؟ کیست ؟
در کهکشان لطف شما غرق می شود
هر کس به پای روضه تو قطره ای گریست
*****************
اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضارسول زاده
نام تو بلند است به هرجا ، خبری هست
هر جا که کریم است ، گدا پشت دری هست
ما مشتری درهم اجناس تو هستیم
در کیسه بریز هرچه غم و خونجگری هست
رمزی است که ما سوی حسینیه دوانیم
از هیئت ارباب خدا را گذری هست
غصه نخور ای فاطمه ” ما زنده به عشقیم
آرام نگیریم ” که تا چشم تری هست
بازار عزای پسرت گرم نماییم
این قدر که این کهنه گدا را هنری هست
ما مدعی معجزه با قطره ای اشکیم !
کو شعله ی آتش که ببیند اثری هست ؟
تا پرچم اشک غمت افراشته باشد
بی شک جلوی هجمه ی دشمن سپری هست
دل قصد حرم کرده توکلت علی الله
تا کرب و بلا هست امید سفری هست
آقا به رویم باز نما باب شهادت
مرغی که به خونش بزند بال و پری هست
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
پارهبهپاره رویِ زمین قرصِ ماه ریخت
تا علقمه رسید ولی بینِ راه ریخت
پا میشود دوباره زمین میخورد حسین
دستِ خودش نبود که بی تکیه گاه ریخت
یک دفعه ریخت حجم سرش تا عمود خورد
با تیر هم تمام تنش گاه گاه ریخت
تقصیر حرمله است که مویی سفید شد
تقصیر حرمله است که چشمی سیاه ریخت
خورده هزار تیر ولی دوهزار زخم
در فرصت کمی به سرش یک سپاه ریخت
یک فوج نیزه دار سوی قتلگاه رفت
یک فوج بی حیا به سوی خیمه گاه ریخت
آتش گرفت خیمه و یک حجمِ شعله ور
بر روسریِ دخترکی بی گناه ریخت
بر نیزه بود سایه یِ زینب ولی زَنی
آتش زِ بام بر سر این سرپناه ریخت
می خواست تا محاسن او را بهم زند
اما به روی دخترکی اشتباه ریخت
این سر به روی نیزه مبادا که کج شود
عمه به نیزه بست ولی بینِ راه ریخت
(حسن لطفی)
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
آب آور را زدند
نالهای پیچید در خیمه که لشگر را زدند
در میانِ نخلها
دستها تا شد قلم گفتند حیدر را زدند
باز هم از پشتِ نخل
حرمله یک چشم،خولی یک چشم دیگر را زدند
خورد تا رویِ زمین
دید بر دیوارِ کوچه رویِ مادر را زدند
تا که کوتاهش کنند
تیغها از سمتِ پا بدجور پیکر را زدند
یک نفر مو را گرفت
یک تبر محکم به پایین آمد و سر را زدند
آستین شد مویِ سر
دزدهای قافله این بار معجر را زدند
روی تیغِ نیزهها
ابتدا عباس را و بعد اصغر را زدند
چند باری او فِتاد
باز محکمتر به رویِ نیزه حنجر را زدند
بارِ دیگر سر نماند
وای از پهلو نوکِ نیزه برادر را زدند
خواهرش با پارچه
بست سر را تا نیاُفتد حیف خواهر را زدند
(حسن لطفی)
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسماللهالرحمنالرحیم
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
باز در معرکهها نوبت جولان شده است
شیر از بیشه سر آورده رجز خوان شده است
کیست این مرد که هنگامهی تیرش پیداست
تک سواری که فقط ردِ مسیرش پیداست
موج برخاسته و کوه تلاطُم کرده
سر بِدُزدید که یک شیر تبسم کرده
آمده تا بخرد آبروی میدان را
آمده تا که بگیرد نفسِ طوفان را
مِیل کرده قدمی دور و بر خویش زَنَد
دست بر قبضهی تیغِ دو دَم خویش زَنَد
مَشک بر دوش هوای دل دریا دارد
پسرِ سومِ زهرا چه تماشا دارد
تند باد است که میچرخد و جانکاه بوَد
اَشهدُ اَنَّ علیاً ولی الله بوَد
چشمها مات علی باز به خیبر رفته
این جوان کیست که اینقدر به حیدر رفته
گرهای زد به دو اَبرو و نفس بند آمد
کعبه و خیبر و دریا همه را کَند آورد
لحظهی سختِ نبرد است گُلِ لبخندش
نامِ زهرا و علی نقش به بازو بندش
رقصِ تیغش چه عجیب است هنر میخواهد
دیدنِ حضرت عباس جگر میخواهد
هو هویِ تیغهی او وَه چه شتابی دارد
پسِ هر ضربه به جا ردِّ شهابی دارد
بعد هر ضربهی او تازه همه میفهمند
که دو نیمند و یا اینکه به مویی بندند
چند وقتی است که بی پا و سر و دست شدهاند
چند وقتی است دو نیم اند ولی بی خبراند
لرزه میافکَنَد آن دَم که قدم میکوبد
سرِ زینب به سلامت که علَم میکوبد
پای او ریخته هرکس که سری داشته است
چه خیالیست حرم را عَلم افراشته است
باز میآید و مَشکش پُرِ آبست هنوز
وقتِ لالایی آرام رُباب است هنوز
آه از آن روز که میدید که لبها خشک است
مَشکهای حرمش بینِ دو دریا خُشک است
رفت یک بارِ دگر شاد کند دلها را
تا به خیمه بکشاند یقهی دریا را
دختری گفت فرات از لب او میآید
دلتان قرص بخوابید عمو میآید
ولی ای وای نیامد نَفَسِ گلها حیف
چقدر منتظرش بود رُباب اما حیف
به کمین چند هزاری دلِ نخلستانند
شیر میآید و از ترس همه پنهانند
دست را بس که کریم است همانجا بخشید
حاجتِ هرچه که تیر است به یکجا بخشید
تیر از چار طرف خورده ولی جان دارد
پدرِ مشک ببین مشک به دندان دارد
گرچه هر تیر خودش را به تنِ او جا کرد
باز هم حرمله اینجا گرهاش را وا کرد
تیری انداخت که غم را به دلِ زهرا دوخت
مَشک را تیر درید و به تنِ سقا دوخت
تیر دوم که رها شد دلِ زهرا خون شد
چشم را بوسه زد از پشتِ سرش بیرون شد
(حسن لطفی)
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_نهم_محرم_امام_زمان_عجل_الله
میشود هر روز اشکم در عزایت بیشتر
سوختم از روضهات از های هایَت بیشتر
میروم دنبالت اما از حرمهای شما
میرود تا کربلایت ردِ پایت بیشتر
از عبادت هم مُهمتر این اطاعت کردن است
میدهم سر را ولی دل را برایت بیشتر
میزنم بر سینه شاید که شبیهِ تو شوم
مینشیند بر کبودی بوسه هایت بیشتر
دستگاهِ لاف بسیار است اما مَرد کو
غیرتم من را نگه دارد به پایت بیشتر
تا که میاُفتی به یاد مَشک و دست و علقمه
باز می گیرد دلت اما صدایت بیشتر
تا که میآید رَجزهایِ عمویت بر لبم
می شود سهمِ من از دستِ دعایت بیشتر
تو هم از ایل و تبارت خوش قد و بالا تری
رفته آری بر عمویت شانه هایت بیشتر
شام های قبل شاید،حتماً امشب میرسی
میرسد از هر شبی عطرِ عبایت بیشتر...
(حسن لطفی)
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
از زبان امام حسین علیهالسلام
اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم
از دستِ سرنیزه لوایت را بگیرم
حالا بجای اینکه دستم را بگیری
باید که زیر کتفهایت را بگیرم
زود آمدم از دستِ آن مردِ حرامی
تا بیرقِ کرببلایت را بگیرم
شرمندهام شرمندهای ، آخر رسیدم
شاید جلویِ هایهایت را بگیرم
دیگر عبایی نیست جانی نیست با من
ماندم چگونه دست و پایت را بگیرم
خیلی خجالت میکشم از بچههایم
ای کاش میمردم که جایت را بگیرم
گفتی برادر ، نیزه اما حنجرت دوخت
زود آمدم اَدرِک اَخایَت را بگیرم
قدر سپاهی غارتت کرند ای وای...
از دستِ که خوود و ردایت را بگیرم
از قدّ و بالایت چرا اینقدر رفته
حالا چگونه جای جایت را بگیرم
هرجا که دستی میزنم میریزد ایوای
من ماندهام تا که کجایت را بگیرم
چشمان تو بَس بود ناموسم نلرزد
کاش از سهشعبه چشمهایت را بگیرم
(حسن لطفی)
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
آنكه از جمعِ امامان دو برادر دارد
دلبری از همهیِ ما دو برابر دارد
طرفی اُمِبنين و طرفی فاطمه است
كيست در بينِ عشيره كه دو مادر دارد
لشكری زَهره ندارد كه نگاهش بکند
خاصه وقتی که کنارش علی اکبر دارد
چقدر بر رویِ پیشانیِ او میآید
دستمالی که به سر حضرتِ حیدر دارد
ایستاده به سرِ کعبه بخواند خُطبه
تا بدانند که این طایفه منبر دارد
علمش را بزند کرببلا چیزی نیست
کعبه تا کوهِ اُحُد نیز تَرَک بردارد
وقتِ صفین بزن چند قدم در میدان
چشم بر تیغِ شما مالکِاشتر دارد
هر امامی که تو را دید دو دستت بوسید
بوسه بر بازویِ تو لذّتِ دیگر دارد
حق بده اینهمه اسفند برایت میسوخت
قد و بالایِ تو در سایه دو دختر دارد
مدحِ تو بود دلم از تب و تابش اُفتاد
وای بر معجرِ زینب که رکابش اُفتاد
* *
علقمه موج شد عکسِ قمرش ریخت بِهَم
دستش اُفتاد زمین بال و پَرَش ریخت بِهَم
تاکه از گیسویِ او لختهیِ خون ریخت به مَشک
گیسویِ دخترکِ منتظرش ریخت بِهَم
تیر را با سرِ زانوش کِشید از چشمش
حیف از آن چشم که مژگانِ تَرَش ریخت بِهَم
خواهرش خورد زمین مادرِ اصغر غَش کرد
او که اُفتاد زمین دور و بَرَش ریخت بِهَم
قبل از آنیکه برادر بِرِسد بالینَش
پدرش از نجف آمد ، پدرش ریخت بِهَم
به سَرَش بود بیاید به سَرَش اُمِ بنین
عوضش فاطمه تا دید سرش ، ریخت بِهَم
کتفها را که تکان داد حسین اُفتاد و...
دست بگذاشت به رویِ کَمَرَش ریخت بِهَم
خواست تا خیمه رسانَد بَغَلَش کرد ولی
مادرش گفت به خیمه نَبَرش ریخت بِهَم
نه فقط ضَربِ عمود آمد و اَبرو وا شد
خورد بر فرقِ سرش پُشتِ سرش ریخت بِهَم
به سرِ نیزه زِ پهلو سرش آویزان بود
آه با سنگ زدند و گذرش ریخت بِهَم
(حسن لطفی)
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
سینه زنی وزمزمه شب تاسوعا
کنار پیکرت می نالم،اگر که می توانی عباس
گشا دو دیدگانت تا من،بگیرم از تو جانی عباس،بگیرم از تو جانی عباس
وایلتا آه و واویلا، واویلتا آه و واویلا، واویلتا آه و واویلا واویلتا آه و واویلا
__________________
دودست تو جدا از پیکر،به چشم تو رسیده تیری
سرت سلامت ای سقایم،چرا زمشک خود دلگیری، چرا زمشک خود دلگیری
واویلتا....
___________________
علم زدوش تو افتاده،بپا شو گیر علم را بردوش
ببین که دشمنم می خندد،چرا تویی برادر خاموش،چرا تویی برادر خاموش
واویلتا....
____________________
سپاه ما که شد بی سردار، جسارت عدو شد بسیار
شدم غریب وتنها عباس،زبعد تو زدنیا بیزار،زبعد تو ز دنیا بیزار
واویلتا....
_____________________
سکینه در حرم می نالد،عمو بخواهد او،نه آبی
چه گویمش به پاسخ جانا،کنون که تو چنین در خوابی،کنون که تو چنین در خوابی
واویلتا آه و واویلا...
شعر :اسماعیل تقوایی
4_5827700356389276127.mp3
501.4K
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحه زمینه تاسوعا حضرت عبّاس علیهالسلام سبک دنیا بهشته برام....
آقا مجلسِ سقّا بر پاشده ما منتظرتیم
روضه با خودِ شما پسرِ زهرا منتظرتیم
عمو چی سرت اومد
عمو دستاتو کی زد
عمو پاشو که بی تو
عمّه تو خیمه میخوره لگد
ای وای عمو ابالفضل/۴/
آقا پیچیده تویِ علقمه بویِ زهرا مادرم
آقا افتاده عَلم افتاده از پا اربابِ کرم
عمو نداره نفَس
عدو میزنه جرَس
از ترس داره میدوه
عمّه رقیّه رویِ خار وُ خَس
ای وای.......
#تاسوعا #یا_باب_الحوائج #نوحه_زمینه
#حضرت_عباس_علیه_السلام
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحه تاسوعا حضرت عبّاس علیهالسلام سبک امام آسمونا....
برادر پاشو بریم باهم به حرم
برادر نذار بلرزه تنِ خواهرم
برادر پاشو نذار که بگه دخترم عمو معجرم
تویی تنها امیدم علمدار رشیدم
کنار پیکرِ تو بوده مادرم
علمدار حرم عَلم خورده زمین
چهها اومد سرم یلِ امُّالبنین
علمدار حسین۴
برادر پاشو نَپاشه لشکرم
برادر نذار بلرزه دخترم
برادر تو که نباشی خنجره بر حنجرم
کی دستاتو بریده کی چشماتو دریده
آب از مشکِت چکیده آبآورم
سرِ صاحب عَلم به نِی پهلو گرفت
یه گرگ تویِ حرم با چنگ گیسو گرفت
علمدار.......
#نوحه_زمینه #تاسوعا #کربلا #حضرت_عباس_علیه_السلام
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
دودمه تاسوعا حضرت عبّاس علیهالسلام
میشود دردم دَوا هرجا که صحبت ازشماست ۲
روضهاَت دارُالشّفاست۲
تو علمداری عَلم بر شانههایِ مرتضاست ۲
روضهاَت دارالشّفاست ۲
#دودمه #تاسوعا #یا_باب_الحوائج
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
دوبیتی روضهیِ حضرت عبّاس علیهالسلام
دوچشمَت بستی و پشتم شکسته
چه خونی بر سر و رویت نشسته
نباشی زینبم را می بَرد از....
حریمِ ما حرامی دستْبسته
#تاسوعا #دوبیتی #یا_باب_الحوائج
#حضرت_عباس_علیه_السلام
🏴 اشعار #شب_تاسوعا #شب_نهم_محرم
____
#حضرت_عباس
از خواهش لبهای او بی تاب شد آب
از شرم آن چشمان آبی آب شد آب
وقتی که خم شد نخلها یکباره دیدند
لبخند زد مَرد و پر از مهتاب شد آب
آنقدر بر بانوی دریا سجده میکرد
تا در قنوت آخرش محراب شد آب
زیباترین طرح خدا بر پردهها رفت
وقتی میان دستهایش قاب شد آب
یک لحظه با او بود اما تا همیشه
از چشمهای تشنهاش سیراب شد آب
آن تیرها، شمشیرها بارید و بارید
توفان گرفت و گرد او گرداب شد آب
تیر آمد و ... از حسرت مشکی که میمرد
مرداب شد، مرداب شد، مرداب شد آب
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_____________________
4_6039342231473620579.mp3
4.55M
🏴واحد سنگین شب تاسوعای حسینی علیه السلام محرم الحرام حضرت ابالفضل علیه السلام
#واحد_شب_تاسوعا
#واحد_حضرت_عباس_ع
#از_خیمه_رفتی
🏴بند اول
از خیمه رفتی،با مشک خالی
با دل پر امید دمِ،دریا ابالفضل
زدی به قلبِ،لشکر دشمن
یک تنه کردی تو بپا،غوغا ابالفضل
میرو علمدار حسین
یار وفادار حسین
گرمیِ بازار حسین
تویی ابالفضل۲
باب الحوائج حرم
خدای غیرت و کرم
وزیر شاه محترم
تویی ابالفضل۲
ای مظهر شجاعت و
شهامت ای یل دلیر
بی دست دشت کربلا
بیا و دستمو بگیر
عباس ابوفاضل مدد،عباس ابوفاضل مدد
🏴بند دوم
ماه حرم ای،سردار لشکر
نرو که بعدت بی سپاه،میشم ابالفضل
پشتم شکستی،پشت و پناهم
نرو که بعدت بی پناه،میشم ابالفضل
بمون کنارم با وفا
تویی پناه خیمه ها
تنهام نذاری یا اخا
نرو ابالفضل۲
بعد تو میشه نوبتم
شکسته میشه حرمتم
پاشو بکن حمایتم
نرو ابالفضل۲
بعد تو دیگه دشمنم
هجوم میاره به حرم
نقش زمین شدی چرا
پاشو بِکِش برام علم
پاشو امیر لشکرم،پاشو امیر لشکرم
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
هدایت شده از خادمه اهل بیت مدیریت ابرگروه مجمع الذاکرین 🌺
تا علمدار حرم از حال رفت یوسف زهرا سوی گودال رفت …!! ♪♩

دست دشمن جانب خلخال رفت حمله کردند از یسار و از یمین!
او سینه زن شد و شب گریه کرد شمر تا خندید زینب گریه کرد …!!! ♪♩
نعل می رقصید و مرکب گریه کرد ذوالجناح آمد به خیمه شرمگین
بند قلب دختر زهرا گسست
تا کنار القمه افتاد دست
با عمودی فرق عباست شکست
خورد با صورت زمین آن مه جبین
تا علمدار حرم از حال رفت
یوسف زهرا سوی گودال رفت
دست دشمن جانب خلخال رفت
حمله کردند از یسار و از یمین
او سینه زن شد و شب گریه کرد
شمر تا خندید زینب گریه کرد
نعل می رقصید و مرکب گریه کرد
ذوالجناح آمد به خیمه شرمگین
🎤 سبک و شعر:
#عصر_عاشورا_دودمه
#عاشورا_دودمه
#دودمه
آتش به خیام پسر فاطمه افتاد
امان از دل زینب
بر راس بریده نظر فاطمه افتاد
امان از دل زینب
#صادق_اویسی
#عاشورا_دودمه
#دودمه
روز عاشورا صدا زد زینب قامت کمان
العجل صاحب زمان
روی تل زینبیه گفت او لطمه زنان
العجل صاحب زمان
#امام_حسین_دودمه
#کوفه_دودمه
#دودمه
راس جدت را ببین در کوفه بالای سنان
العجل صاحب زمان
عمه مظلومه ات در پای نیزه شد کمان
العجل صاحب زمان
#امام_حسین_دودمه
#شب_عاشورا_دودمه
#دودمه
باز در عرش خدا ولوله ای بر پا شد
شب عاشورا شد
شب پایانی عمر پسر زهرا شد
شب عاشورا شد
---------
صحبت از داغ نکن ، می روم از حال حسین
یا اخا یا مظلوم
وا مکن پای مرا تا دم گودال حسین
یا اخا یا مظلوم
######
صبر کن هر چه بلا بر سر من می آید
ای پریشان زینب
دست و پا می زنم و مادر من می آید
ای پریشان زینب
######
یوسفم گر بروی، پیرهنت را چه کنم
یا عزیزالزهرا
عصر فردا ته گودال ، تنت را چه کنم
یاعزیزالزهرا
####
#علی_سلطانی
حضرت عباس (ع)
دودمه
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد علمدار نیامد
امشب حرم آل عبا آب ندارد رسان آبی طفلان
اصغر ز عطش هیچ دگر تاب ندارد رسان آبی طفلان
آسمان در علقمه افتاده بر روی زمین پیش چشمان حسین
خفته در آغوش زهرا زاده ی ام البنین پیش چشمان حسین
************
دم پـاره
الا العباس واویلا حسین تنهاست واویلا
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
شب عاشورا
دودمه
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع
امشبی را عاشقان دارند به لب ذکر و دعا عصر فردا سر جدا
در میان خیمه ها نجوا نمایند با خدا عصر فردا سر جدا
***************
دم پـاره
امشب پریشان زینب است محزون و گریان زینب است
امان از دل زینب چه خون شد دل زینب
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
روز عاشورا - وداع از حرم
دودمه
کمی آهسته تر ای جان زینب حسین جانان زینب
نظر کن دیده ی گریان زینب حسین جانان زینب
شاه گفتا کربلا امروز مهمان من است عید قربان من است
مادرم زهرای اطهر دیده گریان من است عید قربان من است
تا ببوسم حنجرت آرامتر ای نور عین یبن الزهرا یا حسین
گوییا زهرا به دنبالت نماید شور و شین یبن الزهرا یا حسین
**************
دم پـاره
آهسته رو برادر رحمی نما به خواهر
عمه بیا محشر کبری ببین مرکب بی صاحب بابا ببین
به پیش چشم فاطمه مادرش تشنه بریدند سر از پیکرش
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
شام غریبان
دودمه
شمع دل میسوزد و شام غریبان امشب است مو پریشان زینب است
گم شده طفلان و حیران در بیابان زینب است مو پریشان زینب است
آسمان کربلا تیره شده واویلتا حضرت زهرا بیا
سر به روی نی تن شه مانده زیر دست و پا حضرت زهرا بیا
**************
دم پـاره
آتش گرفته خیمه ها رأس حسین به نیزه ها
رأس حسین به نیزه ها آتیش زدن به خیمه ها
بر خیز ای باب نجات حسین جان آزاد شد آب فرات حسین جان
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
دودمه/ شب عاشورا( دهم
اینگونه مکش تیغ به روی حنجر او ، نبر ز تن سر او
آخر بنما شرم ز آه مادر او ، نبر ز تن سر او
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ، مکن ای صبح طلوع
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است ، مکن ای صبح طلوع
شاه گفتا کربلا امروز میدان من است ، عید قربان من است
مادرم زهرا(س) در این گودال مهمان من است ، عید قربان من است
"
بسم الله الرحمن الرحیم
یا صاحب الزمان آجرک الله
#شب_دهم_محرم_امام_زمان_عجلالله
کجایی که شبِ غم آخر اومد
ببین آهِ دوبیتی هم در اومد
دلت اونقدر خونِ که امشب
به داد حال و روزت مادر اومد
الهی دردِ آقا رو نبینیم
بمیریم و مداوا رو نبینیم
بگو با صبح عاشورا نیادش
دعایی کن که فردا رو نبینیم
الهی رویِ خاکی تو نبینم
تو روضه مویِ خاکی تو نبینم
شبیه مادرت از پا نیافتی
آقا پهلویِ خاکی تو نبینم
اگه از ذوالجناح با سر زمین خورد
اگه تو خیمهها دختر زمین خورد
همه تقصیرِ اون نامرده آقا
که آتیش زد در و مادر زمین خورد
(حسن لطفی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_دهم_محرم
چه حالِ پُر ملالی داره زینب
اگه دستای خالی داره زینب
میره خیمه به خیمه تا بدونن
برا فرداش چه حالی داره زینب
میون این خزونِ عشق و مردی
یکی داره میره به خیمه گردی
داره میاد بگوشش از رُبابش
چرا مادر چرا باز گریه کردی
بخواب مادر بخواب با خوندن من
بخواب جونِ عمو رو دامنِ من
نزن اینقد زبونت رو رولبهات
نکِش ناخنت و رو گردنِ من
یکی داره تو تنهایی میخونه
یه دختر داره بابایی میخونه
موهاشو عمه میبافه دوباره
براش با اشک لالایی میخونه
تویِ خیمَش ببین دلگیره قاسم
زبون میگیره فردا میره قاسم
اگه تو کوچه با بابام نبودم
تقاصِ کوچه رو میگیره قاسم
مبادا زیرِ دست و پا بمونی
مبادا زنده بی بابا بمونی
داره قاسم به عبدالله میگه
اگه رفتم مبادا جابمونی
نبودم من تو پَهلویِ عمو باش
کنارش باش بازویِ عمو باش
اگه دیدی که اسبا رو میارن
رویِ سینش فقط رویِ عمو باش
میگه زینب با اون غمهاش عباس
امیدِ خیمههامون ، کاش عباس
یه بار خواهر بگی زینب فدات شه
یه بار خواهر بگو داداش عباس
دلِ گلها میلرزه با عمو نه
همه تو خیمهاند اما عمو نه
حرم خواب است بی خوابه حرامی
همه تو خیمههان اما عمو نه
غمی که اوج غمهامه آوردن
یه دردی که رو دردامه آوردن
رُباب خوابونده تازه اصغرش رو
نگید پیشش اموننامه آوردن
منو خیمه به خیمه دیدی آقا
برا یاری چه ناامّیدی آقا
ببین خونی شدن دستات عزیزم
چرا شب خارها رو چیدی آقا
بیا بردار از خاکا سرت رو
نگاهی های هایِ خواهرت رو
میترسم بعد این زنده نباشم
بیا امشب ببوسم حنجرت رو
بمیرم بی کسی مادر نداری
مگه خواهر مگه خواهر نداری
بده انگشترت رو تا نگم که
چرا انگشت و انگشتر نداری
بیا ای سایهی اطفال برگرد
از این صحرای بداقبال برگرد
ببین زینب داره میمیره امشب
بیا از سمتِ اون گودال برگرد
(حسن لطفی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
هدیه به حضرت زینب صلوات
شور مقتل عاشورا
ظهره دهم رسید شد غرقه خون حسین
از پشت مرکبش شد سرنگون حسین
ظهره دهم رسید زینب نگاه می کرد
از روی تل نگاه به قتلگاه می کرد
ظهره دهم رسید شد محشری به پا
ریختن سره حسین گرگای بی حیا
ظهره دهم رسید از سینه اه کشید
وقتی که فاطمه در قتلگاه رسید
ظهر دهم رسید سه ساعته تمام
در زیره تیغ و تیر زجرکش شده امام
ظهر دهم رسید با دشنه می زدن
بر پیکره حسین بی وقفه می زدن
ظهر دهم رسید نیزه فرو می کرد
نیزه اش رو داشت سنان توی گلو می کرد
ظهر دهم رسید داشت دست و پا می زد
زهرا و نیمه جان ارباب صدا می زد
ظهر دهم رسید شمر پلیدو پست
روسینه ی حسین با چکمه می نشست
ظهر دهم رسید پنجه به مو کشید
زینب نگاه می کرد رگ هارو می برید
ظهر دهم رسید پا بر دهن می زد
گرگی رسید و چنگ بر پیروهن می زد
رضا نصابی
هدیه به امام حسین صلوات
شور روضه
هم نوا با خواهرت
به سمت گودال میرم اقا
هم قدم با مادرت
به سمت گودال میرم اقا
نیزه دار داره با نیزه چه دقیق می بره ای وای
بوسه گاهه احمد و تیغ چه عمیق می بره ای وای
یا حسین غریب مادر
نیزه و پهلوی تو
امون امون ازغم و غربت
دست شمر و موی تو
امون امون از غم غربت
بمیرم ارباب اوردن چه بلایی به سره تو
هزار و نهصدو پنجاه زدن زخم به پیکر ه تو
یا حسین غریب مادر
رسیده روضه به جایی
که حسین افتاده گودال
می بینه برادرش رو
خواهرش که رفته از حال
دیگه شد اخر راه جدا شد سره برادر
وسط یه مشت اراذل تک و تنها مونده خواهر
یا حسین غریب مادر
رضا نصابی