eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
66 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
روشن تر از روز است خیلی بامرامند وقتی کریمان با گدایان هم کلامند الحق که آقازاده ها یک یک امیرند الحق که نوکرزاده ها یک یک غلامند در فقرِ محضِ خود غنیِّ محض هستم وقتی گدای این درم، مردم گدامند! عین عدم هستیم و با آنان وجودیم پس ما همان هاییم که آن ها بنامند سنّ زیاد و سنّ کم، فرقی ندارد این خانواده از طفولیت امامند چیزی ندارم جز «سلام الله علیهم» فرزندهای فاطمه با احترامند هر صبح خورشیدند و در هر شام ماهند این چهارده تا روشنی صبح و شامند این چهارده آیینه از بس که شبیه اند وقتی ببینی شان نمی دانی کدامند و الله این پروانگی ما می ارزد هر چند خاکستر شدیم اما می ارزد معشوق عالم می شود یک روز، عاشق مجنون ما اندازه لیلا می ارزد قلاده ما را همین گوشه ببندید سگ هم کنار خانه این ها می ارزد سر می نهم بر پای تو قیمت بگیرم هر جا نمی ارزد سرم این جا می ارزد یک جان ناقابل به پایت ذبح کردیم حالا که شد مال تو از حالا می ارزد این گریه ها را آیه تطهیر گفتند یک قطرهٔ آن بیش از دریا می ارزد با کاظمین تو بهشتی دارم این جا پس زندگی در عالمِ دنیا می ارزد پس ارزش گهواره ات کعبه است حتماً وقتی عصای حضرت موسی می ارزد! دستی بکش بینا کنی این چشم ها را با معجزات تو چه نابینا می ارزد! کافی ست ما را این که بابای تو خندید لبخند بابای تو یک دنیا می ارزد آن که «کم»ش را نیمه شب آورد، دادت دارد زیادش می کند لطف زیادت آقا منم! آن رختْ پاره، پا برهنه... آن شب –شب جمعه- مرا که هست یادت! تو کیستی؟ تو از کریمان بلادم من کیستم؟ من از گدایان بلادت من از در این خانه ات جایی نرفتم پس رو مگردان از گدای خانه زادت آن که مرا حالا مُرید تو نوشته حتماً تو را هم می نویسد یا مرادت تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت تو هر کجا پا می نهی هر صبح خورشید عرض ارادت می کند بر بامدادت بابای تو با دیدن تو گریه می کرد با گریه لطف دیگری دارد عبادت آباء و اجدادت همه یک یک جوادند پس می نویسیمت جواد بن الجوادت بر روی پایت می گذارد کعبه سر هم جبریل حتی می گذارد بال و پر هم به خاک پایت احتیاجی نیست اصلاً وقتی دوا می سازم از این خاک در هم تو کعبه ای! آن کعبه ای که در طوافت بال و پر ما سوخته حتی جگر هم با آبروی تو تهجّد آبرو یافت فیض از مناجات تو می گیرد سحر هم با این جمالی که تو را دادند، باید بین خریداران تو باشد پدر هم نام مرا هم بین این عشاق بنویس بگذار تا جا خوش کند این یک نفر هم ای جان به قربان تو و دورِ شلوغت یوسف شدن بازار دارد، دردسر هم در کوچه جانِ ما نقابت را بیانداز! این گونه چشمت می زنند این ها، نظر هم هستند یک یک شیرها دنبال دامت چشمان آهوی خراسانِ پدر هم فهم من از لطف جوادی تو این است: که آن چه را گفتیم دادی، بیشتر هم ما را ببر تا کاظمین این بار با هم ما را بخر در کاظمین این بار درهم جز عجز، سائل چاره ای دیگر ندارد وقتی کریمیِ‌ خدا آخر ندارد ما را برای در زدن معطل نکردند اصلاً ‌بیوت این کریمان در ندارد این خانواده کودکش ذاتاً بزرگ است نام علی که اصغر و اکبر ندارد طفل رباب ست و ولیکن عادتش بود از شانهٔ عمه سرش را بر ندارد بین مقامات رباب این شان کافی ست که هیچ کس جز او علی اصغر ندارد وقتی که آمد لشگر کوفه به هم ریخت میدان علمداری ازین بهتر ندارد وقتی که آمد لشگر از دور پدر رفت آخر گمان کردند که لشگر ندارد طفل است و بابای بلاتکلیف مانده حیرانی است و کودکی که سر ندارد گیرم که از فردا دوباره آب وا شد چه فایده، شش ماهه که دیگر ندارد 🔸شاعر:
ز فهمم فراتر جوادالائمه هزاران برابر جوادالائمه ز هر خوب ، بهتر جوادالائمه ز هر بهترى ، سر جوادالائمه شَهِ ذره پرور جوادالائمه همه دُرّ و گوهر جوادالائمه هم اول هم آخر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه خبر دار سازید هر چه گدا را که باید ببینند آقای ما را ببینند در چهره اش مصطفی را جمالِ علی ابن موسی الرضا را ببینند اعجاز دست خدا را ببینند سیمای مشکل گشا را به دامانِ مادر ، جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه ارادت چه خوب است ابراز گردد ببر نام او تا که اعجاز گردد خوشا نوکری هایمان ساز گردد هُویّت به این شکل احراز گردد به نامش اگر صبح آغاز گردد زِ کارم هزاران گره باز گردد دعایی کند گر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه تو آن رنگ و بوی بهاری که مانده زِ شمس الشموس آن نگاری که مانده من و سینۀ بی قراری که مانده تو و بخششِ بی شماری که مانده به جز نوکری چیست کاری که مانده؟ به قربان این یادگاری که مانده ز زهرا و حیدر ، جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه جز این خانواده به کس دل ندادم که این خانه بوده است باب المرادم مرا مادرم نوکری داد یادم برای غلامیِّ این خانه زادم به فکر زیارت اگر اوفتادم مقیّد به رفتن زِ باب الجوادم شفیع است محشر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه ز ماهِ رخش نور تابیده می شد طراوت به آفاق پاشیده می شد اگر شاخصِ جود سنجیده می شد شه کشور جود نامیده می شد گر از بخشش و جود پرسیده می شد همه در امامانِ ما دیده می شد ولی بیشتر در جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه ازل تا ابد از خدایش سلامش یَمِ علم ، می بارد از هر کلامش ز دست رضا ریخته مِی به جامش صفاتش هویداست از رویِ نامش کند ماه سجده به هر صبح و شامش نگنجد فقط ذره ای از مقامش به هفتاد منبر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه دگر روز آمد شبِ تار رفته دگر خواب از چشم بیدار رفته دلم هر کجا در پیِ یار رفته نه یک بار و ده بار ، صد بار رفته جمالش گمانم به کرار رفته و در زهد و تقواش انگار رفته به موسی ابن جعفر جوادالائمه سلام خدا بر جوادالائمه 🔸شاعر:
آمدی و غصه ها از خانۂ دل جمع شد وقتِ آسانی رسید و هرچه مشکل جمع شد از کنارت هر که رد شد حاجتش شد مستجاب صد بلا از پیش رو و از مقابل جمع شد
امشب به جهان آمده پيغمبر ديگر؟ يا کعبه گرفته است به بر حيدر ديگر يا از حسنين است عيان منظر ديگر دارد به سر دست، رضا کوثر ديگر بشري! که دل آل محمد همه شاد است اين مژده بگوئيد که ميلاد جواد است اي بحر تجلّي گهرت باد مبارک اي شاخه ي طوبي ثمرت باد مبارک اي شمس ولايت قمرت باد مبارک ميلاد گرامي پسرت باد مبارک اين قبله ي ارباب مراد است مراد است الحق که جواد است جواد است جواد است با ماه بگوييد چراغ سحر است اين با مهر بگوييد که از مهر سر است اين طفلش نتوان گفت که خيرالبشر است اين جانم به فدايش پسر است اين پسر است اين ما را به پسر بودن او فخر از آن است کو بعد پدر رهبر خلق دو جهان است اين است کز آغاز خداوند ستودش اين است که بگشود نبي لب به درودش اين است که افتاد کرامت به سجودش اين است که جود آمده مرهون وجودش جوشد ز کفش لطف و عنايات خدايي آرند به سويش همگان دست گدايي سر تا به قدم حُسن خداوند جليلش مرآت جمال نبوي روي جميلش زوار حرم آدم و نوح است و خليلش مأمون شده در اوج شهي عبد ذليلش اين است که در محضر او زادهٔ «أکثم» آورد چو يک کودک ناخوانده الف، کم اين است همان مخزن اسرار الهي وابسته به علم ازل نامتناهي بي پرتو او علم سياهي است سياهي دارد خبر از ابر و هوا و يم و ماهي کز معجزه اش هوش پريد از سر مأمون گويي که جدا روح شد از پيکر مأمون اي از ازلت نام دل آراي محمد وي آينه ي طلعت زيباي محمد سر تا به قدوم تو سراپاي محمد بوسيده پدر روي تو را جاي محمد از جود تو يا فضل تو يا علم تو گويم وز خلق تو يا خوي تو يا حلم تو گويم با اين همه اوصاف خدايي ز خدايت در حيرتم آخر چه بگويم به ثنايت گوهر چه بود تا که بريزند به پايت؟ فرمود پدر: اي پدرم باد فدايت! تو مصحف زهرايی و قرآن رضايی تو روح رضا قلب رضا جان رضايی فردوس برد سجده به خاک قدم تو رضوان شده پيوسته گداي کرم تو هنگام عطا ظرف وجود است کم تو حجّ حرم الله طواف حرم تو از ما همه دريوزگي و عجز و گدايي از تو همه لطف و کرم و عقده گشايی بگذار که سرگرم هياهوي تو باشم تا جان به لبم هست ثنا گوي تو باشم باشد که فقط تشنه لب جوي تو باشم مولا کرمي کن که سگ کوي تو باشم آن روز که خلقت همه دامان تو گيرند زنجير مرا دست غلامان تو گيرند تو دست عطا و کرم و لطف خدايي تو در دو جهان از همگان عقده گشايي تو حج و تو ميقات تو مروه تو صفايي ما جمله گدا و تو جواد ابن الرضايي جود و کرم از توست تضرع صفت ماست والله گدايي درت سلطنت ماست من «ميثم» آلوده ي بي دست و زبانم در باغ بهار تو کم از برگ خزانم مگذار برِ باد به کوي دگرانم بگذار در اطراف گلت خار بمانم من با همه گفتم که جواد است امامم باشد که بخواني ز ره لطف غلامم 🔸شاعر:
در ساحل جود خدا باران گرفته باران نور و رحمت و احسان گرفته می‌بارد انوار کرم از هر کرانه شب‌های دلگير زمين پايان گرفته از سوی جنت سورۀ ياسين رسيده خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته داده خدا ماهی به خورشيد رئوفش آرى دعای حضرت جانان گرفته نسل امامت می‌شود پاينده با او از برکتش دل‌های شيعه جان گرفته او می‌رسد جود و سخا معنا بگیرد در قلب عالم نور و رحمت پا بگیرد عالم همه قطره اگر دريا تو هستی کل خلائق عبد اگر مولا تو هستی فيض وجود توست رزق اهل دنيا باران جود عالم بالا تو هستی مانده‌ست ابتر، کيدِ بدخواهان شيعه روشن‌ترين تفسير أعطينا تو هستی مانند کوثر چشمۀ جاری نوری با اين حساب آیينۀ زهرا تو هستی ای که دل از بابا ربوده خنده‌هایت آرامش هر لحظۀ بابا تو هستی ابن الرضایی، تو کريم بن کريمی ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی چشمان تو خورشيد هر اهل يقينی‌ست چشمان تو جنت! نه جنت‌آفرينی‌ست با عشق تو قلبی نمی‌سوزد در آتش در هر نگاه روشنت خُلدِ برينی‌ست گويا گره خورده دلم با عرش اعلی هر رشته از مهر شما حبل‌المتينی‌ست من روزی هر ساله‌ام را از تو دارم چشمان من بر دست‌های نازنينی‌ست جود تو دارد جلوه‌های هل اَتایی مولا! شفيع ما به درگاه خدايی هر شب دل من سائل باب المراد است آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است آنجا که اميد و پناه آخر ماست آنجا که اوج هر توسل «يا جواد» است جز آستان تو پناهی که نداريم اين استغاثه با تمام اعتقاد است در مشهد خورشيد ايران هم که هستيم دل‌های ما پروانۀ باب الجواد است هر شب دل من در هوای کاظمين است در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است 🔸شاعر:
دوباره سرم در هوای شماست تمام دلم سر سرای شماست به سوی خدا رفتم و دیده ام فقط ردّ پا ردّ پای شماست خدا هم فقط از شما گفته است گمانم خدا هم خدای شماست گدایی برازنده ی ایل ماست برازنده بودن برای شماست ندارد تفاوت کجا میرسی که هر انتها ابتدای شماست خیالم از این و از آن راحت است گره هام دست دعای شماست مرا پای حیدر هلاکم کنید به عشق رضا سینه چاکم کنید دلی دارم و خانه زاد رضاست فقط یاد دارد ز یاد رضاست کم اینجا ندیده است برایش بد است دلم مستحق زیاد رضاست نجف،کربلا رفتم و گفته اند که راهش دهید از بلاد رضاست گره می خورد زندگی ام ولی همین نا مُرادی مراد رضاست به خود آیم و باز بینم سرم روی خاک باب الجواد رضاست جوادش در بسته را باز کرد گره های من را رضا باز کرد خبر را مسیح از مسیحا شنید خبر را ز جبریل موسی شنید اگر گوش تا گوش دل را دهی می توان که از کعبه هم ذکر مولا شنید زمین خشکسالی ترک خورده بود ولی ناگهان بوی دریا شنید دل انبیا بر دری می تپید که از آن صدای شما را شنید خدا خنده کرد و خدا جلوه کرد شبی که رضا ذکر بابا شنید تو هم مادری هستی و می شود که از قلب تو نام زهرا شنید فدای نفسهای بابایی ات فدای تپش های زهراییت ز تو کوچه ها تا معطر شدند حسودان این شهر ابتر شدند به کوری چشمان ناباوران همه محو روی پیمبر شدند عسل های کندوی لبهای توست گر این روزها شهد و شکر شدند برای تماشای لبخند توست علی اکبری ها کبوتر شدند کریمی کرامت،جوادی و جود چه خوش کُنیه هایت مکرر شدند شبی که اذان گفت بابا همه پُر از یاد میلاد اصغر شدند خدا دید چشم پر احساس تو از آن ابتدا غرق مادر شدند کسی را نگاهت معطل نکرد دو دست مرا هیچ معطل نکرد تو دریایی و در تماشا رباب تو در خوابی و غرق لالا رباب تو تا آمدی آبرو دادی اش که خندید با تو به زهرا رباب شبیه حسینی و مات تو اند همه دور گهواره حتی رباب تو ذات بزرگی و جایت بلند تو را داده بر دوش سقا رباب تبسم کن و خیمه را شاد کن بیا زنده کن عمه را با رباب به دستان بابا هواست نبود که چشمش به راه است آنجا رباب نگو مادرت را صدا می زدی به دست پدر دست و پاز میزدی... 🔸شاعر:حسن لطفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🏳سبک میلاد نورانی حضرت امام جوادالائمه علیه السلام و حضرت علی اصغر علیه السلام 🏳بند اول سبد سبد گل،نثار مقدمه گل ملک میخونه،به زیر لب چهار قل قمر میتابه،به روی دامن شمس ستاره از شوق،میزنه تا زمین پل فصل بهاره،گلا زدن جوونه چه خوش نسیمی،از آسمون وزیده خبر پیچیده،توی شهر مدینه میوه ی قلب،ابالحسن رسیده (ای اهل ولا سرور صنوبر خوش آمد) (واسه امام رضا علی اکبر خوش آمد) (یا ابن الرضا،ابن الرضا،جوادالائمه) 🏳بند دوم اومده ولیعهد،واسه حضرت سلطان سخا و جودش،همه رو کرده حیران به کاظمینش،پریده مرغ قلبم اونجا که میده،بوی مشهد ایران شب نگاره،دلم آروم نداره از قفس غم،می پره و آزاده یا کاظمینه،یا مشهد مقدس پنجره فولاد،یا که باب الجواده (بر اهل ولا این شب میلاد مبارک) (یا امام رضا مقدمه نوزاد مبارک) (یا ابن الرضا،ابن الرضا،جوادالائمه) 🏳بند سوم خبر آوردن،واسه دلای بی تاب به دلهایی که،تابیده نور مهتاب خوابیده مهتاب،روی دامن خورشید براش لالایی،داره میخونه ارباب غنچه ی ناز و،قرار قلب مادر عشقه ابالفضل،آقام علی اصغر اومده باشه،تمومه عشقه عمه دل ببره از،تمومه اهل خیمه (بر اهل ولا ولادت ماه مبارک) (میلاد علی دسته گل شاه مبارک) (یا علی علی،علی علی،علی اصغر) ✍♪کربلایی امیرحسین سلطانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا