×
اشعار استاد علی اکبر لطیفیان
اشعار علی اکبر لطیفیان
شعر استاد لطیفیان امام حسین ع
غصه و غم، اشک و ماتم را به من دادى حسين
بهترينهاى دو عالم را به من دادى حسين
يازده ماه است کارم را معطل کرده اند
خوب شد ماه محرم را به من دادى حسين
هر زمان دم مي دهم يعنى ز تو دم مي زنم
نيستم عيسا ولى دم را به من دادى حسين
خانه زاد کربلايم خانه ات آباد باد!
خانه ام آباد شد، غم را به من دادى حسين
پيش ختم الانبيا و پيش ختم الاوصيا
همنشينى دو خاتم را به من دادى حسين
من محرم تا محرم فطرس اين خانه ام
بال من افتاد، بالم را به من دادى حسين
من حسينيه شدم رخت سياهم پرچمم
اى به قربانت که پرچم را به من دادى حسين
کار با باران ندارم گريه هايم را نگير
بهتر از باران زمزم را به من دادى حسين
ريزه خواران محرم سفره دار عالمند
سفره هاى چند حاتم را به من دادى حسين
من کنار سفره هاى روضه ات آدم شدم
توبه مقبولِ آدم را به من دادى حسين
علي اكبر لطيفيان
برچسبها: علی اکبر لطیفیان, امام حسین ع
+ نوشته شده در جمعه سوم اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت 17:16 توسط گمنام | نظر بدهيد
مانند طفل دربه دری گریه میکنم
مثل گدای پشت دری گریه می کنم
اشک مرا زمان گدایی ندیده اند
این بار چون تو می گذری گریه میکنم
حالا که بین این همه مردم زیادی ام
از این به بعد یک نفری گریه میکنم
حتی اگر مرا بزنی قول میدهم
با آب تاب بیشتری گریه میکنم
تبیه تو حواس مرا جمع میکند
من سالهاست ز خیره سری گریه میکنم
بار مرا کسی نخریده تو میخری
بار مرا بخر نخری گریه میکنم
از چند جا شکسته پرم ای شکسته بند
از غصه ی شکسته پری گریه میکنم
این روزها به درد قیامت نمیخورد
دارم برای این سپری گریه میکنم
آقا نیامد و دل ما همچنان شکست
از پای سفره ی سحری گریه میکنم
جان همان که زائر بابا نشد یه بار
یک کربلا ببر نبری گریه میکنم
خادم اهل بیت:
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
غصه و غم، اشک و ماتم را به من دادى حسين
بهترينهاى دو عالم را به من دادى حسين
يازده ماه است کارم را معطل کرده اند
خوب شد ماه محرم را به من دادى حسين
هر زمان دم مي دهم يعنى ز تو دم مي زنم
نيستم عيسا ولى دم را به من دادى حسين
خانه زاد کربلايم خانه ات آباد باد!
خانه ام آباد شد، غم را به من دادى حسين
پيش ختم الانبيا و پيش ختم الاوصيا
همنشينى دو خاتم را به من دادى حسين
من محرم تا محرم فطرس اين خانه ام
بال من افتاد، بالم را به من دادى حسين
من حسينيه شدم رخت سياهم پرچمم
اى به قربانت که پرچم را به من دادى حسين
کار با باران ندارم گريه هايم را نگير
بهتر از باران زمزم را به من دادى حسين
ريزه خواران محرم سفره دار عالمند
سفره هاى چند حاتم را به من دادى حسين
من کنار سفره هاى روضه ات آدم شدم
توبه مقبولِ آدم را به من دادى حسين
خادم اهل بیت:
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
پیش من نیزه ها کم آوردند
به خدا سر نمیدهم به کسی
غیرت الله من خیالت جمع
من که معجر نمیدهم به کسی
تو اگر که اجازه بدهی
خویش را پهلویت می اندازم
اگر این چند تا عقب بروند
چادرم را رویت می اندازم
چقدر میروند و می آیند
فرصت زخم بستن من نیست
آمدم درد و دل کنم با تو
جا برای نشستن من نیست
جلویش را بگیر تا بلکه
دستم از رو سرم بلند شود
تو که شمر را نمیکنی بیرون
پس بگو مادرم بلند شود
هرکه گیرش نیامده نیزه
تکیه بر سنگ دامنش کرده
همه دیدند دخترت هم دید
شمر رخت تو را تنش کرده
(علی اکبر لطیفیان)
خادم اهل بیت:
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
در پی دیدار روی کیستی
گوئیا در فکر زینب نیستی
گوئیا دلتنگ مادر گشته ای
مات روی مادری سرگشته ای
غیرت الله این حرم بی محرم است
می روی و خواهرت بی همدم است
تا گلویت سالم است ای یار من
بوسه ای بر من بده دلدار من
من مگر کمتر ز تیغ و خنجرم
تا زنم بوسه به حلقت دلبرم
بوسه گاه مصطفی بوسیدنی است
یاس حلقومت اخا بوسیدنی است
قبل از آنکه بشکند آئینه ات
سینه عریان کن ببوسم سینه ات
حرمله در فرصت و آمادگی است
قلب تو جای سه شعبه نیست نیست
رخصتی بوسه زنم بر روی تو
بوسه ای گیرم من از پهلوی تو
نیزه و پهلوی تو ای وای من
دست شمر و موی تو ای وای من
فکر طفلانت نباش ای مهربان
من بلاگردانشان هستم به جان
یا اخا دلواپس خواهر نباش
بیقرار پوشش و معجر نباش
تو به فکر یک کفن باش ای حسین
در پی یک پیرهن باش ای حسین
کاش می مردم نمی دیدم تو را
بی کس و بی یار بین اشقیا
خادم اهل بیت:
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
کمی آهسته رو بگذار تا زینب شود یارت
حیاتم بخش، یکبار دگر از فیض دیدارت
به جان مادرم رخصت بده، ای یوسف زهرا
که زینب با کلاف جانِ خود گردد خریدارت
علمدارت اگر، بیدست و سر افتاده من هستم
به عباست قسم، بگذار تا گردم علمدارت
بیابان، پر ز گرگ و یوسف من، یکّه و تنها
چگونه بسپرم، بر یک بیابان گرگِ خونخوارت
الهی آب گردم، همچو شمعی در شرار دل
که میبینم ز بی آبی پریده رنگ رخسارت
به دنبال تو آیم یا به سوی خیمه برگردم
بگریم با ربابت، یا بگردم دور بیمارت؟
مرو تا آتش قلب تو را با اشک بنشانم
که باشد، داغ روی داغ روی داغ بسیارت
دلم چون پرده ی گل، در غمت صدپاره گردید
که هفتاد و دو گل، یک روزه پرپر شد زگلزارت
میان دشمنان، ناموس خود را مینهی تنها
تو که یاری نداری، پس برو دست خدا یارت
از آن قلب محبّان را، به آتش میکشد «میثم»
که سوز ما بود، در نظم این عبد گنهکارت
(غلامرضا سازگار
خادم اهل بیت:
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
ته گودال تمام بدنش می سوزد
خواهری دید عقیق یمنش می سوزد
نیزه ها زیر حرارت همگی ذوب شدند
بی سبب نیست جراحات تنش می سوزد
کربلا ملک خودش بود، غریبی این جاست
چه غریبانه کسی در وطنش می سوزد
بی هوا نیزه ای آمد، همه مبهوت شدند
بعد آن نیزه گمانم دهنش می سوزد
ماجرای ته گودال مرا خواهد کشت
دل من بیشتر از لب زدنش می سوزد
گیرم اصلاً کفنی بر تن او پوشیدید
قطعاً از داغی صحرا کفنش می سوزد
عصر شد، کرب و بلا مثل مدینه شده بود
بانویی گوشه ای از پیرهنش می سوزد
پشت در یا ته گودال چه فرقی دارد؟
هر کسی ذوب علی گشت (من)ش می سوزد
(حسین ایزدی)
خادم اهل بیت:
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
گمان نمي كنم اين روح پيكرم باشد
تني كه مثله شده در برابرم باشد
بدن بدن كيست اينچنين شده است ؟
اگر خداي نكرده برادرم باشد ...!
گمان نمي كنم اين زير نيزه افتاده
حسين فاطمه يعني برادرم باشد
تو را خدا بگذاريد بوسه اش بزنم
كه قول ميدهم اين بار بار آخرم باشد
كفن كه نيست عبا نيست ، بوريا هم نيست ؟
بد است بي كفن اين مرد محترم باشد
علی اکبر لطيفيان
******************
اشعار ماه محرم - اشعار روز عاشورا - روضه وداع حضرت زینب(ع) - علی اکبر لطیفیان
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بمان که روشنی دیده ترم باشی
شبیه آینه ای در برابرم باشی
هوای خیمه من بی نگاه تو سرد است
بمان که مایه دلگرمی حرم باشی
چه شد که از ته گودال سر در آوردی
تو زینت سر دوش پیمبرم باشی
در این شلوغی گودال تنگ قول بده
کمی مراقب پهلوی مادرم باشی
تو در بلند ترین نیزه منزلت کردی
به این بهانه مگر سایه سرم باشی
جواب خنده دشن به خواهرت با کیست؟
مگر تو قول ندادی برادرم باشی
تو آفتابی و بالای نیزه هم که شده
بمان که روشنی دیده ترم باشی
علی اکبر لطیفیان
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
✨﷽✨
#اشعار_دهه_اول_محرم
#واحد_حضرت_ابولفضلﷻ
📋واحد احساسی حضرت ابوالفضل علیه السلام
بند اول
سر به زیرم در خونه ی شما یاابوالفضل
یک کبوترم تو لونه ی شما یاابوالفضل
من محتاج آب و دونه ی شما یاابوالفضل
ی مجنونم به بهونه ی شما یاابوالفضل
حضرت عباسی، منو ولم نکن
تا نگام نکردی، زیر گِلم نکن
غرق دریاتم و، رو به ساحلم نکن
مردُ مردونه میزنم تو رو صدا یاابوالفضل
پس نگاهتو نگیری ازم آقا یاابوالفضل
➖➖➖➖➖➖
بند دوم
اقا بوسیده چهار تا معصوم دست شما یاابوالفضل
ای جوونمرد زمونه ناز شست شما یاابوالفضل
آره هستی نوکرت از هست شما یاابوالفضل
عرفانیّتم اینه که بشم مست شما یاابوالفضل
حضرت عباسی،لطفت از سرم زیاده
ی روزی به عشقت،میزنم به دل جاده
اربعین انشاالله ، که بیام پای پیاده
عالم امکان زیر دست حضرتته یاابوالفضل
جنت حق گوشه ای ز هیئتته یاابوالفضل
➖➖➖➖➖➖
بند سوم
من کی ام که بخونم از فضائل شما یاابوالفضل
طعنه به ماه زده قمر شمائل شما یاابوالفضل
کهکشان غیرت گوشه ی ساحل شما یاابوالفضل
صد هزاران قارونِ عبد و سائل شما یاابوالفضل
+ حضرت عباسی،از خوندنِ برات سیر نمیشم
با احسان شما،آقا جون من زمین گیر نمیشم
روضت بهشته پس،هیچ زمونی من دل پیر نمیشم
× با قلبی پر زغم میدم محضرت سلام یاابوالفضل
ای نغمه های رنگین توی نفسام یاابوالفضل
➖➖➖➖➖➖
به قلم خادم العباس(ع):
#حسن_چوپانی
4_5983556284245348568.m4a
1.87M
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
4_5976676927753160860.m4a
1.99M
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
✨﷽✨
#اشعار_دهه_اول_محرم
#زمینه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
بند اول
علی صدای گریه هات ،دل منو خون کرده
ی کم یواش تر مادر جون، شاید عموت برگرده
شاید اگه بری میدون، یکی جوابت بده
حرمله هم داره به،غریبی بابات میخنده
آه که
حرمله میده تو رو نشون
مادر
ی چشمش اشک و ی کی هم خون
روضه ی جانسوز حرم شده لالایی رباب
اما تو با تیره حرمله میری آخرش به خواب
،،، ،،، ،،، ،،، ،،،
بند دوم
سه شعبه داره برات، مادر لالایی میخونه
حرمله با خنده هاش،دل منو میسوزونه
هلهله و شادی میکنند لشگر ابن سعد
برای تشویق این هدفگیری نمونه
تیره
حرمله شد بلای جونم
سخته
اگه بعدت زنده بمونم
من الاُذُن الی الاُذُن گلوی تو پاره شده
دلخوشی مادرت حالا فقط گهواره شده
،،، ،،، ،،، ،،، ،،،
به قلم خادم العباس(ع):
#حسن_چوپانی
4_5998847209632696419.m4a
1.6M
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
✨﷽✨
#اشعار_دهه_اول_محرم
#واحد_حضرت_قمر_علیه_السلام
بند اول
شب و به عشق عباس من سحر میکنم
آره ز روی پل عقلم گذر میکنم
کنایه و طعنه ی مردمم به درک
سوی علقمه با نامت سفر میکنم
قدحی پر کن مرا از لب دریا ساقی
که شوم آسوده من از غم دنیا ساقی
آتشی اندازم و میکنم غوغا ساقی
ساقی العطاشا من تشنه ی جامتم
ساقی العطاشا عبد و سینه چاکتم
ساقی العطاشا کلب سر به راهتم
💠💠💠💠💠💠
بند دوم
برکت زندگیه نوکرتی به والله
به روی چون ماه قمر هزار قل هوالله
پیر خرابات من حضرت مشگل گشا
رزم میونه میدونه تو داره ایول الله
برا صد هالشگر کافیه هیبت عباس
اَبوشعثا شده مغلوب ز قدرت عباس
که جلالش محشر اصل قیامت عباس
بی بدل ابوالفضل معنی یل ابوالفضل
چون عسل ابوالفضل خیرالعمل ابوالفضل
از ازل ابوالفضل ضرب المثل ابوالفضل
💠💠💠💠💠💠
به قلم خادم العباس(ع):
#حسن_چوپانی
✨﷽✨
#اشعار_دهه_اول_محرم
#زمینه_حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
بند اول
خواستم ازت بیای اما نه با اهل و عیال
خدا میدونه چه قَدَر دارند فکر و خیال
اون روزی رو میبینم میوفتی بین گودال
اگه بیای میبینی
پا رو حرفاشون میذارند
به کسی رحمی ندارند
چقدر بغض و کینه دارند
ای کاش نیای ببینی ۲
آه که زجر هم بین دشمناته
ترس من از دختر بچه هاته
〰〰〰〰〰〰
بند دوم
خواستم ازت بیای اما نیاری اصغرت رو بهتره
مگه اون مرد جنگی که ببینی آخرش بی سره
مگه رباب طاقت داره دلش میسوزه آخه مادره
اگه بیای میبینی
گلوی اصغر پاره میشه
رباب تو آواره میشه
حتی غارت گهواره میشه
ای کاش نیای ببینی ۲
سهم رباب اینجا دردسره
حرمله از قبل آماده تره
〰〰〰〰〰〰
به قلم خادم العباس(ع):
#حسن_چوپانی
4_5902196031562451560.m4a
1.65M
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
✨﷽✨
#اشعار_دهه_اول_محرم
#شور_احساسی_امام_حسین_علیه_السلام
بند اول
چه حالی داره تووی حرم
دو رکعت نماز زیارت
سلام بدی رو به رو گنبد
چی بهتر از این سعادت
کجا رو سراغ داری
که بتونی سفرهی دلت رو وا کنی
کجا رو سراغ داری
گریه کنی سینه بزنی صفا کنی
کجا رو سراغ داری
خودت رو توی قلب مادرش جا کنی
غیر از حرم
غیر از حرم
که هست امید آخرم
که هست دعای مادرم
کجا رو دارم که برم
غیر از حرم
که هست تموم باورم
که اون رو با جون میخرم
کجا رو دارم که برم
☀️✨☀️✨☀️✨
بند دوم
اگه تو بخوای چرا که نه
همیشه اونکه میخوای میشه
بگو حسین جان تو هم میخوای
میترسم اگه بگی نشه
کی غیر از شما میتونه
عوض کنه احوال من روسیاهو
کی غیر از شما میتونه
ببخش کوله بار لغزش و گناهو
کی غیر از شما میتونه
تووی این تاریکی ها نشون بده راهو
غیر از حسین کی میتونه
غیر از حسین
به کی برم رو بزنم
پیش کی زانو بزنم
ندارم آقا کسی و
غیر از حسین
از کی بخوام حاجتمو
به کی بگم دردامو
ندارم آقا کسی و
☀️✨☀️✨☀️✨
به قلم خادم العباس(ع):
#حسن_چوپانی
4_5911374290774657596.m4a
1.83M
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
4_5766977992794311393.m4a
2.11M
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
✨﷽✨
#اشعار_دهه_اول_محرم
#شور_روضه_ای_ابی_عبدالله_علیه_السلام
بند اول
آتیش به قلبم میزنه روضه ی قتلگاهت
توو لحظه های آخر سمت خیمه بود نگاهت
تکیه به نیزه غریبی دادی من بمیرم
چی بوده آخرش حسین به من بگو گناهت
گناهت چی بود
که زیر سم مرکبا شدی توپامال
گناهت چی بود
که غریبونه افتادی میونه گودال
گناهت چی بود (۲)
پیرهن میکشند از تنت حسین
جای سالم نیست توو بدنت حسین
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
بند دوم
به قصد قربت زدنت آتیش به قلبم میزنه
خولی غنیمت میخواد دورُ برت قدم میزنه
دوازدهمین ضربه رو نامرد پست و بی حیا
تا که جدا بشه سرت ببین چه محکم میزنه
می بینی حسین
خیره شده چشم های ناپاک به سوی حرم
می بینی حسین
کنار علقمه فتاده عموی حرم
غریبی حسین(۲)
تازه ماجرا شروع میشه برای خواهرت
از حالا بگو چیکار کنه رقیه دخترت
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
به قلم خادم العباس(ع):
#حسن_چوپانی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
4_5994390708616693978.m4a
1.43M
حضرت قاسم
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
✨﷽✨
#اشعار_دهه_اول_محرم
️#واحد_حضرت_قاسم_علیه_السلام
بند اول
عسل مصفی یاقاسم
قدرت ماورا یاقاسم
تحت سیطرهی حکم تو
و عرش معلی یاقاسم
جام عسل را بریز بر کام من
کلبت شدن بهترین مقام من
خاک قدومت مشعر الحرام من
عاقلان مستُ کند رخ جانانه ی تو
دیوانگی کنم با می خمخانه ی تو
احوال من خوش است درِ میخانه ی تو
◽️◽️◽️◽️◽️◽️
بند دوم
تقدیر ازلی یاقاسم
استاد دلبری یاقاسم
سیف الحسن تویی پس یعنی
بر دشمن اجلی یا قاسم
گر صحبت ز شیر و یل گردان شود
نام تو حک بر عرصهی میدان شود
این قاسم است که حیدر دوران شود
بر هلاکت دشمن کمر همت بست
آمادهی نبرد شده این شیر سر مست
بر فرق دشمنان تیغ تیزش بنشست
◽️◽️◽️◽️◽️◽️
به قلم خادم العباس(ع):
#حسن_چوپانی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
در غریبی تا به خاک و خون سر خود را گذاشت
رو به سمت آسمان پا بر سر دنیا گذاشت
دست مردی آب بر حلقوم خشک او نریخت
نیزهی نامرد روی حنجر او پا گذاشت
گفت می خواهم بگیرم دست تو؛ او در عوض
چکمه بر پا، پا به روی سینهی آقا گذاشت
هر نفس از سینهی مجروح او خون میچکید
خون او یک دشت لاله در دل صحرا گذاشت
کو رقیّه تا ببیند قاتلی از جنس سنگ
تیغ را بر حلق خشک و زخمی بابا گذاشت
در شب سرد غریبی در تنور داغ درد
خسته بود و سر به روی دامن زهرا گذاشت
(سید محمد جوادی)
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
میزند آتش به قلبم ماجرای نیزه ها
دیده میشد محشری از لا به لای نیزه ها
مصحفی که جای آن بر شانه های عرش بود
عاقبت تقطیع شد در کربلای نیزه ها
نه، مکن باور اگر چه گفت عصر واقعه
دیده میشد پشت خیمه رد پای نیزه ها
میشود سرها به نی منظومه ای دنباله دار
میرود تا آسمانها ناله های نیزه ها
میشود فهمید از خون گریه های محفلی
برگرفته با قلبی در هوای نیزه ها
از چه رو خورشید، بین کوچه های کوفیان
گاه بالا بود و گاهی زیر پای نیزه ها
دختری میگفت با حسرت چه میشد می زدم
بوسه ای بر حنجرت بابا به جای نیزه ها
با ردیف نیزه ها شاعر غزل خوانی نکن
آه میشوزد دلم از های های نیزه ها
(مجید قاسمی)
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
علی اکبر لطیفیان
حرف حق زد چقدر نیزه به خوردش دادند
آب می خواست سر نیزه به خوردش دادند
حرف حق زد دهنش را پر خون کرد سنان
نیزه در حلق حسین کرد و درآورد سنان
لگد از بغض علی بر سر و بر روش زدند
جلوی مادر من چکمه به پهلوش زدند
با سر نیزه نشین وارد شهرش کردند
یک سفر آمده بودیم که زهرش کردند
***
نگاه کردن اشک تو خواهرم سخت است
صبور باش که این حرف آخرم سخت است
دگر زمان جدایی شده، دعایم کن
سفر بدون تو ای یار و یاورم سخت است
برو برای اسارت دگر مهیّا شو
که شام و کوفه برای تو خواهرم سخت است
نه قاسمی، نه علی اکبری، نه عباسی
غریب ماندن زنهای این حرم سخت است
تویی و جان رقیّه، که بعد من سیلی
برای دخترک ناز پرورم سخت است
بگو رباب حلالم کند که می دانم
به نیزه، دیدن لبخند اصغرم سخت است
به زیر حنجره ام بوسه می زنی، امّا
بدان، بریدن این سر ز پیکرم سخت است
خدا به داد دلت می رسد، که در بر شمر
به قتلگاه، تماشای مادرم سخت است
****
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
بگذارید نگاهی به سویش بندازم
لااقل چادر خود را به رویش بندازم
محمد جواد شیرازی
*******************
اشعار روز 11 محرم – سید پوریا هاشمی
نبریدم! پسر مادرم اینجا مانده
پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده
هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کند
مونس بی کسی من تک و تنها مانده
کاش میشد که لباسی برسانم به تنش
آبروی همه عریان روى صحرا مانده
بین یک گونی کهنه سر او را بردند
ته گودال ولی پیکر او جا مانده
ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم
ساربان راه مرو همسفر ما مانده
چند باری شده گم کرده ام او را اصلاً
بس که از دور تنش مثل معما مانده
باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟
بازهم آمده این حرمله ى وا مانده
برسانید خبر را به علمدار حرم
چادر زینب تو زیر لگدها مانده
ناقه زانو زده تا اینکه سوارش بشوم
چشم من سمت علی اکبرم اما مانده
سید پوریا هاشمی
اشعار شام غریبان امام حسین(ع) – محمد جواد شیرازی
آمده موسم تنهایی و حیران شده ام
دادم از دست تو را، سخت پریشان شده ام
رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام
نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام
چشم بد بعد تو دنبال من افتاد حسین
خواهرت را نکند بُرده ای از یاد حسین؟!
چند مرکب پیِ من پشت سرم تاخته اند
عده ای چشم به سوی حرم انداخته اند
این طرف روی تنت کوه سنان ساخته اند
سنگ دل ها سرفرصت به تو پرداخته اند
یک نفر هستم و از چند طرف درگیرم
به خود فاطمه سوگند که بی تقصیرم
رکن من بودی و از رکن و اساس افتادم
کعب نی خوردم و عشق تو نرفت از یادم
" زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم"
گم شده بین شلوغی سخن و فریادم
شاهدی داد زدم... گریه کنان می گفتم
با صدایی که گرفته سویشان می گفتم:
جوشن مانده به روی بدنش را نبرید
سخت جا رفته... عقیق یمنش را نبرید
با سر نیزه توان سخنش را نبرید
هرچه بردید ولی پیرهنش را نبرید
بگذارید نگاهی به سویش بندازم
لااقل چادر خود را به رویش بندازم
محمد جواد شیرازی
به روی دامن من تا به صبح مهمان باش
که میزبان تو امروز طَشتِ زَر دارد
حسن لطفی
*******************
اشعار شام غریبان – روضه تنور خولی – محمد امین سبکبار
وقتی به روی نیزه سرت میشود بلند
آه از نهاد دور و برت میشود بلند
زینب مقابل سر تو میخورد زمین
گرچه دوباره پشت سرت میشود بلند
افتاده بال زخمی تو زیر پا ولی
در دست باد سرخ پرت میشود بلند
این گوش تیز نیزه صدای تو را شنید
از چه صدای مختصرت میشود بلند
کمکم ز چشم اهل حرم دور میشوی
کمکم که دود در نظرت میشود بلند
این جای زخم داغ جگر گوشهات علیست
خون دلی که از جگرت میشود بلند
در آسمان علقمه خورشید کربلا
دارد به پای تو قمرت میشود بلند
کنج تنور یاد مناجات دیشبی
در سجده هستی و سحرت میشود بلند
محمد امین سبکبار
لطفی
نشسته مادری و دست بر کمر دارد
کمک کنید در از این تنور بردارد
هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است
هنوز پهلویِ او درد مختصر دارد
چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید
تنورِ سرد کمی خاکِ شعله ور دارد
کشید شانه ای و گفت شانه هم مادر
برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد
تو را به معجر خود پاک میکنم اما
چقدر کُنجِ لبت لخته یِ جگر دارد
هنوز جای تَرَکهای تشنگی پیداست
هنوز رویِ لبت زخمهای تر دارد
از این به بعد گلویت نمیچکد از نی
به بند آمدنش شعله هم اثر دارد
به روی دامن من تا به صبح مهمان باش
که میزبان تو امروز طَشتِ زَر دارد
حسن لطفی
آنقدر تشنه ماند كه آب از سرش گذشت
با چكمه يك نفر ز روي پيكرش گذشت
وقتي برادرم به زمين خورد اي خدا
افتادم و سرم به زمين خورد اي خدا
ناله زدم كه اي پسر مادرم بيا
هفتاد و دومين تلفات حرم بيا
پاشو بيا حسين كه دارند ميرسند
از دور چند اسب سوارند ميرسند
اصلاً چرا غم علي اكبر تو را نكشت؟
تير آنقدر زدند شدي مثل خارپشت
از هولِ جايزه چقدر دستپاچه بود
سر را بريد و جاي سرت خنجرش گذاشت
حامد خاکی