eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
58 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍⏺دودمه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام⏺↘️ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ ای پراکنده شده پیکر تو دور و برم ، پسرم ای پسرم اربا اربا شده از داغ تو بابا جگرم ، پسرم ای پسرم ‍ ‍⏺دودمه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام می زنم من دست بر هم می زنی تو دست و پا ، حیدر کرب و بلا خاک عالم بر سر این روزگار بی وفا ، حیدر کرب و بلا ‍ ‍⏺دودمه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام ای پراکنده شده پیکر تو دور و برم ، پسرم ای پسرم اربا اربا شده از داغ تو بابا جگرم ، پسرم ای پسرم ‍
می رود تنها به میدان یوسف کربوبلا/ یا اباصالح بیا ساعتی دیگر زند در بین مقتل دست و پا/ یا اباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸 بر روی تل ،عمه ی سادات گشته نیمه جان/ العجل صاحب زمان دیده خون از حنجر خشک برادر شد روان/ العجل صاحب زمان 🌸🌸🌸🌸🌸 شد بریده حنجر مظلوم زهرا از قفا/ یا اباصالح بیا زیر مرکب استخوان سینه اش شد جابه جا/ یااباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸 رأس پاک شاه دین رفته به روی نیزه ها/ یا اباصالح بیا پیکر صد پاره اش در بین مقتل شد رها/ یا اباصالح بیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ارباً اربا شد تن پیغمبر کربوبلا/ یا اباصالح بیا عضو عضو پیکر پاکش شده با خون حنا/ یااباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸 با عبا بردند اکبر را به سمت خیمه ها/ یا اباصالح بیا پاره های پیکرش را چیده اند روی عبا/ یا اباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸 شد حسین مویش سپید از محنت داغ جوان العجل صاحب زمان گوئیا که در کنار اکبرش او داده جان العجل صاحب زمان ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
در میان علقمه دست عمویت شد جدا/ یا اباصالح بیا خورده بر رأسش عمود آهنینی بی هوا/ یا اباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸 در میان هلهله آمد حسین ناله زنان/ العجل صاحب زمان در کنار حضرت عباس شد قامت کمان/ العجل صاحب زمان 🌸🌸🌸🌸🌸 عضو عضو حضرت عباس از تن شد جدا/ یااباصالح بیا پیکر صدپاره اش در بین دشمن شد رها/ یااباصالح بیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
شد حسین امشب برای خواهرش آرام‌ جان/ العجل صاحب زمان عصر فردا می شود تنها میان دشمنان/ العجل صاحب زمان 🌸🌸🌸🌸🌸 دارد امشب اکبر و عباس و قاسم،کاروان/ العجل صاحب زمان صبح فردا باغ گلها می شود اینجا خزان/ العجل صاحب زمان 🌸🌸🌸🌸🌸 در حرم غرق عبادت گشته شاه کربلا/ یا اباصالح بیا عصر فردا می رود رأسش به روی نیزه ها/ یا اباصالح بیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
وقتی بساط گریه ی مشك تو جور شد null وقتی بساط گریه ی مشك تو جور شد مادر رسید علقمه وادی طور شد پهلوی تو شكست و دلم تا مدینه رفت داغ مدینه بر جگر من مرور شد دور ضریح جوشن تو جا نمانده بود در جوشن تو نیزه رسید و به زور... شد بعد از تو شرط بسته شده بر سر حسین بعد از شكست قد تو دشمن جسور شد سهم سر تو بستن بر روی نیزه شد سهم سر برادر پیرت تنور شد بعد از سه روز داغ تو از بس بزرگ بود در قبر كوچكی تن تو جمع و جور شد
ذكر سماواتیان ثناى اباالافضل null ذكر سماواتیان ثناى اباالافضل خیل ملك ، خادم سراى اباالفضل بامژه روبد غبار، حور بهشتى از حرم و صحن با صفاى اباالفضل گر به شهان مى برند رشگ خلایق فخر به شاهان كند گداى اباالفضل هیچ ز بیگانگى به حق نبرد راه هر كه نگردید آشناى اباالفضل پامكش از درگهش كه عقده گشایى هست به دست گره گشاى اباالفضل غم نبرد راه بر دلش به صف حشر هر كه بود در دلش ولاى اباالفضل ور نه كه مى برد جان ز قوم جفا جو از دم شمشیر جانگزاى اباالفضل آب ننوشید بى حسین دست و دل از جان این روش از همت و حیاى اباالفضل شست به راه حسین دست و دل از جان اجر اباالفضل با خداى اباالفضل پاس وفا داشت آنچنان كه بماندند اهل وفا مات بر وفاى اباالفضل با شه دین جز به نام سید و مولا باز نشد لعل جانفزاى اباالفضل آه از آن دم كه شد بلند به میدان ناله جانسوز یا اخاى اباالفضل گشت كمان قد شاه دین چو عیان دید غرقه به خون ، قامت رساى اباالفضل در دو جهان از طریق بنده نوازى چشم (صغیر) است بر سخاى اباالفضل
بارگاه با صفا در کربلا دارد ابالفضل تا قیامت عاشقان بی ریا دارد ابالفضل هر که از صدق وصفا بنمود روی در خانه او دید از راه وفا و جود وسخا ابالفضل گر دوای درد خواهی روی کن در خانه او از برای  درد بی درمان شفا دارد ابالفضل.... آنکه روز بینوایی یاور بیگانگان شد کی دو چشم خویش دور از آشنا دارد ابالفضل به خدا دنیا را نمیخوام بی ابالفضل جنت ماوی را نمیخوام بی ابالفضل او گوزل آدووه قربان یا ابالفضل ائیله درد دیمیزه درمان یا ابالفضل... ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
اشعار مناجاتی امام حسین(ع)  —  علی اکبرلطیفیان در میان جمعم اما باز غربت می کشم جرم من این ست که بار محبت می کشم من همین در کنج عزلت آخرش می بینمت دودمان هجر را بعدش به عزلت می کشم من به جرم عاشقى هر شب ملامت می شوم من به جرم عاشقى هر شب ملالت می کشم با محبت می کشى و با محبت می کشى هر چه دارم می کشم از این محبت می کشم هم میایم پیش تو هم پیش تو می آورم هم عبادت می کنم هم به عبادت می کشم هر چه ام، دارم درِ این خانه خدمت می کنم هر که ام، دارم درِ این خانه زحمت می کشم گریه کن های تو آقایند، آقاى منند خاک پاشان را به دیده عین تربت می کشم یک دلى بشکن ز من تا گریه سیرى کنم ورنه بعد روضه ات تا صبح حسرت می کشم آبرویم را بگیر و گریه هایم را نگیر… گریه ام وقتى نمی گیرد خجالت می کشم سمت روضه آمدن طى طریقت کردن است وقت مردن هم خودم را سمت هیئت می کشم تا که من یک روز در هفته بیایم پیش تو جان زهرا مادرت شش روز منت می کشم بچه هایم را بگیر و بچه هایت را بده با تو دور بچه هاى خویش را خط…. ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضارسول زاده وقتی که ما به سوی حرم بال می زنیم یک سر به عرش و قبله ی آمال می زنیم پیوند شاخه های دل خویش را فقط با آن درخت سبز کهنسال می زنیم شکر خدا که ماه محرم فرا رسید امسال هم به سینه چو هر سال می زنیم عطری که از سفر به خراسان خریده ایم بر پیرهن سیاه و بر این شال می زنیم ما میهمان سفره ی ششماهه می شویم وقتی گریز روضه ی منهال می زنیم با فاطمه برای حسین گریه می کنیم با هم سری به داخل گودال می زنیم ثابت نموده اند شهیدان ، زمان مرگ بوسه به پای دوست به هر حال می زنیم ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علی اکبرلطیفیان باید برای مثل تو گریانمان کنند هم صبح هم غروب پریشانمان کنند باید برای مثل تو ابربهار شد باید برای مثل تو بـارانمان کنند ما آدم توأیم به توحید چشم تو سجده می آوریم که انـسانمان کنند حالا که سائل کرم خانه ات شدیم اصلاً بعید نیست سلیمانمان کنند این اشک ها نتیجه ی اسلام زینب است پس گریه می کنیم مسلمانمان کنند گیرم برات سینه ی عریان نداشتیم یک شب خلاصه می رسد عریانمان کنند روزی خلق با کرم نوکران توست گندم شدیم سفره ی احسانمان کنند فردا که روز آه و پریشانی همه است زهرا اگر گذاشت پـریشانمان کنند ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
اشعارمناجاتی امام حسین اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ حسن لطفی دوباره شعله بر این سینه ی حزین افتاد که باز بر جگرت داغِ آتشین افتاد نسیم بوی گُل آورد، چشمِ تو خون شد گمان کنم که دلت یادِ لاله چین افتاد به روضه دیدنش از تو شنیدنش از ما چه دیده ای که به پیشانی تو چین افتاد همیشه سجده ی ما رو به روی شش گوشه ست هزار شکر که بر تُربتش جبین افتاد دلِ شکسته ی ما خرجِ کاشیِ حرم است به لطفِ توست که این آینه زمین افتاد حسین قاتل تو شد حسین قاتل ما ببین چه می کنی آقا دوباره با دلِ ما *************** اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضارسول زاده ذکر خیر تو به هر جا شد و یادت کردیم دست بر سینه به تو عرض ارادت کردیم پادشاهی جهان حاجت ما نیست حسین به غلامی در خانه ات عادت کردیم زیر این بیرق پاک تو شبیه شهدا دم به دم ما طلب جام شهادت کردیم آه محزون چو کشیدیم به غمهای شما طبق فرمایش معصوم عبادت کردیم رحمت محض خداوند تو هستی ارباب بر در خانه ی تو کسب سعادت کردیم امر فرموده خدا بر غم تو گریه کنیم ما به دستور عمل از حین ولادت کردیم ***************** اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ علیرضالک می خواهمت به جای نفس جای هر چه نیست در این دلم حساب شما چیز دیگریست من در هجای دوم تو فتح می شوم آری در این حروف مقدس بگو که چیست ؟ می آیی و برای زیارت دو چشم من در سایه ضریح گلویت شکستنی است با کاروان عاشقی از شهر می روی ما را ببر مسافر ماتم کمی بایست حق می دهم برای کسی جز تو نشکنم آخر شبیه دست تو آقا کجاست؟ کیست ؟ در کهکشان لطف شما غرق می شود هر کس به پای روضه تو قطره ای گریست ***************** اشعارمناجاتی امام حسین علیه السلام ـ رضارسول زاده نام تو بلند است به هرجا ، خبری هست هر جا که کریم است ، گدا پشت دری هست ما مشتری درهم اجناس تو هستیم در کیسه بریز هرچه غم و خونجگری هست رمزی است که ما سوی حسینیه دوانیم از هیئت ارباب خدا را گذری هست غصه نخور ای فاطمه  ” ما زنده به عشقیم آرام نگیریم ” که تا چشم تری هست بازار عزای پسرت گرم نماییم این قدر که این کهنه گدا را هنری هست ما مدعی معجزه با قطره ای اشکیم ! کو شعله ی آتش که ببیند اثری هست ؟ تا پرچم اشک غمت افراشته باشد بی شک جلوی هجمه ی دشمن سپری هست دل قصد حرم کرده توکلت علی الله تا کرب و بلا هست امید سفری هست آقا به رویم باز نما باب شهادت مرغی که به خونش بزند بال و پری هست ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم پاره‌به‌پاره رویِ زمین قرصِ ماه ریخت تا علقمه رسید ولی بینِ راه ریخت پا می‌شود دوباره زمین می‌خورد حسین دستِ خودش نبود که بی تکیه گاه ریخت یک دفعه ریخت حجم سرش تا عمود خورد با تیر هم تمام تنش گاه گاه ریخت تقصیر حرمله است که مویی سفید شد تقصیر حرمله است که چشمی سیاه ریخت خورده هزار تیر ولی دوهزار زخم در فرصت کمی به سرش یک سپاه ریخت یک فوج نیزه دار سوی قتلگاه رفت یک فوج بی حیا به سوی خیمه گاه ریخت آتش گرفت خیمه و یک حجمِ شعله ور بر روسریِ دخترکی بی گناه ریخت بر نیزه بود سایه یِ زینب ولی زَنی آتش زِ بام بر سر این سرپناه ریخت می خواست تا محاسن او را بهم زند اما به روی دخترکی اشتباه ریخت این سر به روی نیزه مبادا که کج شود عمه به نیزه بست ولی  بینِ راه ریخت (حسن لطفی) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم آب آور را زدند ناله‌ای پیچید در خیمه که لشگر را زدند در میانِ نخل‌ها دستها تا شد قلم گفتند حیدر را زدند باز هم از پشتِ نخل حرمله یک چشم،خولی یک چشم دیگر را زدند خورد تا رویِ زمین دید بر دیوارِ کوچه رویِ مادر را زدند تا که کوتاهش کنند  تیغ‌ها از سمتِ پا بدجور پیکر را زدند یک نفر مو را گرفت یک تبر محکم به پایین آمد و سر را زدند آستین شد مویِ سر دزدهای قافله این بار معجر را زدند روی تیغِ نیزه‌ها ابتدا عباس را و بعد اصغر را زدند چند باری او فِتاد باز محکمتر به رویِ نیزه حنجر را زدند بارِ دیگر سر نماند وای از پهلو نوکِ نیزه برادر را زدند خواهرش با پارچه بست سر را تا نیاُفتد حیف خواهر را زدند (حسن لطفی) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم باز در معرکه‌ها نوبت جولان شده است شیر از بیشه سر آورده رجز خوان شده است کیست این مرد که هنگامه‌ی تیرش پیداست تک سواری که فقط ردِ مسیرش پیداست موج برخاسته و کوه تلاطُم کرده سر بِدُزدید که یک شیر تبسم کرده آمده تا بخرد آبروی میدان را آمده تا که بگیرد نفسِ طوفان را مِیل کرده قدمی دور و بر خویش زَنَد دست بر قبضه‌ی تیغِ دو دَم خویش زَنَد مَشک بر دوش هوای دل دریا دارد پسرِ سومِ زهرا چه تماشا دارد تند باد است که می‌چرخد و جانکاه بوَد اَشهدُ اَنَّ علیاً ولی الله بوَد چشمها مات علی باز به خیبر رفته این جوان کیست که اینقدر به حیدر رفته گره‌ای زد به دو اَبرو و نفس بند آمد کعبه و خیبر و دریا همه را کَند آورد لحظه‌ی سختِ نبرد است گُلِ لبخندش نامِ زهرا و علی نقش به بازو بندش رقصِ تیغش چه عجیب است هنر می‌خواهد دیدنِ حضرت عباس جگر می‌خواهد هو هویِ تیغه‌ی او وَه چه شتابی دارد پسِ هر ضربه به جا ردِّ شهابی دارد بعد هر ضربه‌ی او تازه همه می‌فهمند که دو نیمند و یا اینکه به مویی بندند چند وقتی است که بی پا و سر و دست شده‌اند چند وقتی است دو نیم اند ولی بی خبراند لرزه می‌افکَنَد آن دَم که قدم می‌کوبد سرِ زینب به سلامت که علَم می‌کوبد پای او ریخته هر‌کس که سری داشته است چه خیالیست حرم را عَلم افراشته است باز می‌آید و مَشکش پُرِ آبست هنوز وقتِ لالایی آرام رُباب است هنوز آه از آن روز که می‌دید که لبها خشک است مَشک‌های حرمش بینِ دو دریا خُشک است رفت یک بارِ دگر شاد کند دلها را تا به خیمه بکشاند یقه‌ی دریا را دختری گفت فرات از لب او می‌آید دلتان قرص بخوابید عمو می‌آید ولی ای وای نیامد نَفَسِ گلها حیف چقدر منتظرش بود رُباب اما حیف به کمین چند هزاری دلِ نخلستانند شیر می‌آید و از ترس همه پنهانند دست را بس که کریم است همانجا بخشید حاجتِ هر‌چه که تیر است به یکجا بخشید تیر از چار طرف خورده ولی جان دارد پدرِ مشک ببین مشک به دندان دارد گرچه هر تیر خودش را به تنِ او جا کرد باز هم حرمله اینجا گره‌اش را وا کرد تیری انداخت که غم را به دلِ زهرا دوخت مَشک را تیر درید و به تنِ سقا دوخت تیر دوم که رها شد دلِ زهرا خون شد چشم را بوسه زد از پشتِ سرش بیرون شد (حسن لطفی) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم می‌شود هر روز اشکم در عزایت بیشتر سوختم از روضه‌ات از های هایَت بیشتر می‌روم دنبالت اما از حرمهای شما می‌رود تا کربلایت ردِ پایت بیشتر از عبادت هم مُهمتر این اطاعت کردن است می‌دهم سر را ولی دل را برایت بیشتر میزنم بر سینه شاید که شبیهِ تو شوم می‌نشیند بر کبودی بوسه هایت بیشتر دستگاهِ لاف بسیار است اما مَرد کو غیرتم من را نگه دارد به پایت بیشتر تا که میاُفتی به یاد مَشک و دست و علقمه باز می گیرد دلت اما صدایت بیشتر تا که می‌آید رَجزهایِ عمویت بر لبم می شود سهمِ من از دستِ دعایت بیشتر تو هم از ایل و تبارت خوش قد و بالا تری رفته آری بر عمویت شانه هایت بیشتر شام های قبل شاید،حتماً امشب می‌رسی می‌رسد از هر شبی عطرِ عبایت بیشتر... (حسن لطفی) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم از زبان امام حسین علیه‌السلام اینجا رسیدم تا عزایت را بگیرم از دستِ سرنیزه لوایت را بگیرم حالا بجای اینکه دستم را بگیری باید که زیر کتفهایت را بگیرم زود آمدم از دستِ آن مردِ حرامی تا بیرقِ کرببلایت را بگیرم شرمنده‌ام شرمنده‌ای ، آخر رسیدم شاید جلویِ های‌هایت را بگیرم دیگر عبایی نیست جانی نیست با من ماندم چگونه دست و پایت را بگیرم خیلی خجالت می‌کشم از بچه‌هایم ای کاش می‌مردم که جایت را بگیرم گفتی برادر ، نیزه اما حنجرت دوخت زود آمدم اَدرِک اَخایَت را بگیرم قدر سپاهی غارتت کرند ای وای... از دستِ که خوود و ردایت را بگیرم از قدّ و بالایت چرا اینقدر رفته حالا چگونه جای جایت را بگیرم هرجا که دستی می‌زنم می‌ریزد ای‌وای من مانده‌ام تا که کجایت را بگیرم چشمان تو بَس بود ناموسم نلرزد  کاش از سه‌شعبه چشمهایت را بگیرم (حسن لطفی) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم  آنكه از جمعِ امامان دو برادر دارد دلبری از همه‌یِ ما دو برابر دارد طرفی اُم‌ِبنين و طرفی فاطمه است كيست در بينِ عشيره كه دو مادر دارد لشكری زَهره ندارد كه نگاهش بکند خاصه وقتی که کنارش علی اکبر دارد چقدر بر رویِ پیشانیِ او می‌آید دستمالی که به سر حضرتِ حیدر دارد ایستاده به سرِ کعبه بخواند خُطبه تا بدانند که این طایفه منبر دارد علمش را بزند کرببلا چیزی نیست کعبه تا کوهِ اُحُد نیز تَرَک بردارد وقتِ صفین بزن چند قدم در میدان چشم بر تیغِ شما مالکِ‌اشتر دارد هر امامی که تو را دید دو دستت بوسید بوسه بر بازویِ تو لذّتِ دیگر دارد حق بده اینهمه اسفند برایت می‌سوخت قد و بالایِ تو در سایه دو دختر دارد مدحِ تو بود دلم از تب و تابش اُفتاد وای بر معجرِ زینب که رکابش اُفتاد * * علقمه موج شد عکسِ قمرش ریخت بِهَم دستش اُفتاد زمین بال و پَرَش ریخت بِهَم تاکه از گیسویِ او لخته‌یِ خون ریخت به مَشک گیسویِ دخترکِ منتظرش ریخت بِهَم تیر را با سرِ زانوش کِشید از چشمش حیف از آن چشم که مژگانِ تَرَش ریخت بِهَم خواهرش خورد زمین مادرِ اصغر غَش کرد او که اُفتاد زمین دور و بَرَش ریخت بِهَم قبل از آنیکه برادر بِرِسد بالینَش پدرش از نجف آمد ، پدرش ریخت بِهَم به سَرَش بود بیاید به سَرَش اُمِ بنین عوضش فاطمه تا دید سرش ، ریخت بِهَم کتف‌ها را که تکان داد حسین اُفتاد و... دست بگذاشت به رویِ کَمَرَش ریخت بِهَم خواست تا خیمه رسانَد بَغَلَش کرد ولی مادرش گفت به خیمه نَبَرش ریخت بِهَم نه فقط ضَربِ عمود آمد و اَبرو وا شد خورد بر فرقِ سرش پُشتِ سرش ریخت بِهَم به سرِ نیزه زِ پهلو سرش آویزان بود آه با سنگ زدند و گذرش ریخت بِهَم (حسن لطفی) ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
سینه زنی وزمزمه شب تاسوعا کنار پیکرت می نالم،اگر که می توانی عباس گشا دو دیدگانت تا من،بگیرم از تو جانی عباس،بگیرم از تو جانی عباس وایلتا آه و واویلا، واویلتا آه و واویلا، واویلتا آه و واویلا واویلتا آه و واویلا __________________ دودست تو جدا از پیکر،به چشم تو رسیده تیری سرت سلامت ای سقایم،چرا زمشک خود دلگیری، چرا زمشک خود دلگیری واویلتا.... ___________________ علم زدوش تو افتاده،بپا شو گیر علم را بردوش ببین که دشمنم می خندد،چرا تویی برادر خاموش،چرا تویی برادر خاموش واویلتا.... ____________________ سپاه ما که شد بی سردار، جسارت عدو شد بسیار شدم غریب وتنها عباس،زبعد تو زدنیا بیزار،زبعد تو ز دنیا بیزار واویلتا.... _____________________ سکینه در حرم می نالد،عمو بخواهد او،نه آبی چه گویمش به پاسخ جانا،کنون که تو چنین در خوابی،کنون که تو چنین در خوابی واویلتا آه و واویلا... شعر :اسماعیل تقوایی
4_5827700356389276127.mp3
501.4K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه زمینه تاسوعا حضرت عبّاس علیه‌السلام سبک دنیا بهشته برام.... آقا مجلسِ سقّا بر پاشده ما  منتظرتیم روضه با خودِ شما پسرِ زهرا  منتظرتیم عمو چی سرت اومد عمو دستاتو کی زد عمو پاشو که بی تو عمّه تو خیمه می‌خوره لگد ای وای عمو ابالفضل/۴/ آقا پیچیده تویِ علقمه بویِ  زهرا مادرم آقا افتاده عَلم افتاده از پا اربابِ کرم عمو نداره نفَس عدو می‌زنه جرَس از ترس داره می‌دوه عمّه رقیّه رویِ خار وُ خَس ای وای.......
  اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه تاسوعا حضرت عبّاس علیه‌السلام سبک امام آسمونا.... برادر پاشو بریم باهم به حرم برادر نذار بلرزه تنِ خواهرم برادر پاشو نذار که بگه دخترم عمو معجرم تویی تنها امیدم علمدار رشیدم کنار پیکرِ تو بوده مادرم علمدار حرم عَلم خورده زمین چه‌ها اومد سرم یلِ امُّ‌البنین علمدار حسین۴ برادر پاشو نَپاشه لشکرم برادر نذار بلرزه دخترم برادر تو که نباشی خنجره بر حنجرم کی دستاتو بریده کی چشماتو دریده آب از مشکِت چکیده آب‌آورم سرِ صاحب عَلم به نِی پهلو گرفت یه گرگ تویِ حرم با چنگ گیسو گرفت علمدار.......
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم دودمه تاسوعا حضرت عبّاس علیه‌السلام می‌شود دردم دَوا هرجا که صحبت ازشماست ۲ روضه‌اَت دارُالشّفاست۲ تو علمداری عَلم بر شانه‌هایِ مرتضاست ۲ روضه‌اَت دارالشّفاست ۲
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم دوبیتی روضه‌یِ حضرت عبّاس علیه‌السلام دوچشمَت بستی و پشتم شکسته چه خونی بر سر و رویت نشسته نباشی زینبم را می بَرد از.... حریمِ ما حرامی دست‌ْبسته
🏴 اشعار ____  از خواهش لبهای او بی تاب شد آب از شرم آن چشمان آبی آب شد آب وقتی که خم شد نخل‌ها یکباره دیدند لبخند زد مَرد و پر از مهتاب شد آب آنقدر بر بانوی دریا سجده می‌کرد تا در قنوت آخرش محراب شد آب زیباترین طرح خدا بر پرده‌ها رفت وقتی میان دستهایش قاب شد آب یک لحظه با او بود اما تا همیشه از چشمهای تشنه‌اش سیراب شد آب آن تیرها، شمشیرها بارید و بارید توفان گرفت و گرد او گرداب شد آب تیر آمد و ... از حسرت مشکی که می‌مرد مرداب شد، مرداب شد، مرداب شد آب 🔸شاعر: _____________________
4_6039342231473620579.mp3
4.55M
🏴واحد سنگین شب تاسوعای حسینی علیه السلام محرم الحرام حضرت ابالفضل علیه السلام 🏴بند اول از خیمه رفتی،با مشک خالی با دل پر امید دمِ،دریا ابالفضل زدی به قلبِ،لشکر دشمن یک تنه کردی تو بپا،غوغا ابالفضل میرو علمدار حسین یار وفادار حسین گرمیِ بازار حسین تویی ابالفضل۲ باب الحوائج حرم خدای غیرت و کرم وزیر شاه محترم تویی ابالفضل۲ ای مظهر شجاعت و شهامت ای یل دلیر بی دست دشت کربلا بیا و دستمو بگیر عباس ابوفاضل مدد،عباس ابوفاضل مدد 🏴بند دوم ماه حرم ای،سردار لشکر نرو که بعدت بی سپاه،میشم ابالفضل پشتم شکستی،پشت و پناهم نرو که بعدت بی پناه،میشم ابالفضل بمون کنارم با وفا تویی پناه خیمه ها تنهام نذاری یا اخا نرو ابالفضل۲ بعد تو میشه نوبتم شکسته میشه حرمتم پاشو بکن حمایتم نرو ابالفضل۲ بعد تو دیگه دشمنم هجوم میاره به حرم نقش زمین شدی چرا پاشو بِکِش برام علم پاشو امیر لشکرم،پاشو امیر لشکرم 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
تا علمدار حرم از حال رفت یوسف زهرا سوی گودال رفت …!! ♪♩  دست دشمن جانب خلخال رفت حمله کردند از یسار و از یمین! او سینه زن شد و شب گریه کرد شمر تا خندید زینب گریه کرد …!!! ♪♩ نعل می رقصید و مرکب گریه کرد ذوالجناح آمد به خیمه شرمگین بند قلب دختر زهرا گسست تا کنار القمه افتاد دست با عمودی فرق عباست شکست خورد با صورت زمین آن مه جبین تا علمدار حرم از حال رفت یوسف زهرا سوی گودال رفت دست دشمن جانب خلخال رفت حمله کردند از یسار و از یمین او سینه زن شد و شب گریه کرد شمر تا خندید زینب گریه کرد نعل می رقصید و مرکب گریه کرد ذوالجناح آمد به خیمه شرمگین