◾نوحه زمزمه و شور سینه زنی
◾امام حسین، کربلا، اربعین
◾بنداول
عشق منی و حرم تو گردیده دلم
با نام شما سرشته شده آب و گلم
طوفان زادهام حرم تو گشته ساحلم(۲)
مادر من تو روضه نام تو رو شنفته
بعد اذان تو گوشم ذکر شما رو گفته
◾بنددوم
آلودهام و نوکر بی پا و سر تو
همیشه منم آقا زیر بال و پر تو
من گریه کنم توی روضه با مادر تو(۲)
روضه بوریا و روضه حنجر تو
قصه نعل اسب و گریهی خواهر تو
◾بندسوم
مدیون توام حرم تو شد قبله نما
تو روضهی تو حاجت دلم گشته روا
من گریه کنم برای تو و راس جدا(۲)
کی میشه تا که مهمون سفره کرم شم
همیشه آرزوم مدافع حرم شم
◾بندسوم
بین الحرمین بهشت روی زمینمه
خاک کرببلاسجده ی روی جبینمه
خط سرخ حسین همه ی آئین و دینم(۲)
به سوی علقمه من ز کربلا روانم
روضه ی مشک سقا دارم تو راه میخونم
#مرتضی_محمودپور
◾ذکر شور سینه زنی
◾بنداول
من زائرتم زائر تو بین الحرمین
من نوکرتم نوکر تو شاه عالمین
ذکرلبمنشده یاحبیبی یاحسین(۲)
تموم زندگیم و خرج عزات نمودم
اگه نبودی آقا یقین منم نبودم
◾بنددوم
من عاشقتم تو ساقی بزم عاشقی
تو برشهدا تا روز قیامت رازقی
در گلشن دین تو مثل گل شقایقی(۲)
عقاقی و لاله و یاس تو دلفریبه
نمیدونم آقا جون چرا حسن غریبه
◾بندسوم
از غصه آقا داغی نهفته به سینه ام
در کرببلا یاد غریبه مدینه ام
یاد تو و عباس اشکای سکینه ام(۲)
موذن کربلا علی اکبر توست
مهر غریبی تو علی اصغر توست
◾بندچهارم
دستان منو دامن تو شاه عالمین
هر روز و شبم ذکر روی لبهام یاحسین
بر آل کسا گشته ای آقا نور دوعین(۲)
من غلام کوی علی اکبر تو
گریه کنم به قرآن برای خواهر تو
#مرتضی_محمودپور
◾نوحهی سینه زنی
◾اربعین حسینی
◾بنداول
کربلا شد مهیا میهمان آمد از راه
ذکر طفلان همه شد ناله و غصه و آه
سینه زن دم گرفته
شور ماتم گرفته(۲)
واحسینا حسینا(۳)
◾بنددوم
عالم از غصه امشب همچو نی در نوا شد
زینب از شام ویران زائر کربلا شد
در دلش شور و ماتم
همچو ماه محرم(۲)
واحسینا حسینا(۳)
◾بندسوم
اربعین شهیدان آمد و دلغمین است
غصه دار ابوالفضل آسمان و زمین است
تا ولایی شدم من
کربلایی شدم من(۲)
واحسیناحسینا(۳)
◾بندچهارم
بار دیگر در اینجا تازه شد داغ زینب
واحسیناحسیناگشتهجاری به هر لب
زینب از ره رسیده
گشته قامت خمیده(۲)
واحسینا حسینا(۳)
#مرتضی_محمودپور
◾نوحه،زمزمه،شور سینه زنی
◾اربعین حسینی
◾بنداول
زینب باحال بکا آمد از شام بلا
همراه با مخدرات با قامت دوتا
دلش پر از خون و به لب فغان دارد
چو باغبان اینجا گلی خزان دارد
قدچوسروفاطمیش ببین کمان شدهست
تمام حاصل عمرش اینجا خزان شده ست
ای وای از شام بلا
فریاد از کرببلا(۲)
◾بنددوم
سوی علقمه روان با آه و ناله و فغان
گوید ای برادرم...سقای تشنه لبان
اگر که سر داری ز من خبر داری
علم به کف بودی شکسته پر داری
اگر سرت را بر نیزه شکسته دیدم من
غم فراق و هجران را بدل کشیدم من
ای وای از شام بلا
فریاد از کرببلا
◾بندسوم
خیز و حال من ببین ای یاس ام بنین
افتادم از نفس و اینجا خوردی تو زمین
روم مدینه کنون چنین به حال جنون
دلم پر از خون و رخم شده گلگون
به اشک دیده قبرت را چنین بشویم من
جواب مادرت را حالا بگو چه گویم من
ای وای از شام بلا
فریاد از کرببلا
#مرتضی_محمودپور
◾زمزمه زمینه
◾اربعین حسینی
◾(سبک منتظرت بودم)
◾بنداول
ز شام و کوفه زینب به کربلا آمد
زبهر دیدار شاه سر جدا آمد(۲)
سقای حرم خیز و زجا خواهرت آمد
با قد کمان خواهر غم پرورت آمد
ببین تو احوالش
شکسته شد بالش
منتظرش بودی(۴)
◾بنددوم
کسی که برپا کرده شور عزا آمد
ز بهر دیدار شاه شهدا آمد(۲)
برخیز و اکبر گو اذان عمه رسیده
با صورت نیلی و با قد خمیده
به لب سخن دارد
ز دیده میبارد
منتظرش بودی(۴)
◾بندسوم
به کنج ویرانه من به غصه سرکردم
تمام گلهایت را به گلشن آوردم(۲)
غیر از رقیه طفلک نازت که مرده
در بین ره از دشمنت بسکه کتک خورده
گلم خزانی شد
قدم کمانی شد
منتظرش بودی(۴)
#مرتضی_محمودپور
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#برای_جامانده_ها
ببار رحمت خود را، هميشه بارانی
دلم هوای تو كرده خودت كه ميدانی
دو ماه گريه برای مصیبت تو کم است
چه ميشود كه هميشه مرا بگريانی
به هر محله كه رفتم به چشم خود ديدم
نداشت غير در خانه ی تو خواهانی
تو را به جان عزيزت بيا از اين خانه
مرا جدا مكن آنی و كمتر از آنی
غريبه نيست كسی كه غريبه مي آيد
چه زود ميشود اينجا كسی خودمانی
مقابل حرم تو مسيحی افتاده
كه نيست شرط حسينی شدن مسلمانی
نگاه تو به سياهی جُون قيمت داد
گران شدند غلامان تو به ارزانی
به درد تو كه نخوردم اگرچه ميدانم
ولي به كار می آيم برای دربانی
دوباره آمده اند و دوباره جا ماندم
نميشود كه مرا زائرت بگردانی؟
چرا لباس تو را از تنت در آوردند
كه اينچنين ته اين قتلگاه عريانی
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
سلام من به سر تو به آن سری که نداری
زدیم بوسه چهل روز بر پری که نداری
میان کوچه و بازار گریه ها کردم
چقدر ناله زدم من به پیکری که نداری
دوباره مثل گذشته برادر من باش
صدا بزن بگو زینب ، ز حنجری که نداری
رباب در پی اصغر سکینه در پی اکبر
به روی قبر تو افتاده مادری که نداری
خدا به داد دل من رسد پس از عباس
خودت بیا کمکم کن ، دلاوری که نداری
نشان مادر اصغر بده کجا دفن است
بزار گریه کند او به اصغری که نداری
به گوشه ای ز خرابه امانتت جا ماند
مپرس جان رقیه ز دختری که نداری
#مجید_احدزاده
#اربعین
.....___________________________
.
#زمینه_احساسی
#اربعین
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_تسبیحات_حضرت_زهرا
مولای من
فدای آن حریم با اجلال
اگر نشد بیام حرم امسال
گریه کنم برات به شور و حال
با یاد داغت همنشین منم
یاد زینب دل غمین منم
ای نور دیدگان فاطمه
هر دم گریان اربعین منم
مظلوم عالم یا امام حسین(۴)
مولای من
ز کودکی عاشق تو هستم
ز جام عشق تو حسین مستم
دلتنگ کربلای تو هستم
ای نوردیدگان مومنین
هستم یاد حرم تو غمین
سوزم و گریم یاد تو حسین
نشد گردم مهمانت اربعین
مظلوم عالم یا امام حسین
مولای من
در اربعین دلم هوایی شد
هر جا به پا بزم عزایی شد
محفل ما کرب و بلایی شد
تنها بر تو دلبستگی ماست
با مهرت عجین زندگی ماست
از لطف خاص حی کبریا
گریه ی بر تو ویژگی ماست
مظلوم عالم یا امام حسین
مولای من
مولا منم دراختیار تو
در اربعینم بیقرار تو
کاشکی بودم من در کنار تو
جان ناقابلم فدای تو
قسمتم نشد کربلای تو
با یاد سوز و داغ اربعین
گریه می کنم از برای تو
مظلوم عالم یا امام حسین
#نوحه_اربعین
#مشهد_مقدس
.
#برای_جامانده_ها ی #زیارت_اربعین
هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست
جای من هم در میان هیئت جامانده هاست
دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم
"از حرم جا مانده ای" هم صحبت جامانده هاست
یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین
گوشه ی صحن و سرایت؛ حسرت جامانده هاست
کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود
آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده هاست
در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده ام
عشق بازی با تو کار خلوت جامانده هاست
شهر خالی میشد از عشاق تو یادش بخیر
ازدحام شهرمان از کثرت جامانده هاست
گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد
مثل شمعی سوختیم؛ این عادت جامانده هاست
من یقین دارم به او اجر زیارت می دهند
هرکسی روز جزا در کسوت جامانده هاست
بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس
نوبتی هم باشد آقا! نوبت جامانده هاست
دست مان از پنجره فولاد هم کوتاه شد
این هم آقای غریب! از غربت جامانده هاست
تکیه ها را شعبه ای از کربلا خواهیم کرد
تکیه ها چشم انتظار همت جامانده هاست
مادرت حتما به هر جامانده ای سر می زند
این تمام دلخوشی و لذت جامانده هاست
حال و روزم را رقیه خوب می فهمد حسین!
حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده هاست
" صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری "
خواندن از طفل سه ساله سنت جامانده هاست
طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند
از حرم جامانده ای را بی هوا سیلی زدند
شاعر: #علیرضا_خاکساری
#امام_زمان_عج
#اربعین_حسینی
نام تو زینتِ هر زمزمه یابنَ الزهرا
میدهیمَت قسمِ فاطمه یابنَ الزهرا
یابنَ مظلوم! قسم بر غمِ زهرا برگرد
شرمساریم ز روی تو ، ز صحرا برگرد
یک مُحرم ز غمت خانه تکانی کردیم
گریه بر جدِّ غریبت همگانی کردیم
کارِ ما، نالۀ یابن الحسنِ تنها نیست
آنکه یک عمر شعاریست، یقین از ما نیست
ما که از کشتۀ بی غسل و کفن میگوئیم
با مخاطب ز دلِ روضه سخن میگوئیم
ما اگر نامه نوشتیم بیا، با خون بود
همچو زهرا ز فدک، صورتمان گلگون بود
ما گرفتار حسینیم، خدا شاهدِ ماست
تا ابد یارِ حسینیم، خدا شاهدِ ماست
کِی دگر مسلمِ دوران سرِ بازار شود
«نگذاریم دگر واقعه تکرار شود»
مَردِ میدان عمل، پای ولی میماند
در رکابِ سپهِ سید علی میماند
پشت بر راه امام و شهدا باشد، ننگ
نهَراسیم ز تهدید و ز تحریم و ز جنگ
ما سخن را ز لسان شهدا میگوئیم
«نَـه» به هر لایحۀ بی سر و پا میگوئیم
با شما دوست و با دشمن تان در حربیم
آگه از بَد دلی و توطئه های غربیم
مُزدِ ما را سفر کرب و بلا خواهد داد
اربعین پاسخِ هر توطئه را خواهد داد
تا که در راهِ حرم، با قدَمت همراهیم
کِی چنان کور دلان از رَهتان گمراهیم
ما ز تو ، غیر ترا هیچ نخواهیم بیا
جز توَلای شما هیچ نخواهیم بیا
محمود ژولیده
❣﷽❣
🔰#زمزمه_امام_زمان_عج
🔰#اربعین
زمزمه امام زمان مخصوص اربعین
صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان
دردآشنای صبح و مسا صاحب الزمان
این روزها شبیه اسیران نینوا
داری هوای مهد بلا صاحب الزمان
پای پیاده با عَلَمی روی دوش خود
راهی شدی به کرب وبلا صاحب الزمان
خاک ِمسیر، گِل شده از اشک چشم تو
داری همیشه سوز و نوا صاحب الزمان
موکب به موکب از ته دل آه می کشی
با یاد درد فاطمه ها صاحب الزمان
لب تشنه و گرسنه در این راه رفته اند
خسته بدون آب و غذا صاحب الزمان
از خار و زخم پای رقیّه کنی تو یاد
با تاول نشسته به پا صاحب الزمان
با دیدن نی و علم و پرچم و کتل
هستی به یاد رأس جدا صاحب الزمان
هرجا طناب ،دیده ای از خاطرت گذشت
بستند دست جدّ تو را صاحب الزمان
خسته و دل شکسته اگر می رسی به طف
زینب رسیده با قد ِ تا صاحب الزمان
یک اربعین گذشته و هرگز نرفته است
از خاطرش زمین جفا صاحب الزمان
چل روز پیش رأس حسینش مقابلش
از تن جدا شده ز قفا صاحب الزمان
رفته میان مقتل و دیده به جسم او
زخم سنان و سنگ و عصا صاحب الزمان
چل روز پیش دیده تنش را میان بغض
در زیر نعل تازه رها صاحب الزمان
(#علی_مهدوی_نسب عبدالمحسن)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#برای_جامانده_ها
حرارتی ست درون دلم ز داغ حسین
فراق، میکشد آخر مرا فراق حسین
حسین در دوجهان بهترین رفیق من است
دلم بگیرد اگر، میروم سراغ حسین
به روی نیزه سرش رفت تا چهل منزل
که روشن است زمین از چهلچراغ حسین
بهای گریه بر او پر زدن به معراج است
به عرش میبرد این اشک را براق حسین
چه میشود دم محشر دوباره گریه کنیم
برای حضرت زهرا به اتفاق حسین
شاعر: #محمود_یوسفی
.
#شعر_روضه_اربعین
#خیز_از_جای
خیزُ از جای و بین برادر جان
خواهرت بر مزارت آمده است
قد کمان نیمه جان به همراه
رأس تو از اسارت آمده است
خاطرم هست در همین گودال
غرق در نیزه بود کل تنت
دیدم از روی تل برادر جان
لحظه ی تلخ دست و پا زدنت
خاطرم هست لحظهای را که
شمرِ دون پنجه زد به گیسویت
پای او روی سینه ات بودو
خنجرش را فشرد بر گلویت
این چهل روز هر کجا رفتم
روی نیزه سر تو را دیدم
دیده ام ابر نو بهار شد و
بی صدا جرعه جرعه باریدم
بعد عباس و بعد تو دیدم
عصر روز دهم جسارت را
خورده ام تازیانه و سیلی
دیده ام خیمه ها و غارت را
آه از آن کوچه ی یهودی ها
از اهالی شهر شام بلا
هدف سنگها شدیم از بام
بین شادی و پایکوبی ها
روبروی رباب حرمله بود
یک نگاهی به حال زارش کرد
با اشاره به نیزه ی اصغر (ع)
با ولع آب زهرِ مارش کرد
😭
شمر میگفت آفرین ای ضجر
حق مطلب عجب ادا کردی
لگدت را به جا زدی احسنت
اشک در دانه در آوردی
😭😭
از رقیه نپرس حسین جانم
در خرابه ز بس که هق هق کرد
نیمه شب بس که ناله زد طفلی
عاقبت روی رأس تو دق کرد
#شاعرسبکسازڪربلایے_مجیدمرادزاده
#اربعین
.....__________________________
▪️زمزمه شهادت امام حسن(ع)▪️
دشت لاله شد لب من
زود بیا ای زینب من
دیگه هیچ غمی ندارم
خواهر من
چشام و دارم میبندم
با لب خونی میخندم
مادر امده کنارم
خواهر من
بیا مادر و ببینیم
با حسین پیشش بشینیم
خواهرم با مادرم بیا باهم زبون بگیریم
دور هم از بار غم به یاد غصه هاش بمیریم
آه
آهم داغ و پر شرره
قاتل جیگره
زهر کینه
آه
اما ذکر من به خدا شد به شور و نوا
وای مدینه
کاسه خون شده چشمام
من غریب ترم ز بابام
شماها خبر ندارید
من چی دیدم
خواهرم منو حلال کن
خودت از مادر سوال کن
کنارش میان کوچه
چی کشیدم
سایه افتاد رو سر ما
سایه نامرد دنیا
مثل باد اون بدنهاد
دست سیاه ش و تکون داد
بی حیا دور از بابا
قدرت شو به ما نشون داد
آه از اون روز گرفته دلم
من هنوز خجلم پیش مادر
آه
از من کاری برنیومد یاری برنیومد
پیش مادر .
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
✅کانال سبک وشعر باب الحرم درتلگرام👇
https://telegram.me/joinchat/CSX9WjyoZb_YxepelhS_Qw
🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
▪️زمزمه/ واحد اربعین▪️
ای برادر شهیدم هر جوری که بود رسیدم
شده زینبت دوباره
کربلائی کربلائی
موقع زیارت اومد زینب از اسارت اومد
بارون از چشام میباره
پس کجایی پس کجایی
پاشو ای گلو بریده
پاشو مهمونت رسیده
یااخا ای باوفا شد
این چهل روزه چهل سال
خسته ام پربسته ام
چطور بازم بیام تو گودال
آه چشمام دیگه وانمیشه
دیگه پا نمیشه پای خواهر
آه خسته از محن شده ام
پیرزن شده ام ای برادر
کنار خاکت عزیزم چه خاکی بسر بریزم
جون نداره دست و بالم
ای برادر ای برادر
تنم و لاله گرفته صدام از ناله گرفته
خیلی آهسته مینالم
ای برادر ای برادر
یادته مقتل و دیدم
از تنت نیزه کشیدم
با شتاب دنبال آب
رفتم به هر طرف برادر
از جفا واویلتا
آبت دادن با نوک خنجر
آه وقتی ناله ها میزدی
دست و پا میزدی آه کشیدم
آه باسر سوی تو اومدم
رو سرم میزدم آه کشیدم
با رباب و با سکینه چطوری برم برم مدینه
آسمون روی سر من
شده آوار شده آوار
با همین چند تا گل یاس میزنم یه سر بزنم به عباس
وقت درد و دل رسیده
باعلمدار باعلمدار
باز میخوام پیشش بشینم
قبرش و میخوام ببینم
بعد از اون فصل خزون
اومد سراغ ما بهار رفت
شد حرم دریای غم
از صورتم نقاب کنار رفت
آه پیش دیده های رباب
روضه خون شده آب وای برادر
آه رو دست مشک پاره داره
سر بخاک میزاره وای برادر
دگر این کاروان یاسی ندارد
که با خود شور و احساسی ندارد
بیا ام البنین برگشته زینب
ولی افسوس عباسی ندارد
*
مزن آتش به جان ای نور عینم
مخوان از ماهِ مَـقطُوع الیدَینم
چه شد در کربلا هستیِ زهرا؟
حسینم وا حسینم وا حسینم
*
سرشته از غم زهرا گِلش بود
نگاه تار زینب قاتلش بود
نیفتاد از لبش نام حسینش
اگر چه داغ سقا بر دلش بود ...
***
... ولی زینب چه با احساس می خواند
از آن بُهبوهه ی حساس می خواند
کنار قبر زهرا نیمه ی شب
چقدر از غیرت عباس می خواند
#برگشت_کاروان_به_مدینه
عبا به روی سر انداخت سمت کوچه دوید
ورود قافله را از دهان شهر شنید
مسافران عزیزش ز راه می آیند
میان گریه چو ابر بهار می خندید
پس از تحمل یک انتظار جان فرسا
عصای حوصله اش روی کوچه می لغزید
نشان قافله را با نگاه مضطربش
میان همهمه ها می گذشت و می پرسید
میان زمزمه ها بوی مرگ می آمد
برای آن چه نباید شود کمی ترسید
بشیر! حرف بزن! از حسین می دانی
هزار ماه و ستاره فدای یک خورشید
خبر سریع تر از او ز کوچه ها می رفت
و بغض شهر در این سوگ بی کران ترکید
گرفت دست به پهلو، شکست، طوفان شد
به روی خاک نشست، ابر شد و خون بارید
❣﷽❣
🏴#بازگشت_کاروان_به_مدینه
🏴 سوگواری ام البنین(س) برای فرزندان
پس از واقعه کربلا بشیر به فرمان امام سجاد(علیه السلام) وارد مدینه شد تا خبر بازگشت اسرای آل الله(ع) را بدهد، در راه ام البنین(س) به بشیر برخورد فرمود:
ای بشیر از امام حسین(ع) چه خبر داری؟
بشیر گفت: ای ام البنین خدا تو را صبر دهد که عباست کشته شد.
ام البنین(س) فرمود: از حسین مرا خبر ده.
بدین گونه بشیر خبر شهادت یک یک فرزندانش را به او داد اما ام البنین(س) پیاپی از امام حسین(ع) خبر می گرفت و می گفت فرزندان من و آن چه در زیر آسمان است فدای حسینم باد و چون بشیر خبر قتل آن حضرت را به او داد صیحه ای کشید و گفت: ای بشیر رگ قلبم را پاره کردی! و صدا به ناله و شیون بلند کرد...
معاویه بن عمار از امام صادق (ع) روایت کرده که ام البنین به بقیع می رفت و بر پسران خویش شیون می کرد، ناله ای غم انگیز و جانگداز که مردم بر گرد او جمع می شدند و گوش می دادند و گریه می کردند. حتی مروان هم که از بزرگ ترین دشمنان خاندان رسالت بود می آمد و زاری او را می شنید با آن سنگدلی گریه می کرد.
📚منبع:
اصفهانی؛ مقاتل الطالبیین؛ ص ۸۵
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
آمدم از سفر، مدینه سلام
خسته و خون جگر مدینه سلام
با شکوه و جلال رفتم من
دیده ای با چه حال رفتم من
وقت رفتن غرورِ من دیدی
آن شکوهِ عبورِ من دیدی
محملم پرده داشت یادت هست؟
جای دستی نداشت یادت هست
ثروت عالمین بود مرا
دلبری چون حسین بود مرا
دستِ عباس پرده دارم بود
علی اکبرم کنارم بود
هر زنی یک نفر مُلازم داشت
نجمه مه پاره ای چو قاسم داشت
کاروان آیه های کوثر داشت
روی دامان رباب اصغر داشت
حال بنگر غریب و سرگشته
کاروان را چنین که برگشته
با غمِ عالمین آمده ام
کن نظر بی حسین آمده ام
ای مدینه خمیده برگشتم
زار و محنت کشیده بر گشتم
با رسولِ خدا سخن دارم
بر سرِ دست پیرهن دارم
دل من شاکی است یا جدّاه
چادرم خاکی است یا جدّاه
سو ندارد ز گریه چشمانم
پینه بسته ببین به دستانم
خاطرت هست ناله ها کردم
دست بر سر تو را صدا کردم
از حرم سویِ او دویدم من
هر چه نادیدنی ست دیدم من
من غروبی پر از بلا دیدم
شاه را زیر دست و پا دیدم
آن چه را کس ندیده من دیدم
صحنۀ دست و پا زدن دیدم
خنجری کُند و حنجری دیدم
تَه گودال پیکری دیدم
آه جَدّاه امان ز صوتِ حزین
جملۀ آخرم به اُمّ بنین
پسرت تکیه گاه زینب بود
مرد بود و سپاه زینب بود
پسر تو ز زین اسب افتاد
ضربه هایِ عمود کار دستش داد
او زمین خورده و بلند نشد
سرِ او روی نیزه بند نشد
#برگشت_کاروان_به_مدینه