شور سینه زنی
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
واویلا واویلا واویلا
بند اول:
تو سینم یه دنیا غم دارم
سر رو خاک زندون میذارم
خیلی سندی میده آزارم
شده تازیونه افطارم
چقد ظلم بی حد وای مادر
به تو حرف بد زد وای مادر
منو خیلی بد زد وای مادر
به پهلوم لگد زد وای مادر
بند دوم:
اگرچه پریشون احوالم
اگرچه تو غربت مینالم
اگرچه شکسته شد بالم
ولی من به یاد گودالم
حسینو غریب گیر آوردن
روی نیزه سرش رو بردن
دل خواهرش رو آزردن
چقد بچه هاش سیلی خوردن
بند سوم:
اسیر دست این صیادم
رسد تا آسمان فریادم
یاد شام بلا افتادم
به یاد غربت سجادم
زینب و شهر شام واویلا
بین بزم حرام واویلا
کوچه و ازدحام واویلا
سنگه از روی بام واویلا
مرتضی کربلایی
۱
بیاین بریم روز شهادت
زیارت حضرت سلطان
به ماتم موسی بن جعفر
سرت سلامت یا رضا جان
گرفته مشهد عزا...ای وای..ای وای...
روضه گرفته رضا...ای وای..ای وای...
آقا فدای شالِ
عزای روی دوشِت
صدای آه بابات
مونده هنوز تو گوشِت
۲
مُعذَّبه تو قعر زندان
(چهارده سال دور از عزیزان)
فخر تمام کائناتُ
میبردنش زندان به زندان
دور گردنش زنجیر..ای وای..ای وای..
امام ما و تحقیر...ای وای.. وای..
یا مُخَلِّصَ اللَبَنْ
مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمْ«۱»
میخونه یا رب من از
عذاب خسته شدم
(یا مُخَلِّصَ الشجر
مِنْ بَیْنِ رمْلٍ و ماء
میخونه از زندگی
خسته شدم ای خدا)
۳
به گردنش جامعه بود و
ساق پاهاش با حلقه درگیر
رسیده بود شبیه «سجاد»( جدش)
به استخوانش غل و زنجیر
میریزه اشک از دو عین..ای وای..ای وای..
شام شده کاظمین..ای وای..ای وای..
سندی شاهک رسید
حال بدش رو ندید
ز پشت سر بی حیا
زنجیرشو میکشید
۴
شد روی تخته در هویدا
جنازه ی خَیْرُ الْبَرِیّه
صدا میاد از زیر تابوت:
«هذا امامُ الرّافِضِیّه»
از جنازه ی امام..ای وای..ای وای..
رفته روضه شهر شام..ای وای..ای وای..
پیش دیده ی همه
خارجی شده خطاب
مثل زین العابدین
بین مجلس شراب
«۱»:دعای امام موسی بن جعفر علیهماالسلام بجهت خلاصی از زندان/مفاتیح
#محمدعلی_انصاری
.
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
السلام علیک یا اُمّ باب الحوائج
یا رباب علیهاالسلام
بانوی قد خمیده ز هجر پسر رباب
از داغ روی داغ شکسته کمر رباب
آخر میان روضه ی سردار بی کفن
در زیر آفتاب شدی محتضر رباب
از خاطرت نرفته برون یاس تشنه ات
پرپر شده ز نیزه ی تیر سه پَر رباب
تنها حسین بود و گلت در میان خار
گویی گلوی اصغر تو شد سپر رباب
زخم اُذُن اِلَی الْاُذُن ِ کام اصغرت
بر ریشه ی درخت تو شد چون تبر رباب
در راه شام، لحظه به لحظه دلت شکست
با حرمله چگونه شدی هم سفر رباب
بوده قرار دیده ی تو رأس اصغرت
گرچه به هر نگاه شدی خون جگر رباب
لب های زخم اصغر تو روی نیزه ها
هر روز وشب به قلب تو می زد شرر رباب
در روز ،سایه بان سرت بوده رأس او
شب هم برای دیده ی تو چون قمر رباب
از بس نگاه تو به سر ِ نیزه بوده است
پایت شده ست زخمی ِسنگ گذر رباب
پایین نمی رود ز گلوی تو آب خوش
هستی تو از لبان علی تشنه تر رباب
باید نوشت علت مرگ تو را به حق
بزم شراب وچوب و جسارت به سر رباب
یا که تورا شهیده ی عصر دهم نوشت
گویا شدی شهیده ی داغ پسر رباب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#یادواره_وفات_حضرت_رباب
..
.
#امام_زمان
با موضوع بزرگداشت شهادت #حضرت_رباب علیهاالسلام(۲۱رجب)
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
تنها طبیب عالم امکان ،ولی عصر
ای نسخه ی شفای مریضان، ولی عصر
شد دیدن جمال تو شرط حیات ما
آن جمعه ی ظهور تو ،روز نجات ما
وقت مرور روضه ی آب است العجل
ماتم برای داغ رباب است العجل
ای آشنای سینه ی بشکسته ی رباب
بشنو صدای ناله ی او را در آفتاب
در بین آفتاب دوباره نشسته است
از بعد عصر روز دهم دلشکسته است
او دیده است یک سر از تن جدا شده
در زیر آفتاب ، تنش را رها شده
او اقتدا به مقتل و جسم امام کرد
پس سایه را به روی سر خود حرام کرد
حالا شده ست زمزمه ی لای لای او
شرح تمام مقتل کربوبلای او
گهواره ای گرفته به روی دو دست خود
گویی که هست،داخل آن کلّ هست خود
ناله زند دوباره که ای اصغرم بخواب
شرمنده است مادر تو از نبود آب
رفته عمو به علقمه و برنگشته است
شرمنده ام که لعل لبت تر نگشته است
حالا زبان روضه ی او می شود گِلِه
از شعبه های تیر ِ چو شمشیر حرمله
لعنت به حرمله که گلم را خزان نمود
با یک سه شعبه قامت من را کمان نمود
یکسال،صبح و شام ،شده قاتل رباب
بر روی نیزه ،رأس علی، زیر آفتاب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
......................
تمامی اسرای کربلا از مصائب کربلا وشام دق کردند و به نوعی شهید محسوب می شوند.حضرت رقیه در خرابه،حضرت امکلثوم ۴ یا ۶ ماه،حضرت زینب یکسال ونیم،حضرت رباب یکسال و....علیهم السلام😭😭😭
با موضوع بزرگداشت شهادت حضرت رباب علیهاالسلام(۲۱رجب)
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
تنها طبیب عالم امکان ،ولی عصر
ای نسخه ی شفای مریضان، ولی عصر
شد دیدن جمال تو شرط حیات ما
آن جمعه ی ظهور تو ،روز نجات ما
وقت مرور روضه ی آب است العجل
ماتم برای داغ رباب است العجل
ای آشنای سینه ی بشکسته ی رباب
بشنو صدای ناله ی او را در آفتاب
در بین آفتاب دوباره نشسته است
از بعد عصر روز دهم دلشکسته است
او دیده است یک سر از تن جدا شده
در زیر آفتاب ، تنش را رها شده
او اقتدا به مقتل و جسم امام کرد
پس سایه را به روی سر خود حرام کرد
حالا شده ست زمزمه ی لای لای او
شرح تمام مقتل کربوبلای او
گهواره ای گرفته به روی دو دست خود
گویی که هست،داخل آن کلّ هست خود
ناله زند دوباره که ای اصغرم بخواب
شرمنده است مادر تو از نبود آب
رفته عمو به علقمه و برنگشته است
شرمنده ام که لعل لبت تر نگشته است
حالا زبان روضه ی او می شود گِلِه
از شعبه های تیر ِ چو شمشیر حرمله
لعنت به حرمله که گلم را خزان نمود
با یک سه شعبه قامت من را کمان نمود
یکسال،صبح و شام ،شده قاتل رباب
بر روی نیزه ،رأس علی، زیر آفتاب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
روضه خوانی حضرت رباب در خانه حضرت ام البنین علیهماالسلام
باز هم در خانه ی حبل المتین
صاحب مجلس شده ام البنین
سفره ای شد پهن در پیش همه
آمده از عرش گویا فاطمه
پهن شد سفره به زیر آفتاب😭😭
چون که در روضه شده حاضر رباب
بین سفره دیدن یک ظرف آب
می کند چشمان او را چون سحاب
در میان ناله هایش ناگهان
می شود در پای سفره روضه خوان
من ربابم همسر شاه شهید
در میان مقتلش قدّم خمید
سایه را بر خود اگر کردم حرام
دیده ام بی سایبان بوده امام
من وفادارم به شاه کربلا
نیست یک لحظه دلم از او جدا
من ربابم مادر ابن الحسین
شیرخوارم بوده جان زینبین
اصغر من باب جاجات همه ست
وارث لطف و عطای فاطمه ست
در زمین کربلا بین دو رود
اصغر شش ماهه ی من تشنه بود
مانده در یادم تلظّی های او
لعل خشک و چشم چون دریای او
دید بابایش علی را نیمه جان
برد او را در میان دشمنان
خواست آبی بهر یاس بی زبان
شد جواب خواهشش تیر وکمان
برد بالا اصغرم را روی دست
ناگهان دستان او در خون نشست
حرمله زد یک سه شعبه بی هوا
شد سر شش ماهه ام از تن جدا
تیر در بین گلویش گیر کرد
دشمنان را غرق در تکبیر کرد
کربلا تا کوفه و شام بلا
دیده ام رأسش فراز نیزه ها
گاه پایین گاه بالا دیدمش
گاه پیش پای اعداء دیدمش
من چهل منزل میان سلسله
ساختم با طعنه های حرمله
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
السلام علیک یا رباب علیهاالسلام
در شأن او این بس که بوده مادر اصغر
شد از کمالاتش عروس حضرت کوثر
با یک نخ قنداقه ی شش ماهه اش فردا
بر پا کند در روز محشر،محشری دیگر
هر کس که لعن حرمله دارد به لب گردد
در جنت المأوي' قرین حضرت حیدر
✍ علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
کنار ضریح شش گوشه ارباب علیه السلام کلمه به کلمه این شعر با اشک سروده شد😭😭😭
زبان حال حضرت رباب علیهاالسلام
پسرم ناله نزن اینقده رو دست من
حیف چشمای قشنگ تو که اشک می باره
داری هی چنگ میزنی با التماس،شرمندم
عزیزم درد ِ توی سینه ی من بسیاره
لالایی
با تلظّی هات نکن خون جگرم
لالایی
جون من یه کم بخواب ای پسرم
لالایی
لالایی
ترک لب تو دیگه تر نگشت
لالایی
چرا رفت عموتو دیگه برنگشت
لالایی
آسمون ببار....شده قحط آب
ببین التماس....میکنه رباب
لالایی ای علی اصغر....
🌸🌸🌸🌸🌸
یه سه شعبه اومده، تو رو گرفته از شیر
خواهش بابا ی تو رو حرمله پاسخ داد
گلوی نازک تو که نمی خواست سرنیزه
تا ابد به قاتل تو حرمله لعنت باد
واویلا
پدرت چه حالی داشت تو در هر قدم
واویلا
با خجالت اومده سمت حرم
واویلا
واویلا
درآورده تیرو از حنجر تو
واویلا
فاصله ست بین سر و پیکر تو
واویلا
آغوش بابات ......شده قتلگاه
کشتنت چرا.......طفل بی گناه
لالایی ای علی اصغر....
🌸🌸🌸🌸🌸
چی به روز من رسید وقتی که دیدم دشمن
داره روبه روم سرت رو روی نی می بنده
خواستم آه و ناله سر بدم ولی ترسیدم
آخه حرمله به ناله های من می خنده
چل منزل
دیدمت علی به روی نیزه ها
چل منزل
ناامیدانه تو رو زدم صدا
چل منزل
چل منزل
منو دیدی همسفر با قاتلین
چل منزل
جلوی تو مادرت خورد رو زمین
چل منزل
می بینم تو رو...با دلی حزین
من مواظبم.....نخوری زمین
لالایی ای علی اصغر.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
🏴سبک زمینه یا شور شهادت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام
#زمینه_امام_کاظم_ع
#شور_امام_کاظم_ع
#کنج_زندونم_و
🏴بند اول
کنج زندونم و،غربت یارِ منه
هر روزِ عمر من،شام تارِ منه
تحقیرم میکنه،دشمن با طعنه ها
آزارم میده این،کُند و زنجیر خدا
دیگه تاب و توون ندارم
تو تنم دیگه جون ندارم
من دیگه طاقته شنیدنه
سَبّ و زخم زبون ندارم
من پور حیدرم
موسی بن جعفرم
🏴بند دوم
صید صیادم و،افتادم تو قفس
میکِشم از دلم،آهی با هر نفس
جونم روی لبه،بغضم توی گلو
هر لحظه میکنم،مرگم رو آرزو
شبیه مرغی بی پر و بال
افتادم کنج این سیه چال
از شکنجه ی سندیِ بی رحم
میکِشم زجر و میرم از حال
من پور حیدرم
موسی بن جعفرم
🏴بند سوم
زیر بارِ کتک،میسوزه پیکرم
من وارث فدک،وارث مادرم
روی من نیلی و،قامتم شد هلال
این دم آخرم،شد لحظه ی وصال
شاهه بغدادم و غریبم
که شده زهر کین نصیبم
تشنه لب جون میدم و یاد
لبه تشنه ی شیب الخضیبم
من پور حیدرم
موسی بن جعفرم
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی