#امام_زمان_عج
#عید_فطر
#غزل
ای خیر ناله ی سحری صاحب الزمان
از درد ما که باخبری صاحب الزمان
ما ندبه های پشت سر مرکب توایم
پایان راه در به دری صاحب الزمان
دیدی نیامدی و نشد زائرت شوم؟!
شد عمر بی وفا سپری صاحب الزمان
عید آمده به سائل خود سر نمی زنی؟!
ای که امید چشم تری صاحب الزمان
عیدی ما رضایت و بخشیدن شماست
ما را نمی شود بخری صاحب الزمان؟!
حاشا که رد کنی تو کسی را که قانع است
بر یک نگاه مختصری صاحب الزمان
ثابت قدم شدن درِ این خانه با شماست
آقای سامرا نظری صاحب الزمان
امشب دعا به حال دل تنگ ما نما
از کربلا که میگذری صاحب الزمان
#محمد_جواد_شیرازی
@babollharam
#امام_زمان_عج
من از این وضع پریشان نگرانم به خدا
از فراوانی نسیان نگرانم به خدا
پر کشیدند سحر همسفرانم، حالا
مانده ام خسته، هراسان... نگرانم به خدا
بی قراری من از حال خرابم پیداست
چه کنم با دلِ حیران؟ نگرانم به خدا
تو بگو وسعت این فاصله ها را چه کنم؟
ای گرفتار بیابان! نگرانم به خدا
ندبه و ناله ی من سود نبخشید... بیا
کور شد دیده ی گریان، نگرانم به خدا
همه جا بوی فساد و همه جا رنگ گناه
از غریبی شهیدان نگرانم به خدا
کوچه پس کوچه ی این شهر دگر ایمن نیست
از سر و وضع خیابان نگرانم به خدا
هرکه را می نگری دین خودش را دارد!
آه ای مجری قرآن نگرانم به خدا
پسر شیر خدا! شیعه کشی باب شده
باز با دستِ مسلمان! نگرانم به خدا
***
خواهری لحظه آخر به برادر میگفت:
بی تو ای سرو خرامان نگرانم به خدا
پیرهن خواستنت لرزه به جانم انداخت!
به کجا راحتیِ جان؟ نگرانم به خدا
پدرم گفت: به کوفه گذرت میافتد...
من از آن کوفه ی ویران نگرانم به خدا
ای دعای سحر عمه ی سادات بیا
خم شد از غم کمر عمه ی سادات بیا
مجتبی روشن روان
#امام_زمان_عج
آه بساطم به غیرِ آه ندارد
کاش بیایی به سرم راه ندارد
قطرهای از اشکِ تو کافیست ببینیم
روشنیِ خیمهیِ ما ماه ندارد
شیعه به دنبالِ لطف توست کجایی
شیعه به غیر از تو تکیهگاه ندارد
ما همه جمعیم در این روضه نشستیم
خصم نگوید علی سپاه ندارد
من که خودم را فروختم به پشیزی
هیچکس اینقدر اشتباه ندارد
حرف زیاد است ولی مثلِ دوتا بیت
هیچ گدا نامهای به شاه ندارد
گرچه سیه رو شدم ، غلام تو هستم
خواجه مگر بندهی سیاه ندارد؟
شُکر خدا را که در پناه حسینیم
عالم از این خوبتر پناه ندارد
روی دو دستش گرفت رو به همه زد
آب دهیدش اگر ، گناه ندارد
رو به همه زد ولی هِلهله کردند
گفت که لب میزند سلاح ندارد
خشک شده شیر ، آب هم که نیامد
حال ، رباب است و غیرِ آه ندارد
حسن لطفی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#امام_زمان_عج
ای قلب داغ دیدهٔ عالم بیا بیا
صاحب عزای ماه محرم بیا بیا
خیمه به خیمه، روضه شدم در فراق تو
ای همنشین گریهٔ نمنم بیا بیا
اشک فراق، شور شعور آفرین بود
شیرین شود ز فیض تو زمزم بیا بیا
شد شامل دعای تو هر کس به روضه ها
بهر فرج دعا کند هر دم بیا بیا
در خیمه ای که روضه عباس شد به پا
من با امید قول تو ماندم بیا بیا
ما نوکریم، خوب و بد از هم سوا نکن
ما را ببر به علقمه درهم بیا بیا
*
افتاد سرو علقمه و گفت یا اخا
نه مشک مانده است و نه پرچم بیا بیا
گر مشک تیر خورده صدا زد نرو نرو
اما گرفته است حرم، دم بیا بیا
چشم و دو دست و فرق سرش، وای مادرم
طوبای من گسسته شد از هم بیا بیا
سعید نسیمی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#عرفه
#امام_زمان_عج
کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش
به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش
در استلام حجر نیز یادی از ما کن
همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش
چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم
تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش
به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن
ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش
کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین
نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش
کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان
به سید الشهدایی به یاد ماهم باش
دمی که از در باب السلام اشک فشان
به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش
کنار قبر رسول خدا کنار بقیع
مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش
مقیم شهر نجف کاظمین سامرا
کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش
چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن
همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش
استادحاج غلامرضاسازگار
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#امام_زمان_عج
#مناجات_محرمی
ای داغدار ساقی عطشان...نیامدی
سوز دعای خضر و سلیمان ...نیامدی
یکسال هم گذشت امام غریب من
دل بی قرار از غم هجران...نیامدی
حافظ که گفت؛ یوسف گم گشته می رسد ...!
نگذشتی از حوالی کنعان...!نیامدی
تنها بهانه ی دلِ تنگ و شکسته ی
این جمعه های بی سر و سامان...نیامدی
ما بی وفا شدیم و دلت را شکسته ایم
بشکسته ایم عهد و پیمان ...نیامدی !
خنجر برید لاله به لاله سر از قفا
سرها به روی نیزه پریشان ...نیامدی
این روز ها کوچه پریشان شد از غمِ
یاسی شکسته و درِ سوزان ...نیامدی
شبگرد کوچه...شال عزا روی دوشتان
ای روضه خوان کوثر قرآن ...نیامدی
کشتی بساز نوحِ زمان و قیام کن
ما دل سپرده ایم به طوفان ...نیامدی
پیراهنت به دست کدامین نسیم ماند
حسرت نشین شدند غریبان ...نیامدی
این خشکسالی از غم و اندوه مهدی است
ای لحظه تبسم باران نیامدی
نعیمه امامی
#امام_زمان_عج
#مناجات_محرمی
خیرهام...از بیرقِ سُرخت نگاهم را نگیر
جز خودت چیزی نمیخواهم پناهم را نگیر
باز بارَم را به دیوارِ حرم انداختم
جانِ من از شانههایم تکیهگاهم را نگیر
آمدم مانند حُر برخیز راهم را بگیر
میرَوم مانندِّ جُون اینبار راهم را نگیر
اشتباهم را گناهم را گناهم را ببخش
هِق هِقم را گریههایم را سلاحم را نگیر
من به این شبها به این روضه به این غم دلخوشم
بِرکهای غمگینم از من عکسِ ماهم را نگیر
بین هیئت مثل تو یا مثل زهرا میشوم
هرچه میخواهی بگیر ای عشق آهم را نگیر
تو میانِ ما نشستی حیف خیسِ گریهام
آه ای اشک اندکی راهِ نگاهم را نگیر
حسن لطفی
#امام_زمان_عج
#مناجات_محرمی
تا خدا پیراهنش آویخت عالم گریه کرد
باز حوا نوپریشان کرد آدم گریه کرد
آه با هرکس که زد بیرق پیمبر گفت آه
وای با هرکس که زد مشکی علی هم گریه کرد
ما کنارِ دست زهرا گریه را آموختیم
منبری تا گفت بسمالله یک دم گریه کرد
روضهخوان چیزی نخوانده هیاتِ ما شد خراب
مادرش غش کرد از بس زیرِ پرچم گریه کرد
با لباسِ مشکی و با اشک ما هم کعبهایم
کعبه احرامِ عزا پوشید زمزم گریه کرد
لطفِ شیرِ مادر و نانِ پدر دارم اگر
تا که گفتم واحسینا چشمهایم گریه کرد
قرنها با نام زینب صبح و شامش خون شده
آی مهدی بازهم با اینهمه غم گریه کرد
حسن لطفی
#امام_زمان_عج
#اربعین_حسینی
نام تو زینتِ هر زمزمه یابنَ الزهرا
میدهیمَت قسمِ فاطمه یابنَ الزهرا
یابنَ مظلوم! قسم بر غمِ زهرا برگرد
شرمساریم ز روی تو ، ز صحرا برگرد
یک مُحرم ز غمت خانه تکانی کردیم
گریه بر جدِّ غریبت همگانی کردیم
کارِ ما، نالۀ یابن الحسنِ تنها نیست
آنکه یک عمر شعاریست، یقین از ما نیست
ما که از کشتۀ بی غسل و کفن میگوئیم
با مخاطب ز دلِ روضه سخن میگوئیم
ما اگر نامه نوشتیم بیا، با خون بود
همچو زهرا ز فدک، صورتمان گلگون بود
ما گرفتار حسینیم، خدا شاهدِ ماست
تا ابد یارِ حسینیم، خدا شاهدِ ماست
کِی دگر مسلمِ دوران سرِ بازار شود
«نگذاریم دگر واقعه تکرار شود»
مَردِ میدان عمل، پای ولی میماند
در رکابِ سپهِ سید علی میماند
پشت بر راه امام و شهدا باشد، ننگ
نهَراسیم ز تهدید و ز تحریم و ز جنگ
ما سخن را ز لسان شهدا میگوئیم
«نَـه» به هر لایحۀ بی سر و پا میگوئیم
با شما دوست و با دشمن تان در حربیم
آگه از بَد دلی و توطئه های غربیم
مُزدِ ما را سفر کرب و بلا خواهد داد
اربعین پاسخِ هر توطئه را خواهد داد
تا که در راهِ حرم، با قدَمت همراهیم
کِی چنان کور دلان از رَهتان گمراهیم
ما ز تو ، غیر ترا هیچ نخواهیم بیا
جز توَلای شما هیچ نخواهیم بیا
محمود ژولیده
از بس که از فراق تو دل نوحه گر شده
روزم به شام غربت و غم تیره تر شده
آزرده گشت خاطرت از کرده های من
آقا ببخش نوکرتان دَردِسَر شده
تنها خودت برای ظهورت دعا کنی
وقتی دعای من ز گنه بی اثر شده
از شام هجر یار بسی توشه می برد
آنکس که اهل ذکر و دعای سحر شده
بودم مریض و روضه ی تو شد دوای من
حالم به لطفتان چقدر خوب تر شده
رفت از نظر محرّم و آقا نیامدی
حالا بیا که آخرِ ماه صفر شده
بعد از دو ماه گریه به غم های کربلا
حالا زمان ندبه به داغی دِگر شده
یَثرب برای فاطمه نقشه کشیده است
یَثرب چقدر بعدِ نبی خیره سر شده
باید که بعد از این به غم مادرت گریست
فصل شروع ماتم خیرُالبشر شده
از شعله های پشتِ در خانه ی علی است
گر آتشی به کرب و بلا شعله ور شده
آن روز اگر به صورت مادر نمی زدند
لطمه دگر به چهره ی دختر نمی زدند
شاعر : محمد جواد پرچمی
#امام_زمان_عج
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
خورشید دلبرنده و دلجو ظهور کن
شد بیتو روزگار ، سیهرو ظهور کن
شد فاطمیّه ، باز عزادار گشتهای
آقای من! به خاطر بانو ظهور کن
یا صاحب الزّمان! چه بگویم ز مادرت
سوگند به شکستنِ پهلو ظهور کن
بعد از هجوم ،در دل آن کوچه ، فاطمه
مجروح گشت بین هیاهو ظهور کن
یابن الحسن! به خاطر آن سینهی جریح
یا منتقم! به سرخیِ بازو ظهور کن
شد صورتش کبود بهدست عدو ؛ شها!
از داغ گوشواره و ابرو ظهور کن
هجده بهار روی زمین بود مادرت
از حُزن کوچ زودِ پرستو ظهور کن
در هُرم شعله ، پشت در و بین بسترش
کرده طلب ظهور تو را او ظهور کن
محمدعلی نوری
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
لطفي نما غلام به لب جان رسيده را
بشنو فغان اين دل در خون تپيده را
چشمی دگر بده صنما تا كه بنگرم
آن خال گوشۀ لب تو آرميده را
روح لطيف تو نفس پاك و حق تو
در بند خود كشيده صفاي سپيده را
صف بسته اند سرو و صنوبر به راه تو
تا خم كنند پيش تو قد كشيده را
امشب بيا كه سینه پراز شور عشق توست
تا فرش پاي تو بنمايم دو ديده را
جانا... دلم هواي تو كرده تفضّلي
وقف تو كرده ام دل از غم رميده را
پرده بكش ز چهره ببينم دمي تو را
بر من نشان بده وجنات نديده را
شد فاطميه و دل ما مست فاطمه است
بر ما عيان نما حرم آن شهيده را
اشك مرا بگير و ببر نزد فاطمه
مرهم گذار زخم تن قد خميده را
ما را ببر به علقمه يا اينكه خود بيا
تشريح كن قصۀ چشم دريده را
تيغ دو سر بكش ز نيام و بريز سر
بستان تقاص خون سرِ سر بريده را
مجتبی روشن روان
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
لاله ی نرگس عذار فاطمه
عطر گیسویت بهار فاطمه
یوسف گمگشته ی آل علی
ای مسیحای تبار فاطمه
بهجت قلب رسول خاتم است
یاد تو ای گلعذار فاطمه
ای براهت مانده تا صبح ظهور
دیدگان اشکبار فاطمه
جلوه کن ای مه ز چاه انتظار
تا برآید انتظار فاطمه
امشب آقا کربلایی یا نجف
یا مدینه در کنار فاطمه
چارده گلدسته میسازد ز نور
اشکهایت بر مزار فاطمه
انتقام حق مادر حق توست
ای یگانه یادگار فاطمه
تا نفس در سینه ها جاری بود
شیعه باشد داغدار فاطمه
کاش میشد جان بیمقدار من
در رکاب تو نثار فاطمه
اسماعیل پورجهانی
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
فتنه ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه
مادرت تنهاست برگرد ای عزیز فاطمه
پشت در جمعند اصحاب سقیفه وای من
شعله ها بر پاست برگرد ای عزیز فاطمه
یک لگد بر در گرفته ثلثی از سادات را
پشت در غوغاست برگرد ای عزیز فاطمه
ناله ی حیدر بیا، شد ناله ی فضه بیا
اوج غم اینجاست برگرد ای عزیز فاطمه
پشت در زهرا صدایت کرد مهدی جان بیا
منتظر زهراست برگرد ای عزیز فاطمه
مرتضی آمد عبا را روی بانویش کشید
شرمسار آقاست برگرد ای عزیز فاطمه
روی دیوار و در و مسمارِ بیت مرتضی
رد خون پیداست برگرد ای عزیز فاطمه
مجتبی قاسمی
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
آقا قسم بر صورت نیلیِ مادر
آن چهره ای که دارد از سیلی گواهی
آقا قسم بر خانه ای آتش گرفته
آنجا که پشت در به پا شد قتلگاهی
ای انتقامِ کشته ی مسمار بر گرد
جانِ گرفتارِ در و دیوار برگرد
قاسم نعمتی
#امام_زمان_عج
پایان کار من شده اما نیامدی
خیره به قبلگاه شدم یا ابن فاطمه
ای کاش همچنان شهدا وقت رفتنم
بینم چو قرص ماه شدم یا ابن فاطمه
اما زمان زمان گریه به غم های مادرت
در زمره ی سپاه شدم یا ابن فاطمه
قدری غم غریبی مولاست در دلم
سر در میان چاه شدم یا ابن فاطمه
با که بگویم از غم مظلومی علی
دلخون شبیه آه شدم یا ابن فاطمه
مادر میان کوچه صدا زد حسن بیا
محتاج تکیه گاه شدم یا ابن فاطمه
با گریه بر حسین عزیز تو می شوم
با آنکه رو سیاه شدم یا ابن فاطمه
هنگام روضه چشم مرا گریه باز کرد
راهی قتلگاه شدم یا ابن فاطمه
ازلطف حاجت دل مارا روا کنید
ما را مسافر حرم کربلا کنید
قاسم نعمتى
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
به لحظه ای که در آن شعله ها نوا کرده
برای آمدنت مادرت دعا کرده
برای اینکه بگیری تو انتقامش را
میان نافله هایش چه ناله ها کرده
اگر که شیعه شدیم اعتقاد ما این است
به یمن توست به ما هم گر اعتنا کرده
تو گفته ای که بود الگوی تو مادر تو
همان که شیر خدا بر وی اقتدا کرده
هزار سال گذشته هنوز عزاداری
تمام عمر تو را غصه اش عزا کرده
شنیده ام که بدست شماست پیرهنش
نگه به پیرهنش بادلت چها کرده
برای زخم کبودش بیار دارویی
همان که بهر ظهورت خدا خدا کرده
جواد حیدری
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
قسم به سینۀ مجروح مادرت زهرا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان مولا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که هنوز
شرار دود ز بیت علی رود بالا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که علی
بود هنوز عزادار مادرت زهرا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که هنوز
علی است مثل تو مظلوم و بی کس و تنها
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که کند
همیشه مادر پهلو شکسته بر تو دعا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که حسن
به زیر ضرب لگد دید مادر خود را
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که حسین
فتاد پشت در خانه، مادرش از پا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که هنوز
صدای نالۀ محسن رسد به عرش خدا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که به نی
بوَد هنوز سر پاک سیدالشهدا
تو بر ظهور دعای فرج بخوان که بود
شـرارۀ دل «میثم» همیشه وقف شما
استاد حاج غلامرضا سازگار
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#امام_زمان_عج
حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد
این گدای بی وفا هم واقعا نوکر نشد
درد و غم هایم زیاد و این دلم آلوده است
معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد
از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی
دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد
توبه ها کردم ولی توبه شکستم بعد از آن
این چنین بودم که درد من دوا دیگر نشد
با چه رویی حاجتم را بر زبان جاری کنم
من که دیدم غربتت اما دلم مضطر نشد
خوب کن بدحالی ام ، رو برنگردان از گدا
غیر تو اصلا برای من کسی یاور نشد
فاطمیه تو بیا کرببلایی کن مرا
آرزویی بهتر از شش گوشه ی دلبر نشد
مادر ارباب ما در بستر و دردش زیاد
چند روزی میشود هم صحبت حیدر نشد
زینبش دیده میان شعله ها پهلو چه شد
بعد از آن تب کرد و بهتر حال آن دختر نشد
روح الله پیدایی#امام_زمان_عج
حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد
این گدای بی وفا هم واقعا نوکر نشد
درد و غم هایم زیاد و این دلم آلوده است
معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد
از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی
دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد
توبه ها کردم ولی توبه شکستم بعد از آن
این چنین بودم که درد من دوا دیگر نشد
با چه رویی حاجتم را بر زبان جاری کنم
من که دیدم غربتت اما دلم مضطر نشد
خوب کن بدحالی ام ، رو برنگردان از گدا
غیر تو اصلا برای من کسی یاور نشد
فاطمیه تو بیا کرببلایی کن مرا
آرزویی بهتر از شش گوشه ی دلبر نشد
مادر ارباب ما در بستر و دردش زیاد
چند روزی میشود هم صحبت حیدر نشد
زینبش دیده میان شعله ها پهلو چه شد
بعد از آن تب کرد و بهتر حال آن دختر نشد
روح الله پیدایی
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
خورشید دلبرنده و دلجو ظهور کن
شد بیتو روزگار ، سیهرو ظهور کن
شد فاطمیّه ، باز عزادار گشتهای
آقای من! به خاطر بانو ظهور کن
یا صاحب الزّمان! چه بگویم ز مادرت
سوگند به شکستنِ پهلو ظهور کن
بعد از هجوم ،در دل آن کوچه ، فاطمه
مجروح گشت بین هیاهو ظهور کن
یابن الحسن! به خاطر آن سینهی جریح
یا منتقم! به سرخیِ بازو ظهور کن
شد صورتش کبود بهدست عدو ؛ شها!
از داغ گوشواره و ابرو ظهور کن
هجده بهار روی زمین بود مادرت
از حُزن کوچ زودِ پرستو ظهور کن
در هُرم شعله ، پشت در و بین بسترش
کرده طلب ظهور تو را او ظهور کن
محمدعلی نوری
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
هر تكيه ای كه با قَدَمَت پا گرفته است
بی شك اجازه از خودِ زهرا گرفته است
ميسوزد از غمت همهٔ تار و پودِ من
با هَر زبانه مِهرِ تو بالا گرفته است
عمريست مانده در عطشِ ديدنت دلم
اما گناه،راهِ تماشا گرفته است
دور از مَسير ِعشقِ تو ميگردد عاقبت
هركَس كه راهِ عشرت دنيا گرفته است
هستی كه هست تشنهٔ عدل و عدالتت
ازظلمِ ظالمان دل دنيا گرفته است
بَر انتقامِ محسنِ شش ماهه،دربهشت
دستِ قنوت،اُم ابيها گرفته است
"بايد خودت برای ظهورت دعا كنی"
عِصيانِ ما كه روحِ دعا را گرفته است
خوشبخت آن كَسی ست كه هنگام امتحان
ازصاحب الزّمانِ خود امضاء گرفته است
داود تيموری عاصی
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
روزی ام را روزگارم تا که آجر می کند
ظرف خالی مرا صاحب زمان پر می کند
من کمی سختی که می بینم شکایت میکنم
آدم عاقل ولی اول تفکر می کند
مدعی عاشقی هستم ولی تنها دلم
روز و شب بر عاشقی کردن تظاهر می کند
آبرو بردم ولی آقا مرا بیرون نکرد
آدم از این نوع برخوردش تحیر می کند
سنگ دل هستم، ولی دارد نگاه رحمتش
سنگ این قلب مرا با گریه ها دُر می کند
یک زمانی هم بنا باشد که تغییرم دهد
در میان روضه ی مادر مرا حُر می کند
نوکری فاطمه محشر به دادم می رسد
از غلام مادرش آقا تشکر می کند
سینه ام می سوزد این ایام تا ذهنم کمی
چادری را زیر دست و پا تصور می کند
مطمئنم زیر دست پا که می افتد زنی
بازویش را ضربه ها همرنگ چادر می کند
محمد جواد شیرازی
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
پس مزن یار مسیحا دل بیمار مرا
آنقدر گریه کنم تا بخری بار مرا
قدر یک عمر فقط گریه بدهکارم من
کرمی کن بپذیر عمرِ بدهکار مرا
پهن کردم سر راه تو بساطی دل شب
تا که رونق دهد احسان تو بازار مرا
پرده پوشی تو پایم به حرم وا کرده
به کناری نزدی پردۀ اسرار مرا
گردنی کج سر پایین به پناه آمده ام
شود آیا سر و سامان بدهی کار مرا
آمدم تا که بگویم به خودم بد کردم
تا که اسباب شفاعت کنی اقرار مرا
حال مهمان شده ای... وقت پذیرایی ماست
بشنو این روضۀ بین در و دیوار مرا
مادرت پشت در افتاد و صدا زد پسرم
با تن سوخته جان داد و صدا زد پسرم
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
حال و روزم را بیا آقا ببین بهتر نشد
این گدای بی وفا هم واقعا نوکر نشد
درد و غم هایم زیاد و این دلم آلوده است
معصیت عادت شد و از من جدا آخر نشد
از فراقت گریه و ناله نکردم یک شبی
دل ندادم به تو و این فاصله کمتر نشد
توبه ها کردم ولی توبه شکستم بعد از آن
این چنین بودم که درد من دوا دیگر نشد
با چه رویی حاجتم را بر زبان جاری کنم
من که دیدم غربتت اما دلم مضطر نشد
خوب کن بدحالی ام ، رو برنگردان از گدا
غیر تو اصلا برای من کسی یاور نشد
فاطمیه تو بیا کرببلایی کن مرا
آرزویی بهتر از شش گوشه ی دلبر نشد
مادر ارباب ما در بستر و دردش زیاد
چند روزی میشود هم صحبت حیدر نشد
زینبش دیده میان شعله ها پهلو چه شد
بعد از آن تب کرد و بهتر حال آن دختر نشد
روح الله پیدایی
#امام_زمان_عج
#حضرت_زهرا
صاحب عزای روضه های فاطمیه
برگوش جان آید صدای فاطمیه
بر غربت تو من بگریم یا که مادر؟
ای داغدار گریه های فاطمیه
من هر چه بودم آمدم اینجا گدایی
داراییم آقا فدای فاطمیه
من زنده ام از نوکری آلِ احمد
قربان این عشق و صفای فاطمیه
مزد رسالت را زما اینگونه میخواست
باشیم تا محشر گدای فاطمیه
زهرا دلیل خلقتِ خلق است و افلاک
درکم کجا؟ قدر و بهای فاطمیه
لعنت به هرکس منکر رخت سیاه است
بر داغ زهرا در عزای فاطمیه
نه خیرِ دنیا را ببیند نه که عقبا
هرکس که افتاده جدای فاطمیه
من هر چه دارم از دعای مادر توست
دار و ندار و من برای فاطمیه
هر نوکری دیدم به من میگفت هستم
دلتنگ اشک و ضجه های فاطمیه
یاد در و دیوار افتادم دلم سوخت
وای از غم و سوز و جفای فاطمیه
آتش گرفته مادرت از شعله ی در
عالم عزادار نوای فاطمیه
روی کبود مادرت داغ دلِ من
وای از غم و داغ و بلای فاطمیه
زهرای هجده ساله را پیرش نمودند
باید که مُرد از غُصه های فاطمیه
باشد ندای حشر ، این الفاطمیون؟
آنجا پناه من لوایِ فاطمیه
از ناله ی مادر به ما تکلیف شد که
مهدی بیا هم شد دعای فاطمیه
عبدِ کریم
#امام_زمان_عج
#مناجات
#شب_قدر
#غزل
سفره دار خدا امام زمان
دگر امشب بيا امام زمان
شب قدر است هر كجا هستي
التماسِ دعا امام زمان
منكه امشب به يادِ تو هستم
ياد كن پس مرا امام زمان
دست بر دامنت اگر نرنم
بروم پس كجا؟ امام زمان
آمدم آشتي دهي من را
باخودت، با خدا امام زمان
كاش قرآن به سر بگيرم من
يك شبِ قدر با امام زمان
جاي دوري نمي رود كه كني
گوشه چشمي به ما امام زمان
خوب شد در شبِ عزاي علي
با تو هم هم صدا امام زمان
شبِ تقديرِ من بيا بنويس
يك سفر كربلا امام زمان
#علی_صالحی
#امام_زمان_عج
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
اسیر درد شدیم و دوا نیامد باز
گذشت ماه خدا ماه ما نیامد باز
شبیه هر رمضانی که بی تو آمد و رفت
نفس به سینهٔ ما ماند و جا نیامد باز
چقدر هر سحر از درد دوریش یک ماه
صدا زدیم که آقا بیا؛ نیامد باز
دوباره من نشدم آنچه را که او میخواست
دوباره کرد برایم دعا نیامد باز
اگرچه بد شده بودم ولی مرا بخشید
اگرچه شد دلش از من رضا نیامد باز
دوباره روضه بخوان، روضه خوان! که گریه کنیم
که صاحب همهٔ روضهها نیامد باز
پس از گذشتن یک ماه گریه در دستم
مگو که تذکرهٔ کربلا نیامد باز
محمدعلی بیابانی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_زمان_عج
اي منجي رهاييِ دين خدا بيا
جبران دردهاي دل هل اتا بيا
اي آخرين سلاله ي مظلوم اهل بيت
آقا تو را به آبروي مصطفي بيا
از چاههاي كوفه چه داري خبر ؟ بگو!
اي باخبر ز درد دل مرتضي بيا
ام الائمه النُّجَبا منتظر تُراست
اي آشناي مصحف زهرا بيا بيا
از غربت غريب مدينه بگو بما
اي باخبر ز سرّ دل مجتبي بيا
سنگين ترين مصيبت تو داغ كربلاست
اي منتقم به خامس آل کسا بيا
احياگر صحيفه ي سجاديه تويي
اي شرح حال واقعه ي نينوا بيا
بي تو دم از وصيت باقر نمي زنيم
اي ميزبان روضه ي صحن منا بيا
شيخ الائمه گفت: كه خدمتگذار توست
اي مقتداي صادق آل عبا بيا
باب الحوائجي كه دخيل تو بسته است
از چاه خواند ، يوسف زهرا تو را بيا
تو نور چشم عالم آل محمدي
سوگند بر پيمبر و جان رضا بيا
از كودكي جواد الائمه به ياد توست
آقا! قسم به گريه ي ابن الرضا بيا
تبعيدگاه هادي دين يك بهانه ماند
ديگر تو بر نجات امام الهدي بيا
حاجت به غير تو حسن عسگري نداشت
اي مانده از قديم ز بابا جدا بيا
سرداب سامرا ز سحر تا سحر به سوز
سر داده اين صلا به صباح و مساء بيا
عالم ز جور و ظلم پر است اي امير عدل
اي ضامن حقيقي عهد و وفا بيا
آقا قسم به درد اسيري عمه ات
با ذوالفقار حضرت مولای ما بيا
محمود ژوليده
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
4_5859683324280180747.opus
142.9K
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💚🕊💚🕊🕊🕊🕊
به نام خدا
*#امام_زمان_عج*
*#سبک: ای صفای قلب زارم*
✧═✾🍃🌸🍃✾═✧
*«بیـــا مهـــدی بیـا»*
ای صـفای اهـل عــالـم
یوسـف زهــرای خـاتـم
تــو امـام شــیعــیـانی
منـجـی عـالــم عـیـانی
تـویـــی تــاج ســـــرم
امــــــام و رهـــبـــرم
الا صـــاحــب زمـــان
امـــان مـــولا امـــان
*(( بیا مهدی بیا*
*بیا مهدی بیا ))*
✧═✾🍃🌸🍃✾═✧
ای گل نرگـس کجـایی
وقت آن باشـد بیـایی
ای تومنجی جان مایی
چشــم بـراهـت بیایی
همــه عـالـــم منتـظــر
بـیــایـــی از ســفــــر
الا صــــاحـــب زمـــان
امـــان مــــولا امــان
*(( بیا مهدی بیا*
*بیا مهدی بیا ))*
*شعر:استاد بیقرار اصفهانی*
💚🕊💚🕊🕊🕊
بانوای
مداح اهلبیت ع🎧
#جناب_کربلایی
#محمد_قربانی🎤👌
#امام_زمان_عج
#مناجات
چه میخواهد لبِ تشنه به غیر از لطف بارانی
چه میخواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی
شبِ طولانی و تسبیح و سجّاده چه میچسبد
بهارِ زود هنگام اند، شبهای زمستانی
توکّل بر توسّل کن، توسّل بر توکّل کن
درین دنیای حیرانی، درین دریای طوفانی
اگر تا شام میخندی، اگر تا صبح میخوابی
تو از مُردن چه میفهمی؟ تو از برزخ چه میدانی؟
خلاصه بار باید بست، یا امروز یا فردا
مَده از کف مَجال این دو روزی را که مهمانی
نیاز مستمندان را بِنه بر دیده یِ منّت
مباد آنکه بگیرد دامنت را آهِ انسانی
اگر آشفته ات کردند یعنی لایقِ وَصلی
به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی
من و پروانه در آغوش هم تا صبح میسوزیم
که با این سوختن روشن شود کنج شَبستانی
مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی
از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامَنَت دستی از این آلوده دامانی
به جز تو جُور عاشق را کسی گردن نمیگیرد
گناهش را زلیخا کرد، یوسف گشت زندانی
به لطف گریه کارِ طفل بهتر راه می افتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بِگِریانی
اگر چه گریه یِ هجران شکسته میکند ما را
ولی از آب پیشانی ست بهتر، چینِ پیشانی
گِره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد
نمی آید به کارِ این گِره ها هیچ دندانی
دگر فرقی ندارد جمعه یا شنبه فقط برگرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان میشود آنکه برای تو نمیمیرد
چرا عاقل کند کاری که بعد آرد پشیمانی
خبر داری تو که رفتی به کوچه گردی افتادم؟
به من از تو فقط هجران رسید آنهم چه هجرانی
همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند
عجب شامِ غریبانی، عجب شامِ غریبانی
سَرِ پیراهن تو، گریه یِ ما را درآوردند
میان این همه کُشته چرا تنها تو عریانی
علی اکبر لطیفیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم