eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
یا سَیِّدُالشَّهید، عزیزِ خدا، حسین ای نورِ چشمِ حضرتِ خَیرُالنِّسا، حسین با هر کسی به غیرِ تو بیگانه می شود آنکس که با غمِ تو شَود آشنا، حسین اعجازِ چشمِ توست، به ما داده آبرو آقا شود، به اذنِ تو اینجا گدا، حسین محکم گِره بزن دلِ ما را به زُلفِ خویش ای دستگیرِ در گُنَه اُفتاده ها، حسین آتش برای اهلِ جهنَّم شود بهشت فریاد اگر زنند همه یکصدا؛ "حسین" آقا، قسم به روزِ جدایی زِ خواهرت ما را مکن دَمی زِ غمِ خود جدا، حسین گودالِ قتلگاهِ تو شد بارگاهِ تو ای کشته ی فِتاده به صَحرا رها، حسین 😭💔🖤 @babollharam
شعر روضه اربعین گرچه غمدیده و بی تاب ولی برگشتم من به خاک غمت امروز معطر گشتم من چهل روز فقط همسفر شمر شدم من چهل روز فقط همقدم سر گشتم هر کجا صحبت آزار شد و کعب نی ای سپر دخترکان تو برادر گشتم چشم عباس به دور، آه نمی دیدی کاش من چهل روز پی چادر و معجر گشتم چشم واکن که ببینی قد زینب تا شد خیز از جا و ببین هم قد مادر گشتم نظر لطف خدا بود عزیز الزهرا سایه ات بر سر ما بود عزیز الزهرا هر کجا از نوک نیزه سر تو خورد زمین پا به پای سر تو خواهر تو خورد زمین دست بسته چقدَر سخت زمین می خوردیم از روی ناقه اخا، دختر تو خورد زمین نیزه ها در کف کفّار چه مستی می کرد هی تکان خورد و سر اصغر تو خورد زمین شام شد مثل مدینه، به غمم خندیدند پیش زینب، سر آب آور تو خورد زمین ما که از کوچه به جز غم نکشیدیم حسین وسط کوچه، چه بد مادر تو خورد زمین قصّه ی غربت مولا چقدَر غم دارد روضه ی چادر زهرا چقَدَر غم دارد یادمان هست همینجا کفنت را بردند گرگ ها، یوسف من پیرهنت را بردند یادمان هست همینجا به زمین افتادی نیزه ها تا لب گودال تنت را بردند سنگ هاشان به لب قاری قرآن می خورد رمقِ مانده ی ناله زدنت را بردند یادمان هست که گودال قیامت شده بود با سرِ تیغ، عقیق یمنت را بردند ناگهان بر نوک نیزه سر تو بالا رفت ده نفر زیر سم اسب تنت را بردند دختر فاطمه شد قافله سالار، حسین رفتی و زینب تو رفت به بازار حسین وحید محمدی @babollharam
شعر روضه اربعین زبان حالی از حضرت زینب سلام الله علیها در کنار تربت برادر خواهرت آمده در این صحرا بعدِ یک اربعین ولی تنها خیز و بین پیکر کبودم را صورتم مثل مادرم زهرا این چهل روز قوتمان غم شد هرچه شد جرعه جرعه، کم کم شد قامت خواهرت ببین خم شد خواهرت کوه صبر و ماتم شد لحظه های غروب یادم هست بارش سنگ و چوب یادم هست ناله های تو خوب یادم هست به تنش پا نکوب ... یادم هست تو زمین خوردی آسمان افتاد از تنت نیزه ی سنان افتاد خاتمت دست ساربان افتاد شعله بر خیمه ی زنان افتاد بین این مردمان خدا گم شد عزت و احترام ما گم شد دختری زیر دست و پا گم شد پیکرت زیر نیزه ها گم شد رمق از ذکر روی آن لب رفت تن تو زیر سمّ مرکب رفت روی آن جسمِ نامرتب رفت چه به حال خراب زینب رفت من بمیرم پر تو خاکی شد صورت اطهر تو خاکی شد بین مقتل سر تو خاکی شد چادر خواهر تو خاکی شد بعد از آن پیکر تو غارت شد به زنان حرم جسارت شد روزی مردها شهادت شد قسمت بانوان اسارت شد در میان حرامیان رفتیم لاجَرَم، بین این و آن رفتیم وسط بزم کوفیان رفتیم سر بازار شامیان رفتیم در شلوغی گذارمان افتاد رنگ از روی دختران افتاد معجرم دست این و آن افتاد سر عباس از سنان افتاد صحبت گوشواره شد بد شد گوش ها پاره پاره شد بد شد چشم ها پر ستاره شد بد شد به زنانت اشاره شد بد شد تا نگاهش به سوی آب افتاد یاد شش ماهه اش رباب افتاد دردهای من از حساب افتاد گذرم مجلس شراب افتاد نیمه شب پشت کاروان جا ماند بارها زیر و دست و پاها ماند سعی کردم برادر، امّا ماند دخترت در خرابه تنها ماند وحید محمدی @babollharam
شعر روضه زبان حال سلام الله علیها از راه آمد خواهرت ای سر بریده اما بدون دخترت ای سر بریده دارد رباب از راه مي آید برادر اما بدون اصغرت ای سر بریده از گوشه ی مقتل هنوزم که هنوز است آید صدای مادرت ای سر بریده از شامیان پیراهنت را پس گرفتم از ساربان انگشترت ... ای سر بریده من که نفهمیدم، خودت می گفتی ای کاش خولی چه کرده با سرت ای سر بریده بالای نیزه ماه من بودی برادر در کوچه ها همراه من بودی برادر حتما خودت دیدی دو دستم را که بستند حتما خودت دیدی غرورم را شکستند حتما خودت دیدی که بر محمل نشستم حتما خودت دیدی چهل منزل شکستم حتما خودت دیدی بساط کوفیان را حتما خودت دیدی مرام شامیان را قرآن که می خواندی لبت را سنگ می زد عمدا کنیزی زینبت را سنگ می زد حالا دگر هم چیزی از آن لب نمانده هم جای سالم در تن زینب نمانده این آخر عمری مرا بازار بردند من را میان مجلس اغیار بردند رفتی میان طشت و زینب نیمه جان شد تو خیزران خوردی و قد من کمان شد وحید محمدی ۲۸ / ۶ / ۱۴۰۰ @babollharam
یادم نمیرود به برم ریختی بهم با گریه های اهل حرم ریختی بهم وقتی که آسمان به زمین سر گذاشتی دیدی دو دست بر کمرم ریختی بهم تو با نگاه اخر خود بین قتلگاه آتش زدی به بال و پرم ریختی بهم لب تشنه بودی و لب شمشیرهای کند تشنه به خون تو جگرم ریختی بهم از زیر دست شمر به گودال تا حسین من آمدم تو را ببرم ریختی بهم در مجلسی که برد مرا قاتلت به زور دیدی به گریه چشم ترم ریختی بهم گردیده ای شبیه حروف مقطعه گشتی شبیه موی سرم ریختی بهم از کوفه تا به شام تو دیدی ز نیزه ها معجر نداشتم به سرم ریختی بهم 🔸شاعر: @babollharam
🏴سبک زمزمه و واحد سنگین روضه ای سوزناک اربعین حسینی علیه السلام زبانحال 🏴بند اول چهل روزم با غمت سر شد که خواهرت زار و مضطر شد تو رفتی و روز به روز زینب خبر داری بی تو پیرتر شد تورو چهل روز،ندید و پیر شد رنج اسارت،کشید و پیر شد زخم زبون ها،شنید و پیر شد دنبال راست،دوید و پیر شد به اربعینت،رسید و پیر شد (سر مزارت،رسید و پیر شد) بعد چهل روز،قدش خمیده بیا به استقبالش،خسته رسیده داداش حسینم... 🏴بند دوم پاشو بگم که کجا بودم پاشو بگم با کیا بودم خبر داری که چهل منزل با یه عده بی حیا بودم بعد تو رفتم،با شمر خونخوار خبر داری که،مُردم هزار بار با دسته بسته،رفتم تو بازار من چی بگم از،خنده ی اغیار دادن منو با،کعب نی آزار (خبر داری که،مُردم هزار بار) بعد چهل روز،رنج و بلاها سر مزارت از سفر،برگشتم حالا داداش حسینم... 🏴بند سوم پاشو ببین که زمینگیرم که دشمنت کرده تحقیرم پاشو بکش دست روی قلبم که دارم از غصه میمیرم پاشو عزیزم،دورت بگردم تویی تو تنها،تسکینِ دردم شبیه پاییز،خزون و زردم اگه نبودی،که زود میمردم امانتات رو،برات آوردم اما یکیش رو،من نیاوردم سه ساله ی تو،تو بین را موند نشد بیارمش ببخش،خرابه جا موند داداش حسینم... 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک نوحه زمینه یا واحد سنگین اربعین حسینی علیه السلام زبانحال جابر ابن عبدالله انصاری (ره) 🏴بند اول سلام از جابر به تو ای شاه۲ نداری سر در بدن صد آه۲ کفن داری_نمیدانم برایت چاک_گریبانم مزارت شد_قبله ی جانم حبیبی مولا_حسین جانم۲ منم آن اولین زائر که شد در اربعین زائر منم جابر منم جابر به عرش روی زمین زائر حبیبی مولا_حسین جانم 🏴بند دوم سلام از جابر به تو مظلوم۲ دلم از داغت شده مغموم۲ ببین حاله_خرابم را دله از خون_کبابم را سر تو از_پیکرت دور است نمیدهی پس_جوابم را نصیبم شد دل غمبار سلام ای حضرت دلدار منم جابر منم جابر که آمدم با دو چشم تار حبیبی مولا_حسین جانم 🏴بند سوم سلام از جابر به تو عطشان۲ به آن پیکر که شده عریان۲ کفن داری_نمیدانم تو آوردی_به لب جانم شنیدم که_از سم اسبان شدی تو پاره_پاره جانانم سرم روی مزار تو دهم جان در کنار تو منم جابر منم جابر که شد قلبم بیقرار تو حبیبی مولا_حسین جانم 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
زمزمه روضه ی اربعین زبان حال حضرت زینب سلام الله علیها بمونه داداش، حکایت شام یه شهر ما رو سنگ می زدن از روی هر بام میون ازدحام و شلوغی نمی دونی چی اومد به روزم میخندیدن به وضع لباسام هنوز دارم از این درد می سوزم بعد تو دیگه بریدم یه روز خوشم ندیدم شدم مثل پیرزن ها من یه مادر شهیدم بمونه داداش، قصه بازار شکر خدا حال منو ندید علمدار تا بچه ها شنیدن کجائیم دیدم داره سکینه می لرزه یه لحظه تو شلوغی زمین خورد یه عمر به من گذشت اون یه لحظه دختر علی و بازار کشتن منو بین انظار از اذون صبح تا مغرب بردن ما رو بین اشرار بمونه داداش، حرف خرابه خدا می دونه فکرشم برام عذابه از اون شب و خرابه، عزیزم دیگه توو دست و پاهام رمق نیست حق داش رقیه دق کرد همونجا جای سرت تنور و طبق نیست پیرهنت رو پس گرفتم با اینکه توون نداشتم ربابو آوردم اما... دخترت رو جا گذاشتم ۲۲ شهریور ۱۴٠۱
🏴سبک واحد سنگین اربعین حسینی علیه السلام زبانحال 🏴بند اول فراق تو،یک اربعین،زد آتشم یارم خیزو نگر،ای بی قرین،آه شرربارم بودم میان،عده ای،نامحرم و نامرد مرا نگاه،شومشان،پیر و زمینگیر کرد یک اربعین غم دیدم و آشفته و پژمرده ام یک اربعین زخم زبان شنیده ام افسرده ام 《برادرم مظلوم حسین》 🏴بند دوم رخت اسارت،بر تنم،بعد تو پوشیدم به احتزازه،پرچمه،سرخ تو کوشیدم منزل به منزل،رفتم و،با خطبه جوشیدم در مجلس،ابن زیاد،رفتم خروشیدم یک اربعین با رأس تو صحرا به صحرا رفته ام یک اربعین ای نازنین همراهه اعدا رفته ام 《برادرم مظلوم حسین》 🏴بند سوم مرا دگر،در پیکرم،تاب و توانی نیست این زینبت،دیگر همان،زینب که دانی نیست از قامتم،گویم تو را،یا از سر و مویم دیگر تو نشناسی مرا،سر بسته میگویم گویم به تو از شامیان آن مردمان بی حیا گویم به تو از مجلسِ حرام دشمن خدا 《برادرم مظلوم حسین》 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🏴سبک شور اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام 🏴بند اول واویلا دلها حزین،واویلا شد اربعین میاد از کرب و بلا،ندای هل من معین لک لبیک حسین،میگن تموم زائرا لک لبیک حسین،ذکر لب جامونده ها لک لبیک حسین،پر زده دل تا کربلا اگر که جاموندم حسین دلم رو پر میدم حرم با یه سلام کافیه که منم بگم یه زائرم 《السلام علیک،یا اباعبدالله》 🏴بند دوم واویلا یک کاروون،اومد از شام ویرون کربلا اومد زینب،قدکمون مو پریشون پاشو داداش حسین،خسته رسیدم از سفر پاشو داداش حسین،ببین که میزنم به سر پاشو داداش حسین،خواهر و با خودت ببر تو این چهل روز که گذشت برام نذاشتن حرمتی پاشو ببین صورتم و داداش حسین غیرتی 《ای وای امون از،دل زینب کبری》 🏴بند سوم واویلا از شام غم،واویلا از نامحرم کربلا اومد زینب،اما با قامتی خم پاشو داداش حسین،پاشو سایه ی سرم پاشو داداش حسین،آخه من یه خواهرم پاشو داداش حسین،ببین کبوده پیکرم ببین که خسته اومدم از حال خواهرت بپرس ولی داداش از دخترت رقیه خواهشا نپرس 《ای وای امون از،دل زینب کبری》 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
▪️زمزمه/ واحد اربعین▪️ ای برادر شهیدم هر جوری که بود رسیدم شده زینبت دوباره کربلائی کربلائی موقع زیارت اومد زینب از اسارت اومد بارون از چشام میباره پس کجایی پس کجایی پاشو ای گلو بریده پاشو مهمونت رسیده یااخا ای باوفا شد این چهل روزه چهل سال خسته ام پربسته ام چطور بازم بیام تو گودال آه چشمام دیگه وانمیشه دیگه پا نمیشه پای خواهر آه خسته از محن شده ام پیرزن شده ام ای برادر کنار خاکت عزیزم چه خاکی بسر بریزم جون نداره دست و بالم ای برادر ای برادر تنم و لاله گرفته صدام از ناله گرفته خیلی آهسته مینالم ای برادر ای برادر یادته مقتل و دیدم از تنت نیزه کشیدم با شتاب دنبال آب رفتم به هر طرف برادر از جفا واویلتا آبت دادن با نوک خنجر آه وقتی ناله ها میزدی دست و پا میزدی آه کشیدم آه باسر سوی تو اومدم رو سرم میزدم آه کشیدم با رباب و با سکینه چطوری برم برم مدینه آسمون روی سر من شده آوار شده آوار با همین چند تا گل یاس میزنم یه سر بزنم به عباس وقت درد و دل رسیده باعلمدار باعلمدار باز میخوام پیشش بشینم قبرش و میخوام ببینم بعد از اون فصل خزون اومد سراغ ما بهار رفت شد حرم دریای غم از صورتم نقاب کنار رفت آه پیش دیده های رباب روضه خون شده آب وای برادر آه رو دست مشک پاره داره سر بخاک میزاره وای برادر
▪️نوحه اربعین حسینی▪️ برادر جان آمده از سفر زینب نشسته بر قبر تو خون جگر زینب زجا خیز ای جانانم کتک خورده مهمانم کنار تو حیرانم واویلا واویلا رمق دیگر رفته از زانوی خواهر حکایتها دارد این گیسوی خواهر سپیده زد بر مویم لگد خورده پهلویم رَدِ ناخن بر رویم واویلا واویلا خدا داند از این غم بر خود لرزیدم عقیقت را در دست ساربان دیدم پیِ رأست ای جانا شدم راهی در صحرا به همراه قاتل ها واویلا واویلا خجالت از روی تو دارم ای دلبر به ویرانه جامانده دُردانه دختر به جان من آذر زد به گریه هی برسر زد کنار تو پرپر زد واویلا واویلا
. «فرصت مشارکت تا شب اربعین» میزان مشارکت تا این لحظه: ۶ هزار آب معدنی لیوانی تقبل الله🤲 🌐 شماره کارت: ➠
6273817010150831
↜به نام گروه جهادی بابُ الحَرَم 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
عکس امشب که خوش احوال تو را می بینم عصر فردا ته گودال تو را می بینم آمدم تا که دلی سیر کنارت باشم شانه بر مو بزنی، آینه دارت باشم چقدَر پیر شدی!؟ از حسنم پیر تری! از من خسته به والله! زمین گیر تری! مادرم بود که آگاه ز تقدیرم کرد من اگر پیر شدم، پیری تو پیرم کرد عصر فردا به دل مضطر من رحمی کن ته گودال به چشم تر من رحمی کن من ببینم که تو بی پیرهَنی می میرم تکیه بر نیزه ی غربت بزنی، می میرم آه از سینه ی پر خون بکِشی می میرم از دهان نیزه ای بیرون بکشی، می میرم سر گودال من از هول و ولا خواهم مرد زود تر از تو در این کرب و بلا خواهم مرد پنجه ی کینه به مویت برسد من چه کنم!؟ نیزه ای زیر گلویت برسد من چه کنم! بوسه ی فاطمه بر حنجر تو می بینم خنجری کُند به پشت سر تو می بینم بین گودال و حرم، عطر فروشم فردا تن عریان تو را با چه بپوشم فردا!؟ چادرم هست، ولی همسفرم شک دارم! تا دم عصر بماند به سرم، شک دارم! مُردم از غم، بروم فکر اسیری باشم قبل از آن، فکر مهیّای حصیری باشم وحید قاسمی @babollharam
باز هم اربعین رسیده بیا باز هم از تو بی‌خبر ماندم عاشقانت زیارتت کردند من ولی باز پشت در ماندم روز و شب غبطه می‌خورم آقا به کسانی که با تو مأنوسند عاشق و بی‌قرار و بی‌تابند دست و پای تو را که می‌بوسند دیدن تو به من نمی‌آید تو کجا و نگاه هر جایی من اگر آن‌چه خواستی باشم تو سراغم به خواب می‌آیی؟ نکند عاق کرده‌ای من را نکند صبرتان سر آمده است گر عتابم کنید حق دارید هر گناهی ز من بر آمده است خواستم تا ببینمت در خواب به نگاهم اجازه داده نشد خواستم تا به کربلا بروم با رفیقان خود پیاده، نشد! بین آن کاروان و جمعیت چه کسی با تو هم‌قدم شده است؟ خوش به حال کسی که با گریه با شما راهی حرم شده است در حرم روضه‌خوان خودت هستی روضه‌ی کاروان جان بر لب بین روضه بلند می‌گویی: به فدای تو عمه‌جان زینب... تا رسیدند در دو راهی عشق ساربان گفت که کجا برویم؟ پاسخی آمد از حریم حسین همه گفتند کربلا برویم تا رسیدند لحظه‌ای ماندند در سکوتی که چهره‌ها شد مات زد به سینه غریب بی‌کفنم باز شد بغض عمه‌ی سادات به زمین خورد از سر محمل تیر غم‌ها به قلب بانو رفت با ادب نیت زیارت کرد سوی یارش به روی زانو رفت خواست تا درد دل کند اما مگر این گریه‌ها امان می‌داد یک نگاهی به دور خود انداخت سر خود را فقط تکان می‌داد السلام علیک یا مظلوم السلام علیک یا عطشان السلام علیک یا بن علی السلام علیک یا عریان ای برادر نمی‌برم از یاد که چگونه به خاک افتادی زیر گرمای آفتاب آن روز با لب تشنه، خسته، جان دادی ای برادر نرفته از نظرم اکبرت را که ارباً اربا شد بعد عباس میر لشکر تو پای دشمن به خیمه‌ها وا شد به خدا ای عزیز لب‌تشنه داغ یک قطره آب کشته مرا بین این گریه‌های اهل حرم گریه‌های رباب کشته مرا غرق گریه رباب می‌گوید که دل پاره پاره را بردند با سه‌شعبه به روی دست پدر طفلک شیرخواره را بردند پسرم با خیال تو هر شب دست بر سینه می‌فشارم من گرچه ماندم خجالتت آن‌روز ولی امروز شیر دارم من گریه را کم کنید دخترها کمی آرام اصغرم خواب است گل نازم علی علی لا لا مادرت چهل شب است بی‌تاب است
صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان دردآشنای صبح و مسا صاحب الزمان این روزها شبیه اسیران نینوا داری هوای مهد بلا صاحب الزمان پای پیاده با عَلَمی روی دوش خود راهی شدی به کرب وبلا صاحب الزمان خاک ِمسیر، گِل شده از اشک چشم تو داری همیشه سوز و نوا صاحب الزمان موکب به موکب از ته دل آه می کشی با یاد درد فاطمه ها صاحب الزمان لب تشنه و گرسنه در این راه رفته اند خسته بدون آب و غذا صاحب الزمان از خار و زخم پای رقیّه کنی تو یاد با تاول نشسته به پا صاحب الزمان با دیدن نی و علم و پرچم و کتل هستی به یاد رأس جدا صاحب الزمان هرجا طناب ،دیده ای از خاطرت گذشت بستند دست جدّ تو را صاحب الزمان خسته و دل شکسته اگر می رسی به طف زینب رسیده با قد ِ تا صاحب الزمان یک اربعین گذشته و هرگز نرفته است از خاطرش زمین جفا صاحب الزمان چل روز پیش رأس حسینش مقابلش از تن جدا شده ز قفا صاحب الزمان رفته میان مقتل و دیده به جسم او زخم سنان و سنگ و عصا صاحب الزمان چل روز پیش دیده تنش را میان بغض در زیر نعل تازه رها صاحب الزمان عبدالمحسن
از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه از کاروان جا ماندم اما از سپاهت نه حالا که بین زائرانت نیستم ، آیا بیرون شدم از سایه ی مهر و پناهت؟ نه نوکر در این خانه باشد آبرو دارد فرق است بین رو سفید و رو سیاهت؟ نه نام مرا بنویس بین اربعینی ها من دل به راهت دادم آقا پا به راهت نه امسال نذر دخترت بودم که جاماندم من با رقیه جان تو دارم شباهت! نه . . . ام ابیهای حسین ، ای وارث زهرا اشک است سهم چشم های بی گناهت؟ نه دندان شکسته ، گوش پاره ، چشم های تار یک جای سالم مانده روی ، روی ماهت؟ نه اشک تمام زائران کربلا هرگز آیا برابر میشود با سوز آهت؟ نه من مثل تو جا ماندم اما خوب میدانم از اربعین جا ماندم اما از نگاهت نه