eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
89 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
ای سر، به سرِ نیزه قربانِ وفای تو ای همسفرِ زینب، کو قدّ رسای تو؟ ای سر به سرِ نیزه از شوقِ هوای تو تا کوفه و شام آیم با گریه به پای تو از روی سنان آید قرآن و دعای تو آهسته برو خواهر قربانِ صدای تو آن پیکرِ صد چاک و حلقومِ جدای تو بی غسل و کفن مانده در کرببلای تو کو حامیِ طفلانت سقای ولای تو شد کرببلا پرپر در راهِ خدای تو ای سر به سرِ نیزه گو عزمِ کجا داری؟ در کوفه نرو کوفی با تو نکند یاری گر کوفه رَوی بینی هر خفت و هر خاری رأست به سرِ نیزه نتوان بُکند کاری ای سر به سرِ نیزه ای همسفرِ زینب از رویِ سنان داری آیا خبرِ زینب؟ دیدی چه بلا آمد آخر به سرِ زینب در کرببلای تو خم شد کمرِ زینب کو حامیِ طفلانت سقای ولای تو شد کرببلا پرپر در راهِ خدای تو پایانِ سفر کنجِ ویران شده جای تو کو کرببلای تو کو صحن و سرای تو هر پای قدم آید زینب به هوای تو در شامِ سیه گیرم من شام بلای تو!
بسکه در کوی و گذر وقتِ تماشا ریختند کودکانت بر زمین از ضربِ پاها ریختند عده‌ای شاگردهایم عده‌ای دیگر کنیز کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند در شلوغیِ مسیرِ کاخ هِی روی خاک دختران از هول دادنهای آنها ریختند بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند آتشِ خیمه ، کشیدن‌های تا کوفه چه کرد گیسوان بچه‌ها یا سوخته یا ریختند بی هوا بر ناقه‌ها زد تا که از آن ارتفاع دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند* مردمانی که درِ این خانه می‌خوردند نان کُنجِ زندان با قُل و زنجیر ما را ریختند با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند *حرام زاده‌ای بنام سهیل ابن عُرَیف تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقه‌ها میزد تا کودکان از آنها بیافتند(تذکره الشهدا ودیگرمقاتل) ۹۷/۰۶/۳۱
خواهرت تفسیر کرد آیات قرآن تورا سنگ‌خوردم تا نبینم سنگ باران تورا چندشب پیشم نبودی گیسویت اشفته شد بعد من کی شانه‌ زد موی پریشان‌ تو را ؟! خواستم سر را بگیرم باز سرگردان شدم کی تمامش میکنند این دستگردان‌ تورا بر سر هر کوچه اول سرشماری میکنم چندجا گم گرده ام‌ طفل هراسان تورا چشم‌ سنگین دردش از‌ دستان‌ سنگین بدتر است هرکجای کوفه دیدم آشنایان‌ تورا نان با منت به ما دادند آن‌ هم نان خشک مردمی که‌ خورده بودند از ازل نان تورا نیزه ات را عامدانه بین‌ زنها میبرد ای خدا لعنت کند آقا‌ نگهبان تو را گرچه من داغ برادر دارم اما کوفیان جشن میگیرند اینجا عید قربان تورا کشتی امن نجاتم! فکر طوفان را مکن تا گرفته خواهرت در دست سکان تورا
ای همه جا و همه دم با حسین نفس نفس قدم قدم با حسین پیمبر خون خدای جلیل وحی به لبهای تو بی جبرئیل کفر به نطق تو سیه روز شد حسین با صبر تو پیروز شد آینه ی فاطمۀ شهیده عالمه ی معلّمه ندیده به جمله جمله خطبه ات این نداست معلم زینب کبرا خداست معلّم مرد و زن عالمی مرّبی هزارها مریمی تو کیستی که بوده از کودکی نهضت کربلا به تو متّکی وجود تو بین حسین و حسن جلوه ای از جلالت پنج تن خروش تو خروش خون امام سکوت تو تیغ علی در نیام فاطمه بالد که تویی دخترش حسین نازد که تویی خواهرش شعله مصباح هدایت تویی تمام تفسیر ولایت تویی تو پرچم صبر برافراشتی شهید را زنده نگه داشتی روی منیر تو سراج الهداست حنجره ات پر از صدای خداست پور معاویّه حقیر تو شد شام به یک خطبه اسیر تو شد یزید دیگر جسدی مرده بود سیلی "یابن الطلّقا" خورده بود خصم به نطق تو سرافکنده شد تو خطبه خواندی و علی زنده شد کوه صفت مقاوم ایستادی بنی امیّه را شکست دادی اگرچه هفتاد و دو داغ دیدی جان امام خویش را خریدی حیف که بر پیکر تو نشانه ماند ز کعب نی و تازیانه حیف تو را شام خراب بردند چرا به مجلس شراب بردند... گلچین و تلفیق دو مثنوی
هرگز نمی شد خواهرت اینجا نیاید بهر عزاداریِ این لب ها نیاید امکان ندارد اینکه مجنونی بخواند اما برای دیدنش لیلا نیاید بستند به زنجیر راه گریه ها را شاید صدایی از گلوی ما نیاید از دخترت می خواستم وقتی می آید یا چشمهایش را بگیرد یا نیاید ای صوت لب های پر از آیات غمگین پایین بیا تا خیزران بالا نیاید دیدند می خوانی ولی کاری نکردند تا خیزران روی لبت با پا نیاید کنج تنور آمد کنارت چهره نیلی کردم دعا اینجا دگر زهرا نیاید چشمانِ اینجا سخت ناپرهیزگارند اما نمی شد خواهرت اینجا نیاید...
فتنه و بیداد و بلا بود شام سخت تر از کرب و بلا بود شام شام بلا تیره تر از شام بود عصمت حق در ملأ عام بود قافله تا وارد دروازه شد داغ جگر سوختگان تازه شد خلق به دور اسرا صف زدند کوچه به کوچه همگی کف زدند ساز و نی و نغمه و آهنگ بود دسته گل سنگدلان سنگ بود خنده به رأس شهدا می زدند سنگ به ناموس خدا می زدند وای ندانم که چه تقدیر بود دست خدا در غل و زنجیر بود ماه سر نیزه پدیدار بود!؟ یا سر عباس علمدار بود!؟ چهره چو خورشید بر افروخته  از عطشِ تشنه لبان سوخته   دیدهء اطفال به سیمای او  چشم سکینه شده سقای او  دوخته چشم از سر نی بر حسین اشك فشان، غرق شده در حسین مانده سر نیزه به حال سجود مهر جبینش شده محو از عمود دیدهء اکبر سر نی نیم باز بر لب او مانده اذان نماز رأس امام شهدا روى نی کرده چهل مرحله معراج، طی ماه، خجل از رخ نورانیش سنگ، زده بوسه به پیشانیش هیچ شنیدید که از گَرد راه پرده کشد باد به رخسار ماه!؟ هیچ شنیدید که در موج خون صورت خورشید شود لاله گون!؟ گلچینی از يك مثنوی
4_5854924972962612402.mp3
زمان: حجم: 7.83M
من منتقم خون حسینم ... شور فوق العاده زیبا و جانسوز
📋 این روضه ی ماست رضوان حسین ⬛️تک / حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها بابل ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این روضه ی ماست رضوان حسین جبریل امین دربان حسین تا میخوری آب با گریه بگو قربان لب عطشان حسین ای تشنه لب افتاده به خاک افتاده لب دریای فرات ای کشته ی عشق ای زنده ی عشق آقای منی جانم فدات شد دلخوشیه نوکر حرمت کی میرسونیم تا کرببلات ای راه نجات ابا عبدالله جانم به فدات ابا عبدالله هم جان و هم جانان حسین اوج کرم و احسانه حسین تا میخوری آب با گریه بگو قربان لب عطشان حسین دستاتو به شیش گوشه برسون چون راه نجات راه حرمه دستاتو بزار تو دست علم عباس غلم ماه حرمه روزیتو بگیر از دست حسین اربابت حسین شاه حرمه خیروبرکات اباعبدالله جانم به فدات اباعبدالله نوکر همه و سلطانه حسین ایوان بهشت ایوان حسین تا میخوری آب با گریه بگو قربان لب عطشان حسین میگیره دلم وقتی که میگم داغ پسرت شد قاتل تو تا روز جز میمونه آقا این داغ عظیم رو دل تو قربون تو که هم طشت و تنور تو کوفه و شام شد منزل تو ای آب حیات اباعبدالله جانم به فدات اباعبدالله شاعر: —--------------------- ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
📋 اشک ارثیه ی عشقه ⬛️شور / حاج محمدرضا بذری ⬛️ ⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها بابل ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اشک ارثیه ی عشقه اشک مرثیه ی عشقه اشک عزته اشک بارون بهاره اشک هرکسی نداره اشک نعمته اگه گریه میکنی برا حسین دونه دونه دونشم قیمتیه روز محشر که بشه خدا میگه از چشاش معلومه که هیاتیه میگیره ارباب دست گداشو یه جور دیگه دوست داره گریه کناشو اشک شیرینه شوره اشک قطره قطره نوره اشک برکته اشک آرامش نابه اشک دریای شرابه اشک رحمته بی بی زهرا قطره قطره اشکتو میخره به قیمت کل بهشت اگه هرثانیه شکر کنی کمه حالا که اسمتو گریه کن نوشت شک نکنی که فاطمه امشب اشکتو قاطی میکنه با اشک زینب میگیره ارباب دست گداشو یه جور دیگه دوست داره گریه کناشو شاعر: —------ ✼═══┅🔶🍁🔶┅═ 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
☑️ بند اول شب هفت حسین زاده ی زهرا بود 2 از غمش خون جگر زینب کبری بود 2 ( جسمت کربلا یا حسین رَأسَت بر نی ها یا حسین من بی تو تنها یا حسین ) 2 ( مظلوم حسینم یا حسین 3 ) 2 ☑️ بند دوم سرت به روی نی ها شد قبله ی خواهر تو 2 پیش نگاه من بازی شده با سر تو 2 ( هجرانت شد قاتل من آتش زده بر دل من ای عشق تو حاصل من ) 2 ( مظلوم حسینم یا حسین 3 ) 2 ☑️ بند سوم نیزه نشین من سنگ از چه خورده به جبین 2 ای مه جبین من انگشت نمایم تو ببین 2 ( آهِ مادر کشته مرا داغ دلبر کشته مرا یاد اصغر کشته مرا ) 2 ( مظلوم حسینم یا حسین 3 ) 2 ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆