eitaa logo
باب الکرم(متن روضه ،سینه زنی و مولودی)
10.6هزار دنبال‌کننده
64 عکس
258 ویدیو
34 فایل
با سلام خدمت همه بزرگواران ارتباط با ادمین @shiairany در این امر مبلغ ما باشید https://eitaa.com/babolkaram
مشاهده در ایتا
دانلود
برید کنار میخوام سَرُ ببینم .. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیه اجرا شده شب سوم محرم ۹۸ به نفس سید مجید بنی فاطمه ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ برید کنار میخوام سَرُ ببینم زخمایِ روزِ آخر رو ببینم جلو چشامُ نگیرید که میخوام پارگی هایِ حنجرُ ببینم "مَن الَّذی ایتَمنی "بابایی دیگه تو آغوشِ منی بابایی این همه جا رفتی دلت نیومد به دخترت سر نزنی بابایی لبای غرق خون با تو چه کرده چوب خیزرون زده چه ضربه ای شکسته دندونِ تو از همون حالا که اومدی کنار من بمون جایِ طناب رو تنمِ بابایی زخمیِ دور گردنم بابایی محلۀ یهودیا شلوغ بود کاشکی فقط میزدنم بابایی میون نامسلمونا حَرم رفت اِنقده اونجا داد زدن سرم رفت کاشکی فقط میزدنم بابایی یه دسته موهام با گُل سَرم رفت شبی که گُم شدم ، صدا زدم نزن میام خودم سوخت بابا چادری که خریدی برا تولدم کبودِ چشمم از شبی که گم شدم *تو شام چی گذشت که گریه می کرد هی می فرمود : الشام .. الشام .. بابا شامیا خواستن غرورِ مارو بشکنن .. نانجیب گفت از بدترین محله ردشون کنید محلۀ یهودیا .. یه جوری دف میزدن ، پایکوبی میکردن همه بچه ها ترسیده بودن .. (به امام حسین اوج روضه همینه .. ) دامنِ عمه رو گرفت گفت عمه .. کاش عمو عباسم بود .. کاش علی اکبر بود عمه .. عمه اگه بابامُ ببینم میگم پاهام درد میکنه .. اگه بابامُ ببینم میگم از ناقه افتادم .. عمه اول گله گی زجر رو میکنم .. آخه نصف شب وقتی تو بیابون افتادم نگفت این بچه اس .. نگفت این دخترِ .. تا اومد جلو اول یه سیلی تو صورتم زد ... بابا گوشم درد میکنه ...* •┄┅══༻○༺══┅┄• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
به جرم اینکه ندارم پدر زدن مرا و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیه اجرا شده شب سوم محرم ۹۸ به نفس سید مجید بنی فاطمه ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ به جرم اینکه ندارم پدر زدن مرا شبیه مادرِ در پشتِ در زدن مرا خبر نداشتم این ها چقدر نامردند خبر نداشتم و بی خبر زدند مرا خدا كند كه عمویم ندیده باشد، چون پدر درست همین دور و بر زدند مرا پدر، وقت غذا تازیانه می آمد نه ظهر و شام كه حتی سحر زدند مرا سرم سلامت از این كوچه ها عبور نكرد چقدر مثلِ تو ای همسفر زدند مرا چه بینِ طشت، چه بر نیزه ها زدند تو را چه در خرابه، چه در رهگذر زدند مرا چه چشم زخم، چه زخمِ زبان، چه زخمِ سنان اگر نظر كنی از هر نظر زدند مرا فقط نه كعبِ نِیّ و تازیانه و سیلی سپر نداشتم و با سپر زدند مرا پدر من از سرِ حرفم نیامدم پائین پدر پدر گفتم هر قَدر زدند مرا مگر به یادِ كه افتاده اند دشمن ها كه بینِ این همه زن بیشتر زدند مرا؟ زدند مادرتان را چهل نفر یكبار ولی چهل منزل صد نفر زدند مرا شاعر : •┄┅══༻○༺══┅┄• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
خوش اومدی تو از سفر بابا .. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیه اجرا شده شب سوم محرم ۹۸ به نفس سید مجید بنی فاطمه ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خوش اومدی تو از سفر بابا تو رو خدا منو ببر کجا یهو تو بی خبر بابا گذاشتی رفتی ... دیگه تمومه گریه و زاری تمومه این شبایِ بیداری آخه نگفتی دختری داری گذاشتی رفتی ... نذار بازم بهم جسارت شه همین لباسِ پاره غارت شه منو ببر که عمه راحت شه بابا .. بابایی .. *هی میگفت عمه دلم برا بابام تنگ شده .. عاقبت اومدن جلو خرابه گفتن چرا سر صداس .. گفتن برید کنار .. کی بود باباشُ میخواست .. یه طشتی رو جلو بچه گذاشتن .. بچه ترسیده .. ناخنها شکسته .. میگفت عمه من غذا نمیخوام .. آخه تقصیر نداره .. سری که توی تنورِ بویِ نون گرفته .. گفتن مگه باباتُ نمیخوای .. این روپوش کنار بزن .. تا روپوشُ کنار زد .. یه مرتبه بچه بغض کرد ... عمه این بابای منه ..!! بابا همیشه دخترت رو بغل میگرفتی ، حالا باید من بغلت کنم .. بابا ببخش دستام توان نداره ..آخه از رو ناقه افتادم .. شروع کرد موهای بابا رو با پنجه هاش شونه کردن .. نگاه به لب و دندون بابا کرد .. ارباب مقاتل میگه اینقدر با مشت به دهنش زد .‌. دختری که از کربلا تا شام بهانۀ بابا رو گرفته .. یه وقت دیدن دیگه صداش نمیآد .. سر یه طرف .. این دختر یه طرف .. هر چی زینب سلام الله علیها میگفت : رقیه ..!! بابات اومده ... مگه نمیگفتی دلم برای بابا تنگ شده .. همچین که دستشُ آورد بالا دید جون نداره .. دید دستهاش سرد شده .. گفت زن ها بیایید .. باباش اومد بردش ...* •┄┅══༻○༺══┅┄• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیه اجرا شده شب سوم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ لا حَولَ وَ لا قوَّهَ إلّا باللهِ العَلِیِّ العَظیم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ امیرالمومنین فرمودن توبه ، هم دلاتونُ پاک میکنه هم گناهای شمارو میشوره شبِ سوم محرمِ به نسخه امیرالمومنین عمل کنیم این دستامونُ بیاریم بالاتر از سرمون زن و مرد .. أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ‏ و اتوب الیه .. میخوام یه قسم بدم ؛ هرجا میرسیدن همه دستایِ بنی هاشم میومد بالا که این دختر رو بگیرن .. تا میرسیدن عباس دستشُ میاورد بالا میگفت بدینش به من ..علی اکبر دستاش بالا میومد میگفت عموجان بدینش به من .. اینجا همه دستا میومد بالا تا این دخترُ بغل کنن .. یه جا هم هر موقع می گفت بابا یه دستی بالا میومد .. حالا دستاتُ بیار بالاتر به ناله های رقیه خاتون الهی العفو بیا تا خانه ی چشمم شود چراغانی اگر قدم بگذاری به چشم بارانی بیا که بی تو نیامد شبی به چشمم خواب برای تو چه بگویم از این پریشانی نه دل بدونِ تو طاقت میاورد دیگر نه تو اگر که بیایی همیشه میمانی چرا کنم گله از روزهایِ دلتنگی تو حال و روز دلم رو نگفته میدانی *سال هاست پا روضه بزرگ شدید ، گفت بابا یه نگاه به سر و وضعم کن .. بابا ببین آستین هام پاره شده ..* ببین سراغِ تو را کوچه کوچه میگیرم من از تمامیِ این مردمانِ کنعانی یابن الحسن .. آینه داره زینب و زهرا رقیه کوچک ترین انسیه الحورا رقیه خورشید در منظومه ی عشقِ حسینی هفت ساله نوری راه دارد تا رقیه جا داشت رویِ شانه ی کعبه اباالفضل جا داشت رویِ شانه ی سقا رقیه آرام تر از هر زمانی بود اصغر میخواند تا بالاسرش لالا رقیه تنها نه سال شصت و یک تا روز محشر هر فتنه ای رو میکند رسوا رقیه اگه گفتن این دختر گریه کرد فک نکنی این گریه ش از روی ضعفه! بعد از کربلا و عاشورا دو تا قیام دیگه ام داریم یکی قیام خطبه که پرچمش دست امام سجاد و خانم حضرت زینبِ .. دومین قیام ، قیام گریه ست که پرچم دارش این دختر سه ساله ست .. چنان گریه کرد یزید از مستی بیدار شد گفت این گریه برای کیه؟!.. چرا اینطوری گریه میکنه گفتن باباشو میخواد .. این طفل بی آزار را آزار دادن زجر بدی را دید در دنیا رقیه زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه طفلان همه بر ناقه اند الا رقیه طفل یتیمی ز حسین گمشده .. *تا فهمیدن این دختر نیست .. دیدن نیزه ای که سر ابی عبدالله رو اون نیزه ست از تو زمین درنمیاد .. هرکاری کردن دیدن فایده ای نداره .. گفتن باید این بچه برسه .. میدونی چرا دیدن سر مبارک برگشته داره عقب قافله رو نگاه میکنه ؟! سادات ببخشید هرچی عمه جانتون اصرار کرد بزارید من خودم برم دنبالش گفتن نمیشه .. فرمانده این لشکر و کاروان اومد یه نگاه تو لشکر کرد یهو صدا زد زجر تو بیا .. گفت چیه امیر؟! گفت برو دنباله این بچه .. گفت من نمیتونم خسته ام گفت باید تو بری؛ گفت اگه من بخوام برم تنهایی نمیرم .. یه نگاه کرد من میگم ، اگه میخواست یکیُ مثل خودش ببره میگفت حرمله بیا بریم .. راه افتادن دوتایی باهم اومدن نامرد رسید یه جایی دید یه بوته ای داره تکون میخوره .. تا زجر بهش رسید دست انداخت زیر گردنش .. گفت بلند شو یه قافله رو اسیر کردی .. گفت نزنید من یتیمم ، بابا ندارم .. چنان سیلی تو صورتش زد .. دلم میخواد بگم به زجر سر به سر یتیم نزار گوشواره مو خودم میدم به زور سیلی در نیار *هر طوری بود آوردش ، همۀ مخدرات منتظر بودن این بچه برسه ، یهو این نامرد گفت پیداش کردم اون که یه قافله رو اسیر کرده .. تا رسید ، دخترُ پرت کرد .. اول از همه عمه جانش اومد جلو نرفت تو بغل عمه .. رباب اومد نرفت .. سکینه اومد نرفت .. میدونی کجا رفت؟ .. دیدن داره میره لابه لای نیزه ها ، اومد زیر نیزۀ عمو جانش .. عمو بیا .. عمو بیا .. صدایِ زجر میده عذاب جلوی چشایِ ما میخوره آب گاهی میخنده به اشکایِ رباب خرابه اتفاق های زیادی افتاده ، اما یه حرفی برای اون موقعی هست که زن غساله میگه من دست به این بچه نمیزنم تا بزرگش نیاد ، گفت سوال دارم بگید بیاد .. خانم زینب اومد جلو چی شده چی کار داری؟ گفت خانم این بچه چه مریضی داشته؟ گفت مریض نبوده .. یتیمی درد بی درمان یتیمی .. •┄┅══༻○༺══┅┄• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام به کلام حجت الاسلام حامد کاشانی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ امشب صاحب عزا حضرت مجتبی صلواتُ الله علیهِ .. ببینید اینا چه درسی دادن به بشریت .. شبِ عاشورا شد سیدالشهدا با اصحاب صحبت کرد بیعتُ برداشت ؛ اینا بال بال زدن ، قمربنی هاشم شروع کرد به صحبت کردن بعد ظهیر حرف زد وقتی حضرت دید اینا نمیرن (البته بگما از همین جمعِ شبِ عاشورا ، یکی دو نفر فردا رفتن) الله اکبر یعنی هیچ لحظه ای لایمنُ مکرالله الا القوم الخاسرین .. کسی که خیال کنه دیگه تموم شد ، دیگه من در خطر نیستم ، حضرت میفرماید خسارت میبینه . دو تا از اینا روزِ عاشورا رفتن . یکی شون لحظاتِ آخرِ سیدالشهدا که تنها شد گفت آقا من کشته ام که بشم دیگه نمیتونم جلو کشته شدنِ شما رو بگیرم اجازه بدید من برم.. چقدر فرق بین این آدم با حضرت عبدالله سلام الله علیه .. سیدالشهدا تو قتلگاه بود ضربه ام نمیزدن لحظاتی بعد کار تمام بود ولی گفت یه ضربه رم به جون بخرم من این کارُ میکنم .. این والله لا افارق عمی .. یعنی من از بُنِ دندان قبول دارم سیدالشهدا اولی بالمومنین من انفسهم ولو هیچی سپر ندارم ، دست که دارم .. توانِ جنگیدن ندارم ، سپر که میتونم بشم! .. یک لحظه دنیا دیرتر از وجودِ سیدالشهدا محروم که میشه ؛ اون یکی کسیِ که شبِ عاشورا دیده ، جاهاشون رو تو بهشت دیدن ولی گارانتی نکرد سیدالشهدا کسی رو .. یعنی ما لحظه به لحظه باید بترسیم به حالتِ آخرتمون ، خدا یه لحظه ما رو از این مجالس دور نکنه .. به خدا بودن کسانی که تو مجلس سیدالشهدا شرکت میکردن الان نزدیکه محرم که میشه برا دستگاه سیدالشهدا بازی در میارن .. یه جمله دیگه ام بگم و روضه بخوانیم ، رفقا میخواید انصار سیدالشهدا باشید؟! یکیش همین مشکی که به تن کردید ، یکیش اینه که مجالسش رو گرم کنید خبرش به دیگران برسه .. کمک کنید صدایِ مظلومیتش به دیگران برسه .. یکی از مصادیق بارزِ جهاد کنید با اموالتون ، با نفستون اینجاست نزارید دستگاه سیدالشهدا کم رنگ بشه .. امام حسین به ما احتیاج نداره .. معاذالله خودمون رو محروم نکنیم از یاری او .. او صدای هل من ناصر ش داره میاد .. خوش به حال اون کسی که پول خرج میکنه ، مایه میزاره کاری بلده میاد تو دستگاه سیدالشهدا خرجش میکنه .. این انصارالحسینِ .. کسی میخواد بگه یا لیتنی کنت معکم زمینه ش اینه که فعلا این استعدادی که دارم رو خرجش میکنم بعد یا لیتنی .. اقازاده های امام مجتبی روحی له الفدا اینطوری هستند. حضرت قاسم عقب ایستاده انقدر اقا مودبِ .. عزیز دوردونه ی امام حسینِ ولی انقدر ادب کرد خودشُ جزء اصحاب قرار نداد گفت اینا مجاهدن .. یه گوشه وایساده بود .. به به به این ادب .. اونایی که ادعای اقازادگی میکنن باید بیان آقازاده ی حقیقیِ عالمه وجود رو ببینن .. چون توان جنگیدن مثل رزمنده ها رو نداره و نوجوانِ یه گوشه ایستاد .. حضرت جایِ بقیه رو بهشون نشون داد خلوت شد رفتن ..اومد جلو عرض کرد که عمو فردا عاقبتِ من چی میشه؟!.. ناامیدانه ، بدونه اینکه ادعا کنه .. (ادب داره) سیدالشهدا یه لبخندی زدن فرمودن مرگ در نظر تو چگونه است؟! عرض کرد اهلی من العسل .. (جونم رو فدای شما کنم .. اهلی من العسل ..) خوش به حالِ کسی که جونشُ فدای تو کنه .. سیدالشهدا یه نگاهی کردن یتیم امام حسنُ فرمودن فردا به یه بلایِ عظیمی گرفتار میشی .. یا صاحب الزمان .. حضرت فرمود نه فقط تو به بلای عظیمی گرفتار میشی این طفلِ شیرخوارِ ما هم کشته میشه .. حضرت قاسم وارثِ امام حسنِ تا فرمود شیرخوارِ ما هم فردا شهید میشه ، بلافاصله عرض کرد مگه به خیمه ها حمله میکنن؟!.. قربونِ غیرتت برم ... اینجا سیدالشهدا فرمود فداک عمک .. عموت فدات بشه با این غیرتت .. •┄┅══༻○༺══┅┄• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام به کلام حجت الاسلام حامد کاشانی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ گذشت با اینکه این وعده رو شنید بازم روز عاشورا مودب یه گوشه وایساده تا این سرداران هستند(رفقا نورِ چشم رسول خدا هستا) یکی یکی رفتن میدان علی اکبر که رفت میدان ، سیدالشهدا بدنِ مبارکش رو برگردوند آورد خیمه دارالحرب راوی دشمن میگه هنوز یادمه این صحنه یه نوجوانی اومد مقابل حسین ابن علی قرار گرفت بند کفش ها باز بود ، لباسِ عربی تنش بود ، لباسِ رزم نداشت .. صورتش مثلِ ماه پاره میدرخشید .. اومد مقابل حضرت قرار گرفت ، اجازه گرفت بره میدان .. سیدالشهدا به شدت امتناع کرد .. ولی بلد بود قاسم .. قربونِ همتت برم .. خم شد دستِ سیدالشهدا رو بوسید .. دید آقا راضی نمیشه (او بلده ..) میدونه امام حسین در مقابلِ یتیم امام حسن مقاومتش کمه . افتاد رو پایِ سیدالشهدا .. تا افتاد رو پای اقا ، حضرت بغلش کرد .. سینه ش رو به سینه چسباند وجعلا یبکیان حتی غُشیّ علیهمـا .. کان امام حسن رو میدان میخواد بفرسته .. رفت میدان .. صورتش خیسِ اشک بود .. وقتی رفت میدان ، جمله ای گفت که اونها رو تحریک کرد .. إن تنکرونی فأنا ابن الحسنِ .. دورش کردن .. کار به جایی رسید که صداش بلند شد یا عماه .. خودشُ مثلِ بازِ شکاری رسوند به اون کسی که بالاسرِ قاسم بود .. ضربه ای به سرِ قاسم زده بود که کار رو تموم کنه .. سیدالشهدا خودش رو رسوند اون ملعون رو به درک واصل کرد .. گرد و غبار اسب ها که نشست راوی میگه وقتی غبار کنار رفت فإذا أنا بالحسين قائم على رأس الغلام بالاسرِ این آقازاده وایساد والغلام يفحص برجليه .. این آقازاده پا به زمین میکشید .. اینجا نمیدونم با چه صحنه ای مواجه شد ولی فرمود : عز والله على عمك أن تدعوه فلا يجيبك أو يجيبك ثم لا ينفعك صوت .. به خدا سخته برا عموت این صحنه رو ببینه .. قاسم رو در آغوش کشید .. باز دوباره سینه رو سینه چسباند نمیدونم سیدالشهدا خم شده بود یا قاسم قد کشیده بود .. سینه ش رو سینه چسباند پاهایِ قاسم رو زمین بود .. لایوم کیومک یا اباعبدالله .. قربون سینه سنگینت بریم .. اون لحظه ای که والشمر جالس علی صدرک .. •┄┅══༻○༺══┅┄ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
و توسل به حضرت باب الحوائج حضرت اصغر علیه السلام و حضرت رباب سلام الله علیه به کلام حجت الاسلام حامد کاشانی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ یکی از صحنه های حیرت انگیزه کربلا اینه .. اگر کسی روضه بخواند روضۀ مادرانۀ احساسی ، که نگاهِ حضرت رباب روحی له الفدا به گهواره خالی می افتاد چی میشد ؟! این حرف غلط نیست" حضرتِ رباب به اندازۀ یه مادرِ عادی ، مادرِ معمولی که بچه هاشون رو دوست دارن ، بچه ش رو دوست داشته که! ولی عظمتِ این زن روحی له الفدا و اون چیزی که خیلی عجیبه اینه این آقازاده وقتی شهید شد تا دفن شد حضرت رباب بیرون نیامد امام حسین خجالت نکشه .. هیچ جایی نقل نشده ، هیچ جا نگفتن که رباب سلام الله علیه جایی مینشست (رفقا همه ما مادر شهید تو محل و تو فامیل دیدم) اون چیزی که از ایشون نقل شده اینه که این یک سالی که زنده بود فقط برا سیدالشهدا گریه میکرد .. چرا نمیری توی سایه؟! میگفت : إن الذي كان نورا يستضاء به .. اونی که نور زندگیم بود ، همه وجودم بود حسینم بود .. بكربلاء قتيل غير مدفون .. تو کربلا سه روز بدنش زیر آفتاب بود ... ما به تو اعتماد میکردیم .. قد كنت لي جبلا صعبا ألوذ به ... ما به تو پناه میبردیم .. هیچ جا نقل نگفتن اظهار کنه برا فرزندم عزاداری میکنم ... این جگر معلومه سوخته .. سلام الله علیها .. اینا رو نگیم؟! خو اینا رو نگیم برا خودمون؟! آدمی زاد معصوم هم نباشه میتونه انقدر بلند پرواز کنه .. مولای ما رفت تو میدان .. تنها شده بود .. النظر عن اليمين والشمال.. چپ و راست رو نگاه کرد دید این کشته ها رو زمین افتادن .. کسی باقی نمانده بعضی نقل ها میگن یه نگاهی کرد فرمود یا مسلم ابن عقیل یا هانی ابن عروه .. یا حر یا بریر یا ظهیر .. پسر پیغمبر تنها شده .. بعد فرمود حق دارید جواب ندید ، شما اینجور نبود جواب ندید .. صداش بلند شد هل من ذاب عن یذب عن حرم رسول الله .. تا صدای غربت سیدالشهدا رو شنیدن غیرت زن ها قبول نکرد صدای گریه ی زن ها بلند شد .. نمیتونستن تحمل کنن .. حضرت سجاد سلام الله علیه فرمود امام صادق هم فرمود سخت ترین لحظه برا این زن و بچه ها حمله به خیمه ها نبود ، لحظه ای که آقا تنها شد .. برا تنهایی آقا بود ... اینا خیلی از ما شیعه ترند ، اینا جگرهاشون پاره شد برا غربت سیدالشهدا .. صدای گریه زن ها بلند شد ، مولای ما برگشت .. وقتی برگشت سید ابن طاووس می نویسه وقتی نزدیک شد به این خواهران دید که یه آقازاده ای رو اینا دارن دست به دست میکنن ، نمیدونن چطور آرامش کنن ، صدای گریه اش بلند شد .. فرمود ایتینی بولدی الصغیر ... دیگه میخوام برم به خدا ملحق بشم .. کی بوده این باب الحوائج که لحظه معراجش سیدالشهدا با او وداع کرده میخوام با او وداع کنم .. نقل مختلفِ من یه نقلُ عرض میکنم .. این آقازاده رو آوردن در آغوش گرفت .. نگاه به رنگِ صورتش کرد دید چشم ها رفته ، توان نداره ، گریه ش صدا نداره .. لب های مبارکشُ نزدیک کرد به صورت این نازدانه بوسه بزنه .. خون به صورت مبارکش پاشید ... نمیدونم چه جوری جگرشُ سوزاندن ، یه دفعه آسمانُ نگاه کرد فرمود خدایا بر ما صبر عطا کن .. هیچ جای کربلا این اتفاق نیفتاده اینجا نمیدونم چطور جگرش رو سوزاندن که کاتب غیب فریاد زد ... حسین جان رهاش کن .. دل بکن .. الان به دست جدت سیراب میشه .. آقای ما رفت پشت خیمه ها زینب کبری هم هست ، حضرت رباب هم نیومد ، ادب کرد .. توان نداشت چشم های شرمنده سیدالشهدا رو ببینه .. نمیخواست آقا رو اذیت کنه .. سیدالشهدا با قلاف شمشیر یه قبر کوچکی کند .. قبل از آنکه قبرُ بکنه فرمود خزینی یا زینب ، زینب جان این بچه رو بگیر .. به پوست آویزان شده بود .. یه قبرِ کوچکی کند .. دیگه آداب دفن نداره این بچه ای که سر از بدنش جدا شده .. این بچه رو که داخل قبر گذاشت قبر پر خون شد .. اینجا حسین ابن علی روحی له الفدا شرم کرد و مراعاتِ مادرش رو کرد .. زینب رو صدا کرد .. یه روزی هم تو مدینه بود ، مادرِ سادات بینِ در و دیوار که قرار گرفت شرم کرد امیرالمومنین رو صدا بزنه .. بهتر بگم دلش نیومد امیرالمومنین رو صدا بزنه صدا زد یا فضه خزینی ... •┄┅══༻○༺══┅┄• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه شب هشتم محرم به کلام حجت الاسلام حامد کاشانی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ برای مصیبت امشب ، امام صادق سلام الله علیه برا زیارت پایین پای سیدالشهدا یه جملاتِ عجیبی فرموده ، امام هادی هم همینطور. امام هادی می فرماید شهادت میدهم که تو ای علی اکبر روحی لک الفدا ، تو حجت خدایی ، دینِ خدایی ، پسر دینِ خدایی و پسر حجت خدایی . چرا دین خدایی؟! چون همه ی مظاهرِ بندگی رو تو یک تنه ظهور و بروز دادی روزِ عاشورا .. (همه شنیدیم که سیدالشهدا صلوات الله علیه خونِ گلوی شیرخوار رو به آسمان پاشید )امام صادق سلام الله علیه فرمود علی جان وقتی بابات بالا سرت اومد خونِ تو رو به سمتِ آسمان پاشید .. بعضی ها میگن خونِ علی اصغر چون خونِ معصوم بود شیرخوار بود به آسمان پاشید تا عذاب به زمینیان نازل نشه فعلا نظر رحمت به حالِ ما کرد. اگر به ماها و شیعیان در طول تاریخ نگاه نکرده بود تا هدایت بشن ، حقش بود اهلِ زمین رو نفرین کنه سیدالشهدا . باز هم با خدا معامله کرد سیدالشهدا .. در زیارت ناحیه به سیدالشهدا میگید . أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ .. تو راه خدا سرمایه گذاری کردی صبر کردی .. خونِ علی اکبر هم به آسمان پاشید .. بعد امام صادق یه جمله ای دارند عجیبه میفرماید تو که از دنیا رفتی بعدش پشت هم شهدای اهل بیت رفتند جون دادن تو میدون ، داغ دید پشت داغ سیدالشهدا .. اجازه بدید اینطور مثال بزنم فرض کنید خدای نکرده زلزله ای یا خبر یه عزیزی رو براش بیارن وقتی خبر بعدی میاد قبلیِ کم رنگ میشه دیگه ، هی داغ جدید میاد. امام صادق فرمود هی داغ جدید اومد اما وَ لا تَسكُنُ عَلیكَ مَن أَبیكَ زَفرَةٌ .. تا بابات زنده بود از این داغ تو میسوخت همۀ بدنش .. رفت کنار علقمه ، کمرش هم شکسته شد ، ولی داغِ تو رو فراموش نکرد .. خونِ شیرخوار رو به آسمان پاشید ولی همه ی وجودش برا تو هم میسوخت .. یه مطلبی اشاره کنم و مقتل علی اکبر رو عرض کنم و با هم گریه کنیم . امام سجاد ، امام صادق فرمودن بزرگترین مصیبت برای اهل بیت برای مخدرات مصیبت غربت و شهادت سیدالشهدا بود .. مصیبتِ علی اکبر برا سیدالشهدا از این سِنخ بود ، کان پیغمبر داره میره میدان همین قدر به شما عرض می‌کنم که سیدالشهدا صلوات الله علیه لحظه ای که علی اکبر میخواست بره میدان مضطر شده بود .. حجت الله میخواست میدان بره .. هیچ کس هم نفهمید اون چی کشید .. اومد از باباش اجازه بگیره ، عجیبه شما نگاه کنید خیلی وقتا موذن دیگرانن ، روز عاشورا فرمود علی جان یه اذان بگو برای ما .. از صبح عاشورا نگاه میکنه که این فراغی که ما نمیفهمیم ، اومد از باباش اذن بگیره میدان بره .. اگر نکاتی نبود و مصلحت هایی نبود علی اکبر تا دم آخر نباید به میدان میرفت . همه باید جونشون رو فدای او میکردن .. مولایِ ما ولی امامِ .. امام همیشه خودشُ به دردسر میندازه ، در غم مردم شریکه .. ام وهب خیال نکنه بچه شُ تو راه امام حسین داده .. •┄┅══༻○༺══┅┄• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شب هشتم محرم به کلام حجت الاسلام حامد کاشانی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ فاستأذن أباه عليه السلام .. اذن که گرفت اصلاً معطلش نکرد ، بلافاصله فرمود برو .. راه افتاد به سمتِ میدان ،ثمّ نظر إليه نظرة آيِسٍ .. میدونه اونا از علی چیجوری پذیرایی میکنن امامِ .. نظر إليه نظرة آيِسٍ منک .. با ناامیدی یه نگاهی بهش کرد .. دیگه نتونست ادامه بده سرش رو پایین انداخت وأرخى عينيه، فبكى .. راوی میگه نگاه کردم از دو چشم سیدالشهدا اشک جاری شد .. محاسنشُ به دست گرفت ثمّ قال: "اللّهُمّ كُنْ أنتَ الشهيد عَليهم، فَقد بَرَز إليهم غُلامٌ أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك ".. خدایا دارم شبیه ترین مردم به پیغمبر رو به سمت میدان میفرستم .. برا جدم دلم تنگ میشدم به او نگاه میکردم .. هنوز علی به میدان نرسیده رو کرد به عمر سعد فرمود خدا رَحِمت رو قطع کنه .. علی رفت میدان رجز خواند .. اونها نیازی به رجز علی اکبر نداشتن با این حرف های سیدالشهدا .. با اون کینه ای که داشتن .. با اسمی که علی ابن الحسین داشت .. علی ستیز زیاد داشت تو لشگر دشمن .. خودِ سیدالشهدا فرمود لا لشيء كان مني سابقا .. من گناهی نکردم قبل از این ، منو به گناهی نمیتونید متهم کنید .. غير فخري بضياء الفرقدين .. جز اینکه من به دو نور نیّر متصلم .. فاطمه الزهراء أمي وأبى .. قاصم الكفر ببدر وحنين .. از بابام میخواید انتقام بگیرید .. علی رفت میدان .. اگه قاسم ابن الحسن یادِ امام حسن رو زنده کرد علی یادِ امیرالمومنین رو زنده کرد ، یادِ پیغمبرُ زنده کرد .. أنَا عَليّ بن الحسين بن علي .. نحن وبيت الله أولَى بِالنّبي .. من علی ابن حسین ابن علی ام ماییم که اولی به پیغمبریم .. باید شما فدای ما بشید ، امرِ ما مطاعِ .. والله لا يحكم فينا ابن الدعي .. حرام زاده حق حکومت نداره .. فلم يزل يقاتل .. استادِ جنگ بود .. نوه ی امیرالمومنین بود .. حمله کرد کسی جرات نکرد با او بجنگه .. او رو احاطه کردن ، دوره کردن ولی هم جنگید ... فلم يزل يقاتل حتى ضج أهل الكوفة ... دیگه میترسیدن جلو بیان .. خیلی ها رو به درک واصل کرد . دیدن زیادی هم که بگذره خطرناکه .. او رو دوره کردن .. خدا لعنتشون کنه .. اهل بیت برا این سنگ زدن که توش خیلی جسارته خیلی گریه می کردن .. شروع کردن به سنگ باران کردن .. چند صد نفر .. سپر رو بالا آورد سرِ مبارک رو پشت سپر مخفی کرد ، دیدش محدود شد‌. از جلو که سنگ میزدن ، یه کسی از پهلو .. حسین جان بمیرم برات .. آخه داشت نگاه میکرد .. یه لحظه دید اسب با سوار رفت تو دلِ دشمن .. دورش کردن .. به خدا سخته عباراتِ مقتل رو گفتن .. همین قدر بگم : کاری کردن که همه سهم ببرن .. دورش کردن .. کار به جایی رسید که صداش بلند شد .. عليك السلام هذا جدي رسول الله يقرئك السلام ... آقا خودشُ رسوند بالاسرِ علی اکبر سلام الله علیه . چند نفر رو دور کرد اومدن عقب نشستن دلشون میخواست ببینن چه جور آب میشه حضرت .. ایستاد بالاسرِ علی ، نگاهی کرد . راوی میگه تا نگاه کرد به علی دید علی داره جان میده .. جلو چشم سیدالشهدا دست و پا زد .. نشست سیدالشهدا ثم وضع خده على خد .. •┄┅══༻○༺══┅┄• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
تا دلم از کرده‌های خویش.. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ تا دلم از کرده‌های خویش نادِم می‌شود بیشتر از پیش، چشمم گریه‌لازم میشود اشک، بال پر زدن در وادی معراج‌هاست گریه کن در روضه جبریل عوالم میشود شمع باشی یا که پروانه چه فرقی میکند سوخت هر کس که درونش عشق حاکم میشود هرکه سنگ طعنه‌های خلق را تاب آورَد حتم دارم شیشه هم‌ باشد مقاوم میشود گرچه هی در ‌میزنم، کشکول من را پُر نکن دست سائل تا که خالی شد مزاحم میشود *آخه من هر وقت دستم خالی باشه میام دم خونت .. دستم که پر میشه میرم پشت سرم و هم نگاه نمیکنم .. من و همیشه محتاج خودت کن* این خرابت را بیا و لطف کن بیرون نکن قول خواهم داد که یک روز سالم‌ میشود تا گناهی میکنم زهرا وساطت میکند پشتِ مادر طفلِ بازی‌گوش قائم میشود آه ای ماه هزار و چند ساله تو بگو سهم ما تا کِی سیاهیِ مداوم میشود هر زمان ناحیه میخوانم‌ تصور میکنم روح من تا کربلایش با تو عازم ‌میشود گریه تنها در میان روضه‌ی جدت حسین اشک هرچه میدهی خرج مراسم میشود لا اقل این جسم عریان‌ مانده را دفنش کنید نا مروت‌ها! کسی اینقدر ظالم‌ میشود؟! •┄┅══༻○༺══┅┄• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
لااقل این جسم عریان‌ مانده را.. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس کربلایی سید رضا نریمانی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ لا اقل این جسم عریان‌ مانده را دفنش کنید نامروت‌ها! کسی اینقدر ظالم‌ میشود؟! *اگه یه حادثه‌ای پیش بیاد، یه نفر از دنیا بره، حتی اگه کس و کارم‌ نداشته باشه، بالاخره یه عده ای میان زیر بدنشُ میگیرن، زود میبرن خاکش میکنن .. آخه میگن بَده میت نباید رو زمین بمونه .. بی‌بی زینب همچین که اومد وارد خیمه شد دید امام سجاد داره گریه میکنه؛ _چی شده عزیز برادرم؟! فرمود: عمه جان ! این نامردا دارن کشته‌های خودشونُ خاک میکنن، اما بابای بدن منو همینطور برهنه رها کردن و رفتن... پیغمبر وارد شد دید بی‌بی دوعالم داره گریه میکنه؛ _چی شده دخترم؟! عرضه داشت: بابا!! بچه‌م داره باهام‌حرف میزنه؛ فرمود: دخترم تو هم که در رحم خدیجه (س) بودی باهاش حرف میزدی ، آرومش میکردی .. عرضه داشت: آخه باباجان آرامم نمیکنه، تازه یه حرفایی میزنه منو بهم ریخته. _چی داره میگه دخترم؟! دوسه روزه هی داره میگه؛" اَنَا الغریب" اما امروز منِ فاطمه رو بهم‌ ریخته. _چرا؟! _ آخه هی داره میگه: "اَنَا العطشان" پیغمبر شروع کرد روضه خواندن، گریه کن هم بی‌بی دوعالمه. فرمود: دخترم، حسینت رو اینجوری کربلا می‌کُشنش.. نمیدونم چجوری پیغمبر روضه خوانده، اما همه میگن صدای این خانم بلند شد، شروع کرد بلند بلند برای حسینش گریه کنه ، مادر برات بمیره* مونده روی زمین پیكر تو رها أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَ أَهْلَ قُرىٰ خواهرت اگه نیست ، رفته شام بلا ریگ و رمل بیابان برات گرفتن عزا همه منتظرن مادرش برسه کاش صدای برادر به خواهرش برسه دست قاتل اگه به سرش برسه آخ خدا به داد موی دخترش برسه آن ردا و آن عبا آن امان نامه بس نبود کهنه پیراهن مگر جز غنائم میشود *قاسم اومد اجازه‌ی میدان ‌بگیره. مادرش راهیش کرد گفت برو، بابات خیلی به من سفارش کرده. اومد پیش عمو؛ عموجان به منم اجازه بده منم مثل علی اکبرت برم ‌بجنگم، برات فدایی بشم. آقا اباعبدالله به قاسم اجازه نداد. رفت گوشه‌ی خیمه، زانوهاشو بغل کرد؛ چرا عمو منو نمیخره؟! مادرش اومد: چی شده قاسمم؟ عزیز دلم! گفت: عمو بهم اجازه نمیده، میگه تو بالاسر این زن و بچه‌ها باش. نمیتونم یه لحظه زنده باشم‌بدون عموم.. عجب مادری .. گفت: غصه نخور؛ یه بقچه آورد گذاشت جلوی قاسم. تا این بقچه رو آورد یهو بوی امام‌ حسن تو خیمه پیچید ، هم مادر گریه کرد هم این بچه. یاد شبِ آخر امام حسن افتادن؛ اون شبی که تو بستر افتاده بود... میخواست سفارش قاسم و بکنه.. _مادر جان این چیه؟! گفت: قاسمم، عزیر دلم، بابات فکر اینجاهاشو هم کرده بود، میدونست عموت بهت اجازه نمیده؛ یه دست خط نوشت به من داد گفت اینو بده به قاسمم به حسینم نشون بده. همون لحظه که به حسین گفت: "لَا يَوْمَ‏ كَيَوْمِكَ يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ" .. همه نگران حسینن، مادرشم وقتی میخواست جون بده علی رو صدا زد گفت:« علی جان، خیلی مراقب حسینم باش». پیغمبر، علی، بی‌بی، خود امام حسن، همه سفارش حسین و کردن.. نامه رو داد دست قاسم؛ قاسمم عزیز دلم این نامه رو ببر به عمو نشون بده. نامه رو گرفت، سریع دوید، خوشحال ، اومد پیش عمو؛ عموجان یه چیزی آوردم دیگه نه نمیتونی بیاری! تا نامه رو گرفت باز کرد؛ به‌به، دست خط برادرشه؛ همونجا رو زمین نشست این دست خط و توو بغلش گرفت هی میگفت حسنم. حسن جان کجایی غریبی حسینت رو ببینی.. شیخ جعفر شوشتری میگه: عمو و برادرزاده همدیگه رو بغل کردن، اینقدر گریه کردن که ابی عبدالله پس افتاد.. همچین که این نامه رو گرفت یاد قصه‌های مدینه افتاد .. قاسمم چه کاری با دل حسین کردی امروز ابی عبدالله پس افتاد مثل باباش.. امیر المومنین هم همینجور شد. علی کجا غش کرد؟! امیرالمومنین هم تو مسجد نشسته بود. یهو دید از در حسن و حسین دوان دوان دارن میان؛ بابا بیا مادرم از دنیا رفت. علی پس افتاد.. چی تو نامه نوشته امام حسن ‌نمیدونم. ولی مضمون اینه که نوشته حسین جان من کربلا نیستم به‌جای من این بچه هست.. (ولی من میگم شاید این نباشه ،وقتی ابی عبدالله غش میکنه شاید یه چیز دیگه تو نامه دیده) شاید امام حسن نوشته:حسین جان اگه بودم مثل کوچه‌ها وایمیسادم .. فقط فرقش این بود اون روز کوچیک بودم نتونستم برا مادر کاری بکنم .... 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
الحمدلله که مثِ علی اکبر.. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس کربلایی سید رضا نریمانی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ الحمدلله که مثِ علی اکبر جونم فدای تو ، شد ای عمو آخر قدم بذار رو چشمای پر از خونم بیا که بدجوری گُلت شده پرپر اباعبدالله بهش اجازه داد ، گفت: باشه برو ، حالا که حسنم گفته رو چشام میذارم .. اینقدر این خیمه‌ها رو گشتن یه زره‌ای برای قد و قواره‌ی این نوجوان پیدا کنن پیدا نشد. شیخ جعفر میگه وقتی میخواستن سوار بر مرکبش کنن اومدن بلندش کردن، قاسمُ قد و قواره‌ش به رکاب مرکب هم نمیرسه، رکابُ بالا آوردن. اما صدا زد: حسین جان، فقط بایست تماشا کن ببین فرزند حسن میخواد چی کار کنه... همچین زد تو دلِ لشکر، پیرمردایی که اونجا بودن، میشناختن، گفتن: فرار کنید. این درسته قد و قواره‌ش کوچیکه اما پسر حسنِ .. اما یکی داد زد گفت: نه، فرار نکنید راهشُ من بلدم: اول دوره‌ش کنید .. سنگ بیارید .. با سنگ از دور بزنینش .. همچین که از مرکب افتاد بعد بریزید سرش .. این باباش تو جمل همه‌ی ما رو بیچاره کرد .. حالا بیچاره‌ش میکنیم ، داغشُ به دل مادرش میذاریم .. الحمدلله که مثِ علی اکبر جونم فدای تو ، شد ای عمو آخر قدم بذار رو چشمای پر از خونم بیا که بدجوری گُلت شده پرپر زیر و رو شده تنم با نیزه غرق خون شد بدنم با نیزه با صورت افتادم از روی اسب بی‌هوا تا زدنم با نیزه پهلوهام شکسته مثل زهرا بدنم زخمی شده سرتا پا زیر سُم مرکبا افتادم یکی شد تنم با خاک صحرا شاعر: بهمن عظیمی یه لشکر پر از داد و هلهله‌ست به لشکر پر از شور و ولوله‌ست یه لشکر پر از شمر و حرمله‌ست دلشوره دارم .. شده بغض جنگ جمل شدید حسن دیده دشمن تو رو که دید واسه‌ت نقشه‌ی تازه‌ای کشید ای تک‌سوارم .. با تیر و نیزه‌شون ، شد قامتت نشون از پیکر عسل ، میریزه جای خون اسبا یکی یکی ، رد میشن از تنت ضرب المثل شدی ، با قد کشیدن عجب روضه‌ای شد تو کربلا به یاد غم و رنج کوچه‌ها بازم تازه شد داغ مجتبی عزا به پا شد .. یه دشت و یه قاسم، یه دشمن و با اسبا تنش رو فشردن و توو خیمه زَنا غرق شیوَن و غوغا بپا شد .. اسم علی رو برد ، فرق سرش شکست خون لخته‌ها چه زود ، راه گلوشُ بست پهلوی زخمی و ، بازوی پُر ورم زینب رسید و گفت ؛ « ای وای مادرم» ای حسین.... علی اکبر که جوشن داشت آن شد تو که جوشن نداری وای بر من شاعر: داوود رحیمی •┄┅══༻○༺══┅┄• 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
ملیکه‌ی تموم عالمِین دلم‌و برده بین‌الحرمین دلم‌و دادم از بچگیم دست رقیه‌ی بنتُ الحسین دنیا رقیه، عقبا رقیه تکرار بی‌بی زهرا رقیه دل مست جامت ، هستم غلامت زده دلم رو عباس به نامت در حیرتم از قدر و مقامت هردم ملائک میدن سلامت «رقیه رقیه رقیه رقیه رقیه رقیه» هرچی بگم از کَرَم کمه لطف تو شاملِ دوعالمه خدا میدونه که امید من به شب سوم محرمه دریا رقیه ، غوغا رقیه شور دل من، جان یارقیه روح کرامت، داری شهامت تو شام و کوفه، کردی قیامت شاگرد زینب، در استقامت ای خطبه‌خوانِ شأن امامت «رقیه رقیه رقیه رقیه رقیه رقیه» ساقی ساقی شراب غم بده اذن ورود به حرم بده دست گدایی‌مو نگاه بکن روزی‌مو زیر این عَلَم بده محشر اباالفضل، سرور اباالفضل آیینه‌دارِ حیدر اباللفضل سردار ابالفضل، دلدار ابالفضل ای دلبر مَه ‌رخسار ابالفضل ای مرتضی در تکرار ابالفضل مانند حیدرْ کرّار ابالفضل «ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل» 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam