🌹فضیلت های حضرت خدیجه (سلام الله علیها) ♦️پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند : برترین زنان بهشت چهار تن اند : خدیجه دختر خُوَیلد ، فاطمه دختر { حضرت } محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و مریم دختر عمران و آسیه دختر مُزاحم همسر فرعون.    📚 ترجمه کتاب کُحلُ البَصَر فی سیرة سیّد البشر (صلی الله علیه و آله و سلم ) از تألیفات  محدث عالیقدرحاج شیخ عباس قمی (رحمت الله علیه) صفحه 157 @babolmorad11 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید

⚫️ ۱۰ رمضان وفات حضرت خديجه (س) ♦️در اين روز حضرت خديجه كبرى عليها السلام از دنيا رحلت فرمودند. 📚 الوقايع و الحوادث: ج ١، ص۱۲۷ ♦️ آن حضرت نخستين همسر پيامبر صلى الله عليه و آله بود، و تا خديجه (س) زنده بود نبى گرامى اسلام صلى الله عليه و آله همسرى اختيار نفرمود. 🌹 سبقت به اسلام و خدمات او به پيامبر صلى الله عليه و آله زياده از آن است كه ذكر شود. ♦️ در فضيلت آن حضرت همين بس ‍ كه والده ی مكرمه حضرت صديقه طاهره عليها السلام است، و همه ذرارى پيامبر صلى الله عليه و آله به ايشان منتهى مى شوند. 📚 فيض العلام: ص ٢٧ ♦️ آن حضرت هنگام رحلت چند وصيت به پيامبر صلى الله عليه و آله نمودند، و با آن همه فداكارى و انفاق مال، به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كردند: 🔸 يا رسول الله! مرا ببخشيد كه در حق شما كوتاهى كردم. 🌹 پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: حاشا و كلا! من از شما تقصيرى نديدم، بلكه منتهاى سعى و كوشش خود را در حق من نمودى. شما در خانه من زحمات زيادى را متحمل شدى.اموالت را در راه خدا بذل و بخشش نمودى. 🔸 آنگاه خديجه عليها السلام عرض كرد:يا رسول الله ! شما را وصيت مى كنم به اين دختر و به حضرت فاطمه عليها السلام اشاره نمود اين دختر بعد از من يتيم و غريب است. كسى از زن هاى قريش او را اذيت نكند. كسى به صورت او لطمه اى نزند، به روى او داد نزند و مكروهى نبيند. 📚 شجره طوبى: ج ٢، ص ۲۳۵_۲۳۴ ♦️ آن حضرت اولين زنى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله را تصديق نمود، و اول زنى است كه در مكه با رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز جماعت خواند، و اول زنى است كه ايمان خود را در مكه در ميان مشركين اظهار نمود، و اول زنى است كه در مقابل دشمن از رسول خدا صلى الله عليه و آله دفاع نمود و تمام اموال خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله بخشيد، و اول زنى است كه ايمانش با قبول ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام به درجه كمال رسيد. 🔻 روزى پيامبر صلى الله عليه و آله خديجه عليها السلام را خواست و در كنار خود نشانيد و فرمود: اين جبرئيل است و مى گويد: براى اسلام شروطى است كه عبارتند از: اقرار به يگانگى خداوند متعال، اقرار به رسالت رسولان، اقرار به معاد و اصول اين شريعت و احكام آن، اطاعت از اولى الامر و ائمه طاهرين از فرزندان او يكى بعد از ديگرى با برائت از دشمنان ايشان. ♦️خديجه عليها السلام به همه ی آنها اقرار نمود و ائمه طاهرين به خصوص اميرالمؤمنين عليه السلام را تصديق كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: هو مولاك و مولى المؤمنين و امامهم بعدى: يعنى على مولاى تو و مولاى مؤمنان بعد از من و امام ايشان است. آنگاه از خديجه عليها السلام در قبول ولايت امير المومنين عليه السلام عهد مؤكد گرفت. سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله يك يك از اصول و فروع دين حتى آداب وضو و نماز و روزه و حج و جهاد و صله رحم و واجبات و محرمات را بيان فرمود. ♦️ سپس پيامبر صلى الله عليه و آله دست خود را بالاى اميرالمؤمنين نهاد و خديجه عليها السلام دست خود را بالاى دست رسول خدا صلى الله عليه و آله و به اين ترتيب با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت نمود. 📚 بحار الانوار: ج ١٨، ص ٢٣٢، ج ٦٥ ص @babolmorad11 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید

🌹شرایط محیطی ایمان حضرت خدیجه سلام الله علیها ♦️امام خمینی قدس سره الشریف: پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ از اول که قیام کرد، تنها ـ تنهاـ قیام کرد و‌‎ ‌‏دعوت کرد مردم را. قومش را دعوت کرد به حقْ تعالی و به توحید و هیچ کس همراهش‌‎ ‌‏نبود. تنهایی قیام کرد اول هم. مثلاً زنش که در منزل بود ـ حضرت خدیجه ـ به او ایمان‌‎ ‌‏آورد، و حضرت امیر که بچه ای بود آن وقت ایمان آورد؛ و بعد کم کم در مدینه. ♦️در مکه‌‎ ‌‏هم که بودند ـ در سیزده سال ـ نشد یک کاری انجام بدهند، برای اینکه مکّی‌ها همه‌‎ ‌‏مقتدر و چیزدار بودند و می‌دیدند که اگر این رشد بکند با منافع‌شان مخالف است. ♦️تا در مکه بودند ـ تقریباً ـ می شود گفت تنها بودند. یکی ـ دو تا،‌‎ ‌‏چند نفر مختصری به ایشان گرویدند و این‌ها. فعالیت هم در مکه جز اینکه دعوت‌‎ ‌‏می کردند و دعوت زیرزمینی ـ به اصطلاح ـ می‌کردند چیزی نبود؛ تا وقتی که مقتضیات‌‎ ‌‏جور شد و رفتند به مدینه؛ آن وقت از مدینه شروع کردند و در مقابل قدرتهای بزرگ.‏(28آبان1357 - صحیفه امام ج5 ص36) @babolmorad11

🔊گفتاری از حجت‌الاسلام قرائتی در بیان یک ویژگی قرآنیِ حضرت خدیجه (سلام الله علیها) @babolmorad11

🔴 راهپیمایی شب گذشته تعدادی از اهالی رشت علیه بی توجهی برخی مسئولان به بی حجابی در میدان شهدای ذهاب (شهرداری) رشت 🇮🇷@babolmorad11

🔴 تجربه‌گر مرگ : من پارسال می‌گفتم برنامه‌تون دروغه و ببخشید از شما هم بدم میومد و عجیب اینه که امسال خودم اومدم تو برنامتون @babolmorad11

🔴شوک صهیونیست‌ها از پیام عبری حزب الله لبنان به رژیم پوشالی ♦️پیام ویدیویی معنادار و هشدارآمیز حزب الله لبنان به رژیم صهیونیستی به زبان عبری، همزمان با هرج و مرج در فلسطین اشغالی، صهیونیست‌ها را وحشت‌زده کرد. 🔴حزب‌الله خطاب به رژیم صهونیستی : بزودی نابود می‌شوید ♦️حزب الله لبنان در پیامی به زبان عبری خطاب به صهیونیست‌ها آن ها را ضعیف تر از تار عنکبوت خواند و اعلام کرد که بزودی «نابود خواهید شد.» ♦️این پیام ویدیویی که اخیرا منتشر شده اما اکنون رسانه‌ای می‌شود، در آن اعضای حزب الله لبنان بصورت مسلح و در کنار پرچم لبنان وفلسطین دیده می شوند. ♦️در پس زمینه این ویدئو، گوینده پیام به زبان عبری خطاب به اسرائیل می‌گوید: ماهیت موقت شما از تار عنکبوت ضعیف‌تر است و فلسطین برای همیشه به عنوان یک کشور عربی باقی خواهد ماند. ♦️در این پیام خطاب به رژیم صهیونیستی آمده است: مقاومت با تمام قوا و قدرت خود و از جایی که فکرش را نمی‌کنید، در کمین شماست. ‌‎‌‏‌‎‌‏‌‌‎‌‏‌‌‎‌‏‌‌‎‌‏‌‌‎‌‏‌‌‎ 🇮🇷@babolmorad11

السلامُ علیکم یا اهل بیت نبوت. السلام علیک یا رسول الله آجرک الله فی مصیبت ام المومنین. السلام علیکِ ‏یا فاطمه الزهرا آجرک الله فی مصیبت اُمّه.‏ اسما را صدا زد ، اسما هر دختری شبی که خانه ی شوهر می رود محتاج مادر است. من نیستم شب عروسی ‏فاطمه ام را ببینم . جای من برایش مادری کن. پنج سال از این وصیت اسما گذشت ، شب زفاف فاطمه و ‏علی رسید. پیغمبر فرمود همه بروند، همه رفتند. آمد به دیدن این زن و شوهر دید اسما کنار زهرا ایستاده . ‏اسما مگر نگفتم همه بروند؟ عرضه داشت : یا رسول الله وصیت خدیجه بود ، اینجا بمانم کنار فاطمه . تا نام ‏خدیجه آمد بازهم پیغمبر گریه کرد ، برای اسما دعا کرد. یک چیزی میگویم و مینشینم و دیگر در این ‏شبها مقدمه نمیخواهیم. شب آخر دهه ی اول است. دیدی چقدر زود تمام شد دهه اول؟ ‏ اسما رفت، با علی و فاطمه خلوت کرد پیغمبر . گفت علی دستت را بده زهراجان تو هم دستت را بده بابا. ‏دست زهرا را گذاشت در دست علی نگفت این دختر من است ، فرمود هذه بقیه الله و بقیه رسوله علی دید ‏امانت خداست. فهمیدی چه میخواهم بگویم؟ باریکلا. خود پیغمبر فرمود: هر امانتی دوتا شرط دارد . آرام ‏باش . اولین اینکه از هرکس گرفتی به همان برگردانی. اما شرط دوم امانت این است : اگر امانت را سالم ‏گرفتی سالم پس بدهی. کجا رفته؟ علی امانت را از پیغمبر گرفته بود به خود پیغمبر هم امانت را داد ، اما ‏شرط دوم نمیدانم علی چه کرد؟ این امانتی که تحویل گرفته بود یک پهلو شکسته نبود. صورتش کبود ‏نبود. سینه اش سوراخ نشده بود.اما امانتی که شب دفن به پیغمبر داد یک جای سالم در بدنش ‏

سه تا وصیت دارد: وصیت اول به پیغمبر خدا عرض کرد یا رسول الله خودتان من را دفنم بکنید. وقتی قبر ‏خدیجه س را آماده کردند پیغمبر خدا رفتند تو قبر ، سفارش خدیجه را به قبر کردندو بعد بدن خدیجه ‏کبری سلام الله را گرفتند و سرازیر قبر کرد.‏ ‏ وصیت دوم : حیا کردند یا من عرض میکنم حرمت قائل شدند برای پیغمبر خدا. مستقیم به رسول الله ‏عرض نکردند، به فاطمه زهرا گفتند مادر تو به پیغمبر بگو. چه بگویم مادر؟ به بابایت بگو وقتی من مردم این ‏پیراهن یا عبایی که لحظه ی نزول وحی به تن داشت این را کفن من قرار بده بلکه قبر بخاطر حرمت پیراهن ‏پیغمبر من را فشار ندهد. کفن خدیجه از بهشت آمد ، خدا کفن برای خدیجه فرستاد.‏ ‏ وصیت سوم: اسما بین عمیس می گوید: دیدم بی بی دارد گریه می کند لحظات آخر. گفتم خانوم شما از زنان ‏بهشتی هستی از افضل زنان بهشت هستی ، این همه برای شما فضیلت بیان شده شما داری گریه می کنی؟ ‏فرمود اسما گریه ام برای دخترم است. پنج سال هفت سال و هشت سال ذکر شده . سن مبارک حضرت زهرا ‏س. این دختر شب عروسی مادر میخواهد من نیستم که برایش مادری کنم. نیستم مادری کنم. اسما بنت ‏عمیس عرض کرد بی بی جان من قول میدهم اگر زنده بودم شب عروسی برای دختر شما مادری کنم. اگر ‏زنده بودم برایش مادری میکنم. حضرت فرمود خدا دعایت را مستجاب کند و خیر دنیا و آخرت را متوجه تو ‏بکند.‏ خدیجه ی کبری از دنیا رفت. رفتند خدیجه ی کبری را دفن کردند، برگشتند. زهرای مثلا پنج ساله و هفت ‏ساله ، هی دور بابا میگردد هی دور بابا می گردد. ذکر زهرا این است ولی چقدر این تو عرش موثر است که ‏جبرییل نازل شد ای پیغمبر به فاطمه بگو آرام باشد مادرت پیش ماست. چون مرتب این دختر دور پدر ‏می گشت و هی صدا می زد: أینَ أُمّی؟ أینَ أُمّی ؟ گیه میکرد أَینَ أُمی ؟ ‏ جبرییل آمد به فاطمه گفت مادر تو پیش ماست و در قصرهای چنین و چنان او را جا دادیم و این چنین ‏فاطمه را آرام کرد . أین أُمّی ؟ این مادر که از دنیا می رود سنش پنجاه و هشت سال یا بالای شصت سال باز ‏مختلف است من دعوای سنی ندارم، ولی سنش قطعا بالای پنجاه سال بود که از دنیا رفتند. ‏ یک مادری را سراغ داریم که هجده بهار از عمرش نگذشته بود چهارتا بچه ی قد و نیم قد هم داشت. این ‏چهارتا بچه ی قدو نیم قد یک شب شاهد بودند که بابا دارد مادر را غسل می دهد می خواهد کفن کند. ولی بابا ‏امر کرده بود بچه ها مبادا بلند بلند گریه کنید این آستینها در دهان بچه ها می خواهند داد بزنند نمی توانند ‏می خواهند گریه کنند نمی توانند. امیرالمومنین بدن فاطمه را که غسل داد کفن کرد بندهای کفن را بست آمد ‏بند آخر را ببندد نگاهش افتاد گویا این بچه ها دارندهق هق می کنند. بند آخر را نبست سر زهرای مرضیه از ‏کفن بیرون رو کردند به بچه ها فرمودند: حَلومو تزوَّدوا من أُمّکم بیایید از جمال مادرتان توشه برچینید ، ‏حسن و حسین رو سینه ی مادر زینبین رو پاهای مادر ، یک وقت دیدند بند کفن باز شد دست زهرا که در ‏کفن بود یک دست روی گردن حسن افتاد یک دست آمد روی گردن حسین افتاد. باز چه اتفاقی افتاد ‏نمی دانم چون یک وقت منادی ندا داد علی بچه ها را از سینه ی مادر بردار . ملائکه در عرش به جنب و ‏جوش افتادند. بچه ها را بردار از روی سینه ی مادر . حالا مجسم بکنید لحظه ای که مادر را دارند از خانه ‏بیرون می برند . زینب کبری آمد در مقابل بابا گفت بابا مادرم را کجا می بری؟ دید بابا گریه می کند آمد دید ‏داداش حسنش هم گریه میکند آمد دید داداش حسینش هم گریه میکند مادرم را کجا میبرید؟ چهار پنج ‏سال بیشتر سن ندارند. مادرم را کجا میبرید؟ من نمیدانم چرا اینجا ملک نازل نشده بود؟ چون اینجا هم باید ‏نازل میشد ولی نازل نشد. ‏ اینجا هم سخت است ، ولی اجازه بدهید بگذریم چون روضه حضرت زهرا اذیت می شوند بعضی ها . قلب آدم به درد ‏می آید. یک وقت دیگر یک گریزی می زنیم برای روضه حضرت زهرا. اما امشب شب جمعه است . یک جای ‏دیگر را سراغ دارم آنجا بدن پدر بود نه بدن مادر. آنجا دختر آمد کنار بدن بابا ، می دانید کِی؟ زمانی که دارند ‏اهل بیت را از کنار قتلگاه عبور می دهند، خودشان را ریختند روی زمین آمدند تو گودیِ قتلگاه لا اله الا الله . ‏آمدند در گودی قتلگاه نشستند کنار این نازنین بدنی که ببخشید نه سر دارد نه لباسی به تن دارد. نه ‏انگشتری به دست دارد هرچه بوده غارت کردند . نشست شروع کرد به زار زدن خاک به دهن من بخدا شب ‏جمعه نبود نمی رفتم به این سمت.خاک به دهن من خاک کربلا. آنقدر آی جوانها دختر امام حسین را با ‏تازیانه زدند ولی هرکاری می کردند که بدن بابا را رها نمی کرد. من از کنار این بدن نمی روم، هرکاری کردند ‏نرفت. خدا کند ترجمه را نفهمید و از من نخواهید ترجمه کنم. هرچه تازیانه زدند نرفت ، إجتمعت من ‏الاعراب یک عده حرامزاده جمع شدند یک عده از این لشکریان جمع شدند جَرّوحا جسدِ ابیها. ‏

🌹 جواد تاجیک مدیرعامل بهشت زهرا: شهید آرمان علی‌وردی یکماه قبل از شهادتش به مزارش سر زده بود و گفته بود من به زودی به اینجا می‌آیم ♦️‌ مزار شهید آرمان یکی از شلوغترین مزارهای شهدای بهشت زهراست. 🇮🇷@babolmorad11