هدایت شده از ↯ژولیت
چقدر قشنگ و محکم و در عین حال با لطافت درمورد آرمان حرف میزنه ")))))))
هدایت شده از ↯ژولیت
من هنوز بیخیال نشدم رفتم بیرون دیدم خادما دارن عکس میگیرن باهاشون و ما هم اکیپی رفتیم یه عکس قشنگ گرفتیم و خیلی مهربون دستشونو برای عکس گذاشتن پشتم :)))))
اونجا نتونستم زیاد گریه کنم ولی الان از خوشحالی زیاد دوباره قلبم به تپش افتاد و گریم گرفته .
هدایت شده از ↯ژولیت
یه جاش بود اکیپی هی همو بغل میکردیم هی اشک میریختیم :")