ایده خیلی قشنگی بود :)))

منی که امتحانمو تموم کرده بودم و داشتم به بقیه میرسوندم : معلمی که خیلی دوسش دارم : یگانه به اندازه کافی رسوندی دیگه چش و ابرو نیا براشون ، بیا برگه‌ت رو بده برو دخترم :)))😂😂😂😂😂

خیلی روزای خسته کننده‌ای رو دارم میگذرونم .

کاش نرم و بگیرم بخوابم😭😭😭 حیف مجبورم برم.

تو راه برگشت :))))

وقتی برای جم و جور کردن کتابخونه مسجد رفتم و به این برخوردم✨:

ابجیم این چندوقت خیلی بچه خوبی شده بود و محبتم بهش صدبرابر شده . بخاطر همین یه کتابم براش خریدم و جوری ذوق کرد که گفتم کاش زودتر می‌خریدم :)))

استرسی که برای فردا دارم <<<<<<

یه خبر خیلی خوب برای خودم🤝

جوری که امروز مفید بود و خوش گذشت🤝

و بالاخره راضی بوددد طنسنسممسمس .

یه عالمه تمرین داده بود بهم ، جوری خسته شدم و از قیافه‌م معلوم بود که گفت حالا مبینا تمریناشو بزنه تا تو استراحت کنی😭😭😂