معتاد بغل شدم :))
از این به بعد بزارید دو دقیقه بیشتر تو بغلتون بمونم و این حس خوب رو ذخیره کنم تو وجودم !
نمیدونماا
قبلا زیاد بغل و این لوس بازیا رو دوست نداشتم میگفتن خیلی بیاحساسی
ولی نمیدونم ؛
جنس بغلا متفاوت شده دیگه بوی عشق و علاقه نمیده همش یا از روی ترحمه یا از سر اجبار !
ولی جنس بغل یهسریا انقد خوبه که ادم دلش میخواد هرروز اونو ببینه و تو بغلش گمشه :)))
۳۰۰ صفحهس انقد خوب بود که نمیتونستم ازش دل بکنم و تو دو روز تمومش کردم(:🚶🏻♂
دقیقا مثل روزاییه که مامانبزرگم برام تعریف میکرد
میگف یکی میگف حیدر(بابابزرگم)شهید شده
یکی میگف سرشو از بدنش جدا کردن و جنازهش رو سوزوندن
یکی میگف اسیر شده :)))
ولی پیکرش بعد از چندسال برگشت..
به خاطر همین میگم وقتی میرم خونه مامانبزرگم حالم خوب میشه..چون از بابابزرگم یادگاری زیاد داره(:
مخصوصا پلاک و چفیهش !..
داوش فندک داری؟
امروز | 12 آذر | جمعه - استایلم - سریال - دیدنِ رفیقم و مامانبزرگم - تموم کردن کتابم - نشستن تو حیا
امروز | 13 آذر | شنبه
- بغل !
- نسکافه
- همسرویسی شدن رفیقم
- حرف زدن با معلم و مشورت گرفتن ازش(:
- غیبت معلما رو پیش معلم دیگه کردن
- رفتن به کلاس از پنجره
- حرف زدن بامامانم و غر زدن
- شروع کتاب جدید
- ابرا
- باشگاه
- آموزشگاه
- دیدن بچههای قدیمی
- دیدن یه همسایهٔ قدیمی :))))