eitaa logo
باغ زندگی
123 دنبال‌کننده
992 عکس
174 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📿 🌷 🌹دشت عباس با غروب دلنشین ونم نم باران🌧 ونگاههای دوخته شده به آسمان ، همراه با قنوت زیبای نماز شهید محمد حسین حیدرنیا جلوه ی زیبای عبودیت بود ،❤️ نگاه ملائکه از عروج قلبی پاک ونورانی به بارگاه ملکوتی حضرت دوست ، زمزمه ی تبارک الله احسن الخالقین را می سرود ، 💚 غروب عملیات محرم بود و سحر گاهش عروج شهید محمد حسین حیدرنیا به جمع عرشیان 🌹🌹🌹 ✍منصور روشن ضمیر 🙏 شادی روح شهید بزرگوار 💞 https://eitaa.com/Namazekhoobe
🌹 💞 شب ازدواجمان💞 وقتی می خواستیم دور حرم، دور بزنیم. محمود با ماشین،🚘 دنبال من اومد. خواستم سوار ماشین بشم که برادرم معترضانه گفت: «محمود آقا! آخه به همین سادگی؟»😒 نگاهی به ماشین انداختم. حتی یک گل هم روی اون زده نشده بود! 🙄 محمود جواب داد: «برای چی ماشین روگل بزنم! تا همه ببینن، (توی این وضعیت که در هر خونه ای عکس یه شهید نصب شده،) ما عروس میبریم!»😭 اون وقت من سوار ماشین شدم. ماشین را دور حرم نگه داشت، 🌹 مفاتیح کوچکی از جیبش دراورد و شروع به خوندن کرد. در دل به انتخابم بالیدم؛ تا اون لحظه ندیده بودم که هیچ دامادی ،شب ازدواجش، چنین عملی انجام بده.🌹❤️ 💞 https://eitaa.com/Namazekhoobe
برای اول راهنمایی که می‌خواستم مهدی را ثبت‌نام کنم، اتفاقی پیش آمد که متوجه ارادت خاص او به حضرت زهراعلیها السلام شدم☺️ در آن زمان، برای ثبت‌نام به منطقه‌ سکونت دانش‌آموز دقت می‌کردند با مهدی صبح برای ثبت‌نام حرکت کردیم موقع حرکت متوجه شدم مهدی تسبیحی را در جیبش گذاشت🙂 به مدرسه رفتیم مدیر یا ناظم مدرسه که نشسته بود از مهدی سؤالاتی پرسید و کارنامه‌اش را نگاه کرد👀 از قاری و حافظ قرآن بودن مهدی هم تمجید کرد👌 😁 گفت «صابری برو یک پوشه بخر و بیاور » مهدی رفت، پوشه خرید و آمد به راحتی مهدی را ثبت‌نام کردند🙂 بیرون که آمدیم متعجب به مهدی گفتم «چی شد که به راحتی و بدون هیچ دغدغه‌ای ثبت‌نام را انجام دادند😕؟» مهدی گفت: «مامان من از خانه تا اینجا برای خشنودی علیها السلام صلوات فرستادم☺️ » آنجا متوجه شدم که مهدی پسر مقیدی است و ارادت خاصی به حضرت زهرا علیها السلام دارد👌👌 الان که فکر می‌کنم می‌بینم مهدی زهرایی بود و فدایی نوه‌شان، حضرت رقیه س و دخترشان حضرت زینب س شد❤️💔 راوے:مادرشهید مدافع‌حرم 🌹 💞 https://eitaa.com/Namazekhoobe
وقتی زن ناراحت است برای حل مشکلش نیازمند کسی هست که به حرفهایش گوش بدهد. 💠 در مواقع ناراحتی نباید زن را به حال خودش رها کنید چرا که روحیه‌اش خرابتر می‌‌شود!
#حدیث 💠 امام باقر عليه السلام: هرگاه كسى از دختر شما خواستگارى كرد و ديندارى و امانتدارى او را پسنديديد، به او همسر دهيد كه "اگر چنين نكنيد فتنه و فساد بزرگى در روى زمین پدید آید" @zojclub
💠برای مراسم ابا عبدالله داشتیم میرفتیم سپاه قبل از پیاده شدن علی آقا گفت: فرشته ،دعا،برام دعا کن. گفتم:من همیشه تو رو دعا میکنم گفت:‌ ‌نه .دعا نکن صحیح و سالم باشم.دعا کن زودتر شهید بشم🌷 با اخم نگاهش کردم با غم گفت: من از اول جنگ به سیدالشهدا اقتدا کردم و رفتم جبهه. امشب میخوام براتم بگیرم.آمدم ازش بخوام لیاقت شهادت به من بده. اما میدونم اگه تو دلت با من یکی نباشه و دعا نکنی به جایی نمیرسم .پس فرشته ی گلم دعام کن😊 📚کتاب گلستان یازدهم خاطرات سردارشهیدعلی چیتسازیان 💞 https://eitaa.com/Namazekhoobe
به نام آن که عشق را آفرید تا ارباب عاشقان حسین شود.💞 دو توصیه از دو پدر شهید: چند سال پیش دو بزرگی که پدر شهید بودند، به من توصیه کردند که دو چیز را هرگز فراموش نکنم:👇 1- هر روز خواندن زیارت عاشورا.✨ 2- قناعت کردن در تمامی کارها.✨ پدر و مادر عزیزم مرا حلال کنید و این پسرتان را قربانی و فدایی پسر ارباب بی کفنمان کنید.💝 📝فرازی از وصیت نامه ی شهید مدافع حرم 💞 https://eitaa.com/Namazekhoobe
بخشی از دلنوشته ی شهید احدی رتبه ی یک پزشکی کنکور ۶۴ ....اما تو اگر قاسم نیستی 🔺، اگر علی اكبر نیستی 🔺، اگر جعفر و عبدالله نیستی ،لااقل حرمله مباش👇 كه خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اكبر و علی اصغر را به زمین پس نداد💝 .من نمی دانم كه فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد كرد.💔 👌..پس بیاید حرمله مباشیم... و وصیتنامه اش 👇 بسم الله الرحمن الرحيم فقط، نگذاريد حرف امام به زمين بماند همين🙏
📿 🌷 🔸مصطفی بعد از دوره ابتدایی به دبیرستان سعدی رفت. 🔹دیگر از اون رفتارها و شوخی های دوران بچگی خبری نبود. 🔸برای بچه ها کتاب میبرد و با اونها دوست میشد.خیلی از بچه ها رو اهل نماز و مقید به دین کرد. 🔹با بچه مذهبی ها صحبت کرد و اونها رو به نمازخانه دعوت کرد و از اهمیت نماز جماعت گفت. احادیثی از پیامبر در مورد اهمیت نماز جماعت براشون خوند. 🔸تلاش او بالاخره نتیجه داد و از فردای اون روز نماز جماعت در مدرسه راه اندازی شد..... 📚زندگی نامه و خاطرات سرلشکر شهید مصطفی ردانی پور. 😊 💞 https://eitaa.com/Namazekhoobe
خستگي نداشت. مي گفت من حاضرم تو کوه با همه تون مسابقه بذارم🏃، هر کدوم خسته شدين، بعدي ادامه بده... اينقدر بدن آماده اي داشت که تو جبهه گذاشتنش بيسيم چي📞. بيسيم چي (شهيد) پور احمد...🌷 - اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود😎 👈 به اين اصل خيلي اعتقاد داشت که: 🌝اگه واقعاً کاري رو براي خود خدا بکني، خودش عزيزت مي کنه. 💗 آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اينطور معروف بشه.👌☝️ شادی روح شهید بزرگوار صلوات🙏 💞 https://eitaa.com/Namazekhoobe
🍃سال ۶۰ در اشنویه ؛ مسئول پایگاه بودم . ✨بسیجی سیزده ساله ای داشتیم به نام فاطمی که نماز شبش ترک نمی شد . ♦️یه شب اونو کناری کشیدم و گفتم : شما هنوز به سن بلوغ نرسیدی 🍃هنوز نماز یومیه هم بر شما واجب نیست چه برسه به نماز شب که مستحبه🎇 گفت: می دونم برادر جابر؛ منتها این برای کسیه که بالاخره مکلف میشه . من عمرم به دنیا نیست. رفتنی هستم نمی خوام لذت عبادت رو نچشیده برم 👏👏👏 او چند روز بعد؛ در درگیری با دشمن شهید شد🌹🌹🌹 📚برگرفته از کتاب کوله پشتی ص۱۹۶ 💞 https://eitaa.com/Namazekhoobe
نوجوانی سیزده چهارده ساله بود بعثی ها سعی می کردن با او مصاحبه کنن و علیه نظام استفاده کنن. درب اردو گاه باز شد به همراه فرمانده یه زن هندی وارد شد تا چشمش به نوجوان افتاد کنار او رفت تا با او مصاحبه کنه. خواست با او صحبت کنه اما نوجوان گفت : تا حجابت رو رعایت نکنی با تو حرف نمی زنم . زن کیفش رو باز کرد و یه روسری دراورد و سرکرد بعد از نوجوان پرسید: برای چی درس و مدرسه رو رها کردی اومدی جبهه❓ نوجوان گفت: به زور اومدم _ یعنی تو رو به زور به جبهه اوردن❓ _ نه خودم به زور از پدر و مادرم اجازه گرفتم تا به جبهه بیام _ یعنی پدرو مادرت رو دوست نداری ❓ _ نه پدر و مادرم رو مثل چشمام دوست دارم _ پس رهبرت باعث شده از چشمات جدا بشی❓ _ نه رهبرم قلب منه او رو مثل قلبم دوست دارم استخباراتی عصبانی شد و گفت: یعنی چی که به اندازه ی قلبم دوست دارم ❓ و اون آزاده ی به ظاهر کوچک ؛ با دلی به وسعت دریا و قدرت کوه پاسخ داد👇 انسان بدون چشم می تونه زندگی کنه اما بدون قلب هرگز 👏👏👏 📚برگرفته از کتاب سیزده ساله ها 💞 @beheshtekhanevadeh14
💠آموزش مسائل شرعی 🌛ایشون برای آموزش ،جوری رفتار می کرد که ما خودمون علاقمند می شدیم مثلا چادر و روسری سر کنیم. 🌛 به برادر کوچکم هم که می خواست قرآن یاد بده اول اون رو به استخر می برد،با او بازی می کرد و بعد می گفت : 🌝«خوب ،حالا بیا این چند تا سوره رو با هم بخونیم و حفظ کنیم. 🌛ایشون می گفتن:«مسائل دینی رو نباید به زور به کوچک ترها یاد بدیم؛ دلزدگی میاره خدا هم گفته در مسائل دینی هیچ اکراهی نیست. باید آموزش طوری باشه که اسلام رو از عمق وجودشون بخوان.✅ نه از سر اجبار و ترس از بزرگتر باشه.❌ 📝راوی:خواهر شهید 📚کتاب هزار و یک شب عاشقی ص ۹۵ جاودانه های ۶ 💞 @beheshtekhanevadeh14
🌹 🌛برنج های عروسی به فقرا رسید 🌷سفره عقدمان با بقیه سفره‌ها فرق داشت. به جای آینه و شمعدان، تفسیر المیزان را دور تا دور سفره چیده بودیم. 🌾 برکتی که این تفسیر به زندگیمان می داد، می‌ارزید به هزاران شگونی که آینه شمعدان می‌خواست داشته باشد. 🌼برای مراسم هم برنج اعلی خریدیم ولی فتح الله نگذاشت بازش کنیم، می‌گفت: «حالا که این‌همه آدم ندار و گرسنه داریم، 😔 🌹چطور شب عروسی غذای گرون‌قیمت بدیم؟»❗️ برنج‌ها را بسته بندی کردیم و دادیم به خانواده‌های نیازمند.🌞 فتح الله برنج‌ها را می‌داد دست مردم و می‌گفت: «این هدیه حضرت امام خمینیه.»❗️ 💞 @beheshtekhanevadeh14