#همراه_با_بهشتیان
💠برای مراسم ابا عبدالله داشتیم میرفتیم سپاه قبل از پیاده شدن علی آقا
گفت:
فرشته ،دعا،برام دعا کن.
گفتم:من همیشه تو رو دعا میکنم
گفت: نه .دعا نکن صحیح و سالم باشم.دعا کن زودتر شهید بشم🌷
با اخم نگاهش کردم با غم گفت:
من از اول جنگ به سیدالشهدا اقتدا کردم و رفتم جبهه.
امشب میخوام براتم بگیرم.آمدم ازش بخوام لیاقت شهادت به من بده.
اما میدونم اگه تو دلت با من یکی نباشه و دعا نکنی به جایی نمیرسم .پس فرشته ی گلم دعام کن😊
📚کتاب گلستان یازدهم
خاطرات سردارشهیدعلی چیتسازیان
#تنهامسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده 💞
https://eitaa.com/Namazekhoobe
#همراه_با_بهشتیان
#شهید_سجاد_طاهرنیا
به نام آن که عشق را آفرید تا ارباب عاشقان حسین شود.💞
دو توصیه از دو پدر شهید:
چند سال پیش دو بزرگی که پدر شهید بودند،
به من توصیه کردند که دو چیز را هرگز فراموش نکنم:👇
1- هر روز خواندن زیارت عاشورا.✨
2- قناعت کردن در تمامی کارها.✨
پدر و مادر عزیزم
مرا حلال کنید و این پسرتان را قربانی و فدایی پسر ارباب بی کفنمان کنید.💝
📝فرازی از وصیت نامه ی شهید مدافع حرم
#تنهامسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده 💞
https://eitaa.com/Namazekhoobe
#همراه_با_بهشتیان
#شهید_احدی
بخشی از دلنوشته ی شهید احدی
رتبه ی یک پزشکی کنکور ۶۴
....اما تو اگر قاسم نیستی
🔺، اگر علی اكبر نیستی
🔺، اگر جعفر و عبدالله نیستی
،لااقل حرمله مباش👇
كه خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اكبر و علی اصغر را به زمین پس نداد💝
.من نمی دانم كه فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد كرد.💔
👌..پس بیاید حرمله مباشیم...
و وصیتنامه اش 👇
بسم الله الرحمن الرحيم
فقط، نگذاريد حرف امام به زمين بماند همين🙏
📿 #نماز
🌷 #شهدا
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
🔸مصطفی بعد از دوره ابتدایی به دبیرستان سعدی رفت.
🔹دیگر از اون رفتارها و شوخی های دوران بچگی خبری نبود.
🔸برای بچه ها کتاب میبرد و با اونها دوست میشد.خیلی از بچه ها رو اهل نماز و مقید به دین کرد.
🔹با بچه مذهبی ها صحبت کرد و اونها رو به نمازخانه دعوت کرد و از اهمیت نماز جماعت گفت.
احادیثی از پیامبر در مورد اهمیت نماز جماعت براشون خوند.
🔸تلاش او بالاخره نتیجه داد و از فردای اون روز نماز جماعت در مدرسه راه اندازی شد.....
📚زندگی نامه و خاطرات سرلشکر شهید مصطفی ردانی پور.
#تنهامسیری_ام😊
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/Namazekhoobe
#همراه_با_بهشتیان
#شهید_امیر_حاج_امینی
خستگي نداشت. مي گفت من حاضرم تو کوه با همه تون مسابقه بذارم🏃، هر کدوم خسته شدين، بعدي ادامه بده...
اينقدر بدن آماده اي داشت که تو جبهه گذاشتنش بيسيم چي📞. بيسيم چي (شهيد) پور احمد...🌷
- اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود😎
👈 به اين اصل خيلي اعتقاد داشت که:
🌝اگه واقعاً کاري رو براي خود خدا بکني، خودش
عزيزت مي کنه. 💗
آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اينطور معروف بشه.👌☝️
شادی روح شهید بزرگوار صلوات🙏
#تنهامسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده 💞
https://eitaa.com/Namazekhoobe
#همراه_با_بهشتیان
🍃سال ۶۰ در اشنویه ؛ مسئول پایگاه بودم .
✨بسیجی سیزده ساله ای داشتیم به نام فاطمی
که نماز شبش ترک نمی شد .
♦️یه شب اونو کناری کشیدم و گفتم :
شما هنوز به سن بلوغ نرسیدی
🍃هنوز نماز یومیه هم بر شما واجب نیست
چه برسه به نماز شب که مستحبه🎇
گفت:
می دونم برادر جابر؛
منتها این برای کسیه که بالاخره مکلف میشه .
من عمرم به دنیا نیست. رفتنی هستم
نمی خوام لذت عبادت رو نچشیده برم
👏👏👏
او چند روز بعد؛ در درگیری با دشمن شهید شد🌹🌹🌹
📚برگرفته از کتاب کوله پشتی ص۱۹۶
#تنهامسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده 💞
https://eitaa.com/Namazekhoobe
#همراه_بابهشتیان
نوجوانی سیزده چهارده ساله بود
بعثی ها سعی می کردن با او مصاحبه کنن و علیه نظام استفاده کنن.
درب اردو گاه باز شد
به همراه فرمانده یه زن هندی وارد شد
تا چشمش به نوجوان افتاد کنار او رفت تا با او مصاحبه کنه.
خواست با او صحبت کنه
اما نوجوان گفت : تا حجابت رو رعایت نکنی با تو حرف نمی زنم .
زن کیفش رو باز کرد و یه روسری دراورد و سرکرد
بعد از نوجوان پرسید:
برای چی درس و مدرسه رو رها کردی اومدی جبهه❓
نوجوان گفت: به زور اومدم
_ یعنی تو رو به زور به جبهه اوردن❓
_ نه خودم به زور از پدر و مادرم اجازه گرفتم تا به جبهه بیام
_ یعنی پدرو مادرت رو دوست نداری
❓
_ نه پدر و مادرم رو
مثل چشمام دوست دارم
_ پس رهبرت باعث شده
از چشمات جدا بشی❓
_ نه رهبرم قلب منه
او رو مثل قلبم دوست دارم
استخباراتی عصبانی شد
و گفت: یعنی چی که
به اندازه ی قلبم دوست دارم ❓
و اون آزاده ی به ظاهر کوچک ؛ با دلی به وسعت دریا و قدرت کوه پاسخ داد👇
انسان بدون چشم می تونه زندگی کنه اما بدون قلب هرگز 👏👏👏
📚برگرفته از کتاب سیزده ساله ها
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
#همراه_بابهشتیان
#شهید_محمد_مهدی_غلامی
💠آموزش مسائل شرعی
🌛ایشون برای آموزش ،جوری رفتار می کرد که ما خودمون علاقمند می شدیم مثلا چادر و روسری سر کنیم.
🌛 به برادر کوچکم هم که می خواست قرآن یاد بده اول اون رو به استخر می برد،با او بازی می کرد و بعد می گفت :
🌝«خوب ،حالا بیا این چند تا سوره رو با هم بخونیم و حفظ کنیم.
🌛ایشون می گفتن:«مسائل دینی رو نباید به زور به کوچک ترها یاد بدیم؛ دلزدگی میاره
خدا هم گفته در مسائل دینی هیچ اکراهی نیست.
باید آموزش طوری باشه که اسلام رو از عمق وجودشون بخوان.✅
نه از سر اجبار و ترس از بزرگتر باشه.❌
📝راوی:خواهر شهید
📚کتاب هزار و یک شب عاشقی ص ۹۵
جاودانه های ۶
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14