#بازخوردی برای جهادیها:
▪️خاطراتی ازجنس کرونا
🔻پدرم کرونا گرفته بود، بعد۱۰ روز که پدرم دربیمارستان فرقانی بستری بود خدا رو شکر بهتر شد ودکتر مرخصش کرد
توی مسیر تارسیدن به خونه پرسیدم اذیت نشدی، گفت بیمارستان جای بدیه اونم تو این وضعیت وتوی بخش قرنطینه، اولش فکر کردم کارم تمومه پسرم، گفتم خدانکنه
پدرم گفت فردای روزی که بستری شدم اتفاقی افتاد که گریه ام گرفت
🔻پدرم با بی حالی گفت یک بیمار معلول ذهنی وارد اتاق کردن و تخت روبروی من خوابوندنش، کرونا گرفته بود مثل من،اصلا حوصله اعلام اینکه چرا این بیمار به اتاق من اوردید نداشتم، گفتم اینم یک بنده خداست،شام اوردن و با بی میلی مشغول خوردن شدم، دیدم بیمار معلول ذهنی چیزی نمیخوره، چند بار اومدن تو اتاق و بهش گفتن غذات بخور و رفتن سرشون خیلی شلوغ بود
🔻از غروب یک عده آخوند اومده بودن و کارای بیمارها رو انجام میدادن، باهاشون صحبت میکردن و روحیه میدادن،کارای عجیب میکردن مثلا کف اتاق ها تمیز می کردن، ملحفه ها رو عوض می کردن یا کارای دیگه که گفتنش خوب نیست اما انجام میدادن.
🔻ساعت حدود ۱۲ شب شد و یک طلبه وارد اتاق شد و گفت در خدمتم کسی کاری داره و نگاهش افتاد به بیمار معلول ذهنی که هنوز غذاش رو نخورده بود و بیدار بود،
🔻آخونده رفت کنارش گفت میخوای بهت غذا بدم که فقط نگاهش کرد، آخونده قاشق برداشت و تمام غذا رو قاشق قاشق گذاشت دهنش، سیر که شد براش تختش رو درست کرد و خیلی اروم گرفت خوابید.
فهمیدم گرسنه اش بود و خوابش نمی برد
🔻گریه ام گرفت و تمام وجودم شد امید، امید به اینکه تا وقتی چنین جوان هایی داریم میتونیم هرکاری کنیم تو این چند روزآخوندها هر روزگروه گروه میومدن کارهای بیمارها رو، نظافت بیمارستان وصحبت بابیمارها رو انجام میدادن.
به من هر چقدر پول بدهن بعضی کارهایی که انجام میدادن روانجام که هیچ، بهش فکر هم نمیتونم بکنم
خدا عزتشون بده
احسان
۲۰ اسفند ۹۸
@bahanealiahmadimehr
4_6007894665615902576 - Segment1(00_01_37.377-00_02_47.286).mp3
زمان:
حجم:
1.12M
#بازخوردی برای جهادیها
تشکر حریرچی از کادر بهداشت و درمان و روحانیونِ جهادگر
#مدافعان_سلامت
@bahanealiahmadimehr
یکی الله اکبر می گوید و سر می برد، دیگری حیدر حیدر می گوید و درب حرم می شکند.
هر دو، لبه ی یک تیغ هستند، تیغ آخته لندن برای مقابله با اسلام انقلابی و محور مقاومت...
#شیعه_انگلیسی
@bahanealiahmadimehr
هماکنون اطراف حرم حضرت معصومه(س) چه خبر است؟
کدام یک از این موارد، گویای حوادث این ساعات است؟
آیا سنگ تمام #فرقه_شیرازی در تکمیل پازلی به نام #قم_هراسی را شاهدیم؟
یا
اینکه جماعتی را نظارهگر هستیم که دمِخروس ارادت به معصومشان با شکستن درب حرم، بیرون میزند!
همانان که رسانه ملکه آنان را #معترض مینامد.
که حرفها در همین نهفته است.
اما سوال اساسی که پیش میآید این است که در این شرایط که #توپخانه_رسانهای دشمن مدام در حال شبیخون زدن به جبهه حق است، رسانههای حوزوی و حزباللهی کجا هستند؟!
سایتهای خبریِ حوزوی کجان؟!
بیتالمال کجا خرج میشود؟؟!!
دشمن در این لحظات بیدار است و ما چرا خواب بمانیم.
@bahanealiahmadimehr
عده ای اندک و البته فرصت طلب با استفاده از احساسات مقدس برخی محبان اهل بیت(محبان حقیقی پس از مشاهده این اقدام صف خود را جدا کردند و علیهشان معترض شدند) به حرم مطهر هتک حرمت کردند.
@bahanealiahmadimehr
نوجوانی ۱۳ساله بود. در همان دوران نوجوانی آنچنان جنگ نمایانی میکرد که همه انگشت به دهان، حیران میشدند.
امیرالمؤمنین در وصفش فرموده بود:
هذا ذخر الحسین
سالها گذشت و همین جوان رسید به کربلا.
به تعبیر عامیانه، خودش رو آماده کرده بود برای جنگ نمایان محضر امام(ع)
برای خودنمایی محضر ولیالله زمانش، حسین(ع)
اما اذن میدان که خواست، حضرت #به_جای_میدان رفتن او را به آب آوردن فرستاد.
عرفان عباس را در همین سمعا و طاعتا بودنَش بشناسید.
عرفان عباس را در این امتحانِ سختی که پس داد بشناسید.
♦️ اینهایی که دیشب با #شعر و "با آل علی هر که درافتاد ورافتاد" و روایتهایی که از #میاندار هیئتهایشان شنیده بودند، تجمع کرده و درب حرم شکستند؛ اگر جای عباس بودند همانجا به حضرت اعتراض میکردند و برای سیدالشهدا از ارج و قرب #جهاد میگفتن!
@bahanealiahmadimehr
🔴 تردیدی پرخطر!
در پاسخ به #تردیدکنندگان در نقش تشیع لندنی در حوادث اخیر باید گفت:
حال که برخی انقلابیهایی که شائبه همراهی و موافقت آنان با حوادث اخیر مطرح بود، ویدیو و بیانیه داده و مواضعشان را به صراحت مشخص کردند؛ جا دارد جریان #شیرازی هم اگر واقعا موافق این اتفاقات نیست #بیانیهای صادر کرده و اعلام برائت کند.
اینگونه تکلیف همه مشخص میشود.
♦️ بدیهیست در این اوضاع، عدم صدور بیانیه به منزله #تایید این واقعه از طرف این کسان است.
@bahanealiahmadimehr
♦️ قرنطینه های ما سوء تفاهمه!
آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!... اولین کسی بود که اسیر شد و آخرین نفری بود که برگشت...
اسیر که شد پسرش علی ۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود...
وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود
♻️حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت می شدم. بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم، این را بگویم که من ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم...
#حسین_لشکری
کتاب خاطرات دردناک/ ناصر کاوه.
@bahanealiahmadimehr