شاید تنها باری که سرم داد زد به خاطر #بیتالمال بود. کشاورزها کنار جاده اهواز – دزفول کاهو و گل کلم و سبزیجات میگذاشتند، میفروختند. #مهدی مدام رفت و آمد داشت. گفت اگر سبزی چیزی لازم دارم بنویسم از آنجا بخرد. #خودکارش گوشه اتاق بود برداشتم که بنویسم، یک داد زد: «اون خودکار رو بذار سرجاش». گفت: «از #خودکار_خودمون استفاده کن. اون مال #بیتالماله. نه #استفاده_شخصی...
ترسیدم. فکر کردم چی شده! من فقط میخواستم اسم چند تا سبزی را بنویسم؛ همین. گفتم: «تو دیگه خیلی سخت میگیری». تا آمدم از فلان و بهمان بگویم، گفت: «به کسی کار نداشته باش. ما باید ببینیم حضرت علی (ع) و امام چه طور زندگی میکنند».
* برگرفته از کتاب نیمه پنهان ماه 6 (مهدی باکری به روایت همسر شهید)*
#شهدا
#بیت_المال
#شهیدمهدیباکری
@bakeri_channel
#مهدیجان کاری کن که #باهم_شهید_بشیم.» این جمله را احمد بارها به مهدی گفته بود و من هم با گوشهای خودم شنیده بودم...
@bakeri_channel
#آقامهدی_فرمانده_منه !
💠جدا شدن احمد کاظمی و مهدی باکری در ظاهر از همدیگر خللی در دوستیشان بوجود نیاورده بود. در تیپ نجف هر وقت گفته میشد آقا مهدی معاون احمد آقاست، کاظمی میگفت: «نه! آقا مهدی فرمانده منه!».
#دوستیشان تا آخر ادامه داشت... در عملیات خیبر اردوگاه لشکر عاشورا و لشکر نجف در کنار هم بود و وسطشان فقط #یک_خاکریز داشت و سنگرهای #فرماندهی دو لشکر هم نزدیک این خاکریز بود. هر وقت آقا مهدی کاری با احمد کاظمی داشت دیگر معطل نمیشد. خودش بلند میشد از خاکریز میگذشت میرفت
#سنگر احمد آقا و ایشان هم چنین میکرد.
لحظه های سخت و سرنوشت ساز عملیات خیبر بود و باران تیر و ترکش میبارید. بر اثر انفجار گلوله های توپ و تانک، حفره بزرگی ایجاد شده بود. این حفره، سنگر آقا مهدی بود و سنگر قرارگاه تاکتیکی لشکر عاشورا توی جزیره.
#احمدآقا حاضر بود برای #دیدن_مهدی جانش را هم بدهد. هر وقت فرصت میکرد، میگفت: « #مهدیجان کاری کن که #باهم_شهید_بشیم.» این جمله را احمد بارها به مهدی گفته بود و من هم با گوشهای خودم شنیده بودم.
#توی_خیبر زیر باران گلوله و ترکش #احمد آمد. تا #مهدی را داخل حفره دید #تبسمی چهرهاش را پوشاند و گفت:
– مهدی! چه جای باصفایی برا خودت انتخاب کردی...
#مهدی_خندید. احمد خیال جدا شدن از مهدی را نداشت و ماند داخل همین حفره. گفت: «اینجا هم قرارگاه تاکتیکی آقا مهدی است و هم من.» ولی این حفره هیچ امنیت نداشت و نمیشد اطمینان کرد. به اصرار بچه ها سنگر کوچکی ساختیم. خود احمد آقا و آقا مهدی هم آمدند و در ساختن سنگر کمکمان کردند. نمیشد داخل سنگر سرپا ایستاد؛ کوچک بود و کم ارتفاع.
عملیات که تمام شد، #آقامهدی برمیگشت عقب. میرفت شهرهای مختلف آذربایجان به #خانوادههای_شهدا سر میزد. به مجروحان جنگ و جانبازان سرکشی میکرد...
#منبع : اشنائی ها ، این بار خودم می برم ، ص ۴۰ و ۴۱
#حاجاحمد #آقامهدی #فرماندهان #یارانمخلص #شهادت #یادیارانسفرکردهبخیر
@bakeri_channel
#نماز_جماعت
#شهید_مهدی_باکری، اهمیت ویژه ای برای نماز جماعت قائل بود. یکی از دوستان ایشان، خاطره ای را در این باره نقل می کنند که: «روزی همراه #شهید_باکری می خواستیم به منطقه عملیاتی «سرپل ذهاب» برویم. نزدیک غروب بود که بعد از ترک دژبانی لشکر، #آقامهدی گفتند: من کمی تندتر می روم، شما هم سعی کنید به من برسید، ولی با احتیاط عمل کنید. چون ایشان همیشه مخالف سرعت زیاد بودند، برای همراهان جای سؤال بود که چه خبر شده است؟ سرانجام حرکت کردیم و بعد از چند دقیقه، به شهر گیلان غرب رسیدیم. #آقامهدی با ورود به شهر، مستقیم به #مسجد_جامع شهر رفتند تا در #نماز_جماعت شرکت کنند. ما نیز به دنبال ایشان وارد #مسجد شدیم. بعد از اتمام نماز، ایشان گفتند: عجله برای #نماز_جماعت بود و دیگر لازم نیست عجله کنید...
.
.
#شهیدمهدیباکری #نمازجماعت #نمازاولوقت #مسجد #عبادت #شهدا #دعا #اخلاص #قنوت #اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#شادی_روح_شهدا_صلوات
@bakeri_channel
📸پوستر| شیوهی امام حسن علیهالسلام افشای خط نفاق بود.
🌹 #ولادت_امام_حسن(ع) 🌹مبارکباد
اون که تو کشتی احساس-293-1.mp3
7.06M
مولودے #امام_حسن (ع)
"...خبر بدین تمومِ شهر رو امشب
بیاین آقام #امام_حسن کریم کریمه ...
#سیدرضانریمانے
#عیدتونمبارک🌹
🌟 میلاد حُسن مجسّم
🔺️ رهبرانقلاب: میلاد امام مجتبی، امام حسن (علیه الصّلاة و السّلام)؛ حُسن مجسّم بر زبان پیغمبر خاتم (صلّی الله علیه و آله) که این نام را ایشان بر روی این مولود گذاشتند -و این خیلی با عظمت است، خیلی مهم است که پیغمبر این بزرگوار را، این کودک مبارک را «حسن» بنامند- انشاءالله بر همهتان مبارک باشد.
🌷 #مواعظ_رمضانی
🔻 رهبرانقلاب در #دیدار_شاعران:
💠 نگران #زبان_فارسی هستم
از #صدا_و_سیما گلهمندم؛ زبان بیهویت را ترویج میکند. ۹۸/۲/۳۰
@bakeri_channel