eitaa logo
سرداران شهید باکری
482 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
465 ویدیو
12 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
؛جان‌نڪندن دل‌ڪندن . .🌿'' 👇 🖤 @bakeri_channel 🖤
🔻حاج سیدرمضان علمدار، پدر بزرگوار شهید سیدمجتبی علمدار دعوت حق را لبیک گفت و به فرزند شهیدش پیوست 🔹مراسم تشییع، شنبه ۲۶ آذر، ساعت ۱۴، مسجد جامع ساری 👇 🖤 @bakeri_channel 🖤
4_328561871407808584.mp3
1.59M
مناجات بسیار زیبا شهید در فراق شهدا و حال شهدا 😔🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من باکرییَم لشکر عاشورادا سردار سردار آدی بیزدن صورا دوشدی دله زینهار فرماندهیدیم ساده گزردیم بیلور اخیار چوخلار تانیمازدی غمیمه شرکت ائدردی بعضی اوتوراردی اوزومه غیبت ائدردی 💕 @bakeri_channel 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرداران شهید باکری
خاطرات خود نوشت سردار عاشورایی خیبر شهید بایرامعلی ورمزیاری فرمانده گردان علی اکبر لشگر 31 عاشورا    صبح چهارشنبه مورخ 62/11/19 پس از تماسی که توسط برادر بزرگوار و عزیزمان حميدباکری با احمد کاظمی برقرار شد ، قرار بر این شد که ما از مهران به دهلران حرکت کنیم ، از دهلران به اندیمشک و دشت عباس و از دشت عباس به سایت‌های 4 و در سایت 4 منتظر باشیم تا احمد بیاید و ما را به منطقه عملیاتی که آن را به خوبی می شناسد ببرد و برایمان توجیه کند. به هفت راه رسیدیم ، که یک راه آن به شوش ، راه دیگر به اندیمشک ، راه سوم به فکه ، راه چهارم به سایت4 ، راه پنجم به دشت عباس ، راه ششم به قرارگاه لشگر 31 عاشورا قبل از عملیات والفجر1 و راه هفتم به طرف سایت‌های یک و دو ختم می شود. در هفت راه منتظر شدیم تا اینکه برادر احمد کاظمی بیاید. در زمانی که آنجا منتظر بودیم من مشغول نوشتن خاطراتم شدم. در محلی قرار گرفته ام و در جایی نشسته ام که دشت است ، دشت خونین دشت عباس ، سایتهای یک و دو و چهار محلی است که گل‌های ما از این دشت بی آب و تشنه لب گلچین شده اند. در عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک شهیدانی همچون صفر حبشی ، علیشانی ، عاشوری و شرفخانلو از خوی ، کاظمخانی ، برزگر و سیدحسن سیدموسوی ازمیانه ، خلیل احمدپور و امراهی از سلماس و دیگران رفته اند و به شهادت رسیده اند. من اینجا توی ماشین نشسته ام با چشمانی پر از اشک‌هایی که نشانه داغداربودن و غم و ناراحتی ازشهادت عزیزانم است. با چشمان اشکبارم به سایت 4 نگاه می کنم ، برزگر ، موسوی و دیگران به یادم می افتد. به محل تیپ 9 نگاه می كنم حبشی ، عاشوری ، سیستانی ، خلیل احمدپور ، امراهی و دیگران به یادم می افتند. رضا بابایی را به یاد می آوردم. به دشت نگاه می کنم. شهادت شهید داهیم را به یاد می آورم. به هر جای دشت خونین دشت عباس نگاه می کنم هم‌سنگران و هم‌رزمان شهیدم را به یاد می آورم و جگرم می‌سوزد. همین الآن ساعت 12/32 است که برادر احمد کاظمی و دو نفر از فرماندهان رشید و شجاع لشکر 8 نجف اشرف آمدند. ما با خوشحالی از آنها استقبال کردیم و بعد از روبوسی ، سوزش جگرم از فراق شهداء برطرف شد چون احمد را دیدم. چون او ما را به منطقه عملیاتی راهنمایی خواهد کرد تا راه پر افتخار و پر برکت شهداء را ادامه دهیم. برادر احمد یک نفر را که به منطقه آشنا بود به ما داد تا ما را به منطقه مذکور راهنمایی کند. ما را به اطلاعات قرارگاه کربلا بردند و آنجا توسط برادر مهرابی به فیلم هایی که مربوط به منطقه عملیاتی است نگاه کردیم و سپس خوابیدیم.
♦️پایان بازی روباه پیر تهیه کننده گاندو خطاب به آقای سفیر!