9.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اذانِ_لشکرِ_آقای_شهردار.
اذانِ لشکرِ 31 عاشورا به فرماندهی شهید آقامهدی باکری در دوران دفاع مقدس
باما همراه باشید.👇👇
#لینک_کانال⏬⏬⏬
http://eitaa.com/joinchat/2508062722C6120c4e54
سرداران شهید باکری
#دریاقلی_سورانی #لینک_کانال⏬⏬⏬ http://eitaa.com/joinchat/2508062722C6120c4e54
اوائل جنگ پس از سقوط خرمشهر، ارتش عراق، آبادان را محاصره و به قصد اشغال آن ، از کوی ذوالفقاری به شهر حمله کرد. کوی ذوالفقاری از شهر دور بود و نیروی چندانی آنجا حضور نداشت.
«دریاقلی سورانی» که متوجه حمله عراقی ها شده بود، با دوچرخه کهنه اش به سوی شهر شتافت تا به مسؤولان سپاه خبر دهد. به سرعت و با همه توان رکاب می زد و فریادزنان نیروهای مردمی را به کوی ذوالفقاری فرا می خواند. مردم با شنیدن فریادهای او با بیل و کلنگ و هر چه در دست داشتند، به کوی ذوالفقاری شتافتند. درهمین اثنی دوچرخه دریاقلی پنچر شد. ناچار مسافتی طولانی را پیاده به سوی شهر دوید و به محض رسیدن، نفس زنان و با آخرین رمق، سپاه را در جریان گذاشت. اگر آبادان سقوط می کرد، ارتش عراق برای هجوم به اهواز، جرأت و فرصت پیدا می کرد.
یاد شهید دریاقلی سورانی و همه دریا دلان آن روزها، گرامی باد.
#لینک_کانال⏬⏬⏬
http://eitaa.com/joinchat/2508062722C6120c4e54
سرداران شهید باکری
#راز_دجله #لینک_کانال⏬⏬⏬ http://eitaa.com/joinchat/2508062722C6120c4e54
#روایت_محسن_رضایی
میخواهم راز دجله را بگویم، رازی که تاکنون چیزی در مورد آن نوشته نشده است.
در عمليات بدر كه توسط لشگر ٣١ عاشورا صورت ميگرفت تلاش میکردیم با مهدی ارتباط بیسیم برقرار کنیم. غلبه آتش و فشار تانکهای دشمن زیاد شده بود. از شهيد احمد کاظمی خواستم که به مهدی بگوید بازگردد اما او گفته بود جنگ؛ جنگ آتش است و نمیتوانم برگردم. اتفاقا اینجا جای خوبی است، اگر میتوانی خودت هم به اینجا بیا. پس از آن خودم هم تلاش کردم که با مهدی صحبت کنم اما او فرار میکرد. مهدی بین دوراهی خود و غیرتش مانده بود. غیرتش حکم میکرد که بماند و خودش میگفت که به عقب بیاید. من میدانستم که اگر با او صحبت کنم از طرفی به دلیل آنکه نماینده امام هستم میتوانم او را بازگردانم. همچنین بین من و آقا مهدی رابطه دلی خاصی وجود داشت که او را به عقب میآورد. تنها تصویری که میتوانم از آن لحظات ارائه بدهم لحظه حضور حضرت ابوالفضل (ع) کنار رود فرات است.
من مهدی را خوب میشناختم. وقتی محاصره شد از آنجایی که میدانست جنگ به بنبست رسیده و تنها راه موفقیت در عملیات «بدر» حفظ «دجله» است، او مانده بود چکار کند، چون دیگر دجله قابل حفظ نبود. رفتار او من را یاد تلاش حضرت ابوالفضل (ع) برای حفظ مشکی که دیگر قابل حفظ نبود، میاندازد. مهدی دچار حالت شرمندگی شده بود و عملا پیش از آنکه گلوله به او بخورد کشته شده بود. لذا در آن لحظه گلولهای به پیشانی او میخورد و روی زمین میافتد. پس از آن قایقی میآید که او را به عقب بیاورد اما آن قایق را دشمن میزند و پیکر مهدی به رود دجله میافتد. از آنجا به اروند میرود و در خلیج فارس به ابدیت میپیوندد.من فکر میکنم او یک دعا در آن لحظه کرد و آن این است که خدایا آبروی مرا حفظ کن. یعنی او در آن لحظه از اینکه پیکرش به عقب بیاید شرم داشت.
#محسن_رضایی
#آقا_مهدي_باكري
#لینک_کانال⏬⏬⏬
http://eitaa.com/joinchat/2508062722C6120c4e54
سلام بر تو ای شهید راه حق ...
سلام به لبخند های زیبای شهادتت...
صبحتون زیبا
به زیبایی لبخند شهدا😊
صحبتون منور به نور شهدا
سردارجاویدالاثرشهیدآقامهدی باکری
@bakeri_channel
❀ ❀ ❀ ❀ ❀