🏷مثل یه خانواده ایم همه #شب_دوم_محرم_الحرام۱۴۴۵ #مورخ_۲۸_۰۴_۱۴۰۲ بانوای دلنشین #کربلایی_مصطفی_مروانی #هیئت_مکتب_الزهرا_اهواز ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مثل یه خانواده ایم همه محور ما حسین فاطمه است همه باشین برا امام حسین امام حسینی که برا همه است کی با هفتاد و دوتا سربازش میتونه عاشق کنه دنیا رو کجا رو سراغ داری جز روضه بتونه آروم کنه دل هارو نقطه اشتراکمون امام حسینه نوشته ی پلاکمون اما حسینه ما نوکرا ملاکمون امام حسینه یا ابا عبدالله یا ابا عبدالله رسیده باز ساعت عاشقی به وقت روضه های تو حسین یه سال دیگه هم اضافه شد به عمر نوکرای تو حسین روضت ارثیه اجدادیمه بچه هام تو روضه میشن بیمه جون ناقابل من نذر تو کمه اما همه داراییمه همیشه با حسین شیرین زندگیمون خدا  حرم  حسین همینه زندگیمون رنگ محبتو میبینه زندگیمون یااباعبدالله یااباعبدالله ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻تنها رسانه های رسمی نشر آثار ◀️کربلایی مصطفی مروانی @bakiehir @bakiehir_matn

شـــور|مثل یه خونوادیم همه بانوای|کربلایی مصطفی مروانی دهه اول محرم ۱۴۴۵ _ شب دوم چهارشنبـه ۲۸ تیـــــــر مـــــــاه ۱۴۰۲ هیئت‌مکتب‌الزهرا سلام‌الله‌علیها #محرم_۱۴۴۵ #شب_دوم @bakiehir

#گزارش_متنی #شب_سوم_محرم_الحرام۱۴۴۵ #مورخ_۲۹_۰۴_۱۴۰۲ بانوای دلنشین #کربلایی_مصطفی_مروانی #هیئت_مکتب_الزهرا_اهواز

🏷چقدر زدن نبودی ندیدی #شب_سوم_محرم_الحرام۱۴۴۵ #مورخ_۲۹_۰۴_۱۴۰۲ بانوای دلنشین #کربلایی_مصطفی_مروانی #هیئت_مکتب_الزهرا_اهواز ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چقدر زدن نبودی ندیدی منو لگد زدن چقدر زدن نبودی ندیدی منو لگد زدن جلو چشم عمه منو چقدر زدن چقدر زدن دستام مثل بید لرزید اشکامو کی دید بابا از درد شدید شبها از خواب پریدم از راه رسید ای وای موهامو کشید چشمام جایی رو ندید از ترس رو خارا دویدم صدات زدم بابا بیا برس به دادم سخته دویدن با پاهای پر آبله دوروبرم همش دارن نگام میکنن وای از اون نگاه سنگین حرمله صدات زدم کجایی کجایی کجایی منو ببر بابایی بابایی بابایی تو رو میخوام تو تاریکی شب یکی اومد برام دیدم توی دسته یکی النگوهام تو رو میخوام شد کاسه ی خون چشمام زدن همشون رو این تن نیمه جون دیگه بی تو نمیتونم اشک بی امون بابا این قد کمون حالا نداره تون باید پامو بکشونم پای پر تاولم و کشیدم رو خاک تا برسم به عمه صد دفعه جون دادم بیا نشونت بدم این همه زخما رو دیدی چجوری از روی ناقه افتادم صدات زدم کجایی کجایی کجایی منو ببر بابایی بابایی بابایی منو ببر شده ضربه سیلی برام مثل تبر منو ببر یه دستم به دیوار یه دستم به کمر منو ببر منو ببر آزار و غمه بازار روی دلمه انگار پیش چشمه رو نی زدی زیر گریه دیدم سرتو چی شد پس پیکرتوسوخته بال و پر تو مثل موهای رقیه اشکتو از رو نیزه ها دیدم با چشمام با گوشی سنگینم شنیدم زدیم صدا کشون کشون خودم رو میرسونم به تو حتی رو نیزه ها هم باشی باهات میام فدا سرت الهی الهی الهی منو اومدم بابایی بابایی بابایی ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻تنها رسانه های رسمی نشر آثار ◀️کربلایی مصطفی مروانی @bakiehir @bakiehir_matn

زمینه اول|چقدر زدن نبودی ندیدی بانوای|کربلایی مصطفی مروانی دهه اول محرم ۱۴۴۵ _ شب سوم پنجشنبـه ۲۹ تیـــــــر مـــــــاه ۱۴۰۲ هیئت‌مکتب‌الزهرا سلام‌الله‌علیها #محرم_۱۴۴۵ #شب_سوم @bakiehir

🏷آخ بابا از کجا برات بگم #شب_سوم_محرم_الحرام۱۴۴۵ #مورخ_۲۹_۰۴_۱۴۰۲ بانوای دلنشین #کربلایی_مصطفی_مروانی #هیئت_مکتب_الزهرا_اهواز ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آخ بابا از کجا برات بگم چیا شد شهر شام بدتره کربلا شد ظاهر ما با لباس پاره باعث خنده ی شامیا شد آخ بابا خنده  که چه عرض کنم قهقهه بود همش هم زیر سر حرمله بود حرفهای بدی میزد نگم برات بخدا دردسر غافله بود اصلا بابا خودت بگو درسته که میلنگه پام راه که میرم کجاش خنده داره لکنت گرفته زبونم هرچی میگم کجاش خنده داره چشام نمی‌بینه آخه دور و برم کجاش خنده داره گریه داره آبله هایی که رو دست و پامه گریه داره ل کنتم از ترسیه  که باهامه گریه داره جای مشتی که زیر چشامه آخ بابا ببرم از اینجا آخ بابا ببرم از اینجا آخ بابا خبری شد خبر دشواری طاقت شنیدنش رو داری با کف و هلهله و با شادی ما رو بردن وسط بازاری آخ بابا چ قیامتی به پا شد بازار ما رو خواستن بفروشن انگار یه نفر به خواهرم اشاره کرد مرد و زنده شد بیچاره صد بار اصلا بابا خودت بگو چادری که خریده بودی تو برام مگه فروشیه گل سر و النگو و گوشواره هام مگه فروشیه خدایی بدتر خواهرت یا خواهرام مگه فروشیه کنیز چیه که همش به ما میگن بابایی کنیز چیه من فقط سه سالمه خدایی ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻تنها رسانه های رسمی نشر آثار ◀️کربلایی مصطفی مروانی @bakiehir @bakiehir_matn

زمینه دوم|آخ بابا از کجا برات بگم بانوای|کربلایی مصطفی مروانی دهه اول محرم ۱۴۴۵ _ شب سوم پنجشنبـه ۲۹ تیـــــــر مـــــــاه ۱۴۰۲ هیئت‌مکتب‌الزهرا سلام‌الله‌علیها #محرم_۱۴۴۵ #شب_سوم @bakiehir

🏷من نه بازار میام #شب_سوم_محرم_الحرام۱۴۴۵ #مورخ_۲۹_۰۴_۱۴۰۲ بانوای دلنشین #کربلایی_مصطفی_مروانی #هیئت_مکتب_الزهرا_اهواز ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من نه بازار میام نه عروسک میخوام عمه مهمون رسید من همون روسری رو میخوام که بابام خرید بی صدا بگم دندونم شکسته خوب نمیتونم بابا بگم از کجا بگم از شبی که نفسم نمیومد بالا بگم تار این چشام یه جوری زنده هنوزم میسوزه رو گونه هام خونی لبام واسه اینه که عوض شده شکل خنده هام بابای من وای من ای وای من ای وای من بابای من اون همه نیزه دار که نرفتن کنار تار چشمای من از کدوم کوچه سرت رو بردن ای وای من راستی گم شدم دنبال سرت بودم بازیچه مردم شدم بی هوا زدن من تورو صدا زدم اونا زجر رو صدا زدن از موهام کشید زیر بوته ها بودم یهو بالا سرم رسید گریمو ندید گفت با زورم که شده میبرمت پیش یزید بابای من وای من ای وای من ای وای من بابای من از کنارم نرو تا ببوسم تورو تو بخند لااقل کجای سرت برای بچه میشه بغل زخم بال تو اومدیم تا مجلس نامحرما دنبال تو معیوس حرم مستقیم اشاره میکنن به ناموس حرم ترسیده حرم اولین بار که مجلس شراب دیدیه حرم بریده حرم از نگاه هیز طعنه های شام رنجیده حرم بابای من وای من ای وای من ای وای من بابای من ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻تنها رسانه های رسمی نشر آثار ◀️کربلایی مصطفی مروانی @bakiehir @bakiehir_matn

شـــور|من نه بازار میام بانوای|کربلایی مصطفی مروانی دهه اول محرم ۱۴۴۵ _ شب سوم پنجشنبـه ۲۹ تیـــــــر مـــــــاه ۱۴۰۲ هیئت‌مکتب‌الزهرا سلام‌الله‌علیها #محرم_۱۴۴۵ #شب_سوم @bakiehir

🏷افتادم تویه کنج ویرونه ها #شب_سوم_محرم_الحرام۱۴۴۵ #مورخ_۲۹_۰۴_۱۴۰۲ بانوای دلنشین #کربلایی_مصطفی_مروانی #هیئت_مکتب_الزهرا_اهواز ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ افتادم توی کنج ویرونه ها ای وای من ای وای من خون دلها خوردم روی ناقه ها ای وای من ای وای من گیسو های من بابایی شد سفید ای وای من ای وای من دردونت بعد از تو روز خوش ندید ای وای من ای وای من نفسم بالا نمیاد بابا منو زجرم دادن تو بیابونا جای دست زجر مونده رو گونم واسه پا شدن از جا نمیتونم آه وایلا آه وایلا سوخته مثل موی تو موی سرم ای وای من ای وای من از رو نی دیدی غارت شد معجرم ای وای من ای وای من واویلا از دست این قوم یهود ای وای من ای وای من جسمم شد زیر پاشون زخم و کبود ای وای من ای وای من تودل صحرا کشتنم بابا جای پاشون مونده رو تنم بابا اون سنان خیلی منو بد میزد بی گناه بودم من حرف بد میزد من نگفتم چیزی با لگد میزد از روی نیزه ها میدیدی منو ای وای من ای وای من توی کوچه بازار چرخوندنو ای وای من ای وای من اینقدر ترسیدم که میلزه صدام ای وای من ای وای من بردن ماهارو توی بزم حرام ای وای من ای وای من خیزرون میزد رو لبت بابا خون تازه میریخت از رگت بابا بشکنه دستش که جسارت کرد به تو خیلی بابا جان اهانت کرد واویلا علی الحسین واویلا علی الحسین ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻تنها رسانه های رسمی نشر آثار ◀️کربلایی مصطفی مروانی @bakiehir @bakiehir_matn

شـــور|افتادم تویه کنج ویرونه ها بانوای|کربلایی مصطفی مروانی دهه اول محرم ۱۴۴۵ _ شب سوم پنجشنبـه ۲۹ تیـــــــر مـــــــاه ۱۴۰۲ هیئت‌مکتب‌الزهرا سلام‌الله‌علیها #محرم_۱۴۴۵ #شب_سوم @bakiehir

🏷از سفر برگشتی #شب_سوم_محرم_الحرام۱۴۴۵ #مورخ_۲۹_۰۴_۱۴۰۲ بانوای دلنشین #کربلایی_مصطفی_مروانی #هیئت_مکتب_الزهرا_اهواز ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از سفر برگشتی قربونت برم چرا تو تشت زر برگشتی نامرتبم ببخش چه بی خبر برگشتی بدنت رو جا گذاشتی با یه سر برگشتی از سفر برگشتی اگه دستامو گرفتم رو لب اخه دندونی نمونده واسم ندیده حتی عمو عباسم بین ما دوتا بمونه لطفا یه دفعه اومدی از ذوقت کاشکی گوشواره ای بود مینداختم راستش اولش تورو نشناختم بین ما دوتا بمونه لطفا لباست پاره لباسم پاره الان گوشوارم کدوم بازار لبات پرخونه لبام پرخونه روی مشت زجر جای دندون بابا بابا بابا ای زدنم بابا بغل باباش بود من خودم دیدم عروسکم توی دستاش بود هی نگاه میکرد منو آخه باباش همراش بود گل موی سرمو دیدم رو موهاش بود پیش من دخترشو میبوسه منو یاد بوسه هات میندازه آخه نامردی داره اندازه نمیگه منم حسودیم میشه موهای دخترشو میبافه موی سوخته ی منو میبینه از خجالت سرم هی پایینه نمیگه منم حسودیم میشه یتیمی سخته یتیمی درده همش میگم کاش قدیم برگرده چقدر حرفای نگفته دارم نذاریم تنها دیگه یکبارم بابا بابا بابا ای زدنم بابا منو بیشتر میزد زجر بی حیا منو با پشت خنجر میزد تا میگم که یواش تر منو بدتر میزد با سر بریده تو به ماها سر میزد منو بیشتر میزد حالو روزم دیگه تعریفی نیست کار من چیزی به جز هق هق نیست دخترت رقیه سابق نیست حق داری اگه منو نشناسی بگو دستات چر پس همرات نیست بعد چند روزی منو ناز کنی موهای سوختمو باز کنی حق داری اگه منو نشناسی تا که میگفتم بابامو میخوام با پشت دستش میزد رو لبهام منو از بس زد خودش شد خسته رو گونم جای هزارتا دسته بابا بابا بابا ای زدنم بابا ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻تنها رسانه های رسمی نشر آثار ◀️کربلایی مصطفی مروانی @bakiehir @bakiehir_matn