فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️به خدا داره نفس میکشه...
مادر فلسطینی که شهادت تنها فرزندش رو باور نمیکنه 😔
#أَللّٰھُـمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَٱلْفَرَج
#امامزمانم
#غزه
#فلسطین
#مرگ_براسرائیل
#مرگ_برآمریکا
از تو گله دارم گله دارم گله بسیار
افتاده میان من و تو فاصله بسیار
تقدیر من و تو شده این فاصله، هرچند
اشکم شده پیش و پس ِهر نافله بسیار
در زیر پر وبال تو ، ابر و مه و خورشید
در پای من ِ خسته ولی سلسله بسیار
می بینمت آیا که تو برگشته ای و باز
برخاسته دور و بر ِ من وِلوله بسیار؟؟
فریاد من از چاه به جایی نرسیده
هر چند بر آن می گذرد قافله بسیار
بر بغض من آرام نشست از لب من خواند
با تار دلم مرثیه را چلچله ،بسیار
از زخم ترک خورده ی درسینه، نوشتم
یک عمر براین کاغذک ِ باطله بسیار
اصلأ تو به تنهایی ِ من فکر نکن تا
جمعند بَرم مردم بی حوصله بسیار
شعر: #فاطـمه_سـادات_مـوسوی
https://eitaa.com/bamehonar313
#پروانه_ای_دردام_عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۲۹ 🎬
آه خدای من این ابوعمراست...
ابوعمرروبه طرف فروشنده :ابواسامه ,من این دوکنیز را باهم میخواهم...هردو را...
فروشنده:ابو عمر این دو دختران کم سن وباکره هستند قیمتشان بالاست...
ابوعمر:ابواسامه,هرچه باشد باتخفیف حساب کن من هردو رامیخواهم,اگر جانفشانیهای پسر وامثال پسرمن نبود که الان شما همچین کنیزکانی نداشتی.
فروشنده:ابوعمر ,خدارحمت کند پسر شهیدت را اگر باخرید این کنیزان داغ ازدست دادن پسرت کمی التیام مییابد من تمام سعی ام رامیکنم تا حداکثر تخفیف رابرایت بگیرم...
این چی میگفت؟!یعنی عمر مرده؟به درک واصل شده؟ کشته ی راه دولت داعش؟!!
دست,لیلا رادردستم فشردم وگفتم:دیدی درناامیدی بسی امیداست..الان باهم میریم خونه عمو ,شاید این همسایه دلش رحم امده ویاد نان ونمکی که باهم خوردیم افتاده وفهمیده دراین دنیا جزخدا پناهی نداریم,لیلا جان ناراحت نباش اگرشد ازاین همسایه بامعرفت میخواهم که عماد راهم برایمان پیداکند.من ولیلا ازخوشحالی لبریز بودیم اما نمیدانستیم که چه اتفاقات ناگواری درانتظارمان است واین ابوعمر باکینه ی شتری اش چه خوابها برایمان دیده...
وقتی از افکارم به درامدم که فروشنده میگفت:ابوعمر...ابواسحاق برای هرکدام ازاین دختران۲۰۰دلار میخواهد اما تو هردو را با۲۰۰دلار میخری؟؟
بالاخره بعدازکلی چنه و...۲۲۰دلار بابت ما پول داد واشاره کرد دنبالش برویم.
توقع داشتم ابوعمر,دستان مارا باز کند ,اما اودستانمان را باز نکرد هیچ...ریسمان رابه دستش گرفت ومارا مثل یک الاغ فراری دنبال خودش میبرد.
دلم شکست اما بیشتر نگران لیلا بودم نمیخواستم این نورامیدی که دردلش روشن شده ازبین برود بنابراین ابوعمررا صدازدم وگفتم:عمو جان ,ممنون که مارا ازاد کردید.
ابوعمر برگشت وچنان باخشم نگاهم کردکه ازترس به خودلرزیدم وگفت:اولا من عموی شما نیستم,ارباب شماهستم وشما هم کنیزان زرخرید من,درثانی من شمارا آزاد نکردم,خریدم برای خدمت به خودم,دیگرهم حرف نزنید...هنوز مانده تا آداب کنیز بودن را درک کنید..
#ادامه_دارد...🌷
https://eitaa.com/bamehonar313
💠💠💠💠💠💠
#پروانهایدردامعنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۳۰ 🎬
به کوچه خودمان رسیدیم...چشمم به درخانه مان افتاد,خانه ای که روزگاری پرازخنده وشادی وامنیت بود برایم ,اما انزمان که امنیت داشتیم قدرش رانمیفهمیدیم ومدام ازسرخوش مینالیدیم واکنون که امنیتمان لگدکوب استران داعشی شده بود ,میفهمیدم که چه چیزی را از دست داده ام...
درخانه ما بازبود..مشخص بود که غارت شده وکسی هم ساکنش نیست...بوی مرگ از خانه به مشامم میرسید.
نگاه کردم لیلا شانه هایش به شدت میلرزید ودانستم که چرا......اخر خداااا چرااااا؟به چه گناهی؟؟؟
ابوعمر درخانه رابازکرده بود وچون دید ما محو خانه خودمان هستیم ,به زور مارا چپاند داخل خانه...
خاله هاجر روی حیاط بود تاچشمش به ما وابوعمر افتاد گفت:اینها دیگر کیستند؟؟ازصبح غیبت زده که بروی مهمان بیاوری؟
ابوعمر خنده ای کردوگفت :میهمان نیستند,کنیز خریدم برایت ,دیگر نمیخواهد دست به سیاه وسفید بزنی وفردا هم باخیال راحت بابچه ها برو به خانواده برادرت در روستا سربزن وچندماهی هم انجا بمان ونگران این نباش که من تنها هستم ,این کنیزان بامن هستند,ودرحین گفتن این حرفها روبنده را از صورت ما کنارزد...
خاله هاجر داشت لبخند میزد ازاینهمه مهرشوهرش که نسبت به او روا داشته...
تاچشمش به من افتاد خنده روی لبانش خشکید وبه سمتم حمله کرد...با هروسیله ای که به دستش میرسید بر بدن من بینوا میزد,موهایم رامیکند باانگشتانش پوست سروصورتم را میخراشید وفحش وناسزا بود که نثار من وپدرومادرم میکرد....
اخربه چه گناهی😭😭
#ادامه_دارد...🌷
https://eitaa.com/bamehonar313
💠💠💠💠💠💠
تسلیت قطره ای است بسیار ناچیز در برابر داغ بزرگ طلبه ی بسیجی مرحوم محمد رضا اصلانی
اما چه کنیم که کلمه ای غیر از این برای تسلای غم عظمای شما داغداران ِعزیز ازدست داده ، نیافتیم
#مراسم چهلمین روز عروج آسمانی طلبه ی بسیجی مرحوم محمد رضا اصلانی
پنجشنبه۲۶ مهر
از ساعت ۱۴ الی ۱۶
مسجد حسینیه گلستان شهدا
حضور شما سروران عزیز تسلای قلب داغدار خانواده محترم این عزیز آسمانی است
#کانون_بسیج_هنرمندان_فریدونشهر
به نمایندگی از تمام هنرمندان و شاعران شهرستان
این مصیبت را به خانواده های داغدارش تسليت عرض مي كند💔💔
.
♨️ کشف اشیای هزاره اول قبل از میلاد در خرمآباد
فرمانده یگان حفاظت میراثفرهنگی لرستان:
🔹۱۱ قلم شی تاریخی و فرهنگی در بازرسی از منزل شخصی با هویت معلوم با هماهنگی مأموران انتظامی خرمآباد کشف و ضبط شد.
🔹اشیای کشفشده در خرمآباد متعلق به هزاره اول قبل از میلاد و تعدادی هم متعلق به دوره اسلامی است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با یک سینی خرما
یک شاخه گل یاس و یک گلاب🌹
به استقبال عزیزان می رویم
چیزی زیادی از ما نمی خواهند
فقط هر پنجشنبہ به آنها سر بزنیم . . .😔
برای شادی روح تمام اموات
فاتحه و صلوات هدیه کنیم 🙏😔
✨الّلهُم صَلِّ علی محمَّدوَآلِ محمَّد وعجِّل فرجهُم✨
#شبجمعهشبزیارتیارباب
اربابِ عالَمی و همه خَلق، نوکرت
عالَم فدایِ ناحیهٔ ذره پَروَرت
آقا! گدایِ هر"شبِ جمعه" رسیده است
من را به "کربلا" برسان جانِ "مادرت"
#شبجمعه 🌘
#لبیکیاحسین 🥀
#شبجمعهاستهوایتنکنممیمیرم 🖤😔
#اطلاعیه
به اطلاع میرسانیم دعای ندبه فردا جمعه ۲۷ شهریور ماه ساعت ۷ صبح در مسجد جامع فریدونشهر برگزار میشود.
▫️اداره تبلیغات اسلامی شهرستان فریدونشهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین مکانی که در دنیا #اموات
به آن توجه دارند کجاست⁉️
🎙 حجتالاسلام عالی
#شادی_روح_شهداواموات_صلوات
#پنجشنبه