میگُفت!
هَرروزبنشینید
یكمِقداربا#امام_زمان 'عج'دَردودِلڪنید..
خوبنیستشیعہروزششَبشود
وشَبشروزشود
واَصلابہیاداونَباشد . . 💔!
آیت الله میلانی
#امام_زمان
@banatoolmahdii313
#انگیزشی
درخت بامبو
از زمان کاشت تا ۵ سال حتی جوانه هم نمیده!
اما سال پنجم یکباره ۲۵ متر قد میکشه.
خواستم بگم صبور باش
یه روز جوونه میزنی،ریشه میدی و قد
میکشی🪴♥️
@Fatemme_javid📷
@banatoolmahdii313
4.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سید الشهدا
عباس را عقب نیاورد
تا ما بفهمیم #فدایی_ولایت
در #قلب_دشمن شهید می شود
#خط_مقدم که جای خود دارد ...
.
️عمرسعد قبل از جنگ اقرار میکند؛
میدانم که اگر برای حسین بجنگم؛ اهل سعادتم،
و اگر با حسین بحنگم؛ اهل شقاوت..
اما چه کنم که نمیتوانم از مُلکِ ری بگذرم!
اندکی تأمل ؛
مُلکِ ریِ ما کجاست که نمیگذارد،
در قافلهی حُسین{ع} بمانیم؟
.
#امام_زمان
#شایدتلنگر
#حاج_مهدی_رسولی
@banatoolmahdii313
پیامبراکرم ﷺ:
اگر خدا را آنگونه که باید میشناختید
بر روی دریاها راه میرفتید و با دعایتان
کوهها از جا کنده میشدند... 🌿
#خدا
@banatoolmahdii313
آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را
مادری،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ، نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست
پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و به سمت او “قدمی بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی🌱
@banatoolmahdii313
فَقَدْهَرَبْتُإِلَیْکَوَوَقَفْتُبَیْنَیَدَیْکَمُسْتَکِینالَکَ
خدایا!
ازاسارتدرزندانیڪہبرایدلمساختم
تارسیدنبهاینجا،راهدرازیراآمدم
تاتورپیداڪردمنجاتمبده،پناهمباش...!
#مناجاتشعبانیه💙
#امام_زمان
@banatoolmahdii313
🌼دانلود کتاب «سه دقیقه در قیامت»
🌼ماجرایشهیدۍکہامامزمانکفنشکرد..'
🌼 شهیدی که معروف به باب الحوائج هست خیلی ها به ایشان در منزل اش متوسل شده و حاجت گرفتن
🌼ماجرای نوجوانی شانزده ساله که عاشق امام زمان(عج) شد و امام زمان بهش پیغام داد💔
❌🎥 چرا با وجود آیه «لا اکراه فی الدین...» در قرآن؛ عمل به احکام دینی اجباری است؟
(سنجاق کانال رو مشاهده کنید)
و کلی مطالب دیگه که میتونه براتون مفید و جالب باشه
به کانال ما بپیوندید❤️✨ https://eitaa.com/joinchat/864354602C666252e5cf
‹بسمربالرقیھシ!›
ماییم نوای بی نوایی😎
بسم الله اگر حریف مایی🤏🏻
پاتوق همه بچه مذهبی ها رو پیدا کردم😌
یه کانال با اسم حضرت رقیه🥹
با فعالیت:
سیاسی🧃
مذهبی🙂
شهدایی💕
با کلی استوری ها و پروفایل های جذاب مخصوص ساندیس خور های عزیز🤌🏻😂
راستی بعد از ¹⁰⁰ تایی شدن کانال قراره یه رمان که بر اساس واقعیته بزارن😍
هنوز هم معطلی؟!
به عشق حضرت رقیه وارد شو🥲
╭═━⊰🕊💚💚🕊⊱━═╮
@eshghsehsaleh
╰═━⊰🕊💚💚🕊⊱━═╯
#کانال_تازه_تاسیس
#حضرت_رقیه
#عشق_سه_ساله
[بَناتُ المَهدے³¹³🍃]
🎑 #رمان شب #بدون_تو_هرگز 45 📄 "کارنامه ات را بیاور" 🔹 تا شب، فقط گریه کرد ... کارنامه هاشون رو
🌠 #رمان شب
#بدون_تو_هرگز 46
🌷 "گمانی فوقِ هر گمان"
🔹اصلاً نفهمیدم زینب چطور بزرگ شد ... علی کارِ خودش رو کرد ...
✅ اونقدر با وقار و خانم شده بود که جز تحسین و تمجید از دهنِ دیگران، چیزی در نمی اومد ...
با شخصیتش، همه رو مدیریت می کرد ... حتی برادرهاش اگر کاری داشتن یا موضوعی پیش می اومد ... قبل از من با زینب حرف می زدن... بالاخره من بزرگش نکرده بودم ....
💢 وقتی هفده سالش شد ... خیلی ترسیدم ... یادِ خودم افتادم که توی سن کمتر از اون، پدرم چطور از درس محرومم کرد ... می ترسیدم بیاد سراغِ زینب ... امّا ازش خبری نشد...
🦋 دیپلمش رو با معدل بیست گرفت ... و توی اولین کنکور، با رتبه تک رقمی، پزشکی تهران قبول شد ... توی دانشگاه هم مورد تحسین و کانون احترام بود ... پایین ترین معدلش، بالای هجده و نیم بود ... 👏🏼👏🏼
🌺 هر جا پا می گذاشت ... از زمین و زمان براش خواستگار میومد ...
خواستگارهایی که حتی یکیش، حسرتِ تمامِ دخترهای اطراف بود ... مادرهاشون بهم سپرده بودن اگر زینب خانم نپسندید و جوابِ رد داد ... دخترهای ما رو بهشون معرفی کنید ... 😊
🔹امّا باز هم پدرم چیزی نمی گفت ... اصلاً باورم نمی شد ... گاهی چنان پدرم رو نمی شناختم که حس می کردم مریخی ها عوضش کردن ...‼️
زینب، مدیریتِ پدرم رو هم با رفتار و زبانش توی دست گرفته بود ...👌🏼
🚸 سال 75، 76 ... تبِ خروجِ دانشجوها و فرارِ مغزها شایع شده بود ...
🎓 همون سال ها بود که توی آزمونِ تخصص شرکت کرد...
و نتیجه اش ... زینب رو در کانونِ توجه سفارتِ کشورهای مختلف قرار داد ...
🔶 مدام برای بورسیه کردنش و خروج از ایران ... پیشنهادهای رنگارنگ به دستش می رسید ... هر سفارت خونه برای سبقت از دیگری ... پیشنهاد بزرگ تر و وسوسه انگیزتری می داد ...
✅ ولی زینب ... محکم ایستاد ... به هیچ عنوان قصدِ خروج از ایران رو نداشت ... اما خواستِ خدا ... در مسیرِ دیگه ای رقم خورده بود ... چیزی که هرگز گمان نمی کردیم .....
ادامه دارد...
@banatoolmahdii313