القائد الکبیر الشجاع الاستاذ ابوابراهیم یحیی السنوار حفظه الله و نصره الله آه از غمی که تازه شود با غمی دگر... #یحیی _بنده آزاد____ @bande_azad

برای یحیی کارگری داریم که وهابی است. بعد از ۷ اکتبر میگفت امروز بزرگترین رزمنده این میدان در مقابل صهیونیست‌ها، یحیی است و نه نصرالله. من در آن لحظه با یک وهابی هم‌نظر نبودم. عجیب است که امروز هم من مشکی به تن کرده‌ام و هم آن کارگر وهابی افغانستانی. برای شهادت ابو ابراهیم. لحظات آخر نبردش را بارها و بارها دیدم. بدون یک دست (به یاد اباالفضل العباس) تشنه و لاغر تکیه بر یک مبل داده و دارد تا آخرین نفس‌هایش می‌جنگد (به یاد اباعبدالله) بارها دیدم که چطور آن تکه چوب را به سوی پهپاد پرتاب می‌کند. عزمتی که در پرتاب آن چوب دیدم، در هیچ جای دیگر نه دیده‌ام و نه شنیده‌ام. خدایا زندگی ما را همچون یحیای خود قرار بده و ما را همچون یحیی زنده بدار و عاقبت ما را همچون یحیی بخیر بگردان آقای ابوابراهیم خون تو من و آن کارگر وهابی را هم‌قسم کرد تا دشمن صهیونیست باشیم و وفادار به هم. خون تو چراغ راه پیروزی شد(اتحاد مسلمانان) این خون تا ابد خواهد جوشید و از دل آن شکوفه‌های بهار فلسطین آزاد از بند صهیونیست‌ها خواهد رویید. فان حزب الله هم الغالبون @bostan_pira

🔻یحیی همیشه یحیی‌ است... تنها فاحشه‌ها عوض می‌شوند! محمد قربانی: 🔹️همه پایان‌ها و اوج‌های تراژیک تاریخ سینما را دور بریزید و این آخرین تصاویر از رهبر مقاومت فلسطین را ببینید. چه اسطوره‌وار خود را جاودانه کرد این مرد افسانه‌ای! چه عیسی‌وار در آخرین لحظات از دست دشمن گریخت و با عروج به آسمان جاودان شد! چه موسی‌وار عصایش را به رودخانه مرگ زد و از آن عبور کرد! 🔹️ دشمنِ تا دندان مسلح جرئت نزدیک شدن به پیکر نیمه‌جان یحیی سینوار را ندارد و پهپاد برای شناسایی‌اش می‌فرستد. جایی که واقعیت از اسطوره جلو می‌زند، همین‌جاست. سینوار ته‌مانده توانش را جمع می‌کند تا با چوب‌دستی‌اش پرنده دشمن را بزند. آدم یاد رستم در گودال شغاد می‌افتد. 🔹️سر یحیی امشب دوباره بریده شد و به فاحشه‌ها پیشکش شد. یحیی همان یحیی‌ست، تنها فاحشه‌ها عوض شده‌اند. کافی است به جماعت نگاه کنید و فاحشه‌های معاصر یحیی را از لبخندها و شادی‌هاشان بشناسید. 🔹️مقاومت زنده است و زنده می‌ماند با چنین مردانی. اسرائیلی‌ها طوری سینوار را کشتند که هیچوقت نمیرد! سینوار افسانه می‌شود در قصه شب مادرانی که فرزندانشان بر جنازه اسرائیل پا خواهند کوبید. ✅️ @Rajanews_com

هر سهم فقط ۱۱ هزار تومان... حرکت تامین مصالح مدرسه سد فهره دریافت مشارکت‌ها: madad.ir/hz73mt

این کار رو گروه جهادی محمد رسول الله انجام میده که موکب اربعینشون سر مرز ریمدان توی استان سیستان و بلوچستان خیلی کار قوی بود. رفقا مطمئن هستن اگر خواستید کمک کنید. سعی میکنم گزارش فعالیتشون رو هم براتون بفرستم.

من تصور میکنم اینگونه گذشت... هر سه نفر در ساختمان بودند که متوجه شدند سربازان دشمن متوجه حضور آنها شده‌اند. متفرق شدند تا آتش را تقسیم کنند. نبرد جانانه‌ای در سه محور شکل گرفت. ناگهان گلوله تانک در بالای سرش فرود آمد. به زور خودش را از زیر سنگ‌های سقف بیرون کشید و به روی مبلی که گوشه اتاق بود رساند. دست راستش را به اسلحه گرفت. از شدت خونریزی مچش، توان نداشت تا دستش را بالا بیاورد. با دست چپش و سیم نازکی که نزدیکش بود، بازوی راستش را محکم بست تا بتواند دوام بیاورد. صدای پای سرباز دشمن از راه‌پله آمد. از دو نارنجکی که داشت یکی را بین پاهایش گرفت و ضامنش را کشید و به داخل راه‌پله انداخت. درد در وجودش میپیچید. نارنجک دوم را نگه داشت تا در صورتی که سربازان دشمن به او رسیدند، آنها را به جهنم بفرستد. زیر لب استغفار میکرد و لبخند بر لب داشت. سربازان دشمن گریختند. نگاهی به زانویش انداخت. استخوان زانویش را که دید متوجه شد دیگر راهی برای جابجایی و آن مانورهای جانانه قبل وجود ندارد. تشنگی ناشی از خونریزی امان فکر کردن را هم بریده بود. تمام آن ۶۳ سال دوباره از جلوی چشمانش گذشت. نوجوانی زندان شکنجه دوستان خانواده گرسنگی تشنگی به یاد صحرای کربلا افتاد و با مولایش صحبت کرد و با اشکی که روی روپوشی که بر دهانش کشیده بود جاری بود صدا زد: "آقای من به من قدرت بده. من یحیای تو هستم. مرا به قلب شکسته مادرت قبول کن. مرا به دست بریده برادرت بپذیر. مرا به قلب پاره پاره زینبت صبر بر این درد بده. مرا به اشکهای کنار چاه پدرت در آغوش بکش" کم کم صدایی از اطراف نیامد و دو نبرد دیگر هم تمام شدند. صدای موتور پهپادی که نزدیک می‌شد آرامش محیط را در هم شکست. یحیی میخواست اسلحه‌اش را بالا بیاورد که دید دیگر توانی در دستش نمانده. دست چپش را به چوبی که در کنارش بود رساند و زیر لب گفت:"لا حول و لا قوت الا بالله" پهپاد نزدیک شد و از پنجره وارد شد. اندکی صبر کرد تا نزدیکتر شود. در لحظه مناسب تمام توانش را در دست چپش جمع کرد و با دردی که ناشی از شکستگی استخوان‌هایش بود، چوب را به سمت پهپاد پرتاب کرد. ناگهان چشمش به مردی افتاد که از درب جلویی وارد شد. اسماعیل بود. رو به اسماعیل کرد و پرسید: -تمام شد؟ -تازه شروع ماجراست. بیا! آقا به استقبالت آمده. اسماعیل دستش را به سمت یحیی دراز کرد. او را در آغوش کشید و به مولایشان معرفی کرد. ناگهان صدای شلیک گلوله تانک و ... یحیی سبک شد و به پیکر خودش در زیر خاک و آتش نگاهی انداخت. صدایی آمد: یحیی! انا العلی الذی کنت تحبه و سپس یحیی آزاد شد @bostan_pira

چقدر یحیی غریب بود! طوبی للغربا... _بنده آزاد____ @bande_azad

💠آن چوبی که سنوار در لحظه آخر پرت کرد، مبتنی بر صدق و جهد است 🔹️یوسف وقتی در اتاق زلیخا گیر افتاد، صادقانه نمی‌خواست مرتکب گناه شود اما این صدق کافی نیست و باید جهد (تلاش پیوسته خالصانه) هم انجام می‌داد. یوسف به سمت در بسته حرکت کرد؛ دری که می‌داند قفل است اما تا دم در رفتن تمام تلاشی بود که یوسف می‌توانست انجام دهد. یحیی سنوار که یک عمر صادقانه با اسرائیل مبارزه کرده هم در لحظات آخر وقتی پاهایش از کار افتاده و یک دست او تقریبا قطع شده است، تمام جهدی که می‌تواند بکند انداختن چوب به سمت پهپاد اسرائیلی است. این‌ وعده خداست که در نتیجه صدق و جهد پیروزی حاصل می‌شود. پیروزی‌ها را به پیروزی ظاهر اگر تقلیل بدهیم، یوسف هم بعد از ماجرای اتاق به زندان افتاد، یحیی هم کشته شد اما پیروزی اصلی، بزودی از راه می‌رسد همانطور که برای یوسف از راه رسید. #کپی _بنده آزاد____ @bande_azad

📲 بدون #تبلیغات نمیشه که..! ⁉️ کسب و کار دانشجویی راه انداختی ولی به اندازه یه پوستر درست و حسابی براش خرج نمیکنی؟ بیا اینجا تا سریع و ارزون برات یه پوستر بزنیم دیگه... 💥75% تخفیف ویژه برای کسب و کار های دانشجویان و طلاب، همچنین برای مراسمات مذهبی ✨ برا دیدن نمونه‌کار های زیبا و سفارش طراحی عضو کانالمون شو 😍👇🏻 https://eitaa.com/Mr_designe

میان‌برنامه: چرا بارون نمیاد پس؟🌧 پاییزه‌ها...🍁 علاف شدیم...🍂 ☆ یه کنج دنج و کمی استراحت ☆ @YeKonjeDenj

توی سلف داشنگاه هفته‌ای یبار برا شام یه غذای عجیبی میدن که توش سیب زمینی و مرغ و قارچ داره، همشونم پخته و قاتی هم؛ بهش میگن شینسل مرغ! اما دیشب برای اولین بار شینسل واقعی دادن؛ خود شینسل رو دیدم اشک تو چشماش جمع شده بود با خوشحالی به بچه هایی نگاه می کرد که بالاخره دارن با شینسل مرغ واقعی آشنا میشن.. 🥺😍 ♻️ کانال یَکتی (ناگهان) را دنبال کنید https://eitaa.com/sweet_deserty

ما همین غذا رو توی سلفمون بهش میگفتن "راگو" 😂😂😂